در خدمت و خیانت مترجمان
خبرگزاری تسنیم: سفارشنویسی بلای خانمانسوزی است که مثل کرم در پیکره فرهنگ امروز نفوذ کرده و هر روز نو به نو چهره عوض میکند. حالا وقت آن رسیده که زمزمههایی درباره ترجمههای کتابهای دفاع مقدس در این زمینه بشنویم؛ ترجمههایی که کتاب را ذبح میکند.
در هفته گذشته خبری مبنی بر انتشار ترجمه یکی از پرمخاطبترین کتابهای دفاع مقدس به زبان اردو منتشر شد. خبری که در وهله نخست بارقههای امید و همراه با آن، بیم را با خود به همراه داشت؛ امید از آن جهت که کتاب پس از سالها مرارت و سختی توانست مخاطبانی در خارج از کشور بیاید و حق آن الحق و الانصاف رعایت شود، اما بیم از آنکه آیا باز هم مشکلی در برگردان این اثر ایجاد شده است، یا خیر؟ کتاب مذکور نمونه کوچکی از تلاشهای مسئولان و دغدغهمندان برای انتقال ارزشهای دفاع مقدس بود که مطابق ترجمه قبلیاش با ابهامات و یا به گفته راوی با تحریفاتی همراه بوده است. در جلسهای که پیرامون بررسی نقد این ترجمه برگزار شد، اتفاق نظر جمعی از کارشناسان و اساتید دانشگاه بر ایجاد ابهامات متعدد و نداشتن روح دفاع مقدس در ترجمه این اثر عجیبترین سخنانی بود که درباره ترجمه یک کتاب دفاع مقدسی شنیده میشد. اگر این مدعیات صحت داشته باشد، کتابی که به منظور انتقال فرهنگ ناب دفاع مقدس و شناساندن جنس مقاومت ایرانیها که بخشی از هویتشان در تاریخ معاصر بوده، نوشته شده، بدون داشتن این مؤلفهها به کجا خواهد رسید؟
شتابزدگی یا آنچه که ترجمههای راحتالحلقومی خوانده میشود، از جمله خطاهایی است که در سالهای اخیر نه تنها کتابهای دفاع مقدس را دچار خود کرده که زمینهای شده برای انتقال نادرست ارزشها و محتوای آثار ایرانی به دیگر زبانها و از سوی دیگر، گزینش نادرست و ترجمههای بیپایه و اساس از دیگر کشورها به زبان فارسی. حال پرسش اینجاست ترجمه ایران در سالهای اخیر با این سیاق و روش، به کجا خواهد رفت؟
سفارشنویسی بلای خانمانسوزی است که در این سالها مانند موریانههایی بر پیکره فرهنگ هجوم آورده و با هر نیتی، ولو مثبت و خوب، با سرعتی عجیب به سمت استحاله فرهنگی پیش میرود. در این سالها نمیتوان حوزهای از فرهنگ را یافت که در آن به مدد برخی از مسئولان کارنادان از این مصیبت جان به در برده باشد. حال این وضعیت در جایی مانند حوزه کتاب که در آن ورود برای عموم آزاد است، دوچندان میشود. دردی که امروز کتاب و دیگر حوزههای فرهنگی به آن دچاراند و رنج میبرند، نه از هجوم دیگران که مصداقی است از مثل معروف از ماست که برماست.
