روایت میریان از زبان احمد‌ خمینی: آقای هاشمی، امام هیچ‌وقت به مردم دروغ نگفت

خبرگزاری تسنیم: میریان برای دور‌ه‌ای سرتیم محافظت از امام در جماران بوده است. او خاطرات زیادی از امام دارد که قرار است بعدها در قالب یک کتاب منتشر شود. او روایتی دارد از لحظات رحلت امام و مخالفت حاج احمدآقا با آقای هاشمی درباره زمان اعلام خبر ارتحال.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، امام خمینی(ره) را بیشتر از روایت مسئولان کشور در زمان حیات ایشان می‌شناسند. روایاتی که عموماً قالبی رسمی دارد و عموماً ابعاد شخصیتی و سبک زندگی ایشان در آن‌ها دیده نمی‌شود.

شاید روایتگر روزها و تماشاکنندگان لحظه‌های شخصی امام بهترین راویان این مسائل باشند. افرادی که سال‌ها از نزدیک در خدمت امام بودند و بیشتر از خیلی‌های دیگر در جریان ریز مسائل و روحیات ایشان قرار داشتند. محافظان امام(ره) از جمله افرادی هستند که عموماً شبانه روز در معاشرت با ایشان بودند. سید رحیم میریان برای دوره‌ای سرتیم محافظت از امام در جماران بوده است. پس از آنکه سپاه مسئولیت محافظت از امام را به عهده می‌گیرد او همچنان در دفتر امام به اصرار حاج احمدآقا می‌ماند و به امور دفتری می‌پردازد.

او روایت‌های زیادی دارد از روزهایی که هم‌نشین امام بوده است. بخش‌هایی از این ساعات را در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بیان کرد. او سخن می‌گوید از زمانی که ماجرای حج خونین را برای امام روایت می‌کند و ایشان برآشفته می‌شوند و خواستار قطع شدن روایت او می‌شوند. میریان از ماجرای تلاش کشمیری برای ورود به جماران و بمب‌گذاری در دیدار ایشان با مسئولان مملکتی می‌گوید که با اصرار تیم محافظان صحنه را ترک کرده و اجازه بازرسی کیف همراه خود را به آن‌ها نمی‌دهد.

او همچنین روایتی دارد از مخالفت حاج احمدآقا خمینی با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی درباره زمان اعلام خبر ارتحال و درگذشت امام به مردم. متن گفت وگو با او را در ادامه می‌خوانید:

تسنیم: اگر اجازه بدهید مرور تاریخی داشته باشیم از زمانی که شما به امام خمینی (ره) پیوستید تا زمانی که ایشان رحلت کردند و دست‌شان در دست شما بود؛ چطور شد که تصمیم گرفتید به جماران بیایید و چطور آن گروه 17 نفره معروف برای محافظت از امام خمینی (ره) شکل گرفت؟

میریان: اصل آمدن ما به جماران لطف خداوند بود؛ یکی از الطاف خداوند این بود که ما را از گوشه‌ایی در اصفهان بدون نام، نشان، معرف و... به جماران کشید و تاکنون ماندگار شدیم.

در اول جنگ من کردستان بودم؛ تقریباً هشت ماه سنندج بودم، بعد عضو سپاه شدم و حدود یک سال در سپاه اصفهان خدمت کردم؛ مدتی از این یک سال را به عنوان محافظت از امام جمعه موقت اصفهان، شیخ اباصالح روحانی، از سوی آقای طاهری و سپاه مأمور شدم؛ به ما گفتند باید دوره عقیدتی بگذرانید، طی گذراندن دوره عقیدتی از دفتر آقای طاهری تماس گرفتند که من گفتم نمی‌توانم نزد ایشان بروم چون سپاه اجازه نمی‌دهد چرا که دوره عقیدتی من کامل نشده است.

سردار کاظمی با پادگان تماس گرفت و دستور آزاد کردن ما را صادر کرد تا به نزد آیت‌الله طاهری بروم؛ من نزد ایشان رفتم، با آیت‌الله طاهری بسیار مأنوس بودم، عقد برادری بین ما جاری‌شده است و سال‌های سال روابط خانوادگی داشتیم. آیت‌الله طاهری به من پیشنهاد آمدن به جماران تهران را داد؛ من با شوق اعلام آمادگی کردم؛ نامه‌ایی به من داد و گفت همراه چند تن از پاسداران به تهران نزد حاج احمد آقا بروید؛ من آن شب بار سفر را به قصد تهران بستم؛ صبح در 3 راه جماران گفتیم با حاج احمد آقا کار داریم، با ایشان تماس گرفتند و اجازه ورود ما را دادند.

