ماجرای اوباما و نتانیاهو در «روباه»


خبرگزاری تسنیم: کارگردان «روباه» در نشست نقد و بررسی این فیلم گفت: فیلم جاسوسی تماشاگر حرفه‌ای خاص خود را دارد. در دنیا فیلم‌های جاسوسی در لیست ۱۰ فیلم پرفروش ماه قرار نمی‌گیرند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست نقد و بررسی فیلم «روباه» با حضور بهروز افخمی، کارگردان این فیلم و آرش مجیدی عصر دیروز در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

در ابتدای این نشست افخمی گفت: نزدیک به 20 سال بود که فیلم با موضوع جاسوسی نساخته بودم. دلم برای ساخت فیلم با چنین موضوعی تنگ شده بود. من از قبل هم طرفدار فیلم‌های جاسوسی بودم و البته به نظرم این فیلم هم فیلمی قصه گو بود که تماشاگر را خسته نمی‌کرد.

افخمی در ادامه به سوالات حاضران پاسخ داد. او در پاسخ به یکی از حضار گفت که شاید بیننده این فیلم را باور نکند، به ویژه در آخر فیلم که کار فانتزی شده است، گفت: داستان این فیلم، جاسوسی کلاسیک است. به نظرم هیچ چیز منطقی برای باور نکردن وجود ندارد. هر کسی که علاقه‌ای به فیلم جاسوسی داشته باشد از این فیلم خوشش می‌آید. من تعجب می‌کنم چرا که عده‌ای فکر می‌کنند اگر حرفی دائما تکرار شود حقیقت پیدا می‌کند، در حالی که اگر میلیون‌ها نفر حرف غلطی را بگویند باز هم غلط است.

وی اضافه کرد: همان طور که در داستان می‌بینید برادر بزرگ نتانیاهو تصمیم می‌گیرد تا دانشمند ما را ترور کند در حالی که اوباما به او گفته است که چنین کاری نکند. اگر یادتان باشد حدود 2 سال پیش اوباما مصاحبه کرد و چنین موضوعی را گفت که البته معنای ضمنی آن این بود که آمریکا در جریان ترورها بوده و اسرائیل آنها را انجام می‌داده است. پس نتانیاهو برای انجام این کار نباید از هیچ دستگاه امنیتی اسرائیل کمک بخواهد و فردی را که مورد اطمینان او است به ایران می‌فرستد تا این کار را انجام دهد. حال از این جا به بعد داستان براساس همین منطق پیش می‌رود. سرپرست ماموران اطلاعات ایران به این موضوع مشکوک می‌شود که چرا یک مقام رده بالا برای یک کار پیش پا افتاده به ایران می‌آید و از طرف دیگر او از هیچ نیرویی کمک نمی‌گیرد چرا که این عملیات باید مخفی بماند. در نتیجه اطلاعات ایران تصمیم می‌گیرد تا او را دستگیر نکند بلکه برای او دام گذاری کند تا از این طریق شبکه‌های جاسوسی مرتبط با اسرائیل را کشف کند. برای این کار مجبور می‌شود تا صحنه سازی کند تا بقیه جاسوسان اسرائیل از حقیقت ماجرا خبردار نشده و به غلط به ادامه کارشان بپردازند. این موضوع‌ها بارها در فیلم های جاسوسی دیده شده است.

این کارگردان تصریح کرد: البته دیدن فیلم‌های جاسوسی بر همه واجب نیست و اصولا فیلم‌های جاسوسی در همه جای دنیا جزو 10 فیلم پرفروش هفته یا سال قرار نمی‌گیرند، چرا که تماشاگر حرفه‌ای خود را می‌خواهند. اگر بخواهیم بگوییم که ساخت چنین فیلمی منطقی نیست من می‌گویم که شما اشتباه می‌کنید.

او همچنین درباره سیاسی بودن یا نبودن این فیلم گفت‌: فیلم‌های جاسوسی فیلم‌های پلیسی است و از این جهت و به خاطر دستگاه‌های پلیسی و امنیتی ممکن است سیاسی به حساب آید.

افخمی در ادامه صحبت‌های خود به برخی از انتقادات اشاره کرد و گفت : عده‌ای می‌گویند فیلم گاف‌های بزرگی دارد، برای مثال یک نفر پیش من آمد و به من گفت در آن قسمت که مشغول تعقیب و گریز در مترو بودید، اشتباه کردید چرا که دوربین‌های مترو می‌توانست او را دنبال کند همان طور که در فیلم «قلاده‌های طلا» این چنین بود. من در پاسخ به او گفتم که بین تعقیب و تعقیب و مراقبت تفاوت است. در فیلم «قلاده‌های طلا» می‌خواهند فرد را دستگیر کنند اما ما در اینجا می‌خواهیم تا طرف را دنبال کرده و به اطلاعات مهمتری دست پیدا کنیم، در نتیجه باید چنین کاری کنیم.

