سودان، مصر و لیبی اولین قربانیان طرح «برنارد لوئیس»
خبرگزاری تسنیم:سوگمندانه کشورهای متخاصم غربی و آمریکا با درک درست این امر تلاش میکنند تا بنحوی جلوی این تغییرات و رویداها را بگیرند که یکی از خطرناکترین برنامههای آنان همین تجزیه کشورهای اسلامی به کشورهای کوچکتر و ضعیفتر و مدیریت آنهاست.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، این روزها که منطقه خاورمیانه و خصوصا کشورهای اسلامی بدلیل سیاستهای استعماری قدرتهای جهانی در تلاطم و شور و شعور بیداری اسلامی قرار گرفتهاند، زمزمههایی در زمینه تجزیه این کشورها از گوشه کنار فضای رسانهای جهانی و منطقهای بگوش میرسد؛ بهاین معنا که با بوجود آمدن جو بحرانهای سیاسی در منطقه و سقوط دیکتاتورهای وابسته به غرب در این کشورها، تلاشها برای جلوگیری از ادامه این روند و سوار شدن بر موج احساسات مردمی و هدایت افکار عمومی به سمتوسوی منافع ابرقدرتها نیز روندی دو چندان به خود گرفته است.
کشورهای خاورمیانه بدلیل اهمیت استراتژیکی که از نظر جغرافیایی و منابع طبیعی و اقتصادی برای دنیا دارند همیشه تاریخی سرتاسر بحران و تنش را بخود دیده و تجربه کردهاند و این وضعیت هم دلیلی ندارد بجز اینکه کشورهای قدرتمند دنیا استمرار حضور و منافع ملی خود را در شرایط جدایی و تفرقه بین ملتهای اسلامیاین منطقه جستجو کرده و میکنند که ضرب المثل انگلیسی "تفرقه بینداز و حکومت کن" ناظر به همین مدعاست.
لیکن وقوع انقلاب اسلامی در ایران در سال 1357 تمامی این معادلات را بر هم ریخت آنگونه که ادامه وضعیت قبل نه امکان داشت و نه از نظر اقتصادی برای کشورهای غربی و آمریکا به صرفه بود.
اگر در دورههای قبل وجود یک دیکتاتور و ارتشهای وابسته و سیاستمداران تحصیل کرده در غرب میتوانست تامین کننده منافع کشور مادر غربی باشد، اما امروز دیگر ملتها در یک بزنگاه تاریخی قرار گرفتهاند. بزنگاهی که در آن، چشمانداز زندگی بشری در تمامی ابعاد آن از نوع زندگی گرفته تا شیوه معماری و خورد و خوراک و اخلاق و رفتار و ... دچار تحولی عمیق شده است و سوگمندانه کشورهای متخاصم غربی و آمریکا با درک درست این امر تلاش میکنند تا بنحوی جلوی این تغییرات و رویدادها را بگیرند که یکی از خطرناکترین برنامههای آنان همین تجزیه کشورهای اسلامی به کشورهای کوچکتر و ضعیفتر و مدیریت آنهاست.
سابقه تحقیقاتی طرح و طراح معروف آن
برنارد لوئیس برای اولین بار در نشست سال 1979 اعضای بیلدربرگ در اتریش در مورد طرح خود سخن گفت. او طرح خود را که شامل تجزیه کشورهای خاورمیانه از جمله ایران به کشورهای کوچک قابل مدیریت بود، برای سران اقتصادی و سیاسی شرکت کننده در بیلدربرگ ارائه داد.
ایران دراین طرح اهمیت فوق العاده استراتژیکی دارد. هرگونه تغییر در مرزهای جغرافیایی ایران به راحتی خواهد توانست کشورهای همسایه آن به خصوص عراق، ترکیه و پاکستان را به راحتی بی ثبات ساخته و به پیشرفت طرح برنارد لوئیس برای بالکانیزه کردن دنیای اسلام کمک بزرگی نماید.