وقتی حاج احمد آقا نامه را گرفتند، گفتند همین‌جا بمانید یعنی در همین دفتر بمانید تا بگویم چه کنید؛ یکماه در دفتر ماندیم؛ بعد از چند ماه چند نفر از طرف آقای مشکینی از قم آمدند و چند نفر از طرف آقای موسوی تبریزی از تبریز، چند تن از مشهد از سوی آقای طبرسی آمدند؛ در مجموع 17 نفر شدیم.

حاج احمد آقا به ما گفتند حق ندارید به کسی حتی به سپاه بگویید برای چه کاری اینجا آمدید؛ باید در اینجا مخفی بمانید؛ به‌جز حاج‌آقا سراج که با حاج احمد آقا مشورت داشتند کسی از حضور ما اطلاع نداشت؛ ما باید به‌طور مخفی دور بیت امام خمینی (ره) گردش کنیم و مراقبت کنیم، با موتور کوچه‌ها را بررسی کنیم، رفت و آمدها را چک کنیم. برای سپاه مشکل بود که یکباره 17 نیرو در دفتر امام خمینی (ره) حاضر شوند و نزدیک‌ترین افراد به امام خمینی (ره) باشند و آنها اطلاعی نداشته باشند؛ اتاق بالای حسینیه را به ما دادند و گفتند که برای خواب و ... اینجا باشیم تا کم‌کم 2 اتاق در خسروشاهی ساختند و بچه‌ها را به آنجا انتقال دادند.

تا آن زمان سرپرست آن تعداد از بچه‌ها ما بودیم؛ بعد از مدتی که سپاه مسئول حفاظت شد و از رفت و آمدهای ما جلوگیری کرد تا بفهمد که هستیم و بچه‌ها نیز بر طبق دستور حاج احمد آقا مصر بودند کسی از نیت حضور آنها پی نبرد؛ حاج احمد آقا با سپاه جلسه‌ای گذاشتند و ماجرا را توضیح دادند. بعد از آن جلسه چون گروه فرقان، مجاهدین و... دستگیر شده بود وضعیت سپاه خوب بود؛به ما 2 کار پیشنهاد شد که یکی را انتخاب کنیم که یا بچه‌ها بمانند و همراه حاج احمد آقا باشند یا هرکسی خواست به شهر خود بازگردد؛ اصفهانی‌ها بازگشتند، تبریزی‌ها، قمی‌ها و مشهدی‌ها ماندند و حاج احمد آقا به من گفتند که حق رفتن ندارم و باید همین‌جا در دفتر باشم؛ سرپرستی بچه‌ها با سید احمد بهاءالدینی بود و من باید در دفتر کارهای دفتری را انجام می‌دادم؛ از آن روز در دفتر ماندگار شدیم و تاکنون هم هستیم.

تسنیم: در مورد مدیریت حاج احمد آقا در بیت امام (ره) بفرمایید.

میریان: حاج احمد آقا یکی از افراد عاشق امام (ره) بود، هستی خود را برای امام (ره) گذاشته بود و بدون اجازه ایشان آب هم نمی‌خوردند؛ کلامی برخلاف کلام امام (ره) نمی‌گفتند؛ لذا به خاطر عشق به امام (ره) با تمام توان خود در کنار امام (ره) ایستاد و خدمت کرد.

با وضع آن زمان حاج احمد آقا تنهایی اینجا را مدیریت می‌کردند؛ اکنون ما امنیت داریم و کشور امنیت دارد ولیکن در آن زمان خلق مسلمان، نهضت آزادی، منافقین، کمونیست‌ها و... بودند که در مقابل اسلام ایستادند و کارشکنی می‌کردند؛ این گروه‌ها نتوانستند کوچک‌ترین آسیبی به جماران و امام (ره) وارد کنند و این به دلیل مدیریت حاج احمد آقا بود.

تسنیم: در آن زمان مورد مشکوکی از سوی گروه‌های مذکور رخ نداد؟

میریان: نه؛ آن زمان تقریباً مشکلی پیش نیامد؛ بارها به دوستان می‌گفتم گمان نکنید گروه مخفی یا بسیج یا سپاه امام (ره) را محافظت می‌کنند بلکه خداوند محافظ امام (ره) است. چرا که در پاریس، عراق، مرز کویت، فرانسه و... خداوند، امام (ره) را محافظت کرد. زمانی که امام (ره) از پاریس به ایران می‌آمدند احتمال وقوع حادثه کم بود؟ دولت شاهنشاهی بود، هواپیما فرانسوی بود؛ هر لحظه احتمال این وجود داشت اتفاقی برای امام (ره) رخ دهد؛ در نتیجه خداوند بود که امام (ره) را حفظ کرد و امام (ره) با خونسردی وارد تهران شدند.

