وسط «هیچکس نبود بیدارمان کند»، چیپس و پفک نگذاشتیم
خبرگزاری تسنیم: پیام دهکردی این روزها در حال آماده سازی نمایشی است که از جمله بازیگران آن الهام پاوهنژاد و فریبا متخصص هستند، این سه هنرمند در گفتوگو با تسنیم از دغدغههای امروزشان میگویند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، پیام دهکردی، از جمله هنرمندانی است که همیشه سعی میکند خیلی جامع و مستند صحبت کند، او این رویه را در کارهایش نیز دارد، دهکردی این روزها در حال آمادهسازی نمایشی با عنوان «هیچکس نبود بیدارمان کند» است، نمایشی که به زعم خودش تمرینات سختی را همراه با گروهش پشت سر گذاشته است.
اما گفتوگویی که در ادامه میخوانید دو تن دیگر از هنرمندان برجسته تئاتر کشور را نیز همراه خود دارد، الهام پاوهنژاد و فریبا متخصص، هنرمندانی پر از دغدغه و البته ناراحت برای وضعیت تئاتر در شکلهای مختلف. این سه هنرمند برجسته و فعال در عرصه تئاتر معتقد به مشکلات ریشهای هستند که طی سالیان بر تئاتر تحمیل شده، دهکردی در این رابطه میگوید:«ما در یک گناه دستهجمعی سهیم هستیم. عین جملهای در نمایشنامه هست و با همین مفهوم نقل میشود. آنچه امروز ما دریافت میکنیم، محصول عملکرد ماست در گذشته و این گذشته منظور پنج سال پیش نیست، یک فرایند تاریخی طی شده است. این مجموعهای که اتفاق افتاده است، امروز ما را رقمزده است. نمیتوانید یقه آدمی را بگیرید.»
تسنیم: پس از مدتی دوباره در مقام کارگردان نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند» را آماده کردهاید و برای اجرای آن به سراغ تماشاخانه خصوصی باران رفتهاید، درباره فرآیند رسیدنتان به اجرای این اثر بگویید.
دهکردی: ابتدا برای اجرا در ایرانشهر اقدام کردم که نشد. تئاتر شهر هم که در حال بازسازی بود. تماشاخانه باران پیشنهاد داد، هرچند که سالن را ندیده بودم. پس از بازدید از سالن فهمیدم مکان خوبی است و با اینکه قرارداد چندان مقرونبهصرفه نیست و سنگین برایم تمام میشود، تصمیم به اجرا در این سالن گرفتم.
از روز اول دوست داشتم کاری انجام دهم که مبتنی بر نیاز امروز خودم باشد. آقای یاراحمدی میگفت ما میتوانیم با این جمعیت و بدون پول اجرا کنیم. به او گفتم که اینگونه در بدترین حالت نمایشنامهای به نمایشنامههای این مملکت اضافه کردهایم. در روزگاری که عقل معاش یک هنرمند تئاتر به او بگوید کار دو پرسوناژ بردار، متن ایرانی 10 بار اجراشده بردار یا مثلاً کار خارجی مدام اجراشده بردار یا اقتباس کن که بهمراتب راحتتر است، من «هیچکس نبود بیدارمان کند» را انتخاب کردم، نمایشنامهای که از صفر بسته شد.
در رابطه با نگارش این نمایشنامه در حقیقت من تصویری و ایدهای داشتم، جهانی داشتم و مانده بودم با کدام نویسنده این سفر را شروع کنم، دیدم محمد یاراحمدی بهترین گزینه بود برای اینکه بتوانیم حرف بزنیم. با توجه به فضایی که وجود دارد و همه میدانیم که حافظه تاریخی فعالی نداریم، احساس کردم بسیاری از ما فرزند زمانه بودن را فراموش کردیم. اگر بخواهیم فرزند زمانه باشیم، باید پیشینه خودمان را بشناسیم، مگرنه امکان ندارد عبرت بگیریم.