ترجمههایی که به منظور بیلانهای کاری و ارائه آمارهای نجومی با هدف ایجاد یک موج در افکار عمومی و مردمی که امروز از مسئولان خود کار میطلبند، انجام میشود، عواقب بسیاری دارد که ابهامات و تحریفهای ایجاد شده، شاید یکی از مصادیق آسیبهای آن باشد. نارسا بودن آنچه نویسنده سالها برای نگارش آن زمان صرف کرده و زندگیاش را پای کتابش گذاشته تا مولود متولد شده پیامرسان خوبی برای آرمانهای انقلاب اسلامی باشد، از آسیبهای مبتلابه این برگردانهای ارائه شده است. محسن سلیمانی، مترجم و مؤلف، در اینباره ضمن اشاره به مشکلاتی که در سالهای اخیر در این زمینه وجود داشته است، میگوید: تسلط مترجم به زبان مقصد و آشنایی با زبان و فرهنگ مبدأ از جمله مهمترین مؤلفهها در ترجمه هر اثری است، اما متأسفانه در سالهای اخیر گاه ترجمههایی دیده شده که مترجم بر یکی از زبانهای حاضر اشراف نداشته است، مثلاً مترجم از میان زبان مبدأ انتخاب میشود که آگاهیای نیز به زبان مقصد داشته است.
وی ادامه میدهد: این در حالی است که ترجمه آثار به دیگر زبانها- به ویژه در حوزه دفاع مقدس- ساز و کار خاص خود را دارد و از قوانین خاصی پیوری میکند. اینطور نیست که ما هر اثری که به دستمان رسیده است، بدون در نظر گرفتن مخاطب آن ور آب، آن را سریعاً به زبان دیگر ترجمه و در آن کشورها توزیع کنیم. در این سالها یکرویه به این صورت شده که سازمانها این کتابها را دست مترجم بومی میدهند و بعد برای ویرایش دوباره کار را به دست کسی میسپاند که زبان مقصد، زبان مادری اوست. یعنی یککار را دوبار انجام میدهند، تنها برای اینکه از میزان هزینههای این کار بکاهند.
سفارشنویسی، دور شدن از ترجمه حرفهای و روی آوردن به کارهای سطحی را هم در پی داشته است؛ به طوری که در برخی از ترجمههای انجام شده که با کمک برخی از دانشجویان خارجی انجام شده، اصول علمی رعایت نشده و گاه دیده میشود که اصطلاحات، ضربالمثلها و عبارتها هر یک برگردانی نامناسب انتخاب شدهاند که معنا را تحت تأثیر خود قرار داده است. مطابقت نداشتن فاعل با فعل و نشناختن فضای جاری در کتاب از دیگر آسیبهایی است که متأسفانه در این برگردانها دیده میشود که هر یک از این خطاها، جمله و در مجموع مفهومی را زیر سؤال خواهد برد.
نجمه شبیری، از مترجمان نامآشنای زبان اسپانیولی، با اشاره به برخی از اشکالاتی که در ترجمههای سالهای اخیر دیده میشود، میگوید: هرکاری که در کشور ما مد میشود، از صبغه علمی آن کاسته خواهد شد. ما کارهای سفارشی در این زمینه داریم که کلاً از روش علمی دور شدهاند. من در این سالهایی که فعالیت کردهام با ترجمههای عجیب و غریب و گاه وحشتناکی مواجه بودم که مترجم آن تسلط بر ادبیات نداشته است و یا فارسینویسی او غلط بوده است. چطور امکان دارد که یک مترجم در یکسال چهار عنوان کتاب از ادبیات کلاسیک را به زبان دیگری ترجمه کند؟ این رویه هماکنون در کشور ما جاری است.
ترجمههایی که در این سالها در حوزه ادبیات دفاع مقدس ارائه میشوند، جزء اولین آثاری هستند که مخاطب خارجی را قصد دارند با فرهنگ دفاع مقدس آشنا کنند، اما این ترجمههای ضعیف خوانده شده، تا چه میزان میتواند این رسالت را برعهده بگیرد؟ شبیری در اینباره ادامه میدهد: من اولین دغدغه ذهنیام در این سالها ترجمه کتابهای دفاع مقدس به زبانهای دیگر بوده است، اما متأسفانه سیل کتابهایی که شتابزده در این زمینه ترجمه و عرضه میشود، میتواند به دلیل عدم اشراف مترجم و تبعاتی که از آن یاد شده، تأثیر منفی بر مخاطبان خود بگذارد.