خبرنگار داخل هواپیما از امام (ره) حال ایشان را پرسید در زمانی که وارد ایران می‌شود و امام (ره) گفت هیچی، دارم برای ادای وظیفه می‌روم؛ چرا که توکل امام (ره) بر خداوند بود در نتیجه تمام زمینه‌ها برای ایشان فراهم می‌شد.

روایتی از تلاش کشمیری برای بمب‌گذاری در جماران

تسنیم: در دیدارهایی که خدمت امام (ره) می‌رسیدند شما اذیت نمی‌شدید؟ چگونه افرادی که مراجعه می‌کردند را بازرسی می‌کردید؟

میریان: بازرسی اینها باز می‌گویم لطف خداوند بود؛ ترسی که از امام (ره) در دل دشمن افتاده بود مانع از انجام حرکتی از سوی آنها می‌شد؛ کشمیری رئیس دفتر آقای رجایی، با کیفی پر از تی‌ان‌تی به جماران می‌آید تا جماران را منفجر کند؛ به هر حال رئیس دفتر آقای رجایی و مورد اعتماد آنها بود، قاعدتاً به همراه آقای رجایی به جماران می‌آید. خواست خدا این گونه می‌شود که سپاه اصرار بر بازدید از کیف دارد؛ ناراحت می‌شوند، می‌گویند محرمانه است ولیکن سپاه اصرار بر بازدید دارد؛ حتی وساطت آقای رجایی و باهنر نیز سبب نمی‌شود اجازه ورود این فرد با کیف را بدهند تا کیف را بازرسی کنند؛ کیف روز بعد در دفتر ریاست جمهوری منفجر می‌شود؛ او قصد داشت با این کیف جماران را به همراه کسانی که آنجا بودند، بمباران کند.

این امر را خداوند به دل اینها الهام می‌کند؛ در طول 9 سالی که در خدمت حضرت امام (ره) بودیم این گونه بود؛ امام جمارانی تعریف می‌کرد. زمانی که جماران را در اختیار امام (ره) قرار دادند، رادیوهای بیگانه اعلام کردند که امام (ره) را به جایی بردند که دسترسی هواپیما به این خانه نیست که بتوانیم آنجا را بمباران کنیم. درست می‌گفت چرا که هرچه از بالا رفتند نتوانستند این خانه را پیدا کنند چرا که در دل درختان و کوه بود؛ به عبارت دیگر اگر از بالا این قسمت را مشاهده کنید هیچ آثاری نخواهید دید، مسجد و... وجود دارد ولیکن خانه ی جماران نیست؛ امام جمارانی می‌گفت ما تا آن روز نمی‌دانستیم خانه ی ما تا این اندازه ارزش دارد؛ این لطف خداوند بود.

خداوند این خانه را انتخاب می‌کند تا امام (ره) در آن اقامت کنند؛ امام (ره) در این خانه در امان بودند.

تسنیم: در مسئله بازرسی افراد از سوی امام (ره) توصیه ای به شما می‌شد؟

میریان: امام (ره) نمی گذاشتند برخورد بدی شود، چرا که به عنوان امام برای همه ی مردم  بودند که این امر در خصوص دشمنان نیز صدق می‌کرد؛ برخی که خلع لباس می‌شدند در سه‌راه بیت برخورد بدی می‌کردند، در نزد امام (ره) گله می‌کردند و می‌گفتند بی مهری می‌شود؛ امام (ره) بلافاصله پیام می‌دادند که حق کوچک‌ترین بی احترامی حتی به دشمنان نداریم چرا که همه مهمان هستند.

تسنیم: کسی بدون بازرسی داخل نمی‌شد؟

میریان: نخیر؛ اجازه ورود نداشتند؛ اگر شخص قابل احترامی بود و از شخصیت های مهم  و اول مملکت دستی بر پشت آنها زده می‌شد، باقی بدون استثنا بازرسی می‌شدند.

تسنیم: شخصیت اول مملکت همانند چه کسانی؟

میریان: آیت الله خامنه ایی، آقای رفسنجانی، آقای امامی کاشانی و... که می‌دانستیم نزدیک‌ترین افراد به امام (ره) هستند، سعی می‌شد بازرسی نشوند.

تسنیم: وظیفه ی شما در دفتر امام (ره) به طور مشخص چه بود؟

میریان: من از زمانی که بنا شد در دفتر باشم وظیفه‌ام این بود که حساب و کتاب را بررسی کنم، حساب و کتاب های منزل امام (ره) را انجام دهم، حساب و کتاب منزل حاج احمد آقا را بررسی کنم. به طور کلی هر حساب و کتابی که در ارتباط با اهل منزل امام (ره) بود باید انجام دهم؛ امام (ره) در حساب و کتاب خود بسیار دقیق بودند؛ در همه ی کارها دقیق بودند و این نیز از جمله این کارها بود.