دهکردی: جهان باید چگونه با ما حرف بزند که داریم دندهعقب میرویم
من از دنیای مجازی و فضای خبری دور هستم، اما در روزهای اخیر خبرهایی که از 175 شهید تازه تفحص شده غواص شنیدم، بسیار متأثرم کرد و دوستان گروه نیز گریه میکردند. با خودم گفتم جهان باید چگونه با ما حرف بزند که داریم دندهعقب میرویم، پیشرفتی نکردیم، این پسرفت است. به خاطر همین احساس کردم این کار باید کاری باشد که مخاطب را به فکر کردن دعوت کند. دوباره بیاییم فکر کنیم، خودمان را مرور کنیم. ببینیم کجای جهان ایستادهایم.
دهکردی: اشکالی ندارد حالمان بد شود؛ ولی حال بدی که منجر بهنوعی اندیشه و درنگ شود
نمایش ما از آن دسته آثار «بشکن و بالا انداز» نیست، از جنس کارهای خودم هست؛ و من باورم این است تا تو خودت را آفتابی نکنی و برای مخاطبت جهان را واقعی نکنی، او نمیتواند تصمیم بگیرد چه کند. این تئوری اکنون کمی فراموششده است. امروز میگویند بهاندازه کافی همه سختی دارند، همه غمگیناند، مشکلات معیشتی دارند، بیاییم و بخندیم. بخندیم یعنی چه؟ یعنی خودمان را به فراموشی بزنیم؟ به نظر من اشکالی ندارد حالمان بد شود؛ ولی حال بدی که منجر بهنوعی اندیشه و درنگ شود و به ایدهای برسیم. اکنون که به ایده رسیدیم دست به عمل بزنیم و آنجا باید بشکن بزنی و خوشحال باشی؛ چون باید انرژی داشته باشی تا بتوانی به مسیر ادامه دهی. کار سختی بود و یک سال زمان صرفش شد و در این چند مدت تقریباً شبانهروزی تمرین کردیم و کار نزدیک به 100 دقیقه است.
دهکردی: بهترین زمان برای بیان دغدغههایمان سال 32 بود
تسنیم: در خلاصه نمایش منتشرشده، زمان سال 1332 است. چرا این تاریخ را انتخاب کردید در حالی که اصرار دارید فرزند زمانه خود باشید.
دهکردی: بهترین بستری که احساس کردم میتوانیم دغدغههایمان را مطرح کنیم این بازه زمانی بود. دغدغههایی که بشری و انسانی هستند. سختی ماجرا هم در این بود که قرار نیست کاری مستند بسازیم و بگوییم سال1332 این شکلی بوده است. بهواسطه اینکه من و آقای یاراحمدی معتقدیم بشر دردش همیشگی است و زمان تفاوتی در آن ایجاد نمیکند و تنفر، حسادت، عشق و ... مقولههای بشری است که در تمام آثار بزرگ دنیا جزء اشتراکات بودهاند، از گذشته تا امروز. امروز اگر باور داریم تصویر عشق مخدوش شده است ما بهازای آن چیست؟ اگر تصویر حسد را فراموش کردهایم و یادمان رفته که امروز مشغول تنگنظری و بخل هستیم چه؟ این بود که احساس کردیم این بستر مناسب است تا در قاموس سال 1332 نهتنها وقایع امروز را؛ بلکه وقایع و درد بشری جامعه ایران را به چالش بکشیم و در موردش حرف بزنیم.
تسنیم: بهجز بخل و حسادت و تنگنظری به چه موارد دیگری پرداختید؟
پاوهنژاد: اینها همگی از تمهای مهم بشری هستند. حسد موجب میشود که کسی دست به قتل بزند. دروغ میگویند که خیانت پیش میآید. همه اینها ریشه در هم دارند.
متخصص: در نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند» بیشتر به خود انسان و انسانیت توجه شده، الآن باید به انسان ناب بپردازیم.
