یمنیها در جنگ با آلسعود چه چیزهایی از دست دادند
خبرگزاری تسنیم: توجیه یمنی ها این است که عربستان دیگر به بندهای این معاهده متعهد نمیماند، چرا که آل سعود بندهای اساسی آن در زمینه عدم تجاوز هر یک از طرفها به طرف دیگر را نقض کرده است.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، قدرت پول و هزینه بالای امکانات و تسلیحات نظامی و وانمود ریاض به موقعیت پیروز از ساعات اولیه جنگ از عواملی بود که باعث شد دولت عربستان سعودی بتواند جنگ بر ضد یمن را تاکنون ادامه دهد. این کشور از ساعات اولیه جنگ خود را پیروز آن میدانست، براساس این محاسبات عربستان سعودی جنایتهای تقریباً روزانه را بر ضد غیر نظامیان انجام داده و زیرساختهای کشور یمن را تخریب کرده است، کار به جایی رسید که عربستان حتی آثار تاریخی و باستانی یمن را نیز منهدم کرده و تا کنون 28 منطقه تاریخی را موشک باران کرده است.
با وجود تمامی تخریبها و کشتارها، پیروز نشان دادن عربستان سعودی تنها از زبان مسئولان دولت عربستان و رسانههای تبلیغاتی وابسته به این کشور مطرح میشود، اما واقعیتهای میدانی نشان از سنگین شدن کفه ارتش یمن و کمیتههای مردمی هوادار آن در مقابل عقبنشینی مستمر شبه نظامیان حزب الاصلاح و جنبش جدایی طلب و عناصر القاعده در تمامی محورهای مبارزاتی در داخل یمن است.
این موضوع باعث شده آل سعود نگرانیهای گستردهای از شکست در این جنگ را احساس کنند، به همین علت در دو هفته اخیر حضور و وحشیگری خود در تجاوز به یمن را افزایش داده و به ویژه مؤسسات دولتی و منازل رئیس جمهور سابق و نزدیکان و هواداران وی را بیش از پیش تخریب میکند. آنها با وجود اینکه میدانند منازل فرماندهان حوثی ها از اهداف مورد نظر آنها خالی شده، اما باز هم این منازل را هدف موشک باران خود قرار دادند، این در حالی است که منازل و مراکز مذکور در مرکز مناطق مسکونی در داخل پایتخت قرار دارد و به این ترتیب جنایتهای جنگی و کشتارجمعی گستردهای بر ضد یمنی ها در حال رخ دادن است.
پایگاه خبری مصادر نت در گزارشی با اشاره به حمله عربستان سعودی به یمن نوشت: چیزی که بیش از پیش عربستانیها را میترساند، تنها احتمال شکست در جنگ یمنی نیست، بلکه تحولات روزهای اخیر در مرزها نشان داد که یمنی ها بعد از ورود نیروهای گارد جمهوری و کمیتههای مردمی یمن به خط درگیریهای مرزی قواعد بازی را تغییر دادهاند و از انجام حملات محدود و سریع از سوی قبایل مرزی به مناطق و موقعیتهای تحت سلطه عربستان به انجام حملات منظم از چندین محور تغییر استراتژی دادند. آنها برای پیشروی به سمت شهرهای اصلی مانند نجران و جیزان تلاش میکنند. علاوه بر این یمنی ها با پرتاب اولین موشک اسکاد به پایگاه نظامی خالد بن ولید در منطقه خمیس مشیط ضربه محکمی را به عمق عربستان سعودی وارد کردند. پایگاهی در نزدیکی شهر ابها مرکز استان عسیر قرار دارد.
وحشت رژیم سعودی از این است که می دانند بازپسگیری اراضی که یمنی ها بتوانند در داخل نوار مرزی آن را به دست آورند، مشکل است. این در حالی است که آنها استراتژی کنونی خود مبتنی بر تسلط موقت در مراکز نظامی و عقبنشینی از آن را تغییر دهند، البته این عقبنشینی زمانی رخ میدهد که خودروهای سنگین و مهمات این مراکز تخریب و بمب گذاری میشوند. عربستان سعودی با تجزیه تلخی که در مبارزه با حوثی ها در سال 2009 دارد و هزینه های زیادی که برای پایان دادن به این جنگ و خارج کردن حوثی ها از روستاهای مرزی پرداخت کرده، می داند که باید هزینه های بسیار بیشتری برای پایان این جنگ پرداخت کند.