آرش مجیدی درباره نقش خود در فیلم «روباه» گفت: من تاکنون مامور اطلاعات ایرانی ندیده بودم، در نتیجه اتفاقی که در این فیلم برای من رخ داد، جالب بود. البته به نظرم بهروز افخمی این قدر به موضوع اشراف داشت و تحقیقات گسترده‌ای انجام داده بود که همه چیز را می‌دانست.

مجیدی در پاسخ به این سوال که با توجه به این که شما تجربه کارهای سیاسی و امنیتی بسیاری دارید، آیا گمشده‌ای در این حوزه دارید گفت: ما مردم سیاست زده ای هستیم چرا که صحنه‌های انقلاب و جنگ را دیده‌ایم. در میان کارهای من «ارمغان تاریکی» درباره عشق بود و ربطی به سیاست نداشت و این فیلم نیز جاسوسی است و نمی‌دانم چرا به سیاست ربطش می‌دهند. من هیچ گمشده‌ای در این حوزه ندارم.

وی اضافه کرد: خاطرم هست زمانی که فیلم رستگاران را بازی می‌کردم احساس می‌کردم که مردم این پلیس را پس بزنند اما اینگونه نشد و مردم استقبال کردند، حال با این وجود من سعی کردم در نقش‌های بعدی خودم، از پلیس بودن فاصله بگیرم، چرا که همیشه سعی کرده‌ام تا نقش‌هایم را تکرار نکنم.

کارگردان فیلم «روباه» گفت: من 20 سال پیش فیلم «روز شیطان» را با پول خودم ساختم. در آن زمان فیلمنامه را برای رئیس وقت بنیاد فارابی بردم و گفتم که این را بخوانید و یک کلمه به من بگویید آری یا نه. اگر بخواهید به چیزی ایراد بگیرید من نمی‌توانم فیلم بسازم. این داستان گذشت و به من اجازه دادند تا فیلم را خودم و بدون آنها بسازم. اما حالا که بعد از 20 سال من را شناخته‌اند، اوضاع متفاوت شده است. خاطرم هست که برای مشورت درباره سناریویی به نام «پازل» به من زنگ زدند، در جریان همین تماس باخبر شدم که سازمان انرژی اتمی پولی را برای ساخت چنین فیلمی در نظر گرفته است و از من پرسیدند که آیا فیلنامه‌ای دارم یا خیر. من گفتم که برای ساخت این فیلم به من مشاور حرفه‌ای بدهید و واقعا هم دادند. برای مثال نیمه دوم فیلم‌نامه من چیز دیگری بود اما در گفت‌وگو با همین مشاور متوجه شدم که اتفاقی مشابه آنچه در نیمه دوم فیلم دیدیم در ایران رخ داده است. پس من مجاب شدم که فیلم‌نامه‌ام را عوض کنم و این را جایگزین کردم.

بهروز افخمی درباره نحوه کار با بازیگران این فیلم و پرورش شخصیت آنها در فیلم گفت: اگر فیلمنامه خوب نوشته شده باشد و مطمئن شویم که در اجرای آن برای بازیگر مشکلی وجود ندارد و قابل قبول است، نباید به کسی چیزی گفت، مگر بازیگری که فکر کند تا این فیلم ساخته می‎شود تا همه او را ببینند نه داستان فیلم را. به نظرم من نگهبان فیلمنامه‎ام هستم و اگر بازیگری بخواهد به آن توجه نکند با من طرف است. اصولا در انجام کارهای سینمایی صدا سخت‎تر از صورت است، بازیگری که صدا را خوب ادا کند صورتش نیز خوب خواهد بود.

افخمی در پایان درباره این که چرا بابک حمیدیان برای چنین نقش کوتاهی انتخاب شد و در سکانس آخر آیا عمدا از خون به رنگ نارنجی استفاده کردید یا اشتباه کردید گفت : امروزه رنگ خون در سینما قابل کنترل است. به صورت کلی باید دقت کرد که اگر بخواهیم صحنه‌ای را بگیریم که خود صحنه‌سازی است، مهم این است که رابط موضوع را قبول کند. البته در همان سکانس به غیر از یک نمای بسته از صورت، خون‎ها به همان رنگ قرمز مایل به سیاه دیده می‌شد.

وی اضافه کرد: به نظرم بابک حمدیان بسیار فوق العاده است. او سر این فیلم به من گفت هر نقشی که به من می‌خورد را به من بدهید و مهم نیست که طولانی یا کوتاه باشد. من از علاقه‌ای که او به بازیگری دارد واقعا خوشحال شدم، امیدوارم بتوانم در آینده با او کار طولانی هم داشته باشم.

انتهای پیام/