«معشوقه مأمون»، مخلوق خیالی من است برای پرتاب مخاطب به ۱۳۰۰ سال قبل
خبرگزاری تسنیم: تازهترین رمان سید علی شجاعی با عنوان «به بلندای آن ردا» در نمایشگاه کتاب امسال منتشر شد. شجاعی در این رمان به روایت زندگی و شهادت امام رضا(ع) از زبان مأمون پرداخته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «به بلندای آن ردا» نام تازهترین رمان سیدعلی شجاعی است. داستان رمان در یک ساعت پایانی عمر غادیه، معشوقه و همسر مامون میگذرد؛ یک ساعتی که از فردای شهادت امام رضا(ع) شروع میشود. راوی جدیدترین رمان شجاعی، مامون است و در این یک ساعت گفتوگو و محاکمه مامون توسط غادیه شرح داده میشود. به اقتضای هر جمله، فلاش بکهایی در این رمان داریم به تاریخ هجرت امام رضا(ع) از مدینه تا ورود به مرو و نیز ماجرای ولایت عهدی ایشان و بعد هم شهادت حضرت.
این رمان به نقاط عطف این سه سال عمر شریف امام رضا(ع) و تحلیل سیاسی و اجتماعی شرایط حاکمیت آن دوران میپردازد. این رمان دلایل نهان و آشکار حرکت مامون و پذیرش امام و در نهایت شهادت امام را در دل داستانش روایت میکند. در این رمان همچنین نگاهی جدی تر به شخصیت فضل بن سهل، مشاور و وزیر مامون که نقش تعیین کنندهای در شکلگیری وقایع داشته شده است، میبینیم.
«به بلندای آن ردا» امروز در غرفه انتشارات کتاب نیستان در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شده است، به بهانه انتشار این کتاب گفتوگویی با سیدعلی شجاعی داشتهایم، متن این گفتوگو به شرح ذیل است:
تسنیم: «به بلندای آن ردا» یک داستان درباره زندگانی امام رضا(ع) است، فکر نمیکنید داستان درباره امامان شیعه به ویژه امام رضا(ع) به دلیل نزدیکی جغرافیایی ایرانیان با حرم ایشان بسیار نوشته شده است؟ چه انگیزهای موجب شد تا شما به سراغ نوشتن در مورد امام رضا(ع) بروید؟
برای پاسخ این سؤال چند وجه را باید ببینیم. وجه اول این است که به همان بسیاری و میزانی که آثار پژوهشی منتشر شده، آثار داستانی در مورد امام رضا(ع)منتشر نشده است. با محوریت زندگی و معرفت حضرات معصومین، کتاب و تألیفات بسیاری داریم اما رمان و داستان به شکل مدرناش نداریم. بنابراین هنوز به یقینیم که در این بخش آنقدر خلاء هست که بی نیازی احساس نشود.
وجه دیگر این است که اگر هم به فرض بسیار اثر در این حوزه داشتیم، به واسطه هزاروجهی بودن منشور معرفت ائمه، باز جای کار وجود دارد. باور من این است که اگر هر نویسندهای هم رمانی برای امام رضا (ع) بنویسد، باز مضمون کم نمیآید و باز به تکرار نمیرسیم و باز کاری خواندنی نوشته خواهد شد. قلهای را میماند که بیشمار آدم از بیشمار وجه تلاش دارند که بالا بروند و به قله نزدیک شوند، نتیجه این است که هر کدام منظری منحصر به فرد پیش رو دارند. و منظری یکتا هم برای من وجود دارد که دوست دارم برای همه این منظر منحصر به فرد را شرح دهم.
وجه دیگر این که به نظر من، رمان آیینی، جنسش متفاوت است با بقیه گونههای ادبی. در این نوع رمان خود نویسنده هم در پروسه و مسیر شناخت قرار دارد. یعنی چنین نیست که من قدر و شأنی از معرفت داشته باشم و بخواهم به مخاطب منتقل کنم. در مسیر نوشتن، من هم دچار صعود و کسب معرفت بیشتر میشوم. پس دلیلی ندارد که خودم را از این تعالی محروم کنم.