با وجود تفاوت آشکار بین خسارتهای جنگ 2009 و حجم ویرانی گستردهای که جنگندههای آل سعود در ماههای اخیر در یمن ایجاد کردند، فاکتور پایان دادن به این جنگ بسیار سنگین خواهد بود، تا جایی که بعید نیست اطلاعات درز پیدا کرده از مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم هیئت حوثیها در عمان برای مطالبه غرامت 200 میلیارد دلاری جهت توقف این جنگ درست باشد.
با وجود دارا بودن این مبلغ، نگرانی خاندان آل سعود در خروج از بحرانی که یک جوان جویای خلافت پدرش آن را برای عربستان ایجاد کرده، در پرداخت آن نیست. بلکه مشکل حاکمیت ریاض از دو موضوع است که میتواند باعث از دست رفتن مناطق جنوبی عربستان سعودی شود. موضوع اول در زمینه قدرت گرفتن جریان متخاصم با عربستان سعودی در عرصه یمن در نتیجه حمله وحشیانه آل سعود است که وارد منازل یمنی ها شده و این موضوع دیدگاههای موجود در یمن در مطالبه باز پس گیری اراضی یمنی اشغال شده شامل عسیر و نجران و جیزان را افزایش داده است. اراضیای که براساس توافق طائف در سال 1934 و توافق مرزی جده در سال 2000 به اشغال عربستان سعودی درآمد.
توجیه یمنی ها این است که این کشور دیگر به بندهای این معاهده متعهد نمیماند، چرا که آل سعود بندهای اساسی آن در زمینه عدم تجاوز هر یک از طرفها به طرف دیگر و تحریم پذیرایی هر یک از دولتها از مخالفان دولت دیگر را نقض کرده و به لزوم تحویل دادن این عناصر عمل نکرده است. بنابراین از دیدگاه این عده توافق جدید به بنبست رسیده و یمن دیگر خود را متعهد به آن نمیداند.
مشکل دوم در زمینه تردیدهای خاندان آل سعود از انگیزههای متحد آمریکایی خود و تمایل جریان مسیحیت صهیونیسم در تجزیه عربستان سعودی به پنج دولت است که در ضمن پروژهای عمومی جهت تجزیه دولتهای منطقه بر اساس مبانی مذهبی و فرقهای شکل گرفته است.این در حالی است که تعدادی از این نقشهها در سایت خبری پنتاگون و روزنامههای مطرح آمریکایی در سالهای گذشته منتشر شده و برخی از آنها مناطق شیعه اسماعیلی در عسیر و نجران و جیزان را به یمن ملحق کرده است. همچنین نقشههای دیگری نیز وجود دارد که این مناطق را به عنوان یک دولت مستقل مطرح کرده است.
بر کسی پوشیده نیست که ارتباط خاندان آل سعود با حملات 11 سپتامبر سال 2001 میلادی عامل تمایل آمریکا برای تجزیه این کشور است. البته حاکمیت ریاض بعد از تلاشهای گسترده و غرامتها و رشوههای زیاد موفق به احیای مجدد مناسبات خود با آمریکاییها شده و طرح تجزیه عربستان سعودی به پنج دولت را تا اطلاع ثانوی کنار زده است، اما بازگشت طرح تجزیه دولتهای منطقهای در سالهای اخیر و اقدامات عملی در راستای این طرح ها در دولتهایی نظیر سوریه و عراق و لیبی و یمن انجام شده است که معنای آن این است که عربستان سعودی نیز از این خطر دور نیست،بلکه از جمله کشورهایی است که در مرحله آینده هدف این طرح خواهد بود.چندین دلیل بر این موضوع دلالت دارد که مهمترین آنها عبارت است از:
1- تردیدهایی در عربستان سعودی ایجاد شده که واشنگتن به صورت غیرمستقیم اقدام به تشویق عربستان برای ورود به جنگ یمن کرده تا حاکمیت ریاض را دچار فرسایش کند و قبضه سیستم امنیتی در داخل عربستان را سست نمایند و باعث بروز اختلافات گسترده در داخل خاندان حاکم عربستان شود. این موضوع فریب صدام حسین از سوی آمریکاییها در موضوع اشغال کویت را به ذهن متبادر میکند. به این ترتیب صدام حسین نیز در دام اشغال کویت گرفتار شد. این در حالی است که عربستان سعودی در مورد نقش آمریکاییها در اعلام آتشبس پنج روزه برای اهداف انسانی اطمینان دارند، آتشبسی که ریاض اعتقاد دارد در راستای منافع حوثی ها و علی عبدالله صالح بود. آن ها همچنین از حمایت واشنگتن از ریاض در مذاکرات ژنو مأیوس هستند.
