ویژهنامه شهادت امام موسی کاظم(ع)؛ مداحی، شعر، هیئات، زندگینامه
خبرگزاری تسنیم: شهادت آن حضرت در بیست وپنجم رجب سنه صد و هشتاد و سه در بغداد در حبس سندىبن شاهک واقع شد و بعضى در پنجم ماه مذکور گفتهاند.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، شهادت آن حضرت در بیست و پنجم رجب سنه صد و هشتاد و سه در بغداد در حبس سندىبن شاهک واقع شد و بعضى در پنجم ماه مذکور گفتهاند. و عمر شریفش در آنوقت پـنجاه و پـنج سال و بهروایتی (کافى) پـنجاه و چهار سال بود.(1) و بیستساله بود که امامت به آنجناب منتقل شد و مدت امامتش سى و پنج سال بوده که مقدارى از آن در بقیه ایام منصور بوده و او بهظاهر متعرض آن حضرت نشد و بعد از او ده سال و کسرى ایام خلافت مهدى بود و اوحضرت را به عراق طلبید و محبوس گردانید و بهسبب مشاهده معجزات بسیار جرأت بر اذیت به آن حضرت ننمود و آنجناب را به مدینه برگـردانید و بعد از آن یک سال و کسرى مدت خلافت هادى بود و او نیز آسیبى به آن حضرت نتوانست رسانید.(2)
صاحب (عمدة الطالب) گفته: هادى آن حضرت را گرفت و در حبس نمود، امیرالمؤمنین علیه السلام را در خواب دید که به او فرمود: (فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامکم؟)(3)
چـون بیدار شد مراد آن حضرت را دانست، امر کرد حضرت امام موسى علیه السلام را از حبس رها کردند، بعد از چـندى باز خواست آن حضرت را حبس کند و اذیت رساند، اجل او را مهلت نداد و هلاک شد، چون خلافت به هارون الرشید رسید آن حضرت را به بغداد آورد و مدتى محبوس داشت و در سال چـهاردهم خلافت خویش آن حضرت را بهزهر شهید کرد.(4)
در سال صد و هفتاد و نهم هجرى هارون براى استحکام خلافت اولاد خود به گـرفتن امام موسى علیه السلام اراده حج کرد و فرمانها به اطراف نوشت که علما و سادات و اعیان و اشراف همه در مکه حاضر شوند که از ایشان بعیت بگیرد و ولایتعهد اولاد او در بلاد او منتشر گردد.(5)
اول به مدینه طیبه آمد، یعقوببن داود روایت کرده است: چون هارون به مدینه آمد، من شبى به خانه یحیى برمکى رفتم و او نقل کرد که امروز شنیدم که هارون نزد قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با او مخاطبه مىکرد: "پدر و مادرم بهفداى تو باد یا رسول الله، من عذر مىطلبم در امرى که اراده کردهام در باب موسىبن جعفر، مىخواهم او را حبس کنم براى آنکه مىترسم فتنه برپا کند که خونهاى امت تو ریخته شود"، یحیى گـفت: چـنین گمان دارم که فردا او را خواهد گرفت. چون روز شد، هارون فضلبن ربیع را فرستاد در وقتى که آن حضرت نزد جد بزرگـوار خود رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نماز مىکرد، در اثناى نماز آن جناب را گرفتند و کشیدند که از مسجد بیرون برند. حضرت متوجه قبر جد بزرگوار خود شد و گفت: "یا رسول الله! به تو شکایت مىکنم از آنـچـه از امت بدکردار تو به اهل بیت بزرگـوار تو مىرسد"، و مردم از هرطرف صدا به گریه و ناله و فغان بلند کردند، چون آن امام مظلوم را نزد هارون بردند ناسزاى بسیار به آنجناب گفت، و امر کرد که آنجناب را مقید گردانیدند و دو محمل ترتیب داد براى آنکه ندانند که آنجناب را به کدام ناحیه مىبرند، یکى را بهسوى بصره فرستاد و دیگرى را بهجانب بغداد و حضرت در آن محمل بود که بهجانب بصره فرستاد و محبوس کرد.
شیخ صدوق از ثوبانى روایت کرده است که جناب امام موسى علیه السلام در مدت زیاده از ده سال هرروز که مىشد بعد از روشن شدن آفتاب به سجده مىرفت و مشغول دعا و تضرع مىبود تا زوال شمس و در ایامى که در حبس بود بسا مىشد که هارون بر بام خانه مىرفت و نظر مىکرد در آن حجره که آنجناب را در آنجا حبس کرده بودند، جامهاى مىدید که بر زمین افتاده است و کسى را نمىدید، روزى به ربیع گفت: این جامه چیست که مىبینم در این خانه؟ ربیع گفت: این جامه نیست بلکه موسىبن جعفر است، که هرروز بعد از طلوع آفتاب به سجده مىرود تا وقت زوال، گـفت: هرگـاه مىدانى که او چنین است، چرا او را در این زندان تنگ جا دادهاى؟ هارون گـفت: هیهات! غیر از این علاجى نیست،(6) یعنى براى دولت من در کار است که او چنین باشد.(7)