یک زمانی منزل دختر امام (ره) مشکل لوله کشی پیدا شد و به من گفتند درست کنم؛ بر حسب اشتباه بعد از 2 الی 3 ماه هزینه را در صورت امام(ره) نوشتم، امام (ره) بلافاصله واکنش نشان دادند و حاج احمد آقا علت را جویا شدند؛ من نیز گفتم چنین بود و من گمان می‌کردم ایشان هزینه را پرداخت می‌کنند که پرداخت نکردند در نتیجه جزو صورت حساب امام (ره) نوشتم. حاج احمد آقا نزد امام (ره) رفتند و بعد به من گفتند حق ندارید بعد از این حساب کسی را داخل حساب امام وارد کنید؛ اگر می‌توانید خرج کنید و اگر نمی‌توانید از خود آنها هزینه را دریافت کنید. امام گفتند حتی اگر برای حاج احمد آقا یک دانه نان گرفتید باید پول آن را از خود وی دریافت کنید.

یکی از رمزهای پیروزی امام (ره) نظم و وقت شناسی ایشان بود؛ به همین علت به تمام کارهای خود می‌رسیدند حتی به امور منزل، کارهای دفتری، ورزش، مطالعه، عبادت شب و... نیز رسیدگی می‌کردند.

به دلیل حاکم کردن نظم، امور ایشان بسیار راحت می‌گذشت؛ برای اینکه ما منظم نیستیم همه چیز سخت می‌گذرد ولیکن امام (ره) بر خود عادت دادند؛ آقای امام جمارانی در این خصوص می‌گفت زمانی که امام (ره) در نجف بودند هم ایشان و هم حاج احمد آقا پا درد و کمر درد گرفتند؛ برای ایشان دکتر آوردند، دکتر دارو تجویز نکرد بلکه دستور ورزشی داد. امام (ره) به این دستور عمل کردند و سلامتی خود را به دست آوردند ولیکن حاج احمد آقا چون به این دستور عمل نکردند خوب نشدند؛ روزی که در کنار امام (ره) قدم می‌زدند عصا به دست گرفتند که امام (ره) علت را جویا شدند و وقتی دریافتند به دستور پزشک عمل نکردند گفتند که دکتر به من گفتند این حرکات را انجام دهید و هر روز یک حرکت اضافه کنید و من الان این حرکات را به 400 مرتبه رساندم؛ امام (ره) در تمام عمر خود به استثناء چند روز، دیگر عصا دست نگرفتند.

تسنیم: امام (ره) همان‌طور که به دستور پزشک عمل می‌کردند به توصیه های شما در مسائل امنیتی نیز توجه می‌کردند؟

میریان: در مسائل امنیتی جرات حرف زدن به امام (ره) را نداشتیم و این کار بر عهده حاج احمد آقا بود.

تسنیم: شنیدیم که امام (ره) در عین قاطعیت ارتباط عاطفی خوبی با اطرافیان خود برقرار می‌کردند، ارتباط امام (ره) با شما چگونه بود؟

میریان: با ما بسیار خوب بودند؛ من به عنوان پدر ایشان را قبول داشتم؛ این غیر از مرجعیت بود؛ زمانی امام (ره) دیدند چراغ راهرو روشن و در خصوص آن به من تذکر دادند و وقتی دیدند برای بار دوم و سوم تکرار شد در مقابل مردم حرفی به من نزدند و وقتی کار تمام شد من را خواستند و گفتند در خانه من و فعل حرام؟ چراغی که استفاده نمی‌شود نباید روشن باشد.

ماجرای یک شب بیداری بالای سر امام(ره)

من گفتم مربوط به دفتر شما است، امام (ره) گفتند مربوط به هر جایی باشد به هر حال زیر مجموعه ما است؛ امام (ره) همواره قبل از خواستن کاری احوال اطرافیان را جویا می‌شدند؛ در اواخر عمر ایشان صندلی‌هایی در راهروها و حیاط گذاشته بودیم که وقتی امام (ره) احساس نیاز کردند بر روی این صندلی‌ها بنشینند؛ این طبق دستور پزشکان بود. یک روز امام (ره) من را خواستند و گفتند قلبم درد می‌کند و دکتر را خبر دهید؛ دکتر را خبر دادیم و دکتر بعد از معاینه گفتند فشار امام (ره) پایین است و باید سرم وصل کنند؛ امام (ره) را به خانه بردیم و در خانه بستری کردیم و سرم را وصل کردند و من آن شب تا صبح خدمت امام (ره) بودم.