2-افزایش قابل توجه و مشکوک فعالیت داعش در عربستان سعودی در هفتههای اخیر. این در حالی است که این گروه به عنوان ابزار اصلی اجرای طرح تجزیه عراق و سوریه و لیبی مورد بهرهبرداری قرار گرفته است.
3-نگرانی عربستان سعودی از محتوای اطلاعات درز شده آمریکایی در مورد بازگشایی مجدد پرونده حملات 11 سپتامبر 2001 و نقش عربستان سعودی در این حملات. این موضوعی است که چند روز پیش روزنامه انگلیسی تایمز به آن اشاره و تأکید کرد که کاخ سفید برای انتشار بخش محرمانه از این پرونده که در مورد حوادث 11 سپتامبر تهیه شده، تحت فشار قرار دارد. بخشهایی که به صورت واضح خاندان حاکم عربستان سعودی را متهم کرده و آنها را به عنوان عاملان اصلی تأمین مالی عملیات محکوم میکند. این فصل از 28 صفحه تشکیل شده که جورج بوش پسر رئیسجمهور سابق آمریکا آن را از پرونده خارج کرده است.
شاخصهای وحشت آل سعود
ما در گفتههای خود در مورد وحشت آل سعود مبالغه نمیکنیم. مثالهای زیادی از این وحشت در بسیاری از رفتارهای حاکمیت سعودی وجود دارد که از زمان آغاز تجاوز ظالمانه به یمن نسبت آن افزایش یافته است، تازهترین مثالهای این روند را در دو چهره مشخص میتوان ترسیم کرد.
شاخص اول:
با وجود انتشار تصاویر گسترده در سایتهای اجتماعی مبتنی بر اجرای عملیات ورود به مراکز نظامی سعودی در هفتههای گذشته، اما به نظر میرسد حاکمیت سعودی همچنان اصرار دارد هرگونه واکنشی نسبت به این تحولات -به استثنای یک مورد خاص -را نادیده بگیرد. تمرکز مقامات عربستان در واکنش به انتشار این تصاویر بر رد انجام هر نوع نفوذ از مناطق مرزی را شامل شده و رژیم سعودی کشته شدن عناصر خود در مرزها را نیز تنها منحصر به فرود موشک و خمپاره از طرف مقابل میداند.
اما حجم و قدرت بالای عملیات انجام شده از سوی گارد ملی یمن و کمیتههای مردمی در بامداد روز ششم ژوئن در استانهای نجران و جیزان طوری بود که امکان نادیده گرفتن یا رد انجام آن غیر ممکن بود، به این ترتیب برای اولین بار شنیدیم که شبکههای العربیه و الحدث و الاخباریه از حمله یگانهای ویژه گارد ملی یمن و حوثی ها در سه محور خبر دادند. اما نکته قابل توجه نحوه تعامل رژیم آل سعود با این حمله از طریق بیانیههای صادر شده از فرمانده نظامی و انتشار آن در رسانههای عربستان سعودی بود که به نحو زیر دنبال شد:
1- وانمود کردن به آغاز جنگ شرافتی برای عملیات جلوگیری از این حمله که آن را عملیات دفاعی از عربستان سعودی و تمامیت ارضی این کشور نامید و تلاش کرد احساسات ملیگرایانه را بسیج کرده و جبهه داخلی را در پشت سر دولت متحد کند.
2- تلاش برای تبدیل کردن شکست میدانی ناشی از این حمله به یک پیروزی تبلیغاتی مثل استفاده از کلماتی نظیر سرکوب، بازدارندگی و ... تا اینگونه وانمود کند که عربستان سعودی قدرت واکنش به این حمله را دارد. این رسانهها همچنین تأکید داشتند که درگیریها در نوار مرزی اتفاق افتاده و داخل عمق عربستان سعودی نبوده است. العربیه و الحدث و روزنامههای الاشرقالاوسط و عکاظ تأکید کردند که مهاجمین نتوانستند حتی یک وجب داخل اراضی عربستان سعودی شوند، آنها همچنین از کشته شدن دهها نفر از مهاجمین یمن و پر شدن دشتهای مرزی با جنازههای آنها سخن گفتند و تنها به کشته شدن دو افسر و دو سرباز خود اذعان کردند. روز بعد از این حمله رسانههای عربستان سعودی گاه آن را ماجراجویی شکست خورده یا تلاش ناامیدانه یا خودکشی توصیف میکردند.