و روایت شده که در ایامى که در حبس فضلبن ربیع بود، فضل گـفت: "مکرر نزد من فرستادند که اورا شهید کنم، من قبول نکردم و اعلام کردم که این کار از من نمىآید" و چـون هارون دانست که فضلبن ربیع بر قتل آن حضرت اقدام نمىکند آنجناب را از خانه او بیرون آورد و نزد فضلبن یحیى برمکى محبوس گردانید. فضل هرشب (خوانى) براى آن جناب مىفرستاد و نمىگذاشت که از جاى دیگر طعام براى آنجناب آورند. و در شب چهارم که خوان را حاضر کردند آن امام مظلوم سر به جانب آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا! تو مىدانى که اگر پیش از این روز چنین طعامى مىخوردم هرآینه اعانت بر هلاکت خود کرده بودم و امشب در خوردن این طعام مجبور معذورم، و چـون از آن طعام تناول نمود اثر زهر در بدن شریفش ظاهر شد و رنجور گردید، چون روز شد طبیبى براى آن حضرت آوردند چون طبیب احوال آن حضرت پرسید جواب او نفرمود، چون بسیار مبالغه کرد، آنجناب دست مبارک خود را بیرون آورد و به او نمود و فرمود: "علت من این است". چون طبیب نظر کرد دید که کف دست مبارکش سبز شده و آن زهرى که به آنجناب دادهاند در آن موضع مجتمع گردیده. پس طبیب برخاست و نزد آن بدبختان رفت و گفت: بهخدا سوگـند که او بهتر از شما مىداند آنچه شما با او کردهاید. و از آن مرض به جوار رحمت الهى انتقال نمود.(8)
آمده است که فضلبن ربیع، سندىبن شاهک را طلبید و امر کرد که آن امام معصوم را مسموم گـرداند و رطبى چـند به زهر آلوده کرد به ابنشاهک داد که نزد آن جناب ببرد و مبالغه نماید در خوردن آنها و دست از آنجناب برندارد تا تناول نمود، و موافق روایتى سندى خرماهاى زهرآلود را براى آن حضرت فرستاد و خود آمد ببیند تناول کرده است یا نه، وقتى رسید که حضرت ده دانه از آن تناول فرموده بود، گـفت: دیـگـر تناول نما، فرمود: "در آنچه خوردم مطلب تو به عمل آمد و به زیاده احتیاجى نیست". پس پیش از وفات آن حضرت به چند روز قضات و عدول را حاضر کرد و حضرت را به حضور ایشان آورد و گفت: مردم مىگویند که موسىبن جعفر در تنگى و شدت است، شما حال او را مشاهده کنید و گواه شوید که آزار و علتى ندارد و بر او کار را تنگ نگرفتهایم، حضرت فرمود: "اى جماعت! گواه باشید که سه روز است که ایشان زهر به من دادهاند و بهظاهر صحیح مىنمایم ولکن زهر در اندرون من جا کرده است و در آخر این روز سرخ خواهم شد بهسرخى شدید و فردا زرد خواهم شد زردى شدید و روز سوم رنـگـم به سفیدى مایل خواهد شد و به رحمت حق تعالى واصل خواهم شد"، چون آخر روز سوم شد روح مقدسش در ملأ اعلى به پیغمبران و صدیقان و شهدا ملحق گردید.(9)
بهمقتضاى کریمه: (و اما الذین ابیضت وجوههم ففى رحمة الله)(10)، روسفید به رحمت الهى منتقل شد.
شیخ صدوق وغیره، از حسنبن محمدبن بشار روایت کرده که گـفت: شیخى از اهل (قطیعة الربیع) که از مشاهیر عامه بود و بسیار موثق بود و اعتماد بر قول او داشتیم، مرا خبر داد: روزى سندىبن شاهک مرا با جماعتى از مشاهیر علما که جملگى هشتاد نفر بودیم جمع کرد و به خانهاى درآورد که موسىبن جعفر علیه السلام در آن خانه بود. چـون نشستم سندىبن شاهک گـفت: نظر کنید به احوال این مرد یعنى موسىبن جعفر علیه السلام که آیا آسیبى به او رسیده است؛ زیرا که مردم گـمان مىکنند که اذیتها و آسیبها به او رسانیدهایم و او را در شدت و مشقت داریم و در این باب سخن بسیار مى گـویند، ما او را در چـنین منزل گشاده بر روى فرشهاى زیبا نشانیدهایم. خلیفه نسبت به او بدى در نظر ندارد، براى این او را نگاه داشته که چون برگردد با او صحبت بدارد و مناظره کند، اینک صحیح و سالم نشسته است و در هیچ باب بر او تنگ نگرفتهایم، اینک حاضر است، از او بپرسید و گواه باشید. آن شیخ گفت: در تمام مجلس همت ما مصروف بود در نظر کردن بهسوى آن امام بزرگوار و ملاحظه آثار فضل و عبادت و انوار سیادت و نجابت و سیماى نیکى و زهادت که از جبین مبینش ساطع و لامع بود، پس حضرت فرمود: "اى گروه! آنچه بیان کرد در باب توسعه مکان و منزل و رعایت ظاهر چنان است که او گفت ولکن بدانید و گواه باشید که او مرا زهر خورانیده است در نه دانه خرما و فردا رنگ من زرد خواهد شد و پسفردا از خانه رنج و عنا رحلت خواهد کرد و به دار بقا و رفیق اعلنى ملحق خواهد شد"، چون حضرت این سخن فرمود، سندىبن شاهک به لرزه در آمد مانند شاخههاى درخت خرما بدن پلیدش مىلرزید.(11)
روایت شده که چـون سندىبن شاهک جنازه آن امام مظلوم را برداشت که به مقابر قریش نقل نماید کسى را وا داشته بود که در پـیش جنازه ندا مىکرد: هذا امام الرافضة فاعرفوه؛ یعنى این امام رافضیان است بشناسید اورا. پس آن جنازه شریف را آوردند در بازار گذاشتند و منادى ندا کرد که این موسىبن جعفر است که به مرگ خود از دنیا رفته، آگـاه باشید ببینید او را، مردم دورش جمع شدند و نظر افکندند اثرى از جراحت یا خفگى در آن حضرت ندیدند.(12) و دیدند در پاى مبارکش اثر حنا است، پس امر کردند علما و فقها را که شهادت خود را در این باب بنویسند. و روایت شده که آن بازارى که نعش شریف در آن گـذاشته بودند نامیده شد به (سوق الریاحین) و در آن موضع شریف بنایى ساختند و درى بر آن قرار دادند که مردم پا بر آن موضع نگذارند بلکه تبرک بجویند به آن و زیارت کنند آن محل را.
