یک رمان پرفروشترین اثر روایتفتح
خبرگزاری تسنیم: رمان مستند «همسفر آتش و برف» که به قلم فرهاد خضری نگاشته شده است، مجموعه خاطرات تلخ و شیرین «فرحناز رسولی» از بیش از ۲۵ سال زندگی مشترکش با شهید قهاری است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در حالی که روز سوم بیست و هشتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در حال برگزاری است به گفته مسئولان انتشارات روایت فتح رمان مستند «همسفر آتش و برف» به عنوان پرفروشترین اثر روایت فتح در نمایشگاه کتاب شناخته شد.
انتشارات «روایت فتح» رمان مستند «همسفر آتش و برف» را در هفتم اسفند ماه 93 در سالروز شهادت شهید قهاری سردار بلندیهای شمال غرب کشور منتشر کرده است.
رمان مستند «همسفر آتش و برف» که به قلم «فرهاد خضری» نگاشته شده است، مجموعه خاطرات تلخ و شیرین «فرحناز رسولی» از بیش از 25 سال زندگی مشترک وی با شهید قهاری است.
سردار قهاری در هفتم اسفندماه 1385 در مصاف با اشرار و ضد انقلاب در شمال غرب به شهادت رسید، همچنین این رمان اولین گام در مسیر آمیختگی «رمان» و «مستند»، است.
«فرهاد خضری» نویسنده کتاب «همسفر آتش و برف» درباره شیوه نگارش این اثر، گفته است: «رمان مستند» یک پیشنهاد تازه است برای عنوان ادبی جدیدی که سالهاست وجهه غنی روایی دارد، سالهاست که نامپذیر نبوده، و سالهاست که فقط با نوشتنهای مدام تجربه شده است.
راوی اگر خوشزبان و خوشذوق و خوشقلم بوده، کتابش به نام خودش و به اسم «خاطره» چاپ شده و اگر قلمی دیگر آمده خوشذوقی و خوشقلمی کرده، اثرش هر بار به اسمی متفاوت شناخته شده و سردرگمیها در شناخت گونه ادبیِ آن و در عنوان ادبیِ آن همچنان پابرجا باقی مانده.
«زندگینامه داستانی»، «خاطره – داستان»، «بازآفرینی خاطره» و چه و چه و چه، عناوینی بودهاند که طیِ این سی و چند سال به این شاخه جدید ادبی اطلاق شده و هیچ وقت، هیچ کس به اجماعِ کاملی در انتخاب عنوان واحدی به آن نرسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
صدامحسین باز کُردهای عراقی را آواره ایران کرده و این بار سعید با یک خواهش آمده ببیندت.
میگوید: «اگه بهت بگم بیا لب مرز، بیا این زنهای آواره رو بازرسی بدنی کن، از دستم دلخور میشی؟»
اینجا مریوان است، 14 فروردین سال 70، چند روزی بعد از به دنیا آمدن فاطمه و عید دیدنیهای آشنایان و تنهاییِ دوباره تو. سعید فرمانده سپاه است و مسئول خط مرزی مریوان.
میگویی «دلت میآد این بچه شیرخوره رو ول کنم، پاشم بیام اونجا؟»
میگوید: «من به فاطمه نگفتم بیاد، به تو گفتم بیا. اگه تو دلت به اومدن رضا بده، خودت هم بلدی یه فکری برای فاطمه بکنی».
شادی و هراس به دلت چنگ میزند و نمیدانی چه بگویی. این اولین بار است که سعید از تو خواسته با او به مأموریت جنگی بروی. اولین بار است که همراه سعید از خانه و بچهها و حریم این شهر دور میشوی. اولین بار است که پابهپای سعید جایی میروی که با او بودنش تمام سختیها و تلخیها را برای تو شیرین خواهد کرد.
میگویی، «گیرم که بچهها رو گذاشتم پیش همسایه. آخه من بلد نیستم باید چیکار کنم».
میگوید: «بلدی نمیخواد که. خودم یادت میدم».
میگویی؛ «نه... نه... منظورم این نیست که بلد نیستم. منظورم اینه که مطمئنی اونجا برای زنی با حال و روز من امنه؟»
میگوید: «مطمئن نیستم، ولی مرد که هستم. بهت قول مردونه میدم نزارم هیچ خطری اونجا تهدیدت کنه».
دردت فقط این چیزها نیست.
میگویی؛ «پیش خودت نمیگی شاید اونجا کم بیارم؟ شاید گریهام بگیره؟ شاید حرف نا مربوط بزنم؟ شاید یه چیزی از یه کسی ببینم نتونم مثل تو طاقت بیارم، بزنم همه کاسه کوزهها رو سر تو یا هر کس دیگهای بشکنم؟»
میگوید: «تو دل بده و بیا، همه اینهایی رو که گفتی گردن من».
میگویی؛ «راستش رو بگو، سعید. یعنی الآن توی تموم این مریوان یه زن پیدا نمیشه که پاشه بیاد اونجا بهتون کمک کنه؟»
میگوید: «هستنش که هست. منتها من وقتش رو ندارم پِی یه مطمئنش بگردم. بعد هم اینکه اگه تو بیای، دل بعضیها قرص میشه، پا میشن با جون و دل میآن»
نفس راحت را با لبخند میکشی و قرص و محکم میگویی «پس میآم. بهت قول زنونه میدم و میآم».
رمان مستند «همسفر آتش و برف» به قیمت 17000 تومان از انتشارات «روایت فتح» منتشر و روانه بازار نشر شده است و هم اکنون در نمایشگاه کتاب تهران به مخاطبان عرضه میشود.
انتهای پیام/