دهکردی: بازبینها میگفتند ما شکوه قوم لر را میبینم
تسنیم: یعنی با شخصیتی مواجه خواهیم بود که میتواند الگویی از انسان ناب باشد؟
دهکردی: تقریباً بله؛ ولی واقعیت این است که جهانی که مشاهده میکنید، جهانی است که الگوها را خودتان از آن بیرون میکشید. برای مثال بستر داستان در قومی میگذرد که در این سالها مشاهده نکردهایم. روز بازبینی، بازبینها میگفتند ما شکوه قوم لر را میبینیم. معتقد بودند یکی از دخترهای داستان من تجلی پروین اعتصامی است و مخاطب را به سمتی میبرد که اگر دختری بخواهد امروز زندگی کند، شاید بتواند از برخی ویژگیهای این شخصیت گرتهبرداری کند.
دهکردی: تمامی شخصیتهای نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند» آدماند
در نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند» قصد ندارم رویکرد تیپیکال داشته باشم و بگویم یک آدم خوب دارم و آدمهای بد تلاش میکنند که او را از خوبی دور کنند و وی اصرار به خوب بودن دارد. این تلقی تیپیکال است. تمامی شخصیتهای این کار آدماند، آدمهایی که بهواسطه غفلتها و فراموشیهایشان دست به خطا میزنند و بحران را رقم میزنند. همهچیز را به سمت آستانه ویرانی میبرند و این وسط گوشت قربانی انسانیت و معنویتی است که امکان دارد از بین برود. اعتمادی است که مخدوش میشود و شجاعتی که ممکن است به ترس منجر شود؛ چرایی در رفتار و کلام است که امکان دارد به محافظهکاری بیانجامد.
اعتقاد دارم جامعه ما در حال تهی شدن از اینهاست و داریم راه را گم میکنیم. نمیدانیم در این مقطع باید چطور عکسالعمل نشان دهیم. شما صفحه حوادث روزنامهها را بخوانید. سیر صعودیش را ببینید که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. اینها متعلق به جامعه ماست و ما باید نسبت به آن فکر کنیم و برایش راهکار داشته باشیم. در این کار کوشش ما این بوده و مسئلهای که آقای یاراحمدی و بنده رویش دست گذاشتهایم، مسئلهای بنیادی است. بنیادی به معنای تعمق در ریشه و ذات است که ما چگونه میتوانیم آن را درست کنیم تا بعداً مسائل سطحی درست شود.
اگر بخواهیم به مسائل سطحی بپردازیم همه را از بین میبریم. انگار مدام چیزی را کنار میگذاریم و نمیخواهیم به آن فکر کنیم. حال در قاموس هویت و اصالت در این کار به حد بدان پرداختهایم. در صحبت با آقای یاراحمدی ابتدا از دغدغههایمان حرف میزدیم. اینکه چه چیزی ما را اذیت میکند و یکی از این موضوعات معماری بود. معماری که من در این سالها بسیار برایش گریه کردم.
دهکردی: امامزاده حمزه علی (ع) در استان چهارمحال و بختیاری مثل آب خوردن تخریب شد
شما فکر کنید مثل آب خوردن امامزاده حمزه علی (ع) در استان چهارمحال و بختیاری تخریب میشود، شما خبرش را دارید؟ مثل آب خوردن. این اتفاق سادهای نیست. اگر بحث مذهبیاش را کاری نداشته باشیم، بحث من بر سر سویه هویتی ماجراست که حتماً مذهب هم در آن نقش جدی دارد. مثل آب خوردن خراب میشود. معماری شهری تهران چه ارتباطی به هم دارد؟ چی به چی ربط دارد؟ برجسازی، کوه خواری و ... معماریای که معلوم نیست متعلق به روم است یا جایی دیگر.