استفاده از چنین ادبیاتی از سوی یک نظام در حال جنگ عجیب نیست، اما تلاش برای معکوس نشان دادن واقعیتها و اصرار بر نشان دادن چهره متناقض از تحولات میدانی،باعث شد آنها در دروغ گویی خود رسوا شوند. به عنوان مثال روزنامه سبق به نقل از خبرنگار العربیه و الحدث خبری را منتشر کرد مبنی بر اینکه ساعتهای آینده غافلگیریهای ناراحت کنندهای برای حوثیها و صالح به دنبال خواهد داشت. این رسانهها اطلاعاتی را در مورد تغییر کلی طرحهای نظامی عربستان مطرح کرده و به صورت متمرکز و گسترده اخبار رسیدن صدها تانک و توپخانه مدرن به نوار مرزی به همراه هزاران نظامی و 700 کادر در تخصصهای مختلف برای راهاندازی این ادوات جنگی را منتشر کردند.
انتشار این اطلاعات به صورت تلویحی تمامی ادعاهای مطرح شده در مورد بازدارندگی سعودی در برابر حمله یمنی ها و به شکست کشاندن آن را زیر سوال می برد. صحبت از تغییر کلی طرحهای نظامی اعتراف ضمنی به شکست طرحهای سابق به شمار میرود، این در حالی است که در طول 70 روز گذشته ادعاهای مقامات سعودی مبتنی بر این است که هیچ نفوذی از طریق مرزها صورت نگرفته است. اگر یک طرح نظامی تغییر میکند، چه دلیل دیگری غیر از ناکارآمدی و شکست میتواند داشته باشد؟ همچنین صحبت از اعزام نیروهای جدید به منطقه با وجود حضور 150 هزار نظامی عربستان سعودی در مرزها از روز اول تجاوز علاوه بر نیروهای بیشتری که با اعلام عربستان سعودی برای انتقام گیری از عملیات نجران عازم مرزها شده اند،به این معنا است که بیش از 200 هزار نظامی سعودی در مرزها حضور دارند. طبعا این نیروها غیر از هزاران مزدوری هستند که از سنگال و سودان و مالزی و اردن و کشورهای دیگر وارد عربستان شده اند.
با وجود حجم بالای نیروهای عربستان سعودی در مرزها، اما رسانههای این کشور همچنان از نفوذهای جدیدی صحبت میکنند که یمنی ها در عملیات متفرقه خود که در هر کدام از آنها حدود 10 نفر مشارکت دارند انجام میدهند. حتی اگر فرض کنیم که 10 هزار یمنی در مرزهای عربستان سعودی مستقر شده اند، آیا تفاوت آشکار بین حجم نیروها در دو طرف دلیل قاطعی بر وحشت و نگرانی خاندان آل سعود از مبارزان یمنی نیست؟
طبعاً نمیتوان این گزینه را از نظر دور داشت که آماده سازی برای عملیات زمینی، عامل بسیج کردن گسترده نیروهای سعودی در مرزها بوده است، اما من شخصاً آغاز حمله زمینی را بعید میدانم، مگر اینکه مربوط به جنگ قدرت و اختلافات موجود در خاندان حاکم عربستان باشد. در این صورت هدف از عملیات زمینی و به فرسایش کشاندن گارد ملی عربستان جهت تسلط محمد بن سلمان در این مؤسسه نظامی است که برای رسیدن به حاکمیت کشور باید از آن عبور کند.
شاخص دوم:
رژیم آل سعود از ساعات اولیه آغاز جنگ یکی از مهمترین اولویتهای خود را به توقف پخش شبکههای اطلاع رسانی رسمی یمن و شبکههای هوادار حوثیها و علی عبدالله صالح و تمامی شبکههای جمعی مخالف تجاوز به یمن قرار داده است تا صدای این شبکهها به دنیا نرسد و عربستان سعودی بتواند واقعیتها را تحریف کرده و جنایت هایی که جنگدههای آل سعود بر ضد یمنی ها انجام میدهند را مسکوت بگذارد. عربستان همچنین سعی دارد مانع حضور و تأثیرگذاری جنگ روانی بر افکار عمومی داخل این کشور شود.