تسنیم: این روایت تاریخی منتخب شما در داستان(استفاده از معشوقه مأمون) تا چه اندازه استناد تاریخی دارد؟ کدام قسمتهای رمان از تخیل داستانی بهره جستهاید؟
من مضمون داستان را دو بخش میکنم؛ بخش اول آنچه مربوط به امام رضا(ع) است، از فرمایش و کنش و هرچه حول محور امام شکل میگیرد و از جانب امام صادر میشود، در این بخش اصلا و ابدا خیال راه ندارد؛ تنها اتفاقی که افتاده این است که فرمایشی از امام در تاریخ باشد و زمان گفتوگو مشخص نباشد و من گفتوگوی بی زمان و مستندی را که در تاریخ هست، با کنش مستندی همراه کنم. بنابراین هرجا امام حضور دارد، فعل و گفتارش عین به عین تاریخ است، بیهیچ تصرف.
اما در باقی ماجرا، در تک تک عناصر داستان، خیال نقش آفرینی میکند. اکنون که تازه کتاب منتشر شده، نمیگویم چقدر و تا کجا، که مخاطب ناخودآگاه به فکر تفکیک نیفتد و کار را یکپارچه ببیند. اما واقعیت این است که به غیر از امام، همه چیز آمیختهای از خیال و واقعیت است. اگر غیر از این بود رمان شکل نمیگرفت و تاریخ تنها بود؛ ذات رمان بر پایه خیال اتفاق میافتد.
تسنیم: انتخاب مامون به عنوان راوی از نظر دراماتیکی چه اهمیتی دارد؟ چرا شخصیت منفی ماجرا قصه را تعریف میکند؟
واقعیت این است که در خلقت - به غیر از تعداد انگشت شماری - شخصیت منفی یا بدمن وجود ندارد، نه این که بدمن نیست، یعنی از اول که بدمن نبودهاند. در حقیقت خارجی، آدمها خاکستریاند و خودشان و انتخابشان آنها را سفید یا سیاه میکند. در این کشاکش مدام درونی انسانها برای گزینش خیر و شر، عبرتها به وجود میآید، همین جدال مستمر است که قصه میسازد. پس به روایت و خوانش من، مامون از ابتدا قصد شهادت امام را نداشته است؛ چه شد که چنان کرد و به آن درجه از شقاوت رسید، قصه است و برای من مخاطب هزار سال گذشته خواندنی و آموختنی.
اما انتخابش به عنوان راوی، میشود وجه شخصی نگاه من به ماجرای ثابت تاریخی باشد. آنوقت اعتبار دراماتیکش معنی مییابد. برای روایت زندگی حضرت رضا (ع)، امکانات بسیاری نداشتم، مثلا در برخورد با معصوم، دانای کل حذف است. یا سوم شخص حتی. میماند سوم شخص محدود و اول شخصهایی که موثر بودهاند. در میان این اول شخصها، بیشک باید بروم سراغ آگاهترین و موثرترین و کلیدیترین. این موضوع را اضافه کنید به این که سیر تحول و تطور شخص مامون هم برای من اهمیت بسیار دارد، یعنی آن آدم دانشمند و آگاه و عالم، چگونه میشود که دست به قتل معصوم میزند و این همان بخشی است که تکتکمان را به همذات پنداری میخواند: انتخاب مستمر و مدام در هر لحظه زندگی.
و بسیاری ظرایف دیگر که با خواندن رمان فهمیده میشود، مثلا دید یک دشمن به امام را اگر بدانیم، خیالمان راحتتر است که غلو و از سر سرسپردگی صرف نیست و ... .