قبل از اذان صبح دکتر را خواستند و بعد از معاینه دکتر اجازه ایستاده نماز خواندن را به امام (ره) دادند؛ امام (ره) نماز صبح را خواندند و معذرت خواهی کردند و ما هر چه به ایشان می‌گفتیم وظیفه‌ی ما این است، ایشان نمی‌پذیرفتند و از ما حلالیت می‌طلبیدند و به ما دستور دادند برای استراحت و خواب برویم.

امام (ره) تا این اندازه پدری و تواضع داشتند؛ وقتی پسر من شهید شد امام (ره) به حاج احمد آقا دستور دادند در روزنامه اعلام کنند و ختم بگیرند؛ در مسجد جماران ختم گرفتند و در روزنامه اعلامیه منتشر کردند و در آن زمان 100٬000 تومان به حاج احمد آقا دادند که به من برای خرج و مخارج بدهند؛ من پول را قبول نمی‌کردم که حاج احمد آقا گفتند پول امام (ره) را قبول نمی‌کنید که این سخن باعث شد پول را بپذیرم.

خاطره ایی از امام (ره) و دکتر منافی و پسر وی دارم؛ وقتی بنا شد دندان های امام (ره) را تعمیر کنند به دکتر منافی گفت به پسر خود تذکر دهد که اسراف نکند و یک دستمال کاغذی کافی است؛ روز سوم مراجعه کردند و امام (ره) متوجه شدند باز هم دستمال کاغذی را اسراف می‌کنند؛ باز تذکر دادند.

در مرحله سوم امام (ره) با نهیب و تندی سخن خود را گفتند تا پسر دکتر منافی اسراف نکند.

تسنیم: این دقت و سختگیری  امام (ره) برای شما سخت نبود؟

میریان: خیر؛ ما به این امور عادت کرده بودیم؛ این امور برای ما راحت شده بود.

تسنیم: امام (ره) با شما شوخی می‌کردند؟

میریان: امام (ره) با کسانی شوخی می‌کردند که تحمل داشتند، ما تحمل نداشتیم.

تسنیم: سخت‌ترین لحظه محافظت شما از امام (ره) چه زمانی بود؟

میریان: سخت‌ترین در دوران ابتدایی ورود ما به جماران بود چون بعد از آن من جزو محافظین نبودم.

تسنیم: سخت‌ترین لحظه کاری شما چه زمانی بود؟

میریان: کار سختی بر عهده من نبود چرا که با عشق کار می‌کردم و چیزی برای من سخت نبود؛ حاضر بودم ماهی یک بار پدر خود را ملاقات کنم که اصولاً ملاقات من با پدرم حدود 36 ساعت یا کمتر بود؛ چرا که عشق به کار خود داشتم.

تسنیم: امروز برای امام (ره) چه می‌کنید؟ در شرایطی که نمی‌توانید محافظت فیزیکی از امام (ره) داشته باشید چگونه از اندیشه امام (ره) محافظت می‌کنید؟

میریان: تا جایی که توان داشته باشم چرا که مسئولیتی در این مملکت ندارم، از خاطرات، حرکات، جان فشانی، زحمات و... امام (ره) تعریف می‌کنیم تا شاید اثری داشته باشد؛ بازگویی خاطرات برای این است که به مردم بگوییم امام (ره) چه کسی بود. نیت این است که مردم با گوشه ایی از زندگی، حرکات، رفتار و... امام (ره) آشنا شوند چرا که مردم تشنه حرکات و زندگی امام (ره) هستند، مردم عاشق هستند؛ در مدرسه ایی که حدود 400 دانش آموز دختر بسیار شلوغ داشته است و مسئولین مدرسه توانایی برقراری نظم و سکوت را نداشتند، وقتی از خاطرات امام (ره) سخن می‌گفتیم سکوت برقرار می‌شد.

در تبریز در جلسه 2 الی 3 هزار نفری وقتی از خاطرات امام (ره) می‌گفتم همه سکوت می‌کردند و تنها گوش می‌دادند؛ ما زندگی روزمره امام (ره) را برای مردم تعریف می‌کنیم، چیزی الهامی یا ماورایی نبود؛ از زندگی، ورزش، نرمش، خوراک، پوشاک و... امام (ره) تعریف می‌کردیم.

مردم به دلیل عشق به امام (ره) تنها گوش می‌دادند؛ من به یک‌باره دچار کسالت شدم و نتوانستم این مسیر را ادامه دهم؛ در چهار الی پنج ماه اخیر به جایی برای سخنرانی قول ندادم؛ یک قول خود را به خاطر همین بی حالی و کسالت پس گرفتم و به سنندج نرفتم.