شیخ مفید رحمه الله فرمود که جنازه شریف را بیرون آوردند و گذاشتند بر جسر بغداد و ندا کردند که این موسىبن جعفر است، وفات کرده، نگاه کنید به او، مردم مىآمدند و نظر به صورت مبارکش مىنمودند و مىدیدند وفات کرده.(13) و ابنشهرآشوب فرموده که سندىبن شاهک جنازه را بیرون آورد و گذاشت بر جسر بغداد و ندا کردند: این موسىبن جعفر است که رافضىها گمان مىکردند نمىمیرد، پس نظر کنید بر او. و این را براى آن گفتند که واقفه اعتقاد کرده بودند که آن حضرت امام قائم است و حبس او را غیبت او گـمان کرده بودند، پـس در این حال که سندى و مردمان در روى جسر اجتماع کرده بودند اسب سندىبن شاهک رم کرد و او را در آب افکند، پس سندى غرق شد در آب و خداوند تعالى متفرق کرد جماعت یحیىبن خالد را.(14)
شیخ کلینى رحمه الله روایت کرده از یکى از خادمان حضرت امام موسى علیه السلام که چـون حضرت موسى علیه السلام را از مدینه به جانب عراق بردند آنجناب حضرت امام رضا علیه السلام را امر کرد: "هرشب تا مادامى که من زندهام و خبر وفاتم به تو نرسیده باید که بر در خانه بخوابى"، راوى گوید: هرشب رختخواب آن حضرت را در دهلیز خانه مىگشودیم، چون بعد از عشا مىشد مىآمد و در دهلیز خانه به سر مىبرد تا صبح، چـون صبح مىشد به خانه تشریف مىبرد، و چـهار سال بدین حال به سر مىبرد، تا یک شبى فراش آن حضرت را گستردیم، آنجناب نیامد به این سبب خاطر زاکیه اهل و عیال مستوحش شد و ما هم از نیامدن آن حضرت ترسان و وحشتناک شدیم تا صبح، چون صبح طالع گردید آن خورشید رفعت و جلالت طالع گـردید و در خانه تشریف برد و رفت نزد اماحمد که بانوى خانه بود و فرمود: "بیاور آن ودیعتى که پـدر بزرگوارم به تو سپرده تسلیم من نما"، اماحمد چون این سخن استماع نمود آغاز توجه و زارى کرد و از سینه پـردرد آه سرد برآورد: "والله آن مونس دل دردمندان و انیس جان مستمندان این دار فانى را وداع گفته"، پس آنجناب وى را تسلى داده از زارى و بیقرارى منع نمود و فرمود: "این راز را افشا مکن و این آتش حسرت را در سینه پنهان دار تا خبر شهادت آن حضرت به والى مدینه رسد".
پـس اماحمد ودائعى را که نزد او بود به آن حضرت سـپـرد و گـفت: روزى که آن گـل بوستان نبوت و امامت مرا وداع مىفرمود، این امانتها را به من سپرد و فرمود: "کسى را به این امر مطلع نساز و هرگاه که من فوت شدم پس هریک از فرزندان من نزد تو آمد و از تو مطالبه آنها نمود به او تسلیم کن و بدان که در آنوقت من دنیا را وداع کردهام". پس حضرت آن امانتها را قبض فرمود و امر کرد که از شهادت پدر بزرگوارش لب ببندد تا خبر برسد، پس دیگر حضرت در دهلیز خانه شب نخوابید، راوى گوید: بعد از چند روزى خبر شهادت حضرت امام موسى علیه السلام به مدینه رسید، چون معلوم کردیم در همان شب واقع شده بود که جناب امام رضا علیه السلام بهتأیید الهى از مدینه به بغداد رفته مشغول تجهیز و تکفین والد ماجدش گردیده بود، آنگاه حضرت امام رضا علیه السلام و اهلبیت عصمت به مراسم ماتم حضرت موسىبن جعفر علیه السلام قیام نمودند.(15و16)
پینوشت:
1 ــ الکافى 1/486.
2 ــ مناقب ابنشهرآشوب 4/349.
3- سوره محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم (47)، آیه 22.
4 ــ عمدة الطالب ص196.
5 ــ جلاء العیون ص898/899.
6 ــ عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/95.
7 ــ جلاء العیون ص903.
8 ــ (جلاء العیون علامه مجلسى، ص 903/904.
9 ــ جلاء العیون مجلسى، ص 904/905، بحارالانوار247/48.
10 ــ سوره آلعمران (3)، آیه 107.
11 ــ امالى شیخ صدوق ص 210/213 مجلس 29، حدیث 235/237.
12 ــ مقاتل الطالبیین ص417.
13 ــ ارشاد شیخ مفید 2/242.
14 ــ مناقب ابنشهرآشوب، 4/3353.
15 ــ الکافى 1/381/382.
16 ــ منتهی الآمال حاج شیخ عباس قمی(ره).
منتخب اشعار
امیر عظیمی:
کاش از موی پریشان خودت صحبت کنی
از دل تنگ غزلخوان خودت صحبت کنی
از صفای صحن و ایوان خودت صحبت کنی
کاش از تنهایی آن سال های غربتت
اندکی از وضع زندان خودت صحبت کنی
از دلیل اشک پنهان خودت صحبت کنی
کاش از دلتنگی معصومه می گفتی به ما
از دل شاه خراسان خودت صحبت کنی
می توان از ماه کنعان خودت صحبت کنی
از فراق سال ها دور از رضا بودن که نه
باید از هجرانِ از جان خودت صحبت کنی
می شود با دوستداران خودت صحبت کنی
□
تازیانه رفت بالاتر، دلم را برد تا...
اینکه زیر تازیانه پیکر من شد کبود
می شوم هر روز لاغرتر، دلم را برد تا...
آن یهودی ناسزا می گفت امّا میان
بی حیا وقتی که روی سینه ی من پا گذاشت
ضربه ای تا زد به روی سر، دلم را برد تا...