اگر تلاش برای مسکوت کردن دشمن در جنگ یک امر منطقی به شمار رود و به موجب آن بتوان اقدامات رژیم آل سعود در قبال رسانههای یمنی را توجیه کرد، اما این موضوع در مورد تلاش نظام برای ساکت کردن صدای مردم عربستان سعودی به ویژه در نجران و جیزان و عسیر مشکل میشود. این اقدامات ظاهراً در راستای آگاه کردن مردم و در باطن برای هشدار دادن و تهدید کردن آنها از سوی نیروهای مسلح عربستان صادر شده و براساس قانون انتشار اخبار یا تحرکات موجود در جبهههای امنیتی و بخشهای نظامی یا انتشار سخنرانیهای محرمانه یا انتشار هر شایعه از سوی شبکههای ارتباط جمعی یا تلفنهای هوشمند خیانت به دین و کشور و امنیت شهروندان شمرده شده است.
عربستان مدعی شده این اقدامات آگاهی دشمن از جبهه داخلی و تحرکات آنها و مناطق حضور آنها و نقاط قوت و ضعف نیروهای سعودی را تسهیل میکند. این بیانیه در پایان به صورت تلویحی تهدید میکند که شهروندان نباید به عناصری تبدیل شوند که در ایجاد ناامنی در کشور به دشمن کمک کنند.
تصور کنید که رژیم آل سعود چگونه به شهروندان خود به عنوان خائن و مرتد از اسلام نگاه میکند و نگاه این بیانیه به خائن به دین و تروریسم و مزدوری بر ضد کشور تنها در انتشار یک فیلم یا خبری در مورد یک حادثه خلاصه میشود یک شهروند سعودی در مرز یا منطقه خود دچار آن شده است. این خیانت همچنین میتواند به تصویر کشیدن لحظه انفجار موشک اسکاد در خمیس مشیط باشد.
خاندان آل سعود مدعی شده است که اوضاع در داخل عربستان تحت کنترل است و تمام اتفاقاتی که در مرزها رخ میدهد، تنها پرتاب موشکهای بیهدفی است که مناطق غیرنظامی را هدف قرار داده است،در این صورت دیگر چرا عربستان به این اندازه از فعالیت فعالان اینترنتی و انتشار تصاویر آنها نگران است؟ مگر آنها چیزی غیر از واقعیت را منتشر میکنند؟ در این صورت آنها میتوانند صحت روایت رسمی مطرح شده از سوی عربستان را تقویت کرده و طرف مقابل را به علت هدف قراردادن غیر نظامیان محکوم نمایند، بنابراین چرا باید مجازات آنها اتهام به مزدوری و خیانت باشد؟ تنها یک گزینه وجود دارد و آن اینکه اتفاقاتی که در داخل عربستان سعودی رخ میدهد کاملاً متفاوت از روایت رسمی خاندان آل سعود است. همین موضوع باعث وحشت آنها شده و آنها به گونهای در تلاش برای بستن دهان شهروندان خود با روشی هستند که نازیسم هیتلر و فاشیسم موسولینی نیز مشابه آن را تجربه نکرده است.
پایگاه خبری روزنامه الاخبار لبنان نیز در مقالهای به قلم لقمان عبد الله در مورد راهکارهای عربستان سعودی برای برون رفت از باتلاق جنگ یمن نوشت: تصمیم به آغاز جنگ معمولاً در کشورها بعد از به پایان رسیدن تمامی راهکارهای سیاسی و دیپلماتیک در چارچوب مذاکرات و گفتوگو بین طرفین در مورد مسائل اختلافی گرفته میشود. جنگ به خودی خود یک هدف نیست، بلکه آخرین وسیله برای تحقق اهداف سیاسی یا بهبود شرایط مذاکرات است. اما در مورد اسرائیل و عربستان سعودی به نظر میرسد جنگ تنها یک ابزار برای تحمیل تسلط و اشغال مناطق دیگر است. گزارش جمال بن عمر فرستاده سابق سازمان ملل متحد در یمن در شورای امنیت بر این نکته تأکید کرد که رژیم آل سعود جنگ را برای خود جنگ، آغاز کرده است. این گزارش تأکید دارد که یمنی ها در آستانه پایان روش توافقی جهت پایان دادن به حاکمیت کشور خود از طریق گفتوگو ها بودند و کسی که در لحظات آخر از امضای بیانیه جلوگیری کرد، عربستان بود.