لکنت مأموران گورباچف در ملاقات با امام(ره)

تسنیم: زمانی که نامه گورباچف را خدمت امام (ره) می‌آورند، نوع برخورد امام (ره) را چطور دیدید؟ زمان‌هایی که از دشمن می‌گفتند را هم دیدید؛ روحیه حق طلبانه ی امام (ره) چگونه بود؟

میریان: امام (ره) با دشمن خود نیز خوش برخورد بود؛ در برخورد با محمد رضا شاه هیچ گاه بی ادبی نکردند؛ همواره می‌گفتند من شما را نصیحت می‌کنم؛ ادب امام (ره) دشمن را بیشتر از حرف‌های رکیک و توهین شرمنده می‌کرد؛ برخورد بد اثرگذاری ندارد.

در باقی کارها نیز چنین است؛ نامه ایی را توسط آیت الله جوادی آملی و برخی از بزرگان برای گورباچف می‌فرستند؛ امام (ره) نامه را به دست سفیر نمی‌دهد بلکه به دست بزرگان این نامه را به گورباچف می‌رساند؛ جواب نامه را با احترام می‌پذیرند؛ ما برای احدی در اتاق امام (ره) صندلی قرار ندادیم ولیکن برای اولین برای این جمع صندلی در اتاق امام (ره) قرار دادیم تا بر روی زمین ننشینند.

این نشان از کمال احترام امام (ره) دارد؛ دشمن دشمن است ولی زبان مهربانی بر او تاثیرگذار است؛ وقتی این جمع وارد اتاق امام (ره) می‌شوند بر روی صندلی نمی‌نشینند. چرا که امام(ره) از اتاق بیرون رفته بودند، این کار را برای ابهت اسلام انجام داده بودند، وقتی ایشان وارد اتاق شدند و نشستند، این افراد هم بر روی صندلی نشستند.

وقتی به چهره امام (ره) نگاه می‌کرند از ابهت امام (ره) به لکنت افتاده بودند؛ شورای ناظر ابرقدرت شرق که در محافل و مجالس مختلف با قدرت صحبت کرده است، در مقابل امام (ره) که پیرمرد 80 ساله است، به لکنت زبان افتاده بود؛ نه تنها لکنت زبان دارد بلکه سخنانی از این قبیل می‌گوید که ما از فلسطین حمایت می‌کنیم، ما از شما حمایت می‌کنیم و...

امام (ره) از نماینده می‌خواهد نزد گورباچف بازگردد و بگوید این جواب نامه من نیست، من شما را به راهی دعوت کردم که نه تنها به دام غرب اسیر نمی‌شوید بلکه ملت خود را نیز از دامن غرب نجات می‌دهید.

از آمریکا و صدام بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت

تسنیم: در مرور سیره امام مشاهده کردیم که جنایات و مواضع  آمریکا و آل سعود برای ایشان بسیار مسئله مهمی بوده است؛ پیام هایی که امام (ره) در خصوص هواپیمای مسافربری، حج خونین و... صادر می‌کنند نشان از موضع‌گیری جدی امام (ره) در برابر این دولت‌ها و اقدامات آنان در کشتار مردم بی‌گناه بوده است.

میریان: بله همین طور است؛ چرا که آل سعود با پول خود و آمریکا با قدرت خود دنیا را قبضه کردند؛ در کل دنیا دخالت می‌کنند، کشتار در دنیا به دلیل این دو کشور است؛ داعشی که قد علم کرده است با پول آل سعود و با قدرت آمریکا است. امام (ره) از ابتدا این دو دولت را می‌شناخت که اذعان داشتند از صدام می‌گذریم ولیکن از آل سعود نمی‌گذریم چراکه حریم خانه خدا را آل سعود شکست؛ امام حسین (ع) حاضر به خونریزی در مکه نشدند و به سمت کربلا و عراق حرکت کردند ولیکن آل سعود آشکارا 400 نفر از زائران ایرانی را در کنار خانه خدا به گلوله بست.

بعد از آن حج که به خدمت امام (ره) رسیدم، ایشان من را به اتاق خود خواستند؛ کنار تخت امام (ره) نشستم و ایشان از من در خصوص حج خونین پرسیدند و من توضیح دادم؛ شب قبل از اتفاق از حرم به بعثه رفتم که آل سعود عده‌ایی را با چوب، باطوم و... پشت در بعثه فرستاده بود و قصد دستگیری عوامل بعثه را داشتند. علت این بود که تعدادی از بچه‌ها کنار شرطه آل سعود، اعلامیه برگزاری دعای کمیل و راهپیمایی روز بعد را پخش کرده بودند؛ لذا آن‌ها به بعثه حمله کردند. ما حدود 16 نفر بودیم که ما را دستگیر کردند و با بوق و سر و صدا از مکه خارج کردند؛ برای اینکه برای اولین بار بود که قرار بود دعای کمیل در بعثه در مکه خوانده شود. عده‌ای برای اعتراض در برابر آن‌ها تجمع کردند، هر چه به جمعیت اضافه می‌شد به ما آسان می‌گرفتند.