قبل رفتن تازیانه روی انگشتم که خورد
حسن لطفی :
در گوشه ای شکسته ز آوار بی کسی
تنها اسیر و خسته و بی آشنا منم
پیر و نحیف و بی کس و بی همصدا منم
با خشت های سنگی و با میله های خویش
خون می چکد زِ حلقه و می سوزم از تبم
زنجیر هم به سوز تبم گریه می کند
پوسیده پیکرم که در این چهارده بهاردر تنگنای سرد و نموری افتاده ام
از بار حلقه های ستم خرد گشته ام
دور از شعاع کوچک نوری فتاده ام
چشمم هنوز خیره به در باز مانده است
خونابه بر لبم پی هر آه آمده
گویی فرشته است که در باز می کند
اینبار هم به ناله من خنده می زند
دستی به زخم تازه ای زنجیر می کشد
با هرتپش تمام تنم تیر می کشد
چشمم به میله های قفس خو گرفته است
کو دخترم که باز بخندد برابرم
کو قوتی که شانه به موی رضا زنم
ای بی حیا ترین که مرا زجر می دهیدر زیر تازیانه چنین ناروا مگو
خواهی بزن دوباره مرا یا بکش مرا
اما بیا به مادر من ناسزا مگو
کسی بدون دلیل از صدا نمی افتد
لب کلیم ز سوز دعا نمی افتد
کریم در غل و زنجیر هم کریم بُود
اگرچه خاک نشسته به روی لب هایت
عقیق، پا بخورد از بها نمی افتد
مگر چه گفته به تو این زبان دراز یهود؟
چه آمده به سرت پنجه میکشی بر خاک؟
به هر نفس، لب تو از ندا نمی افتد
به سینه ای که لگد خورد پشت در سوگند
کسی که در تن او پیرهن شده پاره
به یاد بی کفن کربلا نمی افتد
تو گیر یک نفر افتاده ای چنین شده ای
پس از سه روز تو را عده ای کفن کردند
سر بریده ی تو زیر پا نمی افتد
سنان و شمر به هم با اشاره می گفتند:
زدور حرمله میگفت گودی حنجر
حسین نحر نگردد زپا نمی افتد
قاسم نعمتی :
حالات سجده های مرا در نظر گرفت
می دید عاشقانه مناجات می کنم
اغلب سراغی از من عاشق، سحر گرفت
رویم ز ضرب دست یهودی اثر گرفت
پاره شده عبا به تنم بسکه با شتاب
این تازیانه حلقه به دور کمر گرفت
چون پهلوی مدینه به تیزی در گرفت
فهمیده بود غیرت ما روی مادر است
با حرف بد قرار مرا بیشتر گرفت
وقت فرار دست خودش روی سر گرفت
در شام دختری که خودش ضربه خورده بود
دامن برای روی کبود پدر گرفت
سیلی نخورده دختر من در برابرم
امیر عظیمی:
زیباترین جواب دعا دستهایتان
گفتم در این مسیر گداییتان کنم
شاید رسد به دست گدا دستهایتان
دست پُر از گناه کجا، دستهایتان
از این گناهکاری دستان من چقدر
افتاده است فاصله تا دستهایتان
نگرفتهاند دست مرا دستهایتان
باشد! به خاک پای شما سجده میکنم
خورده به گیوههای شما دستهایتان
دارم به دستهای شما بوسه میزنم
اسلام راستین، مسلمان درست کن
با یک نگاه حضرت سلمان درست کن
این سنگ را تو لؤلؤ و مرجان درست کن
مولا بیا به خاک کف گیوههای خود
دست محبتی بکش انسان درست کن
یک پنجره بهسمت امامان درست کن
یک پنجره که آن طرفش روی ماه توست
سمت صفوف آینهداران درست کن
از نسل من گدای خراسان درست کن
ذکر علی علی من از لطف این در است
از آههای سینه موسیبن جعفر است
ای سایهسار جود و عطای خدای من
رنجور کرده مرغ تنت را سیاهچال
نگذاشت بال و پَر بزنی ای همای من
آقا چرا تو درد کشیدی بهجای من
زنجیر دور پای تورا بستهام به دل
زنجیر روضههای تنت بست پای من
شاید بهدردتان بخورد اشکهای من
گفتی به نوکرت، به مصیّب که در قفس
دلتنگی من است برای رضای من
وقتی دلش برای رضا تنگ میشود
در این قفس ز شوق خدا گریه میکنی
با ذکر یا رضا و رضا گریه میکنی
اینقدر سر به سجده چرا گریه میکنی
در این سیاهچال، به تنهایی خودت
یا که برای کربُوبلا گریه میکنی
بر عمّهجان خویش جدا گریه میکنی
در زیر تازیانه، چرا بیخودی زِ خود
داری برای فاطمهها گریه میکنی
چون بُرد نام فاطمه را گریه میکنی
هرچند بیحساب تو را میزد آن یهود
شکر خدا کنار تو معصومهات نبود
زندان گرفته
حتی صدای مرد زندانبان گرفته
حتی زنی بد
زنجیر و پابند
از استخوانهایش توان و جان گرفته
مثل مدینه
هر تازیانه
با کینه از پهلوی او تاوان گرفته
از سفره او
اما بهجایش
هر نیمهشب روی سرش قرآن گرفته
ذهنم دوباره
آتش کشیدند
آتش بمیرم معجر و دامان گرفته
شام غریبان
رقّاص شامی
آسایش از یک کاروان مهمان گرفته
عمامهای را
نی غرق نور است
انگار خولی نیزهای تابان گرفته
بابا کجایی
محسن حنیفی:
اگرچه بسته زنجیر و در اسیری بود
نبود باب حوائج اسیر زندانها
همیشه پشت در خانهاش فقیری بود
نبود دخترکش تا به او کند تکیه
چقدر لاغر و زخمی شد و...؛ شکست آخر
شبیه اینکه گلاب از گلی بگیری بود
بهروی تخته تنش را غلامها بردند
برای بیکفنی گریه میکند کفنت
همان که سهم تنش کهنه حصیری بود
رضا رسولزاده:احوالِ من از این تنِ تبدار روشن است
زندانِ من بهچشمِ گُهربار روشن است
از صبح تا غروب که حَبسم به زیرِ خاک
این سالها که سخت گذشته برای من
هرلحظهاش زِ آه شرربار روشن است
یکجا بلای شیعه به جانم خریدهام
معلوم تا شود به سرِ من چه آمده
از صورتم که خورده به دیوار روشن است
حرفی زِ استخوانِ صبورم نمیزنم
جسمم کبود هست، ولی غیرعادی است!
حتّی به زیرِ سایه دیوار روشن است!