تسنیم: منابع و استنادات تاریخی که از آنها برای نگارش داستان استفاده کردید، چه بوده و مراحل پژوهش و سپس نگارش کتاب چه اندازه زمان برده است؟
بیش از 85 منبع تاریخی و روایی دست اول را برای رسیدن و دانستن همه نقاط تاریک این مقطع تاریخی دیدم. مثل هر دو کار قبلیام در حوزه رمان آیینی، پژوهش و تحقیق، به اندازه تالیف وقت میخواهد و حتی گاهی هم بیشتر وقت میگیرد. در مورد این کار هم بیش از هشت ماه فقط مشغول خواندن و فیش برداری بودم. در چند مرحله، ابتدا رسیدن به روایتی خلاصه و سرراست و تمام و کمال و بعد یافتن تعارضات اقوال و پیدا کردن صحیح ترین شان و بعد کند و کاو برای روشن شدن نقاط تاریک و یا ساکت تاریخ. تازه به اینجای کار که میرسم، فهمیدهام که اوضاع از چه قرار است و داستان چیست و قصه کجا اتفاق میافتد. بعد از آن تازه مشغول تالیف میشوم و بیشتر اوقات هم دو سه ماهی صرف اتود زدن برای مهندسی اسکلت رمان میگذرد. یعنی با توجه به داشتهها و دانستههای تاریخیام، به دنبال بهترین امکانات روایی و زبانی و زمانی و فرمی میگردم و منتظر که قصه خودش با همه شاخ و برگش، بیاید.
تسنیم: زبان مورد استفاده در رمان، مابین زبان امروزی و تاریخی قرار دارد، اینکه یک بینابینی زبانی که نه کاملا امروزی باشد و نه کاملاً تاریخی باشد را انتخاب کردید از روی عمد و با هدف بوده یا اینکه یک تجربه تازه است؟ یا اقتضای داستان است؟
قطعاٌ زبان به عنوان یک عنصر مهم و جدی بسط دراماتیکی، قابل نادیده گرفتن نیست. این رمان هم از این قاعده مستثنا نیستیم. یعنی هر اتفاق زبانی که رخ داده هدفمند شکل گرفته و با تاکید بر توهم زبانی به عنوان یک عنصر همراه کننده مخاطب یا باورپذیر کردن بیشتر متن و روایت، بوده است. نگاه من به زبان در این سه رمان دینی بر چند فاکتور استوار بوده؛ اول ایجاد توهم زبانی، که مخاطب با کلمات هم به هزار و سیصد سال پیش پرت شود. دوم رعایت جدی و قانونمند برای حذف کلمات و عباراتی که مطمئنیم عمرشان بیشتر از پانصد سال نیست. سوم بافتی ظریف از نقشه و قانون و گرامر عربی با ابریشم کلمات فارسی. منظورم این است که مخاطب فارسی میخواند و میبیند اما عربی حس کند. مینیاتور عبارات و مَثَلهای عربی و جانشانی متفاوت گزارههای جملات فارسی و نزدیک کردن به روح گرامر عربی، این حس را در مخاطب تقویت خواهد کرد.
قبول دارید که این بخش سوم به راحتی حاصل نمی شود و قطعا هم در این کار به کمال نرسیده است، چرا که اشرافی تام و تمام میخواهد به فرهنگ اجتماعی و جامعه شناسی آن مقطع تاریخی و اساساً ساخت و ساز اصطلاحات عرب و... به عنوان مثال از قرن یک تا صد هجری، بیش از چهارصد مَثَل عربی داریم که با محوریت اسب یا شتر شکل گرفته است. بازسازی یا شبیه سازی مثل هایی چنین، نیازمند دانستن اصلها است و علل شکلگیری اش و بسطی منطقی برای ابداع.