ما می‌دیدم یک زمانی بر ما سخت می‌گیرند، در لحظه بعد برای ما شیرکاکائو، خرما و... می‌آوردند. در لحظه بعد حمله می‌کردند و همه را جمع می‌کردند، دلیل را نمی‌دانستیم؛ می‌خواستند از ما تعهدی برای شرکت نکردن در راهپیمایی روز بعد بگیرند که ما تعهد را پاره کردیم؛ بالاخره ما را به مکه بازگرداندند. وقتی به در بعثه رسیدیم فهمیدیم دعای کمیل برگزار شده است. لذا اجازه ندادند پیاده شویم تا دعای کمیل تمام شود و مردم برای استقبال بیایند؛ ما را با استقبال بردند و وقتی کار تمام شد فکر اینکه روز بعد چنین جنایتی انجام شود را نمی‌کردیم؛ روز بعد ما جزو گروهی بودیم که برای برقراری نظم مردم در راهپیمایی و مراسم تلاش می‌کردیم. به عبارتی جزو گروه انتظامات بودیم.

وقتی سخنرانی‌ها تمام شد گفتند به سمت کعبه حرکت کنید؛ به محض رسیدن به نزدیک پل، آقای مرتضوی اعلام کرد در آب‌های خلیج فارس یک هلیکوپتر آمریکایی منهدم شده است؛ با بیان این خبر از زمین و زمان بر ما گلوله و سنگ باریده شد؛ به ما حمله کردند و مردم ما را که دست خالی بودند، قتل عام کردند. این حمله 400 کشته داست؛ در ماشینی که از بلندگوی آن خبر منهدم شدن هلیکوپتر آمریکا پخش شد، چند پیرمرد و پیرزن بودند که توان راه رفتن نداشتند؛ وقتی به این ماشین رسیدند بر سر هر یک از این پیرمردها و پیرزن‌ها با باطوم ضربه زدند؛ وقتی به این قسمت از ماجرا رسیدم امام (ره) گفتند دیگر تعریف نکن، من ماجرا را ختم کردم.

بعد از این جریان امام (ره) همان عبارت معروف را فرمودند که ما اگر از صدام بگذریم، از آل سعود نخواهیم گذشت.

ماجرای مخالفت حاج احمدآقا با پیشنهاد هاشمی رفسنجانی برای تأخیر در اعلام خبر ارتحال امام

تسنیم: حس شما در زمانی که امام (ره) رحلت کردند، چه بود؟

میریان: نمی‌شود درک کرد؛ باید در آن زمان حضور داشت تا دریابید کل بچه‌ها چه حس و حالی داشتند.

تسنیم: تن شما بعد از رحلت امام(ره) نمی‌لرزید که وضعیت انقلاب چه خواهد شد؟

میریان: آن لحظه‌ای که امام(ره) فوت کردند و اطرافیان و بچه‌های حفاظت و سپاه و پرستارها و دکترها و ...همه در حال گریه و زاری کردن در بیمارستان بودند، آیت الله هاشمی رفسنجانی آمد و گفت: بچه‌ها، بیایید در حیاط بیمارستان، کارتان دارم. بچه‌ها را در راهروهای بیمارستان جمع کرد و گفت: "دشمن از ساعت سه بعدازظهر که ما اعلام کردیم که حال امام(ره) وخیم است گفتیم که مردم بروند و در مساجد دعا کنند، فهمیده است قضیه از چه قرار است. نیروهای خود را در مرزها جمع کرده است تا با شنیدن خبر فوت امام(ره) حمله کنند". آقای هاشمی از حاج احمد آقا خواستند اعلام خبر فوت امام(ره) را دو الی سه روز عقب بیندازند و مردم را در همین حال نگه دارند تا بروند مرزها را محکم کنند و بعد خبر رحلت منتشر شود؛ حاج احمد آقا اجازه این کار را ندادند و با آقای هاشمی مخالفت کردند و گفتند: آقای رفسنجانی، من این کار را نمی‌کنم. گفت: چرا؟ خوب، خطر دارد. گفت: "آقای هاشمی، امام در طول همه این سال‌ها یک کلمه دروغ به مردم نگفتند و من نیز دروغ نمی‌گویم". حاج احمد آقا گفتند: آقای هاشمی، بدان، کسانی که 8 سال جبهه را اداره کردند و یک متر از خاک کشور را واگذار نکردند، اکنون نیز اگر دریابند منافقین حمله کردند، جنازه امام(ره) را بر زمین خواهند گذاشت و برای دفاع از کشور خواهند رفت و آن‌ها را سرکوب می‌کنند و بعد می‌آیند و امام را به خاک می‌سپارند. شما هم خاطرتان جمع باشد که مردم انقلاب را رها نمی‌کنند و هیچ‌کس نمی‌تواند به این انقلاب صدمه بزند.