از این رو سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل برای پیشبرد طرح لوئیس در ایران عملیاتهای سنگین و پر هزینهای را انجام میدهند. غولهای آنگلو-آمریکن نفتی که از تجزیه ایران سود فراوانی خواهند برد، از طرح لوئیس در مورد ایران حمایت میکنند. از همین رو بالکانیزاسیون سرزمینهای نفت خیز ایران در طرح لوئیس به عنوان یکی از اولویتها آمده است.1
از اهداف دراز مدت دیگر میتوان به حضور نظامی پنتاگون در دریای خزر و کنترل امنیت چاههای نفت اطراف آن و نیز مدیریت لولههای نفتی این دریا اشاره نمود.
برنارد لوئیس معتقد است کشورهای عرب کنونی میتوانند قابلیت تهدید منافع آنگلو-آمریکن را داشته باشند. به همین دلیل باید به دولتهای قبیلهای ضعیف تقسیم شوند تا هم چپاول ثروتهای طبیعی آنها راحت تر باشد و هم قابلیت تهدید را از دست بدهند. موفقیت طرح در تقسیم سودان و نیز ظهور تجزیه طلبی در کشورهای عربی که اخیرا انقلابهای موفق داشتهاند، همه میتوانند به عنوان بخشی از پیشبرد طرح لوئیس ارزیابی شوند.
حضور نظامی آمریکا در منطقه، اشغال افغانستان و عراق و ایجاد پایگاههای مختلف در کشورهای اسلامیخاورمیانه را میتوان بخشی از اجرای طرح توسط آمریکا قلمداد کرد. شرط کنگره برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق مبنی بر تلاش دولت عراق برای به وجود آوردن سه واحد خودمختار در عراق از دیگر نشانههای قصد جدی آمریکا برای اجرای طرح لوییس میباشد.
پیامدهای مثبت تجزیه کشورهای اسلامی برای غرب
هرچند انقلاب اسلامی و الگوبرداری کشورهای منطقه از انقلاب ایران طی سالهای اخیر که مقام معظم رهبری از آنها با تعبیر بیداری اسلامی یاد کردند، به عنوان مانع اصلی طرح تجزیه کشورهای اسلامی از سوی غرب شناخته می شود، اما اجرای موفق این طرح و ظهور کشورهای کوچک در در یک بازه زمانی طولانی کارکردها و پیامدهای مثبتی نیز برای قدرتهای غربی در پی خواهد داشت که میتوان به گوشهای از آن بشرح ذیل اشاره نمود:
الف: دسترسی به منابع نفتی در مناطق کوچک و جدا شده.
ب: فروش تسلیحات نظامی بدلیل نیاز به ایجاد زیر ساختهای دولتی که ارتش و تسلیحات از مهمترین آنهاست.
ج: جلوگیری از کاهش ثروت و بروز بحرانهای اقتصادی در جهان سرمایه داری.
د: ایجاد فرصتهای شغلی جدید در کشورهای قدرتمند برای رفع نیازهای انسانی کشورهای غربی.
ر: نیاز کشورهای تازه استقلال یافته به حمایت خارجی برای بقای قدرت خود.
س: ایجاد امنیت مستمر برای رژیم صهیونیستی در منطقه و به رسمیت شناختن این رژیم توسط کشورهای کوچک
ط: مدیریت کشورهایی که بر خلاف منافع راهبردی آمریکا در منطقه حرکت میکنند.
موارد فوق الذکر تنها بخشی از اهداف استراتژیک آمریکا و غرب برای تجزیه کشورهای اسلامی است که در صورت بررسی بیشتر، میتوان به موارد دیگری نیز اشاره نمود از جمله: محدود کردن رشد اسلام گرایی در کشورهای اروپایی و غربی، محصور کردن تشیع به عوض یک کشور به توسط کشورهای متعدد با انواع فرق اسلامی و عرفانهای نوظهور دست ساخته غرب و...
برخی کشورهایی که در طی سالیان اخیر توسط غرب تجزیه شده اند
در این بخش به برخی مصادیق میدانی این استراتژی و قسمتی از نقشههای این طرح اشاره میگردد تا روشن شود که این امر نه تنها از سالها پیش آغاز گردیده بلکه در حال حاضر نیز غربیها با قوت و شدت در حال آماده سازی و بستر سازی این توطئه شوم هستند:
1) سودان: یک هفته قبل از آغاز بیداری اسلامی، روند تقسیم سودان به صورت قانونی انجام گرفت:
الف: بخش جنوبی سودان از مرکزی جدا شد و در سال 2011 سودان جنوبی اعلام موجودیت کرد. بخشی که مناطق نفت خیز این کشور را نیز در اختیار داشت و در اولین اقدام رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. شایان ذکر است که بعد از به قدرت رسیدن ژنرال عمر البشیر در سودان و نزدیکی آن کشور به کشورهای اسلامی و از جمله ایران طرح یاد شده در این کشور کلید خورد و به اجرا درآمد.