زنجیر را که عضوِ جدیدِ تنم شده
من دیده بستهام به همه جز رضای خود
چشمم فقط به دیدنِ دلدار روشن است
محسن حنیفی: چشمهایش همه را یاد خدا میانداخت
لرزه بر جان و دل تک تک ما میانداخت
نظری کاش که بر ما، گذرا میانداخت
دستبسته فقط او بود که شد دست به خیر
سکّه نه، ماه به کشکول گدا میانداخت
زَهر هم بر جگرش چنگ، جدا میانداخت
چشم خود بست ولی دختر او چشم به راه
روی شانه پسرش شال عزا میانداخت
روضه کوچه و گودال ز پا میانداخت
پیکرش زخم شد امّا سر او دست نخورد
شد خراشیده ولی حنجر او دست نخورد
هر شاعریست در تب تضمین چشم تو
از بس سرودنیست مضامین چشم تو
چشم جهان به مقدمت ای عشق روشن است
ما را اسیر صبح نگاه تو کرده است
آقا کرشمههای نخستین چشم تو
از ابتدای خلقت عالم از آن ازل
میشد چه خوب نور خدا را نگاه کرد
از پشت پلکت از پس پرچین چشم تو
امشب شکوه خلد برین دیدنی شده
گل کرده بر لب غزلم باغی از رطب
امشب بهلطف لهجۀ شیرین چشم تو
چشم تو آسمان سخا و کرامت است
حالا دو خط دعا به لبم نقش بسته است
در انتظار لحظۀ آمین چشم تو
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
چه عالمیست عالم باب الحوائجی
با توست نورِ اعظم باب الحوائجی
مهر تو است حلقۀ وصل خدا و خلق
در عرش و فرش واسطۀ فیض و رحمتی
بر دوش توست پرچم باب الحوائجی
در آستانۀ تو کسی ناامید نیست
بیشک شفیع ماست نگاه رئوف تو
در رستخیز واهمه باب الحوائجی
دیوانۀ سخای اباالفضلی توام
صحن و سرات غرق گل یاس میشود
وقتی که میهمان تو عباس میشود
محمد فردوسی:مشکلگشای کارها باب الحوائج
ذکر توسّلهای ما باب الحوائج
دارد هوای شیعه را باب الحوائج
پر میکشد دلهای ما تا کاظمینش
امشب عجب دارد تماشا کاظمینش
عیسای اهل البیت موسای کلیم است
بین دعاهایش غریبه هم سهیم است
بابای سلطان خراسان از قدیم است
دارد دمی مثل مسیحا کظم غیظش
از هر بلایی شیعهها را حفظ کرده
زیر عبای خویش ما را حفظ کرده
در سینهاش علم خدا را حفظ کرده
با یک نگاهش زیر و رو شد بُشر حافی
مجذوب حُسن خُلق او شد بُشر حافی
آری وقار او وقار دیگری بود
هر احتجاجش افتخار دیگری بود
تیغ کلامش ذوالفقار دیگری بود
مانند زینب، عمّهاش، مرد سخن بود
آقای ما در کنج زندان چارده سال
محروم از خورشید تابان چارده سال
آزرده، زخمی، موپریشان چارده سال
«خلّصنی یارب» گفتنش از حد گذشته
پیداست در زندان به آقا بد گذشته
محمد فردوسی:مردی که نام دیگر او «آفتاب» است
بین غل و زنجیر هم عالی جناب است
حبل المتین ماست یک تار عبایشاین مرد از نسل شریف بوتراب است
هنگام طی الارض و معراجش یقیناً ...
پیداست از باب الحوائج بودن او
هرکس از او چیزی بخواهد مستجاب است
با یک سؤالش بشر حافی زیر و رو شد
هرکس به پای او بیفتد کامیاب است
بدکارهای را زود سجّادهنشین کرداعجاز او بالاتر از حدّ نصاب است
چیز کمی که نیست ... آقا چارده سال
نامرد، زندانبان، یهودیزاده شوم
دست و سر و پاهای آقا را چرا بست؟!
با ناسزا باب زدن را باز کرده
این بددهان بیحیا ذاتش خراب است
از حیدر و زهرای اطهر کینه داردهر صبح و شب دنبال تسویه حساب است
از بس که گلبرگ تن آقا خمیده
زخمی که در زیر گلوی او شکفته
یادآور زخم و غم طفل رباب است
با این غل و زنجیر و لبهای ترکدار
تنها بهیاد زینب و بزم شراب است
چوب یزید و گریه اطفال ای وایحرف کنیزی و زبانم لال ای وای
مهدی نظری:
که برای پدرش خون جگر میبردن
همه از غصه زندان بلا بیخبرن
لااقل کاش به معصومه خبر میبردن
با نسیم سحری سوی پدر میبردن
پیرمردی که خدا را به نظر میآورد
سجده بر خاک درش اهل نظر میبردند
فیض از گریه او شام و سحر میبردن
آسمانها و زمین چشمه و ابر و دریا
روزی خویش از این دیده تر میبردن
باز هم حمله به او داس و تبر میبردن
بعضی اوقات لگدها همه با هم محکم
حملهای را سوی پهلو و کمر میبردن
بازبا مکر زنی حوصله سر میبردن
باز شد چون در زندان همه با هم دیدن
از کبوتر دو سه تا تکه پر میبردن
بدنش را بر روی تخته در میبردن
التماس دعای فرج امام زمان
سید پوریا هاشمی:همیان به دوش اگر بشوند آفتابها
سرریز میشوند زساغر شرابهااز خوشههای گندم روی کریمشان
چرخش گرفت باز زنو آسیابها
میخواستم که شرح دهم معجزات تو...
ما فی الضمیر خلق برای تو آشکار
پامنبری خطبهات عالیجنابها...
بر قطرههای اشک مناجات هر شبت
شب تا به صبح کار تو راز و نیاز بود
داغ دو چشم باز تو بر قلب خوابها
شوق شقیق و ناجی یقطین ز مهلکه
ای روضه همیشگی مادران ما
هستی تو از قدیم دلیل ثوابها...
جمع بشر ز توبه بشرت بهحیرتاند
در راه بود تا برساند به تو سؤال
دادی میان راه به قاصد جوابها...
نسل تو خیر محض برای خلائقاند
ما منتخب شدیم گداییتان کنیم...
تا حشر جاودان شود این انتخابها...
زندانی همیشه بغداد رحم کن
وقتی دعای حضرت موسیبن جعفریم
پس خوش به حال و طالع ما مستجابها
موسای آل فاطمه نیل است چشم من...
چسبیده پیرهن به تن پارهپارهات...
از زخم تازیانه و از پیچوتابها...
لاغر شدی شکسته شدی آب رفتهای
یک سال نه دو سال نه عمری معذبی...
زیر لگد به یاد ربابی و زینبی...