تسنیم: در روایت داستان دینی به دنبال خط مشی مشخصی هستید یا مشغول آزمون و خطا؟ برای نمونه در «فصل شیدایی لیلاها» روایتی متفاوتتر از «حاء، سین، نون» و در «حاء سین، نون» روایتی متفاوتتر از «به بلندای آن ردا» داشتهاید، این اتفاقی است؟ آیا هر قصهای روایت خاص خود را میطلبد؟ و اگر هر قصهای روایتهای خاص خود را میطلبد، چگونه متوجه میشوید هر قصهای را چگونه باید روایت کرد؟
از حیث نگاهم به مضمون پردازی این رمانها، مسیر ثابت و مشخصی را دنبال میکنم و از حیث فرم و قالب، شاید مشغول آزمون و خطا هستم. با این توضیح که در نوع ورودم به بحث، مسیر یکی است، تلاش برای شناختن وجهی مغفول از منشور معرفتی حضرات معصومین یا بازشناسایی نقطه ای تاریک یا پر ابهام در تاریخ و همه این ها در بستری که مخاطب امروز را هم گره گشایی کند روی میدهد تا در بعد عملی و نظری انگیزشی برای پیگیری باشد. اما فرم روایت به معنای اعم اش، در سیالیت آزمون و خطا و تجربه است، اگرچه برای هر داستان و موضوع، هم هنگام تالیفش و هم حالا که بسیار گذشته، فکر میکنم که بهترین انتخابم بوده و هست در چگونگی روایت، اما در اصل ماجرا تا بهترین شیوه ارائه هنوز راه بسیار است.
این فرمایش شما صحیح است که هر قصهای روایت خودش را می طلبد، یعنی مطمئنم که فرم روایتم در «حاء سین نون» اصلا و ابدا به کار «به بلندای آن ردا» نمیآمد و نمیآید و بالعکس؛ اما این که انتخاب فرم برای هر قصه چگونه اتفاق میافتد، واقعه پر پارامتری است. فرم محصولی است از میزان حضور تاریخ و واقعیت در رمان، میزان خیال انگیزی، میزان داشتههای مفیدم از تحقیق، هدف غایی روایت، آدمهای قصه که هر کدامشان بی تحمیل من قرار است در اتمسفر روایت نفس بکشند و ببالند و قصه را پیش ببرند و... که عملا و در نهایت چنین میشود که محتوا خودش را به فرم تحمیل میکند و خود مضمون است که میگوید چگونه مرا بنویس و روایت کن.
تسنیم: هرگاه سخن از داستان و رمان دینی میشود، برخی خرده میگیرند که خط قرمزها در داستاننویسی دینی دست و پاگیر است و منابع تاریخی در دسترس نیست شما تا چه اندازه این مشکلات را واقعی میدانید؟ به چنین مشکلات و یا مشکلات مشابهی نیز برخورد کردهاید؟
ببینید من اینها را مشکل و مانع نمیدانم، فقط سختی شیرین کار میدانم. شکی نیست که داستان و رمان دینی از محدودیتهای بسیار برخوردار است، همه هم میدانیم، اول که ورود به ساحت معصومین، دست و پای خیال را میبندد. دوم که در اکثر روایتها، مخاطب انتهای داستان را میداند و عملا تعلیق این جنبه منتفی است، سوم همانطور که فرمودین، رسیدن به اخبار صحیح و منابع متقن، آسانتر از اکتشاف طلا از میان معادن پر سنگ و صخره نیست، و چهارم و پنجم و... اما همه اینها که در بودنش تردید نیست، کار را آنقدر سخت نمیکنند که نشدنی باشد، آنقدر سخت میکنند که لذت رسیدن و داشتنش به اوج برسد.
اکنون و بعد از قریب ده کتاب با مضامین آیینی و اجتماعی، به یقین میگویم که یک اثر دینی حداقل دو برابر یک کار اجتماعی و کاملا بر اساس خیال نویسنده، وقت و انرژی و توان میخواهد و میگیرد. اما نهایتش، شگفتانگیز لذت بخش است.
انتهای پیام/