پاوهنژاد: در تأیید حرف آقای دهکردی، عکسی در اینستاگرامم منتشر کردم و هیچ توضیحی ندادم و تنها نوشتم «کنج دنج این روزهای ما». به عنوان یک شروع خبری. آنجا تهران بود اما از من پرسیدند پاوه رفتی یا شهرستانهای دیگر؟ با خودم گفتم که واقعاً فراموش کردیم چه مکانهایی را در تهران میتوانیم داشته باشیم و به قول آقای دهکردی چه بافتهایی از ما دریغ میشود که اینجا را شهرستان میپنداریم.
دهکردی: تئاتر ما همچون گل نیلوفری روییده در یک باتلاق است
تسنیم: به نظر شما این اختلال در معماری در ساختار تئاتر خودمان هم رخ داده است؟
دهکردی: بله. جهان، جهان هارمونیک است. شما نمیتوانید در جامعهای زندگی کنید و شبیه این گفته قدما نباشید که در جواب فلانی که گفت چرا اینجوری زندگی میکنی، میگفت چه کنیم بابا، همهچیزمان به همهچیزمان میآید. جدای از پیشرفتها و نقاط قوت شما نمیتوانید یک جامعه را بهمثابه یک پیکره که در آن جریانهای مختلف به هم وصلاند و اقتصاد، سیاست، دانش، هنر، علوم انسانی که درهمتنیدهاند و ارکان آن خراب است یا در حال خراب شدن یا رو به بیماری است،نبینید. متاسفانه تئاتر ما همچون گل نیلوفری روییده در یک باتلاق است. امکان ندارد چنین چیزی رخ دهد. تئاتر ما هم مستثنا نیست.
دهکردی: تئاتر ما بیمار است
حرفی میخواهم بزنم که از طرف آدمهای مختلف به خاطرش سالها مورد هجمه قرار گرفتهام. در این سالها و بعد از تجربه بیماریم کوشش کردم حرفهایم را بزنم و نگذارم در دلم بماند. ما در یک گناه دستهجمعی سهیم هستیم. عین این حرف جملهای در نمایشنامه است و با همین مفهوم نقل میشود. آنچه امروز ما دریافت میکنیم، محصول عملکرد ماست در گذشته و منظور از این گذشته هم پنج سال پیش نیست، یک فرایند تاریخی طی شده است. این مجموعهای که اتفاق افتاده است، امروز ما را رقمزده است. نمیتوانید یقه آدمی را بگیرید. زمانی که آقای طاهری به مرکز آمد، بسیاری به عملکرد او ایراد میگرفتند اما هنوز هم معتقدم که این وضعیت مقصرش حسین طاهری نیست. او مدیری است که حتماً مشکلاتی داشته، اما ببینید چه تحویل گرفته است. برگردید عقب و بررسی کنید تا مشخص شود به واسطه اشتباههای گذشته تئاتر ما بیمار است.
به ضرس قاطع میگویم تئاتر ما بیمار است. بیمار که چه عرض کنم، به نظر من باید تنها دست به دعا شویم تا اتفاقی بیفتد و خدا لطفی کند. وگرنه کاری از دست کسی برنمیآید. این کار اجرا میشود و شما برای تماشایش میآید، این کار علیالقاعده بر اساس سرفصلها و چارچوبها و قواعدی که حال حاضر در موردش تدقیق و درنگ میکنند، باید حمایت شود، این نمایش اجرا میشود و خواهید دید این کار با چه عسرتی روی صحنه میرود.
دهکردی: اگر بخواهیم فکر کنیم چه چیزی خوشایند یا باب است، این تئاتر به سرانجام نمیرسد
در بحث مخاطب شناسی ما ساعتها دراینباره صحبت کردیم که بحث مخاطب شناسی در این کار چیست. درنهایت من گفتم ما اگر بخواهیم فکر کنیم چه چیزی خوشایند یا باب است، این تئاتر به سرانجام نمیرسد. ما باید حرفمان را صادقانه مطرح کنیم. به این فکر نکنیم که وسط این تئاتر کمی چیپس و پفک بگذاریم، منظور در قاموس فرایند خلق است، بگذاریم تماشاگر جاهایی غشغش بخندد و چند تا شوخی رکیک هم استفاده کنیم، ادای آن را درآوریم و ادای این را درآریم و به هر قیمت مخاطب را جذب کنیم.
پاوهنژاد: به اصطلاح میگویند بفروشه.
دهکردی: بله بفروشه. الآن اکثریت اعضای این کار عمدتاً از جریان دانشجویی هستند. کاری نداشت از ترفندهای امروز تئاتر بهره ببرم و به هر شکلی فقط به گیشه فکر کنم ولی من این کار را نکردم و اعتقادی هم به آن ندارم. میخواهم بگویم چیزی که تئاتر امروز ما را رقمزده بهنوعی نه ربطی به مدیر دارد و حتی به تئاتریها، مجموعهای دست به این شکست زدهاند و این شکست را میتوانیم توی سرش بزنیم و یا بهجای غر زدن و نالیدن، شروع به کار کردن کنیم. این رویکرد و تفکر جان نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند» است.
متخصص: همه منتظرند ببینند چه کسی کاری میکنم تا زیرآبش را بزنند
تسنیم: رویهای در تئاتر ما شکلگرفته است که تئاتر ما بفروشد. مثلاً از تهیهکننده انحصاری استفاده کنیم یا چهرههای خاص و ترفندهای دیگر. لذا مخاطب در حال پس خوردن است و نتیجه کار این شده است که نمیدانیم باید روی کدام مقوله تئاتر تمرکز کنیم، تئاتر دینی، اقتصاد تئاتر، سازمان تئاتر. کار بهجایی رسیده است که کارگردان تئاتر دینی هم از فروختن حرف میزند؛ ولی نمیفروشد. بفروش بودن در تئاتر ما چه معنایی دارد؟
متخصص: از دید من تئاتر بهگونهای بهانه است و این چند ساعت که با این گروه زندگی میکنیم برایم لذت بخش است؛ ولی وضعیت تئاتر امروز به گونهای شده است که راحت همه برای هم میزنند، کسی چشم دیدن کسی را ندارد، همه منتظرند ببینند چه کسی کاری میکند تا زیرآبش را بزنند. اکنون یک ماه و نیم است که با هم مشغولیم و این بخش آنقدر برای ما لذتبخش است که این تئاتر بهانهای شده تا خودمان را پیدا کنیم، گروهی باشیم که باهم زندگی کنیم. اصلاً یک کار کلاسی. حضورم در اینجا در کنار بچههای دیگر برای من آرامشی دارد.
متخصص:ما میخواهیم آرام به آن تئاتر نابی که میخواهیم برسیم
پاوهنژاد: گاهی خانم متخصص تذکر میدهند که کاش میشد یک ماه دیگر هم تمرین کنیم، حیف نشود؛ یعنی شتابی برای روی صحنه رفتن وجود ندارد تا کیفیت بهتر را از دست ندهیم.
متخصص: چون میخواهیم آرام به آن تئاتر نابی که میخواهیم برسیم. شاید اصلاً اجازه اجرا به ما ندهند و این اصلاً مهم نیست. اما این طرف چه اتفاقی رخ داده مهم است. در کنار این عزیزان احساس میکنم یک پالایش دوباره بعد از گذشت سالیان تجربه و صیقل پیدا کردهام. امیدوارم کار بهخوبی روی صحنه برود و از آنجا شکوفاییاش شکل گیرد.
شخصاً به این فکر نمیکنم که کار بفروش باشد. همانطور که سالیان پیش همیشه تو گوش ما خواندند حتی برای یک نفر همان حس را بگذارید که گویا سالن پر است. پس برای ما زیاد این مسئله مهم نیست. آنقدر شش ماه شش ماه تمرین کردهایم بدون اینکه پولی دریافت کنیم. شش ماه تمرین کردیم و به هر بهانهای اجرا نرفتیم. هیچگاه فکر نمیکنم بچههای تئاتری سفرهای باز کردهاند یا دو دوتا چهارتا کردهاند. شاید مثل اکنون که اسپانسر –بازیگر در تلویزیون و سینما وجود دارد، در تئاتر این مقوله وجود داشته باشد، در اینگونه مسائل به دلیل دوریم از فضای تئاتر اطلاع دقیق ندارم.
پاوهنژاد: تئاتر ما هم مثل سینما دارد به سمت دوره بازیگرانی میرود که نمیشود اسمشان را بازیگر گذاشت
تسنیم: متاسفانه در روند چند سال اخیر این مسئله وجود دارد.
متخصص: پس در این عرصه هم شروع شده است.
پاوهنژاد: نگاه من به تئاتر امروز ما دقیقاً اتفاقی است که دهه هشتاد برای سینما رخ داد. وقتی سال هفتاد روی صحنه رفتم و ترم دو دانشگاه بودم، کار و فضای حرفهای را تجربه کردم، از سال 76 به بعد، همانطور که شما بهعنوان اهل رسانه بهتر میدانید، سینمای ما وارد بازیای شد که نتیجهاش همین است که میبینید. اصطلاحاً دوره بازیگرانی که نمیشود اسمشان را بازیگر گذاشت، آغاز شد. آدمهایی که با رابطه و ضابطه و زیبایی آمدند به جهت فروش بالای گیشه. سینمای فرهنگی و هنری ما که بهترین دوران سینمای ما بعد از انقلاب را رقمزده بود، به ناگهان گم و نابود شد و معلوم نشد چه اتفاقی برایش افتاد.
پاوهنژاد: جایی از اساس در تئاتر ما به اشتباه در حال رخ دادن است
در این سالهای اخیر در یکی از مصاحبههایم گفتم به تلخی میبینم که تئاتر ما نیز بدین سمت میرود. سمتی که سینما آن تجربه کرده است و نتیجهاش را همگی دیدیم و هیچکس نتوانست کاری بکند. باز احساس میکنم هر از گاهی جرقههایی در یک یا دو سال اخیر در سینمای مستقل، سینمایی که بدون حمایت هیچکس، بدون هیچ اسم و رسم عجیب و غریب در آن رخ میدهد. تئاتر ما دقیقاً همین شرایط را دارد. من هم اینها را برمیگردانم به جمله آقای دهکردی که جایی از اساس در تئاتر ما به اشتباه در حال رخ دادن است.
در این 24 سالی که مشغول به کار بودم، تئاتری که ما بهعنوان یک هنر مادر و شعار کلیشهای که مدام میدهیم، محلی میدانستم که استعدادها کشف شوند، شناسایی شوند، پخته شوند، وارد عرصه تصویر شوند، معرفی شوند و این بضاعت تئاتر باعث شود جان اجرا و هنر در تصویر هم بالا برود. اتفاقاً این عزیزانی که وارد عرصه تصویر میشوند، برای اینکه خودشان را بازیابی کنند و بهروز شوند به تئاتر بازمیگشتند و از این محبوبیت اجتماعی استفاده میشد، تماشاگر هم میآمد.
متخصص: البته همین الآن، خیلی از ستارگان سینمایی وارد عرصه تئاتر شدند و جواب نگرفتند.
پاوهنژاد: وقتی حمایت نباشد همه به این فکر میکنند چگونه کاری بسازند که بفروش باشد
پاوهنژاد: متاسفانه الان معادله معادله معکوس است. پیش از این مثلا پیام دهکردی که در تئاتر پختهشده به سینما میرفت، چهرهاش مردمیتر میشد و اکنون بعد به واسطه آن دید عمومی محبوبیت بیشتری در تئاتر داشت. اما واقعیت این است که وقتی سیاستگذاریها تمام ریشههای تغذیه دهنده تئاتر ما –از زمانی که دانشجو بودم تا به امروز مسئله اقتصاد تئاتر بوده و هست –را مسدود میکنند و همان آبباریکه هم یکباره قطع میشود، همین اتفاق میافتد که من کارگردان همان دو زار حمایت هم نمیشوم و بعد مشوش میشوم که حالا چکار کنم، دست به دامن چه کسی شوم، بروم سراغ همان فرایندهایی که گفتنش تکرار مکررات است. چکار کنم مخاطب بیشتری داشته باشم، چهکار کنم گیشه پرفروش داشته باشم.
پاوهنژاد: الان بازیگران تئاتر از کجا وارد صحنه میشوند؟
دو سال گذشته وقتی میخواستم کار کارگردانی خودم را روی صحنه ببرم، واقعاً با یک جنگ تنبهتن طرف بودم. برای اینکه وقتی معادلهها را میبندی و بحث اقتصادی پیش میآید، باید حساب کنی که هزینهها چه میشود، از جیب پولی نگذاری و بهقولمعروف یر به یر کنی. بهجایی میرسی که میپرسی چکار میتوان کرد و کم میآوری. وقتی کم میآوری به سراغ اسپانسر میروی، حتی آنهایی که مدعی اسپانسرینگ فرهنگی هستند هم به راحتی از من میپرسند اسامی گروهتان چیست. اسامی گروه را میبری که همه از حرفهای های تئاتر هستند و همه آنان آدمهای قدری در حوزه تئاتر هستند. ما اصلاً قرارمان بر این بود که تئاتر معرفی کند، بسازد و همیشه فکر میکنم نسل بعدی بازیگری ما چه کسانی هستند. همیشه از اینسو تربیت میشدیم و خروجی تصویر بود. الآن از کجا وارد صحنه میشوند؟
پاوهنژاد: بعد از مدتها با حضور در نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند» دیگر چرتکه ذهنی نمیاندازم
تسنیم: شما حرف خوبی زدید. گفتید ترم دو دانشگاه وارد عرصه حرفهای شدید. اکنون یک دانشجو تئاتری چنین موقعیتی ندارد. در عوض کسانی که در حال کار در تئاتر حرفهای هستند، وارد دانشگاه شدهاند و قضیه برعکس شده است.
پاوهنژاد: خوشا به غیرتشان. جای تحسین دارد که من بازیگر حرفهای باشم و این اعتقاد و تفکرم این باشد که تحصیل کنم. ما حرفهای میشویم و فکر میکنیم تمام شد و راه را رفتهایم. آن دوستانی که چنین کردهاند باید تحسین و ستوده شوند. پس متوجه شده است که چقدر کمبود دارد و چقدر چیز باید یاد بگیرد. ولی ما وقتی معادله را برعکس میکنیم و نسل بعدی وجود نخواهد داشت. من بهطور نرمال سالی یک اجرا روی صحنه داشتم. بعد از سالها دارم فضای تئاتری که در دوره دانشجوی یاد گرفته بودم را دوباره تجربه میکنم و به گفته خانم متخصص از این در کنار هم بودن لذت میبریم. بعد از مدتها چرتکه ذهنی نمیاندازم. آنقدر غرق فضا و کار و دغدغههایمان شدهایم که همه کار ما شده است این نمایش.
متخصص: الآن کوتولهها استاد شدهاند
متخصص: برای اینکه کار بسیار سختی است.
پاوهنژاد: کار بسیار دشواری است. اینکه میگویم اینجا کنج دنج ماست، واقعاً ما از از تمام فضاهای شهری و مشکلات و دغدغههایش فاصله میگیریم و در یک دوره سیر و سلوک کاری برای بازسازی فضایی که بدان تعلق نداریم قرا میگیریم. من سال دوم وارد تئاتر حرفهای شدم چون استادم اکبر زنجانپور بود، چون آن تفکر جریان داشت، اکبر زنجانپور به دنبال بیزینس نبوده و اکنونش هم نیست. دنبال این بود که کار تئاتر درست و صحیح روی صحنه ببرد. همیشه به دوستان میگویم که این کار عجیب مرا به یاد آن کار میاندازد. هر دو ترکیبی از بازیگران حرفهای و دانشجوهاست. ما دانشجوها در کنار عزیزان حرفهای چون آقای زنجانپور، دهقان نسب، یاسینی، زارعی فر زندگی کردیم و آموختیم.
متخصص: الآن کوتولهها استاد شدهاند.
پاوهنژاد: غرغر میکنیم، چون دغدغهمند هستیم
پاوهنژاد: همه اینها باعث میشود که شرایط تحمیل شود. در این شرایط چند درصد هستند که مبارزه میکنند و میایستند تا در این جریان نیافتند و آدمهای کمکار، گزیده کار میشوند. آدمهایی که سخت انتخاب میکنند. در این فضاها اذیت میشوند. به قول آقای دهکردی، معروف میشوند به غرغرو. غرغر میکنیم، چون دغدغهمند هستیم. روزی که یواشکی و دور از چشم پدرم کنکور هنر دادم، یک ایدئالهایی دیگری در بازیگری و هنر داشتم؛ بنابراین دغدغه من است و زندگیام را برای این مسئله گذاشتم. باید غر بزنم، مگر میشود به چیزی که احساس داریم بیتفاوت از کنارش بگذریم.
متخصص: متأسفانه من شنیدم که این روزها 15 روزه کار تئاتر میبندند.
تسنیم: هشتروزه هم هست.
دهکردی: رقابتی است دیگر.
دهکردی: هشت روزه کار بستن را تنها میتوان به جمع و پهن کردن رخت تشبیه کرد
پاوهنژاد: همین اتفاق در این دهه در سینما و تلویزیون رخداده که سریال 26 قسمت را دو ماه میبندند. چطور ممکن است؟
تسنیم: و این میشود یک افتخار.
دهکردی: هشت روزه کار بستن را تنها میتوان به جمع و پهن کردن رخت تشبیه کرد. در حوزه تئاتر ما با رخت و لباس سروکار نداریم که زود جمع و پهن کنیم. کلید این معضل هم در تلویزیون زده شد زمانی که تلهفیلمها رونق داشت میگفتند ما 15 روزه کار را جمع میکنیم.
تسنیم: ما در جشنواره فجر هم شاهد هستیم که برخی بازیگران در دو یا سه کار بازی میکنند و گاهی البته در اجرای عموم، در این مورد چطور؟
پاوهنژاد: این بحثی بود که 3-4 سال پیش که من عضو هیئتمدیره انجمن بازیگران تئاتر بودم خیلی جدی مطرح شد که قانونی مبنی بر ممنوعیت بازی یک بازیگر بهطور همزمان در چند کار گذاشته شود. دوستان ما به این طرح اعتراض کردند و گمان کردند ما از روی بخل و حسد این موضوع را مطرح میکنیم. من پشت تریبون جشن بازیگر اعلام کردم شما بازیگری که همزمان در چند کار حضور داری خوب هستی اما این کار شما کار تولیدی است و بازیگری به معنای کار خلاق و فرهنگی نیست.
پاوهنژاد: بازیگری تبدیل به تجارت شده است
همین الآن ما برای یک اجرا باید یک ساعت و نیم قبل از اجرا حضور داشته باشیم و آماده شویم و یکی از دغدغههای ما در سالن کوچک باران این بود که چگونه بدون ایجاد مزاحمت برای گروه قبلی حضور داشته باشیم که ظاهراً خبر دادند اتاق جدیدی در نظر گرفتهشده؛ وقتی یک بازیگر مثل عوض کردن شبکههای تلویزیون از این کار به کار بعدی میرود و با عجله خود را به صحنه اجرای بعدی میرساند کیفیت کارها هم همین است که میبینیم. الآن بازیگری تبدیل به یک تجارت شده و حتی بازیگران اصیل تئاتر را دیدهام که موقع تمرین تازه راجع به داستان نمایش سؤال میکنند یعنی حتی به خود زحمت یکبار خواندن نمایشنامه را هم ندادهاند.
......................................................
گفتوگو از: محراب محمدزاده / احسان زیورعالم
......................................................
انتهای پیام/