مصطفی متولی:فقط نه قلب زنِ زشتکاره میشِکند
که در غمم دلِ هر سنگخاره میشِکند
چنان زده است که بعضی از استخوانهایمترک ترک شده با یک اشاره میشکند
کشیده خوردم و امروز خوب فهمیدم
میان گوش چرا گوشواره میشکند
چرا که حرمت ما را نظاره میشکند
فشار این غل و زنجیر ساق پایم را
هنوز جوش نخورده دوباره میشکند
از آتش جگر پاره پاره میشکند
یکی یکی همه میلههای سخت قفس
نفس بیفتد اگر در شماره میشکند
بر روی لبهایت بهجز یا ربنا نیست
غیر از خدا، غیر از خدا، غیر از خدا نیست
زنجیرها راه گلویت را گرفتند
چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است
زخم گلوی تو پذیرفته است اما
این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا میکنی؟ این پا که پا نیست
اصلاً رها کن این پلید بددهان را
نامرد! زندانبان! در این زندان تاریک
این که کنارش میزنی با پا عبا نیست
این تخته در که شده تابوت حالا
اما تو را با نیزهها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روز کربلا نیست
منتخب مداحی
هیئت | سخنران | مداح | مکان و زمان |
مرکز تهران | |||
مهدیه تهران | حجت الاسلام سید محمد علی غروی | حاج رضا نبوی ، حاج مهدی فاطمی | خیابان ولیعصر(عج)، چهارراه گمرگ امیریه، مهدیه تهران چهارشنبه 23 اردیبهشت از نماز مغرب |
انصارالعباس(ع) | حجت الاسلام موسوی مطلق | قرائت دعای کمیل: حجت الاسلام میرزامحمدی حاج سیدمحمد جوادی | خیابان قزوین، خیابان برادران حسنی (قلعهمرغی)، روبهروی بازار میوه و ترهبار پنجشنبه از ساعت 21:30 |
شهدای گمنام | حجت الاسلام والمسلمین پناهیان | حاج میثم مطیعیو حاج مهدی رسولی | خیابان ولیعصر(عج)، نرسیده به میدان منیریه، خیابان فرهنگ پنجشنبه ساعت 20:30 |
مسجد امام رضا(ع) | حجت الاسلام سمیعزاده | کربلائی وحید منصوری | پایینتر از میدان حر، چهارراه لشکر، خیابان کمالی، جنب بیمارستان لقمان حکیم شب شهادت از نماز مغرب |
مکتب النبی(ص) | حجت الاسلام سیدعبدالحمید شهاب |
| میدان منیریه، خیابان ابوسعید، حسینیه آذربایجانیها شب شهادت از ساعت 21 |
حسینیه کربلائیها | حاج احمد زمانی | چهارراه گلوبندک، حسینیه کربلائیها روز شهادت از نماز ظهر | |
امامزاده زید(ع) بازار | حجت الاسلام سیدحمید میرباقری |
| میدان پانزدهخرداد، بازار بزرگ تهران روز شهادت از نماز ظهر |
شاهزاده علیاصغر(ع) | حجتالاسلام اصغری | حاج امیر احمدی کربلابی مجید قناعتجو و دیگر ذاکرین اهلبیت(ع) | بالاتر از میدان منیریه، کوچه شهید راتق، حسینیه شهدای حیدری آرام از چهارشنبه 26 آذر بهمدت 3 شب از ساعت 20 |
بیت الرقیه سلام الله علیها |
| کربلایی وحید مرادی | خ ولیعصر. خ مختاری ک دادخواه ک قرهداغی علامت پرچم پنجشنبه ساعت 21 |
دانشاموزی منتظران ظهور | حجتالاسلام علی مختاری | مجتبی غلامی، حسین رجبی. علی صفات | خ قزوین خ اسکندر طالبی مسجد صاحب الامر چهارشنبه 23 اردیبهشت ساعت 18:30 |
حسینیه روضه الحسین (ع) | حاج سعید دارستانی | کربلایی وحید طاهری، کربلایی نوید طاهری | خ.قزوین خ.هلالاحمر بعد از پل هلالاحمر، کوچه شیخ محمدعلی پنجشنبه ساعت 22 |
حسینیه ولایت | حجت الاسلام وکیلپور | حسین عباسی | خ قزوین، خ امینالملک، امامزاده حسن، ک کشاورز، حسینیه ولایت پنجشنبه ساعت 21 |
عزاداری | حجتالاسلام حسان | کربلایی مهدی داوری | خ قلعهمرغی، کوچه شعبانخو،خ بهبودی، کوچه باقری سهشنبه ساعت 21 |
شمال تهران | |||
مسجد حضرت امیر(ع) | حجتالاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی | زیارت عاشورا: حاج حسین ارضی حاج سیدمجید بنیفاطمه | خیابان کارگرشمالی، مقابل پمپبنزین، مسجد حضرت امیر(ع) چهارشنبه از ساعت 21 |
رایة العباس(ع) | استاد احسان ارجمند | حاج محمود کریمی | چیذر، امامزاده علیاکبر(ع) چهارشنبه از نماز مغرب |
هیئت رزمندگان اسلام | حجتالاسلام رئیسی | حاج سعید حدادیان | میدان تجریش، آستان مقدس امامزاده صالح(ع) چهارشنبه از نماز مغرب |
ریحانة النبی(ص) | شب اول: حجتالاسلام شیخ مهدی گودرزی شب دوم: حجتالاسلام سید حسین مؤمنی | کربلائی محمدحسین پویانفر | میدان تجریش، مسجد گیاهی سهشنبه و چهارشنبه از ساعت ٢١ |
بیت حجتالاسلام گلپایگانی | 5 شب اول: حجتالاسلام سیدحمید میرباقری 5 شب دوم: حجتالاسلام مسعود عالی |
| یوسفآباد، خیابان ابنسینا، فرعی نسترن از شنبه 19 اردیبهشت بهمدت 10 شب از نماز مغرب |
مسجد جامع الرسول(ص) | حجتالاسلام بیآزار تهرانی | ذاکرین اهلبیت(ع) | سعادتآباد، میدان شهید تهرانی مقدم (کاج) شب شهادت از نماز مغرب |
عبداللهبن الحسن(ع) | حجتالاسلام شیخ عباس صراف | برادر حنیف طاهری | نیاوران؛ خ شهید رفیعی، حسینیه محبان اهلبیت(ع) چهارشنبه از اذان مغرب |
کربلا | حجتالاسلام کرمینیا | کربلایی نریمان پناهی | مینیسیتی شهرک شهیدمحلاتی فاز1 خ ایثار ایثار6 پنجشنبه از ساعت 21 |