یکی از ابتداییترین بدیهیات تصمیم به آغاز جنگ این است که فرمانده ارشد این کشور استراتژی کلی را ترسیم نماید که به موجب ارزیابیهای مبتنی بر بررسی تمامی سناریوهای احتمالی یا واکنشهای کشور مذکور در مورد تمام فرضیهها انجام شود، اما در مورد تجاوز عربستان سعودی به یمن هیچ عاقلی نمیتواند باور کند که "بچه "هایی که تصمیم به آغاز این جنگ میگرفتند چیزی از بدیهیترین علوم نظامی شامل برنامهها و استراتژیهای جایگزین و مقابله با فرضیههای احتمالی میدانستند. مهمترین دلیل این سخن نیز به پایان رسیدن بانک اهداف مهاجمان در هفته اول جنگ و مجبور شدن آنها در توسل به ایالات متحده و آمریکا بود. این موضوع از سوی منابع متعدد در وزارت خارجه و دفاع آمریکا تأکید شد که در این تجاوز سهیم بوده و اطلاعات مربوط به اهداف حملات و کمکهای اطلاعاتی و لجستیکی به عربستان داده و انبارهای مهمات و تسلیحات و پوشش سیاسی را برای این حملات مهیا کرده است.
گزارشهای درز شده دیپلماتیک و مطبوعاتی به ویژه گزارشهای غربی و ازجمله اظهارات کالین پاول وزیر خارجه اسبق آمریکا تأکید دارد که مقامات سعودی وقتی به آمریکا اعلام کردند که میخواهند به یمن حمله کنند 10 روز مهلت برای خود تعیین کرده بودند تا این مأموریت را به پایان برد و انصار الله را ریشهکن نمایند. کسانی که در روند بررسی اهداف تجاوز دقت و توجه میکند به وضوح در مییابند که این تصمیم در نتیجه یک حماقت و شتابزدگی سیاسی اتخاذ شده که در جریان آن آل سعود از قدرت ملت یمن در رها شدن از تسلط عربستان خشمگین بوده است، تسلطی که دهها سال بر این کشور سایه افکنده بود.
جنگی مانند حمله عربستان سعودی به یمن نیازمند بررسی مسائل گسترده از اطلاعات متعدد در تمامی سطوح و ابعاد به ویژه در زمینه مناطق تاریخی و اعتقادی و جغرافیایی و اجتماعی و اقتصادی یمن یا از جهت توانمندیهای ارتش عربستان به ویژه نیروهای زمینی آن است، چرا که برتری هوایی نمیتواند سرنوشت جنگها را مشخص کند. تجربههای زیادی در این زمینه انجام شده است، همچنین باید مناسبات منطقهای و میزان تأثیرپذیری دولتها در منازعه به بررسی گذاشته شود.
انتشار تصاویر تلویزیونی ارتش تا بن دندان مسلح سعودی با مدرنترین تسلیحات که از مناطق مرزی در برابر چند مبارز از قبیله های یمن با سلاحهای سبک و نیمه سنگین فرار میکنند، میزان توهینی که مقامات سعودی خود را در آن گرفتار کردند مشخص مینماید، این تصاویر همچنین ضعف گرایشهای ملی یا فقدان احساس به ضرورت جانفشانی در حمایت از مرزهای کشور در نزد ارتش را نشان میدهد. نیروهای گارد مرزبانی و نیروی زمینی ارتش و گارد ملی به تناوب در مناطق مرزی یمن مستقر شدند ، جالب اینجاست که عربستان سعودی در این راستا مجبور شده از نیروی زمینی هر کشوری از متحدین حتی اگر بحرین باشد کمک بگیرد، تا جایی که در روز گذشته نیروی زمینی بحرین وارد مناطق مرزی عربستان سعودی شده و برای پشتیبانی از نیروی زمینی عربستان سعودی در مواضع نظامی مستقر شدند.
عملیات مرزی حالت سستی و ناتوانی ارتش آل سعود در مقابله با درگیریهای زمینی در برابر مبارزان سرسخت یمنی ها را اثبات کند که مبتنی بر واقعیتهای مردمی متحد آن بوده و نشان میدهد آنها آمادگی زیادی برای پایداری و جانفشانی در راه کشور دارند. این نشان داد که کسانی که برای این جنگ برنامهریزی می کنند، هیچ ارتباطی با استراتژی نداشتند، چرا که استراتژی برای خروج از این باتلاق در صورت غرق شدن در آن برای خود ترسیم نکرده بودند، اتفاقی که الان رخ داده است. طرف آمریکایی این موضوع را به خوبی میداند، این را در روند فعالیتهای دولت آمریکا به وضوح میتوان مشاهده کرد، تجارب گذشته نشان میدهد که واشنگتن تاریخ گسترده ای از بهرهبرداری و خرید و فروش سهام دوستان خود داشته است.
