عربستان در یمن باخت؛ مرزهایش ناامن و جایگاهش از دست رفت
خبرگزاری تسنیم: یک تحلیلگر مسایل بین المللی با رد برخی ادعاها مبنی بر پیروزی عربستان در حمله نظامی به یمن گفت که وضع عربستان به نسبت قبل از جنگ بدتر نیز شده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، امین محمد حطیط تحلیلگر مسائل راهبردی منطقهای در مقالهای در روزنامه البناء لبنان نوشت: از همان روز اول تجاوز عربستان سعودی به یمن ما منتظر شکست سنگین عربستان و اهداف تعیین شده آن برای این تجاوز بودیم. چرا که اینها اهدافی بود که عربستان قدرت و امکانات تحقق آنها را نداشت. تصمیم عربستان برای تجاوز به یمن تصمیمی حکیمانه و منطبق بر منطق نظامی نبود، بلکه در نتیجه سوء برداشت همراه با توهم و گمانه زنی های اشتباه یا درنتیجه افتادن در دامی بود که برای این کشور تهیه شده بود. تصمیم عربستان سعودی برای این تجاوز در نتیجه یک تصمیم گیری احمقانه و احتمالاً افتادن در دام آمریکا بود.
برخی این موضوع را بزرگ نمایی کرده یا واقعیتها را بنا به دلایلی نادیده میگیرند، یا این که عرصهای که منجر به آغاز این تجاوزات شد را تحریف میکنند. این در حالی است که تحولات این عرصه کاملاً واضح و برای انسان عاقل غیر قابل مناقشه است. برخی ادعا میکنند که عربستان سعودی پیروز این نبرد است، طبعاً این ادعا کاملاً مسخره و مضحک است، چرا که با کوچک ترین قواعد ارزیابیهای نظامی در مورد نتیجه درگیریها و جنگها مغایرت دارد. یکی از این مبانی تأکید دارد که گروه مهاجم وقتی در جنگ پیروز است که بتواند اهداف حمله خود را محقق نماید. این در حالی است که عربستان سعودی هیچ کدام از اهداف مشخص شده خود برای این جنگ را محقق نکرد. از این رو ما برای ثبت و سند سازی در تاریخ اهداف و نتایج این جنگ را توضیح میدهیم تا به شکست عربستان سعودی و پیروزی ملت یمن تأکید نماییم.
عربستان سعودی ادعا کرد که تجاوز خود را برای بازگرداندن مشروعیت به یمن انجام داده که به اعتقاد ریاض در دولت عبد ربه منصور هادی بود. این کشور بیرون راندن حوثی ها از صنعا و تمامی استانهای یمن و بازگرداندن آنها به موقعیت اولیه یعنی حضور در بخشی از مناطق استان صعده و همچنین خلع سلاح آنها و ممانعت از رسیدن آنها به هر فرصتی برای در اختیار گرفتن تسلیحات سنگین و متوسط را از دیگر اهداف این حمله برشمرده بود. مجبور کردن یمنیها به گوش سپردن به تصمیمات ریاض برای انجام گفتگوهای صوری که منجر به امضای توافق راه حل بر اساس ابتکار خلیج فارس و با نظارت مستقیم عربستان سعودی شود، از دیگر اهداف آل سعود بود. به صورت خلاصه عربستان می خواست یمن را به اوضاع پیش از سپتامبر سال گذشته میلادی بازگرداند که مستعمره عربستان شمرده شده و حاکمان آن هیچ نظر مستقلی نمیتوانستند در مورد کشور خودشان داشته باشند.
***مولفه های شکست عربستان در یمن***
این چیزی بود که آن ها به دنبال آن بودند، اما نتوانستند آن را محقق کند. بنابراین عربستان در حالی تجاوز خود به یمن را متوقف کرد که اوضاع این کشور به صورت زیر باقی مانده است: منصور هادی رئیس جمهور فراری همچنان در ریاض است و هیچ فرصتی برای بازگشت به یمن ندارد، حتی اگر بگوییم که وی قبل از انجام این تجاوز فرصتی ولو اندک داشت، اما بعد از این حمله فرصت مذکور کاملاً از بین رفته است.
