دومین رئیس جمهور کُردها ؛ باورمند به اقتدار عراق یکپارچه
خبرگزاری تسنیم: شاید بتوان به راحتی اثر انگشت و امضای فواد معصوم را یافت از امضا دستور تحویل پتو توسط شمخانی گرفته تا قرارداد امنیتی جنگ با ذوالقدر و بعدها با محسن رضایی.
ابراهیم احمد - نویسنده مشهور کردها و کتاب ژانی گل( درد ملت ) - همیشه می گفت: " کُردها، هرکجا که باشند ایرانی اند" هرچند بعدها سخنش را تقلید وارونه کردند و به غلط گفتند " هرجا کرد باشند آنجا ایران است" و سخن احمد هم یاد آور همان جنگ چالدران ( تابستان 893 هجری شمسی) که کردستان بین 4 کشور تقسیم شد اما در مجموع جزو سرزمین ایران بودند و از کهن ترین قوم های تاروپود هویتی ایران زمین.
روزگارانی که انقلاب عراق (1958 برابر با سال 1337 )رخ داد ، جلال طالبانی روزنامه نگار بود و شب حادثه سقوط حاکم را تفسیر و در نشریه حزبی منتشر می کرد . که بنا به گفته دکتر اقبال، شاه وقت ایران هم از فروپاشی ان بنیاد سنتی در عراق هراس داشت و اینکه مبادا در جاهای دیگر خاورمیانه، تکرار شود و طنز تاریخ آنکه ، 20 سال بعد در تهران ، انقلاب رخ داد. و کسی نمی دانست آن روزنامه نگار و اهل قلم دیروز در میان کردها، نخستین رئیس جمهور کُردها می شود. در آن ایام انقلاب، مام جلال اهل قلم و ابراهیم احمد(نویسنده مشهور کردستان) نزد عبدالکریم قاسم رفتند تا شاید یکی از کردهای تبعیدی به شوروی که از دوران جمهوری مهاباد ( 1945 ) به دامان شوروی سابق گریخته بود، را به کردستان بازگرداندند . خلاصه ، چنین کردند و او را بر رهبری حزب دمکرات کردها هم نشانیدند و شاید خود نمی دانستند که 6 سال بعد، تبعیدی بازگشته، سرمست از پول و تفنگ ساواک و شاه ، به قصد برادرکشی می خواهد این دو را از صفحه روزگار محو کنند و آن هم آواره مرزهای ایران می شوند و از او می گریزند. و از 1961 تا 1975 حمایت ساواک و شاه از حرکت مسلحانه کردهای عراق ادامه یافت و کسی هم وعده حمایت از استقلال یا ملی گرایی کردها را نداده بود.
دوست و همبازی دوران کودکی جلال طالبانی در خانقاه پدرش، فواد معصوم بود و نظر معصوم و دوستان هم سن و سال را به تاریخ کردها جلب کرده بود ، البته معصوم هم مدتی - به دور از چشم مام جلال - مغلوب تبلیغات می شود و دل در گرو کمونیستها نهاده و اما بعد، وقتی انکار هویت کردها را توسط کمونیست ها دید - رهایش کرد و عطایش را برای همیشه به لقایش بخشید. دوستی میان آن دو ادامه یافت و کوران حوادث را در کنار هم دیدند و گام به گام راه چند صدایی ؛ چند حزبی و دیپلماسی کردها را پیمودند.
در تاریخ سیاسی کردستان ، مام جلال ، نخستین کُردی بود که به عنوان رئیس جمهور عراق برگزیده شد، اما پس از سقوط صدام حسین ( 2003)، جلال طالبانی دیگر به آرزویش رسیده بود و « پس از شصت سال» او به ثمر رسیده اما دیگر برف پیری بر سر و رویش باریده بود، نه آن کُرسی به او شان داد، بلکه شخصیت و منش و اندیشه او بود که به آن کُرسی قدر و منزلت داد و فرق داشت با رجاله هایی که تاریخ نام می برد که روزگارانی در این کرسی بوده و منفورترین چهره تاریخ سرزمین شان شده اند. و بعدها درباره اش گفتم و نوشتم که ایرانی الاصل است و زادگاه اجدادش هم ایران بوده اند.
