«پسری روی سکوها»؛ روایتی بکر از چهار دهه فوتبال در ایران

خبرگزاری تسنیم: حمیدرضا صدر، که ما آن را بیش‌تر به‌عنوان «کارشناس فوتبال» می‌شناسیم، این‌بار در مقام «مورخ فوتبال» ظاهر شده است و کتابی با موضوع «تاریخ فوتبال» و با زیرعنوان «وقایع‌نگاری چهاردهه‌ای فوتبال ایران» نگاشته است.

 به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم،هواداران فوتبال وقتی می‌خواهند «کُری» بخوانند بازی‌های گذشته را با جزئیات به‌خاطر می‌آورند. در این نزاع کلامی نه‌تنها از گل‌های بازی که از توپ‌هایی که به تیر دروازه خورده است و خطاهای بد وسط زمین و اشتباهات داور و... هم حرف زده می‌شود.


آن‌ها معمولاً پا را از حد خاطراتشان هم فراتر می‌گذارند و از بازی‌هایی که ندیده‌اند حرف می‌زنند؛ مثلاً پرسپولیسی‌ها همواره با آب‌وتاب از بازی‌ای صحبت می‌کنند که پرسپولیس شش گل به استقلال زده است؛ دیداری که ظاهراً دوربینی ضبطش نکرده است و اکنون جز لقب «شش‌تایی‌ها» چیز زیادی از آن باقی نمانده است. اما هیچ هواداری خاطراتش را مکتوب و مدون و منتشر نمی‌کند. او اگر یک بازی را سه بار هم تعریف کند، بسته به مخاطبش، سه روایت متفاوت از بازی ارائه می‌دهد.

حمیدرضا صدر، که ما آن را بیش‌تر به‌عنوان «کارشناس فوتبال» می‌شناسیم، این‌بار در مقام «مورخ فوتبال» ظاهر شده است و کتابی با موضوع «تاریخ فوتبال» و با زیرعنوان «وقایع‌نگاری چهاردهه‌ای فوتبال ایران» نگاشته است. اما مورخ فوتبال کیست و تاریخ فوتبال چیست؟ آیا مورخ فوتبال همان هوادار است و تاریخ فوتبال همان کری‌های مدون و مکتوب شده؟ اگر چنین است، صدر هوادار چه تیمی است و این کتاب به درد هواداران کدام تیم می‌خورد؟ آیا این‌ها تماماً «خاطرات شخصی» حمیدرضا صدر است؟ آیا تاریخ‌نویسی با «طرف‌داری» جمع می‌شود و آیا خاطرات شخصی را می‌توان تاریخ نامید؟ صدر کتاب را به «سبک»خاطره نگاشته است. اما این فقط سبک کتاب است و ما می‌دانیم که او بسیاری از اخبار و اطلاعاتی را که خودش ندیده است را هم از مهم‌ترین منبع مکتوب فوتبال، یعنی روزنامه‌های ورزشی، گردآوری کرده است و لابه‌لای روایتش گنجانده است.

به عنوان نمونه صدر این گونه علی پروین را شناخته است: «امجدیه. 15شهریور 1349. ایران 7- پاکستان صفر... تعویضی در اواسط این دیدار یک طرفه انجام می پذیرد. تعویضی بی‌اهمیت. تعویضی ساده. مچ پای علی جباری می‌پیچد و به بیرون فراخوانده می‌شود. بلندگوی امجدیه بازیکن تازه‌وارد را معرفی می‌کند: علی پروین.

او امروز برای اولین بار پیراهن تیم ملی را می‌پوشد. می‌پوشد و تا 10 سال آن را در نمی‌آورد، با اقتدار؛ با صلابت. تا بازی در المپیک و بعد بستن بازوبند کاپیتانی در جام جهانی 1978. شماره‌ 7 به او تعلق می‌یابد؛ بهترین شماره 7 تاریخ فوتبال ایران...»

صدر هوادار است و طرف‌دار. این هواداری و طرفداری هم در کتاب به‌وضوح به‌چشم می‌خورد. اما صدر طرفدار هیچ تیمی نیست! اگر چه صدر تا قسمتی از کتاب خود را هوادار یکی از تیم‌های تهرانی معرفی می‌کند و از جایی به بعد این هواداری را رها می‌کند، اما صدر در کل کتاب هوادار است. اما با وجود این هواداری او تا حد زیادی موفق شده است که مورخ باشد. صدر در این کتاب «هوادار فوتبال» است.

پسری روی سکوها روایت یک هوادار فوتبال از چهاردهه فوتبال در ایران است. او کری می‌خواند. کتاب کری خواندن یک فوتبالی است برای غیرفوتبالی‌ها. کری خواندن فوتبال برای سیاست، فرهنگ، خانواده و جامعه. این هوادار فوتبال به ما می‌گوید که فوتبال در این سال‌ها که مهمان ما شده است با ما چه کرده است. کجا در نبرد با سیاست و فرهنگ و جامعه پیروز شده است و کجا عقب‌نشینی کرده است. این ماجرا از تقدیم‌چه‌ی کتاب آغاز می‌شود: جایی که صدر کتاب را به مادرش تقدیم می‌کند؛ مادری که «تحمل» کرده است تا شور فوتبال در خانه بماند. صدر پیش از آنکه کتاب آغاز شود به ما بشارت داده است که فوتبال خانواده را تسخیر خواهد کرد. در همان فصل اول کتاب، پدری ظاهر می‌شود که اعتنایی به فوتبال ندارد. پدری که از خانواده در مقابل فوتبال محافظت می‌کند، و در اینجاست که اولین قهرمان کتاب به میدان می‌آید: عطا بهمنش. اولین قهرمان کتاب نه یک فوتبالیست که یک گزارشگر رادیو است. بهمنش با گزارشش خانواده را به تصرف فوتبال در می‌آورد. هموست که زبان فارسی را با گل و اوت و کرنر و آفساید و پنالتی و هَند و کاپیتان و... آشنا می‌کند.

 

فوتبال سنگر به سنگر پیش می‌آید. در این میان سیاست حریف سرسختی است. چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب سیاسیون تلاش پیگیرانه‌ای در تصرف فوتبال کردند. اما فوتبال به این راحتی‌ها دم به تله نمی‌دهد. یکی از نبردهای پرکشش فوتبال و سیاست را صدر در اواخر کتاب گزارش می‌کند: بوشهر، بهمن 58، اردوی آمادگی تیم ملی. آنجا که «فریاد سیاست‌پیشگان» علیه فوتبال بلند می‌شود. تظاهرات و تحصن علیه فوتبال. معترضین شعار می‌دهند: «اردوی تیم ملی، خیانت است به ملت». بعد از انقلاب فوتبال و حتی ورزش بیگانه شده بودند. چیزهایی متعلق به زمان طاغوت که باید تعطیل شوند. اما فوتبال مقاومت کرد و ماند و دوباره با ما آشنا شد.

اکنون دیگر فوتبال جرئی از زندگی ایرانی است. دیگر نمی‌توان با آن مخالفت کرد. حتی جابه‌جا کردنش هم به این راحتی‌ها نیست. پسری روی سکوها جزء اولین تلاش‌هایی است که پیوند خوردن فوتبال و جهان ما را روایت می‌کند. «فوتبال ایرانی» دیگر جزئی از تاریخ ماست. اگر می‌خواهیم بدانیم کیستیم و کجاییم و کجا می‌رویم چاره‌ای نداریم جز اینکه فوتبالمان را بشناسیم.

منبع:مشرق

انتهای پیام/

خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها