چالشهای پیشِروی آلسعود؛ تراکم بحرانهای داخلی و خارجی
خبرگزاری تسنیم: ماجراجویی نظامی علیه یمن و ادامه نقش منفی در منطقه و حمایت از گروههای تروریستی مسلح، بحرانها و تشدید اختلافات داخلی و ناکامی در تأمین امنیت بخشی از شهروندان (شیعیان)، اوضاع دشواری را برای رژیم آلسعود به وجود آورده است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، نشانه های شکست آل سعود در یمن بیش از هر زمانی دیگری آشکار شده است، رژیم سعودی با وجود بمباران و گلوله باران مناطق مختلف یمن به ویژه مناطق مسکونی و تاسیسات زیربنایی این کشور فقیر از 10 هفته پیش تا کنون، به هیچ یک از اهداف مهمی که اعلام کرده بود، دست نیافته است و در رسیدن به مهمترین هدفش یعنی بازگرداندن مهره مزدورش عبدربه منصور هادی به یک ناکام بزرگ تبدیل شد.
همزمان با شکست میدانی رژیم عربستان، در سطح داخل خاندان حاکم، انتقادها از این ماجراجویی محکوم به شکست به داخل رسانه ها هم کشیده شده است. مهمترین قربانی مخالفت های داخلی با این جنگ افروزی، برکناری مقرن بن عبدالعزیز از ولیعهدی سلمان بود. نزدیکان ملک عبدالله هم از ترکش های شبه کودتای سلمان درامان نماندند.
به تازگی هم سعود بن سیف النصر شاهزاده سعودی، محمد بن سلمان جانشین ولیعهد سعودی را آماج انتقادهای شدید خود قرار داده و وی را به هدر دادن بیت المال متهم کرده است.
این شاهزاده سعودی، حتی نوک انتقادهای خود را به صورت غیر مستقیم متوجه ملک سلمان کرد جایی که گفت هر کس ادعای وحدت و جلوگیری از فتنه می کند، در حالی که در برابر واگذاری مناصب حساس در هنگام بحران به جوان کم تجربه می کند، در اشتباه است، سکوت در برابر این اقدامات، خود فتنه است.
این شاهزاده سعودی به فقر در عربستان اعتراف کرده و می گوید در حالی که برادر (محمد بن سلمان که به گفته رسانه ها از پانزده روز پیش در حال خوشگذرانی در پاریس است) صدها هزار دلار را روزانه در پاریس آتش می زند و بیت المال را برای عیش و نوش و خوشگذاری در هنگام جنگ هدر می دهد.
چالش های پیش روی آل سعود
ماجراجویی نظامی علیه یمن و ادامه نقش منفی در منطقه و حمایت از گروه های تروریستی مسلح در زمینه آموزشی و تسلیحاتی و مالی و ناکامی در تامین امنیت بخشی از شهروندان(شیعیان)، اوضاع دشواری را برای رژیم آل سعود به وجود آورده است.
نشریه غربی اکونومیست اخیرا در گزارشی به وضعیت دشوار و تنگنایی که آل سعود در آن گرفتار شده و چالش های بزرگی که در برابر آن قرار دارد، اشاره کرده است.
در این گزارش آمده است ملک سلمان، که ژانویه گذشته به قدرت رسید،ششمین فرزند عبدالعزیز بن سعود موسس رژیم پادشاهی آل سعود است که نام خاندان خود را بر کشور عربستان نهاد، سلمان در پی مرگ عبدالله برادر سالخورده و بیمار خود، بر تخت پادشاهی آل سعود تکیه زد. سلمان با تصمیمات غافلگیرکننده خود تصمیم گرفت آخرین پادشاه از نسل فرزندان عبدالعزیز باشد، چرا که در تصمیمات جدیدش،ولیعهدی را به محمد بن نایف برادرزاده 55 ساله اش واگذار کرد که نکته جالب درباره وی این است که هیچ فرزند پسر ندارد، سلمان، محمد فرزند 30 ساله اش را به عنوان جانشین ولیعهد منصوب کرد.این تصمیمات بدون شک یک تحول بزرگ و مهم به شمار می رود، زیرا برای اولین بار زمینه به قدرت رسیدن فردی را فراهم می کند که عمرش به اندازه عمر محکومان در زندان های سعودی است.
قدرت طلبی بن سلمان و حذف رقبا
این رسانه به قدرت طلبی محمد بن سلمان و حذف رقبای قدرتمندش در داخل خاندان سلطنتی اشاره کرد و نوشت ولی محمد بن سلمان صرفا یک چهره جوان در حکومت شیوخ و کهنسالان نیست، بلکه فردی پویا و بلندپرواز است، مدت زیادی از انتصابش نگذشت که جنگ علیه یمن را به راه انداخت، آن گاه به کمپ دیوید رفت تا با باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا دیدار کرند. سپس ریاست شرکت آرامکو را به دست گرفت، آرامکو شرکت نفت عربستان سعودی است.
آن طور که محسن العواجی از شخصیت های دینی و منتقد حکومت سابق آل سعود می گوید کشور مانند یک کشتی روی آب بدون قطب نما زیر آسمان تاریک معلق مانده است و هنوز زود است داوری کنیم، اما اکنون کمترین ستاره ای نزد ما وجود دارد که راه را گم نکنیم.
عربستان و بحران آب
عربستان سعودی امروز در بحران آب رنج می برد، بحرانی که طی چندین دهه به خطرناک ترین بحران این کشور تبدیل شده است، این کشور همچنین در محاصره جنگ های داخلی و کشورهای شکست خورده است، کاهش بهای نفت را هم باید به این مساله اضافه کرد که ضربه کوبنده ای با اقتصاد سعودی وارد کرد.
رویکرد جدید آل سعود
در ادامه گزارش اکونومیست که به دلیل پول های بی حساب و کتابی که آل سعود برای تبلیغ خود و بهبود وجهه اش در زمینه رسانه ای به سوی رسانه های غربی و عربی سرازیر کرده است، تا حدودی جانبدارانه است، آمده است شرایطی که پادشاهی سعودی در آن به سر می برد، آن را وادار کرده است تا رویکرد و شیوه جدیدی را در پیش بگیرد، کشوری که مدت های مدیدی است که به خاطر داشتن ذخایر عظیم نفتی و به عنوان صادر کننده نفت و همچنین کشوری که مقدس ترین اماکن اسلامی را در خود جای داده است، از اهمیت فراوانی برخوردار است، امروز رهبرانش احساس می کنند که باید جایگاه خود را از خلال نشان دادن قدرت پادشاهی سعودی به رویارویی با ایران و حمایت از اهل سنت در نبرد طایفه ای کنونی در منطقه نشان دهند.
علاوه بر آن، سران سعودی احساس می کنند که دیگران قادر نیستند مانند گذشته بر آمریکا تکیه کننددولت آمریکا در خصوص دخالت در منطقه ای که جنگ های داخلی ویرانگر آن را دچار فرسایش کرده است، دچار تردید شده است، با جهش نفت شل آمریکا، آمریکا کمتر بر نفت سعودی تکیه می کند، علاوه بر این که تلاش وافر این کشور برای توافق هسته ای با ایران، در تعارض با منافع سعودی قلمداد می شود.
عربستان سال ها به عنوان صادر کننده نخست نفت در جهان پیش از آن که به صادر کننده شماره دو پس از آمریکا تبدیل شود، به شمار می رفت.
این گزارش آورده است تصمیم حکومت سعودی برای دخالت در یمن در مارس گذشته(ششم فروردین، جنگ ویرانگر آل سعود علیه ملت یمن آغاز شد که همچنان ادامه دارد) از خلال عملیات توفان قاطعیت که عربستان، فرماندهی آن را با حمایت اطلاعاتی و لجستیکی آمریکا برعهده گرفت، هدف ظاهری اش، سرکوب شورشیان حوثی است که از حمایت ایران برخوردارند، اما هدف بزرگ تر این حمله، اثبات تمایل جدید پادشاهی سعودی برای به دست گرفتن زمام رهبری منطقه در رویارویی با ایران و دیگر کشورهاست.
جان جانکینز سفیر سابق انگلیس در ریاض و مدیر فعلی دفتر منطقه ای مرکز بین المللی مطالعات استراتژیک می گوید "جنگ هیچ رابطه ای با یمن ندارد، بلکه تلاشی برای رساندن پیامی درباره نیت ها و قدرت سعودی است"
گریگوری گاز از کارشناسان مسائل عربستان در دانشگاه ورمونت گفته است سعودی ها به دنبال ارسال پیام هستند، اما پرسشی که مطرح می شود، این است، کدام مساله ای است که سعودی می خواهد آن را از طریق این جنگ نشان دهد و اثبات کند.
در ادامه این گزارش آمده است یکی از مشاوران خاندان پادشاهی می گوید : مساله خیلی ساده است، کشورهای خلیج فارس و پادشاهی عربستان سعودی هرگز به ایرانی ها یا طایفی ها اجازه ویران کردن کشورهایشان را نخواهند داد. وی می افزاید : باید به تحرک جدید(جنگ افروزی رژیم های مرتجع عرب به سرکردگی عربستان علیه یمن) به عنوان مقدمه چینی برای تشکیل ائتلاف نظامی کشورهای عربی همانند پیمان ناتو به فرماندهی عربستان نگاه شود.
ایده های تشکیل نیروی عربی مشترک چند سال پیش از سوی اتحادیه عرب مطرح شد، اما این ایده ها به عربستان سعودی به عنوان این که، گزینه مطرح و معقولی برای رهبری این نیروی نظامی مشترک باشد، نگاه نمی کرد، اما در حال حاضر با وجود نارضایتی برخی سعودی ها، عربستان سعودی تنها دولتی است که می تواند این ماموریت را برعهده بگیرد، مصر کشوری با تمدن کهن و بزرگ با جمعیت زیاد، که به ایفای نقش پیشتار عربی در منطقه می پرداخت، به سبب اقتصاد متزلزل و سیاست های متحجرانه و حملات تروریستی که از آن رنج می برند، در حال حاضر نمی تواند این نقش را برعهده بگیرد، با وجودی که رهبران مصر از ایده فرماندهی و رهبری سعودی به عنوان رهبر نخست جهان عرب ناخرسند هستند، اما مصر در حاضر به اندازه کافی گرفتار مشکلات داخلی و خارجی به ویژه با همسایه اش، لیبی است، اما عراق که زمانی دژ(سعودی ها) و دشمن سرسخت ایران بود، اکنون به نماینده ایران در منطقه تبدیل شده است و ترکیه هم با وجودی که یک قدرت منطقه ای تاثیرگذار است، اما تاثیرگذاری محدودی بر جهان عرب دارد.
طی ساعاتی از تصمیم گیری برای جنگ علیه یمن، سعودی توانست ائتلافی را تشکیل دهد که 10 کشور را در چارچوب ائتلاف کشورهای سنی مذهب دور هم جمع کند از جمله این کشورها، اردن،مغرب و مصر و تا حد زیادی، قطر است که اخیرا دچار اختلافاتی با عربستان سعودی شده بود و در چیزی که شبیه کودتای دیپلماتیک است، پادشاهی سعودی همچنین توانست حمایت شورای امنیت را از جنگ خود به دست آورد.
اعتراف رسانه غربی به ناکامی نظامی سعودی در یمن
اکونومیست در ادامه به شکست رژیم سعودی در رسیدن به اهدافش در جنگ علیه یمن اعتراف کرده و می نویسد اما جنگ هیچ موفقیتی را در سطح دیپلماتیک یا نظامی محقق نکرده است، با وجودی که عربستان سعودی بزرگترین وارد کننده تسلیحات در جهان است، نیروهای مسلحش قادر به انجام هر کاری نیستند، همچنان که سعودی به عنوان یک دولت، سابقه برنامه ریزی برای حملات نظامی را به طور کامل نداشته است، علاوه بر آن، این جنگ به خاطر این که، سیاست بمباران هوایی ناشیانه و غیر دقیق و محاصره دریایی را در پیش گرفته که سبب منع ورود سوخت و مواد غذایی به کشور فقیر یمن شده، در معرض انتقاد قرار گرفته است، علاوه بر آن که بیشتر اعضای ائتلاف که برخی از آنها از سوی سعودی ها، وادار به مشارکت در ائتلاف شده اند، در مقایسه با عربستان در هیچ اقدام نظامی، مشارکت چندانی نداشته اند.
در خارج از عربستان، یک اجماع گسترده ای وجود دارد مبنی بر این که جنگ(علیه یمن) در مسیر و جهت اشتباهی به پیش می رود، از سوی دیگر گروه الحوثی همچنان در یمن در حال پیشروی هستند و آژانس های امدادرسانی بین المللی، آمار تلفات انسانی جنگ را اعلام کرده اند که بر اساس آمار سازمان ملل متحد، تلفات به هزار و 849 غیر نظامی رسیده است علاوه بر آن باید به خطر گرسنگی اشاره کرد که میلیون ها یمنی را احاطه کرده است.
عربستان همچنین از سوی یمنی ها به چشم پوشی از گروه های وابسته به القاعده متهم است که این گروه ها در سایه تلاش برای سرکوب حوثی ها در حال پیشروی هستند، علاوه بر آن باید به نبود یک طرح معتبر برای سازش سیاسی در یمن اشاره کرد، از سوی دیگر عربستان سعودی گفت و گو با حوثی ها را رد کرده است که سبب طولانی شدن عمر بحران یمن شده و هزاران یمن را روزانه متضرر می کند.
اعتراف به حمایت های آل سعود از گروه های تروریستی در منطقه
در ادامه گزارش اکونومیست آمده است از سوی دیگر حمایت سعودی از انقلابیون(گروه های تروریستی مسلح) در سوریه که از چند سال پیش همچنان ادامه داد، هیچ عمق راهبردی یا دیپلماتیک را ایجاد نکرده است و نکته دیگر این که، پول هایی که عربستان سعودی در سوریه هزینه کرده در میان گروه های متعدد و بسیار زیادی توزیع شده که این اقدام، مانع هماهنگی در تلاش های گروه های جنگجو(تروریست) با یکدیگر شده است.
اما امور ممکن است اکنون با رویکرد ملک سلمان برای کنار گذاشتن اختلافات گذشته با ترکیه، با هدف همکاری سودمند که بتواند تحولی در منطقه ایجاد کند، تغییر کند و در عمل منجر به افزایش هماهنگی عربستان با ترک ها و قطری ها در سوریه برای حمایت گسترده تر از انقلابیون(تروریست های تکفیری) در شمال غرب این کشور شده است.
تلاش برای القای عدم ارتباط نظام سعودی با داعش
در ادامه این مطلب این گونه القا می شود که گروه تروریستی تکفیری داعش ارتباطی با حکومت سعودی ندارد، نویسنده همچنین این توهم را ایجاد می کند که آمریکا و حکومت آل سعود هر دو با تروریسم از جمله القاعده و داعش می جنگند تا نگاه ها را از حمایت های خود از تروریست ها منحرف کنند : به نظر می رسد نقش سعودی در سوریه را ارتقای موقعیت آن چه دولت اسلامی، داعش، خوانده می شود، سبب افزایش نگرانی پادشاهی شده و سبب تحریک سریع آن برای توقف رسیدن کمک های مالی به این گروه شده است به طوری که این ماموریت را محمد بن نایف ولیعهد سعودی برعهده دارد که پس از سال 2001 میلادی، مسئول ماموریت ریشه کنی القاعده از عربستان بود و گفته می شود وی جزئیات کاملی درباره هر سعودی که به دولت خلافت پیوسته است در اختیار آمریکا قرار داده است.
اما در واقع، مقابله با گروه داعش برای سعودی دشوار است، این در حالی است که ایدئولوژی گروه داعش از نظر افراط گرایی و تعصب با عقیده وهابیت سعودی مشابه است و تنها یک فرق میان عقاید داعش و وهابیت وجود دارد و آن تعهد و ملزم بودن شخصیت های دینی وهابی در عربستان به وفاداری و تبعیت از شاهان سعودی است،آل سعود از این طریق، کسب مشروعیت می کند و در مقابل، دستان علمای وهابی متعصب و افراطی برای گسترش افکار وهابی باز گذاشته شده است.
چالش هایی که در انتظار جوانان حاکم سعودی است
بر اساس آن چه گفته شد، قدرت نرم دینی که پادشاهی سعودی باید از آن برخوردار باشد، در وضع دشواری است و منابع اقتدار سعودی غیر از نظامی و مالی که طبیعتا اندک و محدود است، مثلا نمی توان صنعت سینمای عربستان را با صنعت سینمای تاریخی مصر مقایسه کرد. به همین دلیل، شکی نیست که پادشاهی سعودی هیچ نفوذ فرهنگی ندارد و علاوه بر آن، با توجه به شکست عربستان در اجرای پروژه ها و طرح ها و ساختمان های خالی در منطقه مالی جدید ریاض، این کشور به پیشرفت و توسعه نیاز دارد، ریاض به شهری کسل کننده و خسته کننده و راکد تبدیل شده که تنها از دبی عقب نیفتاده است، بلکه از منامه پایتخت بحرین هم عقب افتاده و در نتیجه شهری که دیگران علاقه داشته باشند به آن سفر کنند یا در ساخت و ساز از آن الگو بگیرند، نیست
در این گزارش با بیان این که، مردم عربستان، کمی از ایده واگذاری زمام امور عربستان به شاهزادگان جوان ناراضی هستند و آنها حداقل از برخی رفتارهای پادشاهی ابراز تعجب می کنند، ادعا شده است جنگ در یمن از محبوبیت بالایی برخوردار است، به عنوان مثال شرکت ارتباطاتی "زین" فعال در زمینه تلفن همراه، اقدام به تخفیف 50 درصدی مکالمات با نظامیان سعودی کرده است، این مواضع به پشتوانه مردمی شاه و شاهزادگان جوان به ویژه محمد بن سلمان اضافه می شود که نماد جنگ اخیر قلمداد می شود.
بررسی ابعاد کودتای داخلی ملک سلمان
به گزارش تسنیم، در ادامه مطلب رسانه غربی آمده است ملک سلمان از طریق بازنگری در ولایتعهدی سعودی توانست دو مساله مهم را به یک اندازه حل کند، اولین مساله، مساله رقابت بر سر قدرت میان شاهزادگان و امیران نسل سوم است که تعداد آنها بیش از هشت هزار شاهزاده است و مساله دوم محصور ماندن قدرت در قالب یک شاخه واحد در داخل خاندان پادشاهی است به طوری که سلمان این مسائل را به طرز بی سابقه ای در چارچوب خاندان حاکم حل کرد، وی در اقدامی شبیه کودتا در کاخ سلطنتی، امیر مقرن را از ولیعهدی برکنار کرد تا راه برای برادرزاده اش،محمد بن نایف هموار شود، فردی که مورد احترام مردم است، وی همچنین راه را برای فرزندش، محمد هموار کرد که هیات یا شورای بیعت متشکل از امیران به طور خودکار آن را تایید کرد و شایعه شده است که در قبال برکناری مقرن ناامید،به گونه ای این برکناری جبران شده است.
همچنان که، کمیته های فراوانی که قبلا مسئول تصمیم گیری در عربستان سعودی بودند، با دو شورای فراگیر جایگزین شدند که این اقدام، قدرت را در انحصار جانشین ولیعهد جدید و پسر عمویش قرار داد، به طوری که شورای امور سیاسی و امنیتی تشکیل و محمد بن نایف به عنوان رئیس آن و شورای امور اقتصادی و توسعه هم به ریاست محمد بن سلمان تشکیل شد تا به وضوح مشخص شود که از سیاست شاه سابق، عبدالله اعلام بی نیازی شده است در حالی که ملک عبدالله شیوه عشایری را برای ایجاد توافق از پایین به بالا از طریق ترجیح می داد.
اقتصاد پاشنه آشیل رژیم آل سعود
در ادامه این گزارش به اقتصاد نه چندان مطمئن عربستان اشاره شده و آمده است اما برای استمرار این قدرت یکپارچه نوین و دوام آن در درازمدت، نیاز به اصلاح اقتصادی وجود دارد، کاهش اخیر بهای نفت از 110 دلار به 65 دلار، پادشاهی سعودی را هنوز دچار بحران مالی نکرده است، بر عکس کاهش قیمت ها که در اواخر دهه نود رخ داد، زیرا این کشور از ذخایر ارزی که به حدود 697 دلار می رسد، برخوردار است و این ذخیره سنگین که معادل حجم تولید ناخالص ملی کشور است، تنها برای کاهش تبعات سقوط قیمت نفت کافی نیست، بلکه به رهبران کشور اجازه می دهد موضعی را اتخاذ کنند، که مورد توجه نیست که این مساله در قطع بودجه ای که در دسامبر سال گذشته تصویب شد، نمود پیدا کرد که حتی اشاره کوچکی به کاهش هزینه ها نداشت بلکه به جای آن، اجازه بروز کسر بودجه در بودجه را به میزان حدود 37 میلیارد دلار داد به طوری که ملک سلمان هنگام به دست گرفتن زمام قدرت در ژانویه گذشته،سیل پاداش ها را به سوی کارکنان دولتی سرازیر کرد، وی همچنین از اعطای مبالغی به دیگر اتباعش داد که ممکن است سه یا چهار درصد کل ناخالص ملی را شامل شود.
اما با وابسته بودن 90 درصد درآمدهای حکومت به صادرات نفتی و کاهش اخیر بهای نفت بدون وجود نشانه های مبنی بر افزایش قریب الوقوع آن، این بذل و بخش های حکومت سعودی نمی تواند دوام پیدا کند به طوری که در دهه گذشته، هزینه های سعودی افزایش چشمگیری داشته است و انتظار می رود که کسری بودجه در سال جاری به حدود 100 میلیارد دلار یا 15 درصد تولید ناخالص ملی برسد که پیش بینی های صندوق بین المللی پول هم به آن اشاره می کند.
به گفته جیسون تاوی کارشناس مسائل اقتصادی از موسسه کاپیتال اکونومیست، تا زمانی که قیمت نفت در مرز 65 دلار باقی بماند و تا زمانی که پادشاهی سعودی هزینه می کند، همچنانکه اگر قیمت نفت حدود 100 دلار هم باشد به ویژه با توجه به بحران یمن، ذخایر عربستان حتما به پایان خواهد رسید.
تولید ناخالص داخلی عربستان و ابعاد هزینه هایش
برخی اعضای خاندان حاکم بر عربستان از اوضاع سعودی نگران هستند، به طوری که ولید بن طلال آل سعود که خود را به عنوان وارن بافت(ثروتمندترین مرد جهان که یک آمریکایی است) عرب به تصویر می کشد، در صفحه شخصی خود در تویتر گفته است کاهش قیمت نفت، فاجعه بزرگ به شمار می رود. همچنان که برخی سرمایه داران سعودی از سرمایه گذاری در طرح ها منصرف شدند، در ژانویه گذشته ارزش برابری ریال سعودی در برابر دلار کاهش یافت، همچنین در فاصله پایان ژانویه تا پایان مارس، ذخایر ارزی پادشاهی سعودی به میزان پنج درصد کاهش یافت که این نشان می دهد که بانک مرکزی به فروش دلار در بازار برای جبران فرار سرمایه ها روی آورده است که شاید نتیجه دغدغه و ترس سرمایه داران و صاحبان بانک ها و شرکت ها باشد.بر اساس این میانگین، ذخایر پادشاهی سعودی طی تنها سه ماه به پایان خواهد رسید.
نکته ای که شایان ذکر است این که، شاه جدید تلاش کرد اقداماتی در مقابله با افزایش هزینه ها انجام دهد به طوری که تصمیم به توقف برخی پروژه ها از جمله توقف ساخت برخی استادیوم های فوتبال گرفت، همچنین برای اعمال مالیت جدید بر زمین هایی که مورد استفاده قرار نمی گیرد، برنامه ریزی شد. عوارض و هزینه های آن هم افزایش یافت. مصرف داخلی انرژی در حال حاضر حدود یک چهارم تولید است که با توجه به افزایش رشد جمعیت در حال افزایش وحشتناک و سریع است به طوری که پیش بینی می شود جمعیت عربستان تا سال 2050 میلادی از 28 میلیون نفر در حال حاضر به 45 میلیون نفر افزایش یابد و بر اساس ارزیابی ها و برآوردها، با این میزان بالای افزایش انرژی، از سال 2030 دیگر نفتی برای صادرات نمی ماند.
بیکاری نسل جوان در عربستان
با وجودی که حکومت سعودی، در بخش آموزشی زیاد هزینه می کند، اما فرصت های کاری مناسب برای نسل جوان به ویژه زنان وجود ندارد، زنانی که کمتر از 20 درصد نیروی کار عربستان را تشکیل می دهند.
تعامل با این مشکلات مستلزم سطح بالایی از تعهد با هدف بازنگری ساختاری به شیوه ای است که خاندان محافظه کار حاکم به آن تجاوز نکند، زیرا تغییر شامل کاهش برخی کمک ها خواهد شد و تغییر موضع حکومت که مخالف حقوق زنان است، منجر به تشدید تنش های سیاسی خواهد شد که نظام سعودی برای مقابله با آن تلاش نمی کند اما در عین حال خودداری از بازنگری در ساختارها و تمام شدن پول ممکن است به نتایج مشابهی که بدتر از نتایج گذشته است، منجر شود.
در ادامه گزارش اکونومیست آمده است شاید به همین خاطر، در خصوص آثار و نتایج انقلاب های مردمی در جهان عرب، برای مردم عربستان بزرگنمایی صورت گرفته است به طوری که بیشتر سعودی ها شاهد آن چه در کشورهایی که انقلاب مردمی در آن صورت گرفت، بودند و بیشتر آنها آن چه را که رخ داد، ترجیح نمی دهند.
در این گزارش ادعا شده است حتی بیشتر گروه هایی که در معرض سرکوب قرار دارند مانند اقلیت شیعه سرکوب شده در شرق عربستان یا فعالانی که به محض درخواست برای اصلاح به زندان افکنده می شوند، معتقدند بهترین وضعیت برای آنها، وضعیت بدون انقلاب است زیرا آنها از تکرار الگوی سوریه یا لیبی در کشورشان نگران هستند.
این گزارش آورده است اما جوانان آگاه و فرهیخته خواستار افزایش خدمات در داخل به جای هزینه شدن پول مردم عربستان در ماجراجویی های خارجی هستند، با این حال هیچ کس نمی تواند تلاش این بخش از شهروندان برای افزایش آزادی بیان را انکار کند.
از نظر تاریخی، مبلغان دینی و نه لیبرال ها منبع بیشترین بی ثباتی در عربستان بوده اند، اما خاندان پادشاهی حاکم به حمایت های مبلغان دینی وابسته است.
اذعان رسانه غربی به تشدید سرکوبگری شیعیان در عربستان
در ادامه گزارش اکونومیست به تشدید فضای سرکوب و ارعاب علیه شیعیان در عربستان تحت پادشاهی سلمان اذعان شده و آمده است ملک سلمان، مبلغان وهابی را به انتقاد علنی از داعش تشویق نمی کند، وی فضای آزادی بیشتری را در حال حاضر به آنها داده است، با این حال اقدامات شدید و بی رحمانه و وحشیانه علیه مسلمانان شیعه همچنان ادامه دارد و هرگز این مساله پایان نیافته است.
در نتیجه گیری نهایی باید گفت اگر ملک سلمان و وارثانش برای تبدیل پادشاهی سعویدی به کشوری پیشتاز تلاش می کنند، آنها باید ابتدا در زمینه اصلاح وضع اقتصادی تلاش کنند و همچنین مشکل افراط گرایی مبلغان وهابی داخل عربستان را حل و فصل کنند، این دو ماموریت بزرگ و تحقق آن دشوار است، ماموریت اول، بی نهایت از ماموریت دوم دشوارتر است.
احتمال بازنگری ملک سلمان در تصمیمات اخیر خود
در ادامه گزارش این رسانه غربی آمده است آل سعود به خوبی این نکته را درک می کنند که در ابتدای قرن بیستم، نزاع آشکار میان اعضای خاندان حاکم منجر به تشکیل دولت دوم سعودی شد، اما از سوی دیگر این که فرزندان عبدالله شاه سابق یا برادران محمد بن سلمان که از وی بزرگتر هستند، از شیوه ترتیب جانشینی در پادشاهی رضایت داشته باشند، قابل تصور نیست، احتمال می رود اگر امور در مسیر نامطلوب به پیش رود، ملک سلمان از تغییرات اساسی که ایجاد کرده است، عقب نشینی خواهد کرد و همچنین ممکن است حتی ولیعهد و جانشین وی را برکنار کند به این معنا که محمد بن سلمان باید اطمینان داشته باشد که همان ترفندی که پدرش برای برکناری ولیعهد(مقرن) مورد استفاده قرار داد، ممکن است بر ضد وی هم به کار رود شاهزاده جوان، محمد بن سلمان ممکن است برای مدتی خوشایند سعودی ها باشد و آنها را به شگفت آورد.
انتهای پیام/