محبین الائمه علیهم السلام | حجتالاسلام و المسلمین اوسطی | حاج مهدی غیاثی | خیابان سهروردی جنوبی، خیابان ملک، نبش خیابان شهید یوسفیان از شنبه 19 اردیبهشت بهمدت 10 روز از نماز مغرب |
حرم | حجت الاسلام سرلک | سید هادی هاشمی | خ دولت، چهارراه اختیاریه، پلاک پرچم پنجشنبه از ساعت 21 |
مسجد موسیبن جعفر(ع) | حجتالاسلام والمسلمین شاهمحمدپور | حاج میثم احمدیپور | میدان ولیعصر(عج)، بلوار کشاورز خیابان کبکانیان چهارشنبه از نماز مغرب |
روضة الحسین(ع) شمیران | شیخ مرتضی اعتمادیان | کربلایی جواد چیذری | خیابان شریعتی، قلهک، جنب ایستگاه مترو، کوچه کدویی، حسینیه آیتالله داودی چهارشنبه 23اردیبهشت ساعت 21 |
علیاکبر(ع) | حاج آقا علی مرادی | سید حامد سیدمحمد | بلوار معلم ــ شهرک صاحب الزمان ــ خ شهید نیکملکی ــ بیت الفاطمه(ع) هیئت علیاکبر(ع) چهارشنبه 23 اردیبهشت ساعت 21:30 |
هیئت لثارات الزهرا(س) و هیئت محبان فاطمه(س) | حاج عزیز فرخی | حاج نقی فرهاد ــ مسعود شعبانی | ستارخان، بعد از مسجد المهدی(عج) چهارشنبه 23 اردیبهشت ساعت 21 |
طفلان حضرت مسلم | حجتالاسلام سید مهدی حائریزاده | ذاکرین اهلبیت(ع) | مجیدیه شمالی ــ خ استاد حسن بنا ـــ خ خسروآبادی ــ خ بقایی ــ بنبست لاله شام شهادت ساعت21 |
بیت الزهرا(س) |
| حاج سید حسن دربندی | خ کارگر شمالی خ سرتیپ فکوری چهارشنبه 2/23 از ساعت 21 |
جنوب تهران | |||
سومین اجتماع سپاهیان حسین(ع) مدافعان حرم | حجتالاسلام شیخ علی آقابابا | کربلایی نریمان پناهی، حاج حمید قلیچخانی | شهر ری ــ کهریزک ــ شهرک امام حسن مجتبی(ع) ــ حسینیه اعظم بیت العباس(ع) چهارشنبه ساعت 21:30 |
محبان الرقیه(س) | شیخ جعفر افشار | حاج کاظم داوری، کربلایی حیدر جهروتی زاده | نازیآباد خیابان شهید اکبر مشهدی، کوی پلیس، حسینیه حضرت ابوالفضل(ع) چهارشنبهساعت21 |
اکبریه شهرری | شیخ عبدالحسین مسلمی | حاج سید مهدی بنیهاشم | شهر ری ــ خیابان 24متری ــ کوچه شهید مهاجری ــ حسینیه حضرت علیاکبر چهارشنبه 23 اردیبهشت از نماز مغرب |
خادمین العباس(ع) | حجتالاسلام رضایی | کربلایی مهدی گنجی | جنوب غرب تهران شهر صالحیه خیابان 30متری بین گلستان 2 و 3 پنجشنبه 24 اردیبهشت ساعت 21 |
هیئت العباس(ع) و هیئت علمدار کربلا |
| کربلایی مصطفی روحی | شهر ری، خ آردیران، کوچه اردستانی، حسنیه علمدار کربلا پنجشنبه ساعت 21 |
محفل نوای مشک | استاد حاج رضا عاملیزاده | کربلایی علیاکبر اخوان، کربلایی علی محمدیفرد | نازیآباد پشت پارک 17شهریور کوچه اصغرزاده حسینیه قمر بنیهاشم پنجشنبه 24 اردیبهشت ساعت 21 |
لواء الحیدر(ع) |
| کربلایی رحیم فرخنده | شهر قدس (قلعه حسنخان).خیابان عوارضی،کوچه رشادت،حسینیه لواء الحیدر پنجشنبه 94/2/24 ساعت 21 |
مکتب فرهنگی علقمه | شیخ علیرضا خوشی خوانساری | حسین اسماعیلی، مصطفی عربی، محمد تاجیک | شهر ری بین میدان شهید غیبی و میدان نماز حسینیه ساوهایها چهارشنبه 23 اردیبهشت ساعت 21 |
شرق تهران | |||
دفتر آیتالله علوی گرگانی | شام شهادت: حجتالاسلام سید ابراهیم هاشمیان | روز شهادت: حاج محسن طاهری شام شهادت: حاج سید اصغر سادات رضوی | میدان قیام، دفتر آیتالله علوی گرگانی روز شهادت از ساعت 8 صبح و شام شهادت از نماز مغرب |
مکتب الزهرا(س) | حجتالاسلام سید عبدالحمید شهاب | حاج سعید حدادیان و حاج محمدرضا طاهری و کربلایی حسین طاهری | خیابان ایران کوچه کبریتچی حسینیه موسیبن جعفر(ع) چهارشنبه از نماز مغرب |
آلیاسین | حجتالاسلام ادیب یزدی | حاج مرتضی طاهری | چهارراه تهرانپارس، مسجد حضرت خدیجه(س) شب شهادت از نماز مغرب |
بیت الرضا علیه السلام | حجتالاسلام اعتمادیان | حاج سید مهدی میرداماد | میدان شهدا، پشت شهرداری، بیت الرضا(ع) پنجشنبه 24 اردیبهشت ساعت 6:30 صبح |
عشاق العباس(ع) | حجتالاسلام مصطفی کرمی | حاج روحالله بهمنی | خ انقلاب، نرسیده به م امام حسین(ع)، نبش نامجو، مجتمع امام رضا(ع) چهارشنبه از ساعت 21 |
بیت الحسن المجتبی علیه السلام | حجتالاسلام حاج شیخ میثم علیپناه | حاج محسن عربخالقی | خیابان مجاهدین اسلام چهاراه آبسردار خیاباخ ایران بیت الحسن المجتبی علیه السلام پنجشنبه از نماز مغرب |
روضة الزهرا(س) | حاج یدالله بهتاش | سیدحسین میرعمادی | خ پیروزی، ایستگاه چهارصددستگاه، جنب بانک صادرات چهارشنبه ازساعت 21 |
بیت الزهرا(س) | حجتالاسلام صفدری | حاج مهدی خادم | پیروزی، نیروی هوایی، 1/28 (یک/بیست و هشت) شب شهادت از نماز مغرب |
مسجد موسیبن جعفر(ع) |
| مجید بادکوبه | سبلان شمالی، کوچه انقلاب شب مبعث از نماز مغرب |
مسجد لرزاده |
| حاج محمود تاری | خ خراسان، مسجد لرزاده شب شهادت از ساعت 21 |
روضة الزهرا(س) |