پایگاه خبری العهد نیز با اشاره به فروپاشی و ناامیدی عربستان سعودی در یمن به قلم شارل ابی نادر نوشت: آیا عربستان سعودی هنگامی که تصمیم به آغاز جنگ بر ضد یمن و ملت و گروههای سیاسی و ملی آن گرفت، میدانست که روند این جنگ به اینجا کشیده خواهد شد؟ آیا استراتژی ملموسی برای تعیین اقدامات آینده خود بعد از مداخله نظامی ترسیم کرده بود؟ یا اینکه این تصمیم را در لحظه غفلت سیاسی گرفته و آن را یک تفریحگاه ساده میدانست که نیاز به تلف کردن وقت گرانبهای خاندان حاکم عربستان در بررسی و برنامهریزی اقدامات جنگی ندارد، به ویژه اینکه ال سعود تصور می کردند متحدان این کشور حتماً در کنار آنها قرار خواهند گرفت. عربستان معتقد بود حتی اگر آنها اعتقاد به این جنگ نداشته باشند، نیاز مالی آنها را مجبور به ورود در آن میکند، دلارهای نفتی نیز که تا حد فراوانی وجود دارد تا این نیازها را حتی در سختترین شرایط پوشش دهد. عربستان سعودی دلارهای نفتی را راهحل سحرآمیز برای هر اوضاع سیاسی و نظامی پیش آمده میدانست.
مانور عربستان سعودی در یمن شامل دو محور بود، اول محور نظامی و تخریبی و دوم محور تحریک آمیز تبلیغاتی جهت تجزیه یمن.
محور اول:
براساس این محور همه چیز ویران میشود و زیرساختها و نقاط عطف اقتصاد و بازرگانی یمن از بین میرود. محمولههای کمکهای غذایی و انسانی با موشکهای دقیق و گرانبها هدف قرار می گیرد. عربستان همچنین چاههای آب نادر ارتزیان که در یمن وجود دارد را نیز تخریب کرده و مراکز نظامی و پایگاههای ارتش یمن که از نظامیان خالی شده و عناصر آنها برای مبارزه با القاعده در بخشهای مختلف یمن مستقر شدند را هدف قرار داده است. آل سعود همچنین بیمارستانها و مراکز بهداشتی و درمانی را تخریب کرده تا مجروحان انصار الله را که در این بیمارستانها مداوا میشوند از بین ببرد. عربستان محاصره سنگینی را بر ضد فرودگاهها و بنادر دریایی یمن انجام داده تا به بهانه عدم رسیدن تسلیحات ایرانی به دست انصار الله مانع از دسترسی ملت این کشور به غذا و دارو شود.
در عرصه میدانی عربستان به القاعده و شبه نظامیان حزب الاصلاح کمک میکند، گویا که آنها یگانهای زمینی عربستان سعودی هستند که مأموریتهای عملیاتی آنها را در اراضی یمن دنبال می کنند. ریاض با سلاح و مهمات به آنها یاری میرساند و هلی برن های ویژه ای را برای کمکرسانی به آنها در مناطق حساس و مورد نیازشان انجام دهد. آل سعود همچنین تمامی اطلاعات نظامی از تحرکات و حجم نیروهای کمیته های مردمی و انصار الله و ارتش یمن را در اختیار گروههای تروریستی قرار میدهد و بنا به درخواست آنها حملات هوایی در مناطق مشخص شده آنها انجام میدهد.
محور دوم:
ماشین تبلیغاتی گسترده عربستان سعودی تحریک بر ضد مردم یمن و همبستگی آنها با ارتش و کمیتههای مردمی را در دستور کار قرار داده و انحراف افکار عمومی و مخفی کردن جنایتهای عربستان بر ضد ملت و ارتش و تأسیسات زیربنایی یمن را دنبال میکند. این رسانهها متحدان خود را مظلوم و منزوی قلمداد میکنند و از تمام امکانات خود برای عدم به نتیجه رسیدن مذاکرات یمنی – یمنی در ژنو استفاده کرده و از طریق متحدان خود در روند توافق بر سر پیشنویس و و بندهای مذاکرات مانعتراشی میکنند. ریاض با استفاده از نفوذ و تسلط مادی خود بر رسانههای داخلی و بینالمللی معروف، سیاست سرپوش گذاشتن بر جنایتهای جنگی و ضد انسانی بر ضد ملت یمن را دنبال میکند. جنایتهایی که با استفاده از سلاحهای ممنوعه بینالمللی انجام میشود.