در این سالها بارها یککتاب از سوی چند سازمان و نهاد به صورت موازی به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند و گویی مسابقهای در این میان وجود دارد. کارهایی که گفته میشود گاه تعدادی از دانشجویان خارجی در ایران عهدهدار انجام ترجمه آن شدهاند. شبیری در این زمینه میافزاید: ما تجربه 30 سال کار تبلیغاتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را داشتیم، ولی نتیجهای نگرفتیم. کارهای تبلیغاتی هرگز نمیتواند تأثیر فرهنگی مطلوب خود را بگذارد. متأسفانه کارهای انجام شده در این سالها از سوی برخی از سازمانهای کارنابلد در این زمینه بوده که نمیتواند تأثیر مثبت بر روی مخاطب خود بگذارد.
در نظر نگرفتن نویسنده در عموم ترجمههای انجام شده، موضوع دیگری است که متأسفانه در این حوزه بارها و بارها دیده شده است. هر چند نویسندگان این دسته از آثار مکرراً آمادگی خود را برای حضور در روند ترجمه برای انتقال بهتر آن اعلام کردهاند، اما مسئولان به بهانه نداشتن قانون کپیرایت، حقوق نویسندگان این دسته از آثار را- به ویژه در حوزه خاطرهنویسی که هنوز حقوق راوی و نویسنده به تفکیک در آن مشخص نیست- زیر پا گذاشته و همین امر دروازه ورود به اغلاط فاحش در ترجمهها بوده است. در حالی که میتوان در یکفضای کاملاً علمی به دور از رقابتهای بازاری و سودمأبانه، با تعاملی سازنده میان نویسنده و مترجم، ترجمهای آراسته و سخته ارائه داد، سازمانهای مذکور بر مسابقهای روی آوردهاند که تنها بازندهاش فقط کتابهای دفاع مقدس است. نادیده انگاشتن نویسنده ثمرهای جز انتقال نارس و معلول از مفهومی است که هر یک از سطور کتاب عهدهدار انتقال آنند. اتفاقاً کتابهایی که در این زمینه با این رویه ترجمه شدهاند، عمدتاً بدون اطلاع نویسنده انجام شدهاند که این خود انتقاداتی را از سوی این دسته از نویسندگان به همراه داشته است.
نکته دیگر در برخی از آثار ترجمه شده، در نظر نگرفتن مترجمی است که مخاطب این قبیل آثار فرض شدهاند. اینکه آیا این کتاب با این رویه و ساختار نوشتار میتواند اغنا کننده مخاطبی باشد که با فرهنگ ما بیگانه است، پرسشی است که در چرخه ترجمهها گم شده است. کتاب دفاع مقدس به ذات خود ارزشمند است، اما بنا به گفته مترجمان آشنا با فرهنگ کشورهای مقصد، همه آنها نمیتواند مخاطب را به سمت خود بکشاند.
القصه باید گفت که ترجمه از زبان فارسی به دیگر زبانها آن هم در حوزه ادبیات معاصر، اتفاقی است که چند سالی است رخ داده و در وهله نخست امیدهای بسیار در دل نویسندگان و مشتاقان ادبیات امروز به راه انداخته بود. در فضایی که بسیاری از کشورها بااستفاده از برگردان آثار خود سعی در توسعه فرهنگ و معرفی شدن در جهان را دارند، به دور از شأن ادبیات ایرانی و نویسندگان آنهاست که کتاب در ترجمههای ناقص اینچنینی ذبح شود. آیا زمان آن نرسیده است که نهادها و سازمانها برای یکبار هم که شده و تنها برای حفظ آبروی کشور به اتفاق نظری رسیده و ضمن ندادن مسابقه برای ترجمه آثار پرمخاطب، کمی منطقیتر در این راه گام بردارند؟
انتهای پیام/