دست تقدیر چنان شد که از پشت میز کلاس درس، راهی بغداد شوم و نوشتن شرح زندگی و خاطرات طالبانی را بنویسم و همان شب نخست، دیدار اول با استقبال فواد معصوم همراه شد و 8 سال عمرم را بر آن سودا گذاشتم ؛ گرچه پس از انتشار جلد نخست (1388)، هم هرچه آّبرو داشتم سر پروردن آن معشوق ، باختم اما عشق نوشتن بود و رسوایی اش می ارزید. و همان فواد معصوم بود که به صبوری ام تشویق کرد. چون خود باتجربه بود و آزموده و روزگاران دیده بود و می دانست که تاریخ و زمان، جاده یکطرفه است و بازگشتی نیست. و از او و دکتر کمال فواد؛ دانشمند فقید کردها، (هر دو دوستان سالیان مام جلال )، بسیار آموختم. که " انسان دو معلم دارد : آموزگار و روزگار . اولی به قیمت جـانش به تـو می آمـوزد ، دومی به قیمت جـانت !هرچه با شیرینی از آموزگار نیاموزی ، روزگار با تلخی به تو می آموزد" و آن سه نفر ( مام جلال، دکتر فواد معصوم و دکتر کمال فواد) در راهشان، چه درس ها و تجربه ها آموخته بودند و سختی ها چشیده بودند.
اواخر تابستان 1391 آخرین سفر طالبانی به ایران بود و گرچه سه ماه پس از آخرین سفر طالبانی به تهران، ناگهان او از عرصه سیاست عراق و کردستان حذف شد( از27 آذر 1391) و کسی نمی دانست که پس از مام جلال، چه بر سر عراق و کردستان خواهد آمد ، « آواز سگان» و « مویه گرگ ها» یا نوزایی پس از « درد زایمان ملت » ؟...که اسامی رمان های مشهور ابراهیم احمد هستند.
اما یک سال و هفت ماه بعد از بیماری او، وقتی که به کردستان بازگشت (28 تیر 1393) ؛ درست 4 روز از بازگشتش نگذشته بود که فواد معصوم، بر کُرسی ریاست جمهوری تکیه داد(3 تیر 1393) و شاید با قوت قلب در هنگام سوگند یاد کردن گفت : ادامه دهنده راه طالبانی ام ! و اکنون با گذشت یک سال از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری، معصوم هم راهی تهران می شود.
هنگام نوشتن کتاب زندگی و خاطرات جلال طالبانی ( پس از شصیت سال)، رد پای فواد معصوم را در میان سندها زیاد دیده و جسته ام : از ایام جنگ ایران و عراق، در اکثر قراردادهای نظامی - لجستیکی میان ایران و حزب طالبانی، شاید بتوان به راحتی اثر انگشت و امضای فواد معصوم را یافت از امضا دستور تحویل پتو توسط شمخانی گرفته تا قرارداد امنیتی جنگ با ذوالقدر و بعدها با محسن رضایی. از شرکت در مراسم ختم بنیانگذار جمهوری اسلامی گرفته تا عرض تسلیت برای درگذشت مادر قاسم سلیمانی.
اما آنچه در میان سندها و روایت هاست تاکید بر این نکته است که همواره در ایجاد آشتی و همصدایی میان کردها هم تلاش وافر کرده. هرچند در 31 اوت 1996 به زندان کُردها درگیر افتاد و حکم اعدامش صادر شد اما پادرمیانی ایران و طالبانی او را اعدام انقلابی توسط کردهای هم پیمان بعث عراق رهانید. و وقتی هم اقلیم کردستان عراق درست شده بود مدتی نخست وزیر بود و دوست داشت علاوه بر ایجاد آرامش ، نوعی حسن همجواری و رابطه نزدیک با ایران داشته باشد.
سفر فواد معصوم به ایران، در دوران آشوب عراق است که جبهه تروریسم در آن کشور، اوضاع را آشفته کرده و شاید همان صبوری و دور اندیشی و دیپلماسی درست بتواند، معصوم را در راهش موفق کند و پیام آور این نکته باشد که کُردها عامل ثبات و استقرارند نه آشوبگر و تجزیه طلب.
عرفان قانعی فرد - پژوهشگر تاریخ معاصر - دانشگاه لندن
انتهای پیام/ر