در برابر این اقدامات مانور ارتش یمن و کمیتههای مردمی و انصار الله نیز شامل دو محور اساسی است:
محور اول:
- پایداری و مقاومت در برابر ماشین جنگی ویرانگر و هواپیماهای پیشرفته ائتلاف آمریکایی سعودی که هیچ جنبندهای را در امان نمیگذارند و به صورت گسترده تمامی مناطق یمن را هدف قرار میدهند.
- پیشروی در تمامی استانها در برابر القاعده و شبه نظامیان حزب الاصلاح و تسلط تقریباً کامل در تمامی مناطق حساس در بخشهای مختلف یمن با اخراج عناصر القاعده از بیشتر مراکز و نقاط تجمع آنها.
- انتقال جنگ به داخل خاک عربستان سعودی با موشک باران تمامی مراکز مرزی آنها در یمن و تسلط بر برخی از موقعیتهای نظامی سعودی از جمله مرکز الردیف و تویلق و الطوال و پیشروی ملموس در منطقه جیزان در شمال غرب و ملتهب کردن مرزها به صورت دائمی که باعث بروز ترس و وحشت در یگانهای عربستان سعودی مستقر در این موقعیتها شده است. نیروهای یمنی همچنین تخریب گسترده خودروهای نظامی که در تیررس آنها هستند را در دستور کار قرار داده اند.
- هدف قرار دادن یکی از مهمترین پایگاههای نظامی عربستان سعودی (پایگاه هوایی ملک خالد) با موشک اسکاد و فرود مستقیم این موشک در پایگاه مذکور در نتیجه قدرت قابل توجه در پرتاب این نوع موشکها که همچنان حدود 300 پرونده از آنها را در اختیار دارد. این در حالی است که عربستان سامانههای پیشرفته از رادارهای ضد موشک پاتریوت را در اختیار دارد.
محور دوم :
- دستیابی انصار الله به مشروعیت بینالمللی از طریق مذاکرات مستقیم در مسقط پایتخت عمان بین مذاکره کنندگان آمریکایی به نمایندگی از ائتلاف جنگی و مذاکره کنندگان انصار الله.
- تعیین تاریخ مشخص برای کنفرانس صلح در ژنو بین گروههای سیاسی یمنی و ایجاد دستور کاری که انصار الله دیدگاههای ملموسی در تعیین آن داشته و درنتیجه پیشرویها و پایداری خود در تمامی استان های یمن از موضع برتر این مذاکرات را دنبال میکند.
- دستیابی کمیتههای مردمی و ارتش یمن و انصار الله به اعتماد بینالمللی در مبارزه با القاعده و داعش. همین اعتماد باعث آغاز این مذاکرات شده است، این در حالی است عربستان تلاش زیادی برای ممانعت از آن انجام دهد.
- همه به این نتیجه رسیدند که انصار الله قدرت ملی با وزنه مشخص و موجودیت و تاریخ و مطالبات مشروع است و تحت دستورات ایران بر ضد یمن توطئه نمیکند و سیاستهای ایران را اجرا نمیکند، انصار الله سیاستهای واضح و مشخص و پروژه ملی قابل توجهی دارد.
در پایان باید دید آیا عربستان سعودی حق ملت یمن در تعیین سرنوشت خود و مشخص کردن اقدامات اساسی برای ایجاد نظام عادلانه و متناسب با تمامی ساختارهای این ملت اصیل را به رسمیت میشناسد یا اینکه همچنان سیاست فرار به جلو در تخریب یمن و مانعتراشی برای مذاکره جدی و ضروری بین طرفهای یمنی را دنبال میکند. آیا عربستان سعودی به این نتیجه میرسد که ملت یمن موجودیت و تاریخ و ماهیت خاص خود را دارد و برنامههای کاری
ایران را اجرا نمیکند، بلکه به کمک تمامی ملتها که حقوق آن ها را محترم میشمارند، احترام میگذارد؛ یا اینکه خود را در باتلاق شکست و ناامیدی که در جریان غفلت سیاسی وارد آن کرده، بیشتر فرو میبرد؟
منبع:مشرق
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.