دولت البحاح قبل از آغاز این حمله استعفا داد، اما همچنان مورد قبول بود و حتی با حمایت ارتش و کمیتههای مردمی به عنوان دولت پیشبرد امور اداره مسائل دولتی شامل دفاتر وزارتخانهها و ادارات رسمی را برعهده داشت، اما بعد از انجام این تجاوز کاملاً تبعید شده و در آن سوی مرزها فریاد می کشد و هیچ گوش شنوایی نیز برای خود پیدا نمیکند.
کمیتههای مردمی و انصار الله قبل از آغاز تجاوز عربستان بر صنعا و برخی استانها تسلط داشتند که تنها 40 درصد از اراضی یمن به شمار می رفت، اما بعد از این تجاوز آنها در 85 درصد از اراضی یمن توزیع شدهاند و هیچ کس نمیتواند به موجودیت یا سلاحهای سبک و متوسط و سنگین آنها تعدی کند.
قبل از تجاوز گرچه انجام گفتگوها در ریاض غیرقابل قبول نبود، اما در قطر بهعنوان یکی از دولتهای عضو شورای همکاری خلیج فارس که ریاست آن را عربستان بر عهده دارد، مورد پذیرش بود، اما بعد از انجام این تجاوز آغاز این گفتگوها برای حل مسایل داخلی یمن در هر منطقهای که وابسته به این شورای متجاوز باشد، ممنوع است. تنها عمان است که باعث برانگیختن حساسیت عربستان شده و به علت عدم مشارکت در این تجاوز از سوی گروه های یمنی مورد قبول است.
عربستان موقعیت گذشته خود را در یمن از دست داد
به این ترتیب می بینیم که عربستان سعودی تنها در تحقق اهداف تجاوز خود شکست نخورده تا بنابر معیارهای بین المللی، طرف بازنده این جنگ لقب بگیرد، بلکه آن چیزی که در دست داشته و موقعیت پیشین خود در یمن را نیز در این تجاوز از دست داده است. بنابراین جنگ مذکور علاوه بر اینکه هیچ دستاوردی برای عربستان نداشته ، بلکه آنچه در دست این کشور بود را نیز از دست داده است. به این ترتیب شکست عربستان سعودی چیزی است که هیچ انسان احمق یا نادان و یا هیچ فرد متملق و مبالغه کننده ای در مورد آن مناقشه نمی کند.
البته موضوع به همین جا خاتمه پیدا نمی کند، بلکه نکته مهمتر و جالبتر از دیدگاه ما این است که این شکست تنها منحصر در عرصه یمن نیست، بلکه شکست ریاض در بررسی ابعاد استراتژیک این موضوع قابل ملاحظه است. در اینجا ما به برخی ابعاد این شکست اشاره می کنیم.
ابعاد مناسبات سابق عربستان سعودی با یمن به این ترتیب افشا شد و مشخص شد که این کشور پیشتر یک کشور استعماری بوده است . ملت یمن این روزها مملو از کینه و نفرت است، کینه ای که گذر روزگار و بذل و بخشش های مالی عربستان سعودی آن را از بین نمی برد. عربستان یمن را به گونه ای باخت که دیگر نمیتواند آن را باز پس گیرد.
نکته مهم تر اینکه عربستان سعودی ادعا می کند که تجاوزش خطرات موجود در مرزهای جنوبی را از بین برده است. اما واقعیت عکس این موضوع را نشان می دهد، قبل از آغاز این تجاوز هیچ خطری در مرزهای عربستان سعودی وجود نداشت، اما الان شرایط تغییر کرده است و یمن تصمیمات مستقل خود را در دست گرفته است. عربستان سعودی ممکن است خودش به دست خود زمینه فسخ توافق 1934 و باز گرداندن 3 استان یمن به این کشور را رقم بزند. عربستان همچنین برگه تجزیه یمن که در صورت ناتوانی از استعمار مجدد تمام این کشور، مطرح کرده بود را از دست داده است.