| حاج مهدی مبینیپور | میدان رسالت بالاتر از متروی گلبرگ کوچه گنجی حسینیه مکتب الغدیر طهران چهارشنبه ساعت 20 |
رهروان عباس علیه السلام | شیخ حسین اکبری | کربلایی حمیدرضا جعفرخونویی | خ خاوران خ شیرازی (سادات) ک سلیمانی سهشنبه 22 اردیبهشت 94 از ساعت 20:30 |
منتظران مهدی(عج) | شیخ مصطفی مجیدی | حاج مسعود مهرجو، سیداحسان محسنی | تهرانپارس، خ 184شرقی، بین خ 133 و 135 چهارشنبه 23 اردیبهشت ساعت 21 |
قتیل العبرات | حجتالاسلام شیخ عباس صراف | سید حسین میرعمادی | پیروزی، خیابان شهید پورمند، انتهای خیابان شهید نجارمحمودی پنجشنبه 6:30 تا 8 صبح |
کربلا | حجتالاسلام و المسلمین طحان | حاج حسین یعقوبیان | بلوار ابوذر پل ششم خیابان بهشتی کوچه 35 چهارشنبه 23 اردیبهشت |
آستان مقدس امامزادگان عبدالله و زید علیهما السلام | حجتالاسلام و المسلمین قدیریان اندیمشکی | کربلایی میثم خیاوی | خیابان سیمتری جی خیابان سادات آستان مقدس امامزادگان عبدالله و زید علیهما السلام چهارشنبه از نماز مغرب |
الزهرا(س) | حجتالاسلام رضوانی | حاج امیر جدیدی کربلائی علی صلواتی | اتوبان شهید بابائی، مجتمع ولایت، حسینیه بیت الزهرا(س) چهارشنبه 23 اردیبهشت ساعت 21 |
عاشقان محسن الزهرا سلام الله علیها |
| کربلایی حسین داوری | بلوار فردوس شرق، خیابان رامین جنوبی، کوچه سروستان، پلاک 8 چهارشنبه 23 اردیبهشت از ساعت 20:30 |
مجموعه فرهنگى شهدا | استاد حاج مهدى اخگرى | مصطفى تقىزاده | تهرانپارس، تقاطع پروین و رسالت، جنوب شرق تقاطع چهارشنبه از اذان مغرب |
بقیةالله الاعظم(عج) | حجتالاسلام والمسلمین پشتکوهی | کربلایی سید حامد سیدمحمد، حاج مهدی ضیایی | فلکه چهارم تهرانپارس. خیابان توحید. کوچه هفدهم غربی. هیئت بقیة الله الاعظم(عج) پنجشنبه ساعت 21 |
روضة الزینب سلام الله علیها | شیخ حامد اقدم | کربلایی محسن سمیعی | میدان رسالت ــ خیابان هنگام ــ شمیراننو ــ کوچه دهم شرقی چهارشنبه 23 اردیبهشتماه شب شهادت از ساعت 20:30 |
عاشقان بقیع | حجتالاسلام و المسلمین رئوف | حاج علی رضوانی ــ برادر سید مصطفی حسینی | خ ری ــ خ دیالمه ــ نرسیده به مسجد دیالمه ــ حسینیه متوسلین به حضرت زهرا ــ هیئت عاشقان بقیع جمعه از ساعت 20:30 الی 22 |
مسجد شفا یحیائیان | حجتالاسلام و المسلمین کبریایی | حاج علی رضوانی | میدان شهدا ــ خیابان مجاهدین اسلام ــ روبهروی بیمارستان شفا یحیائیان ــ مسجد شفا یحیائیان چهارشنبه بعد از نماز مغرب |
غرب تهران | |||
مهدیه امام حسن مجتبی(ع) رزمندگان غرب تهران | حاج سعید حدادیان، حاج احمد نیکبختیان و محمدحسین حدادیان | خیابان آزادی، بعد از یادگار امام، مهدیه امام حسن(ع) پنجشنبه از ساعت 5:30 صبح | |
العطش | حجتالاسلام سیدمهدی حائریزاده | حاج سید محمد جوادی | شهران، زینبیه شهران ظهر شهادت از نماز ظهر |
محبین شهادت | حجتالاسلام بیآزار طهرانی | حاج امیر عباسی | شهرک قدس (غرب) خیابان هرمزان مسجد الزهرا(ع) سهشنبه از اذان مغرب |
محبان الرضا علیه السلام (طرشت) | استاد حاج مهدی توکلی | کربلایی مقداد پیرحیاتی | خ آزادی، بعد از دانشگاه شریف، بلوار شهید اکبری، بقعه شیخ طرشتی چهارشنبه از نماز مغرب |
دیوانگان علیاکبر(ع) | حجتالاسلام مهدی دانشمند | حاج عبدالرضا هلالی، کربلایی فرشید حقی | البرز، کرج، ورداورد، میدان ولیعصر، علامت پرچم پنجشنبه 24 اردیبهشت ساعت21 |
روضة الشهدا | شیخ عباس ابوالحسنی | ذاکرین اهلبیت علیهم السلام | سردارجنگل خیابان بهار غربی بالاتر از میدان استاندارد مجموعه مذهبی فرهنگی روضة الشهدا چهارشنبه از ساعت 21 |
یا ثارالله الحسین(ع) | عزیر اصلانی | دهکده المپیک ــ شهرک راهآهن ــ بلوار امیرکبیر ــ خیابان گلفام ــ نبش بنفشه چهارم ــ هنرستان ایران تکنیک چهارشنبه از ساعت 20:30 | |
عزاداری | استاد حاج ابوالفضل روزبهانی | حاج حسین محمدیوند | خیابان هنگام (سازمان آب) ــ خیابان شهید نعمتزاده ــ جنب حسینیه اللهیان ــ کوچه شهید جلیلوند سهشنبه 22 اردیبهشت ماه ساعت 20:45 |
شهدای گمنام | حجتالاسلام محمددوست | برادر احسان ابوالقاسم | بزرگراه شهید همت غرب، بعد از بزرگراه شهید باکری، انتهای بلوار شهران، پارک جنگلی کوهسار جمعه 25 اردیبهشت از ساعت 19 |
محبان الحسین علیهم السلام | آقای عبدالرسول رحیمی | کربلایی جواد مظهری ــ کربلایی علی مظهری ــ کبلایی محمدصادق خانزاده ــ کربلایی مرتضی خانزاده | خیابان جیحون بین خیابان امام خمینی و مالک اشتر پلاک 332 سهشنبه از ساعت 20:30 |
زوارالحسین(ع) | شیخ رسول ملکی | کربلایی محمد بهرامی | ملارد، مارلیک، بلوار سهبانده، بعد از خیابان کسری، حسینیه بیت الرقیه(س) پنجشنبه ساعت 20:30 |
چهارده معصوم(ع) عشاق الشهداء | حجتالاسلام واعظینژاد | کربلایی محمد محمدی | انتهای اشرفی اصفهانی ــ خ طالقانی ــ ک نهم چهارشنبه ساعت21 |