ب: در طرح برنارد لوئیس اسقف، شرق شناس آمریکایی–صهیونیستی سودان به سه قسمت تقسیم میشود:
*سودان جنوبی
* سودان شمالی
* سودان غربی(دارفور)
تاکنون تنها سودان به دو بخش جنوبی و شمالی تقسیم شده و سودان غربی در برنامه های آتی آمریکا و رژیم صیونیستی قرار دارد و بر اساس گزارش های واصله، موافقان و مخالفان این طرح در دارفور (سودان غربی) درگیر هستند و تاکنون غرب نتوانسته در این قسمت به توفیقی دست پیدا کند.
2) لیبی:یکسال بعد از برقراری وضعیت جدید در سودان، لیبی بعد از اعدام قذافی تاکنون نتوانسته آرامش و ثبات خود را بدست آورد و در آستانه تجزیه قرار گرفته است زیرا غربیها تا توانستند اسلحه بین مردم پخش کرده و با عوامل میدانی خود بر وحدت ملی این کشور خدشه وارد میسازند. در نتیجه امروز باب درگیری و جداییهای قبیلهای و قومی در لیبی باز شده است.
درباره این کشور میتوان به نکات زیر توجه نمود:
الف: اولین مرحله تقسیم لیبی از منطقه "برقه" است که رهبران قبیلهای و سیاستمداران آن منطقه، آنرا اقلیمی فدرالی و خود مختار اعلام کردند و شیخ السنوسی ریاست شورای عالی منطقه شد و بهانه آنان نیز انزوای ایشان از سوی شورای ملی و عدم سهمیه دادن به این منطقه در ترتیبات نظامیو غیره است.
ب: از جمله پیشنهادهای تجزیه طلبان برقه و دیگران ایجاد ایالت خود مختار "برقه"در شرق ("فزان"در جنوب) و طرابلس در غرب است.
ج: منطقه "برقه" منطقهای نفتی است لذا بیشترین توجه غربیها را دارد و برای استقلال نیاز به تایید خارجی دارد.
د: جان لوی لوتوزیه خبرنگار فرانسوی معتقد است که تجزیه لیبی قطعی است و دلیل آن نیز عدم اطاعت مردم "بنغازی" از حاکمیت طرابلس است.
ر: درباره منطقه "برقه" باید گفت که موقعیت جغرافیایی آن در طول مرزهای غربی لیبی با سودان و مصر قرار دارد. همچنین منطقه "دارفور" که طرح تجزیه آن از سودان در بخش مجاور این مرز قرار دارد و عناصر دارفور ارتباطات قوی و زیادی با لیبی دارند و این امر از سوی سودان مورد اعتراض بوده است.
3) مصر و انتقال فلسطینیها به آن: درباره مصر دو قاضی مصری در تحقیقاتی در باره سرمایهگذاری خارجی در کشور مصر اعلام کردند که در مقر آکادمیآمریکا در "الدقی" به نقشههای تجزیه مصر به چهار کشور کوچک دست یافتهاند. براساساین نقشهها کشور مصر به چها کشور الدلتا، قنا، قاهره بزرگ و صعید مصر تقسیم میشود. این برنامه را برنارد لوئیس نیز تائید میکند و این دولتها شامل یک دولت کوچک اسلامی در شرق، یک دولت کوچک مسیحی در الصعید، یک دولت کوچک در جنوب مصر و هم مرز با سودان و یک دولت کوچک هم در صحرای سینا که فلسطینیان غزه به انجا باید منتقل شوند، خواهد شد. به این ترتیب دولت جنوبی مصر با دارفور هم مرز میشود
خاورمیانهایده آل آمریکا و صهیونیزم
منبع:جهان
انتهای پیام/