پوشالی بودن پیروزی رژیم آل سعود
به این ترتیب ماهیت و حجم واقعی عربستان سعودی در جهان عرب و اسلام مشخص شد و همه متوجه شدند که برتری طلبی این کشور دروغین و پوشالی است و این رویکرد تنها برای تحقق منافع و گرایشهای ریاض است که در جهت جلب آن ها از هیچ جنایت و کشتار و ویرانی تردید نمی کند. درست است که عربستان پیش از حمله به یمن نیز همین رویکرد را دنبال میکند، اما در آن زمان نقاب ها و پوشش هایی در اختیار داشت که زشتی نقش جنایتکارانه خود را با آن ها می پوشاند، اما امروز شرایط تغییر کرده و واقعیت و ماهیت اقدامات جنایت آمیز و تجاوزطلبی عربستان سعودی خود را نشان داده و باعث شده هیچ انسان عاقلی دیگر به عربستان اعتماد و اطمینان نداشته باشد. علاوه بر این ها این جنگ مشخص کرد که ادعاهای عربستان سعودی واقعیت نداشته است و به همین علت بود که تعدادی از کشورهای عرب و مسلمان که در این راستا با عربستان همراه شده بودند، او را تنها گذاشتند و ریاض در تجاوز به یمن تنها ماند. همانطور که مصر و پاکستان نیز با اقدام عاقلانه، اعتبار خود را در آینده باز می گرداند.
نقش ایران و ترکیه در منطقه برجسته تر شد
در مقابل، دولت های منطقهای رقیب به ویژه ایران و ترکیه برجسته تر شدند، ایران به عنوان یک دولت هوشمند و عاقل و خواستار صلح و دولتی که به دنبال حفظ خون مسلمانان و اموال آنها در مقابل عربستان سعودی است خود را نشان داد. این در حالی بود که عربستان خود را دولتی جنایتکار و خونریز آنهم بر ضد ملت برادر و همسایه خود نشان داد. این موضوع برای عربستان سعودی خفتبار است که در حالی که ملک سلمان پادشاه عربستان دستور به اعزام گارد ملی این کشور به مناطق جنوبی جهت آماده سازی برای حمله زمینی میدهد، تهران توقف تجاوز عربستان سعودی به یمن را اعلام می کند و بعدها مشخص میشود که تصمیم به توقف تجاوز عربستان دیکته شده و این کشور مجبور به پذیرش آن شده است. این در حالی است که ایران شریکی تأثیرگذار برای رسیدن به این تصمیم بوده است.
اوضاع عربستان سعودی در مناسبات بین المللی این کشور جهت خرید موضعی کشورها با دلار نیز فاش شد. بعد از معامله 3 میلیارد دلاری که این کشور با فرانسه تحت عنوان تجهیز ارتش لبنان، به عنوان رشوه ای به پاریس در مورد مواضع آن در زمینه برنامه هستهای ایران و موضوع سوریه ارائه داد، رسانههای غربی فاش کردند عربستان سعودی تعهد پرداخت حدود 6 میلیارد دلار برای رسیدن به قطعنامه 2216 سازمان ملل در مورد تجاوز به یمن را داده است.
پایههای خاندان سعودی لرزان و از داخل خورده شده است
اما مهم ترین موضوع در زمینه مناسبات ساختاری در خاندان آل سعود است که این جنگ واگرایی و تناقض بین شاهزادگان را نشان داد، تا جایی که برخی شاهزادگان خود را از این جنگ دور کردند و برخی دیگر به صورت انفرادی تصمیم به آغاز آن گرفتند و برخی نیز در مورد اختیارات این جنگ مناقشه کردند. نتیجه این اوضاع فلج شدن و شکست میدانی و مجموعه ای از تصمیمات اشتباه و رفتارهای زشت و زننده بود، تا جایی که ملک سلمان شخصاً مجبور به مداخله شد تا متعب بن عبدالله را وادار کند گارد ملی این کشور را در این جنگ دخالت دهد و به ادامه اختلافات موجود بین شاهزادگان پایان دهد. عملیات نظامی عربستان در یمن نشان داد که پایههای این خاندان تا چه اندازه سست و لرزان است و از داخل خورده شده است.
انتهای پیام/ر