تسنیم: بعد از انتصاب آیت‌الله خامنه‌ای به‌سمت رهبری با ایشان ملاقات داشتید؟

میریان: چند ملاقات در دفتر ایشان داشتم؛ سالی یک یا دو بار خدمت مقام معظم رهبری می‌رفتیم؛ بعدها نه زمینه ملاقات ایجاد می‌شد و نه امکان این امر وجود داشت؛ در زمان حیات امام(ره) همواره می‌گفتیم ما 60 میلیون هستیم و اگر تمام این عاشقان بخواهند امام(ره) را ملاقات کنند اگر روزی 1000 نفر هم بیایند نهایتاً در سال 360هزار نفر خواهد شد و چند سال طول خواهد کشید تا کل ایران بخواهند با امام(ره) تنها یک بار ملاقات کنند؟ لذا بیشتر از این حق ما نبود چرا که مسئول مملکت نبودیم که بخواهیم گره از مملکت باز کنیم و تنها برای دیدار نزد مقام معظم رهبری می‌رفتیم؛ این دیدارها همراه با مسئولین بود؛ اجازه مزاحمت بیش از این را به خود ندادیم.

تسنیم: تاکنون خاطره‌ای از امام(ره) وجود داشته است که آن را تعریف نکرده باشید؟

میریان: شاید باشد ولیکن اکنون در ذهن من نیست؛ یکی از دوستان خاطرات را می‌نویسد، به‌امید خدا این خاطرات کتاب خواهد شد.

تسنیم: بعد از قطعنامه 598 ما دیگر سخنرانی و حضور آن‌چنانی از امام(ره) نمی‌بینیم و تنها ملاقات ایشان با خانواده شهدا را در مواردی شاهد هستیم؛ چرا چنین شد؟

میریان: بعد از قطعنامه کسالت امام(ره) اضافه شد.در اوایل کسالت به‌دلیل مشکل قلب کمتر سخنرانی داشتند، اما بعدها قدری مشکلات دیگر به بیماری‌شان اضافه شد و مانع سخنرانی شد.

تسنیم: حال روحی ایشان چگونه بود؟

میریان: حال روحی ایشان خوب بود؛ روزی که امام(ره) را برای آندوسکوپی بردیم، به‌شوخی به دکتر عارفی گفتند: نه تقصیر شما و نه تقصیر من است، تقصیر شناسنامه است که می‌خواهد خط قرمز بر آن بخورد.

تسنیم: با برخی از مردم منطقه که صحبت می‌کنیم می‌گویند به‌خلاف حکام ما امام(ره) و آیت‌الله خامنه‌ای همیشه جوری در صحنه حاضر بودند و سخن می‌گویند که گویا اصلاً هیچ ترسی از آمریکا ندارند؟

میریان: وضع امام(ره) و شرایط مملکت در اوایل انقلاب فرق می‌کند؛ اوایل انقلاب با ورود یک کشتی به خلیج فارس کل کشورها دست و پای خود را گم می‌کردند؛ به‌عبارت دیگر آمریکا برای خود ابهت کاذبی ایجاد کرده بود که وقتی اعلام می‌کردند ناو آمریکا در خلیج فارس است همه کشورها زبان خود را غلاف کرده بودند. امام(ره) برای شکستن ابهت آمریکا می‌گویند: «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند؛» یا می‌گویند: «آمریکا شیطان بزرگ است؛» باید زمان را در نظر گرفت، یکی از خصوصیات رهبر این است که زمان و مکان را درک می‌کند؛ اگر بر حسب زمان و مکان تصمیم بگیرد پیروز خواهد بود.

همه امام(ره) را شناخته بودند و می‌دانستند امام(ره) حرف بیهوده نمی‌زند و این امر در خصوص بازرگان نیز صادق است؛ برخی از قدرت آمریکا ترس داشتند کما این که اکنون نیز بسیاری از قدرت آنها می‌ترسند.

امروز هم الحمدلله، رهبری به‌خوبی پشت این جریان هستند و کل جریانات را نظارت می‌کنند، تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای بدون رهبری اقدامی انجام نباید بدهند؛ آن‌طور که شنیدیم، جلسات را تشکیل می‌دهند و تا اقدامی مورد تأیید رهبری نباشد انجام نمی‌دهند. اکنون تیم مذاکره کننده ما در مقابل 5 ابرقدرت، که از نظر خود ابرقدرت هستند، ایستاده است و می‌تواند دفاع کند و حرف خود را بزند.

----------------------------------------------
گفت‌وگو از پیمان فراهانی و مهدی آقاموسی
----------------------------------------------

انتهای پیام/