«مرد شماره یک» عملیات‌های گردان‌‌‌های القسام که بود؟ +تصاویر

خبرگزاری تسنیم: رائد العطار ناظر اصلی عملیات به اسارت درآوردن هدار گولدن در رفح بود و همین جریان، دلیل اصلی لو رفتن محل اقامتش توسط جاسوسان اسرائیلی در غزه گردید.

 به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، صبحگاه یازدهم آگوست 2014، در روزهای جنگ اخیر، فرمانده «گردان رفح» در «گردان‌های شهید عزالدین قسام» رائد العطار؛ به همراه دو فرمانده دیگر، قسام محمد ابوشماله و محمد برهوم هدف حمله‌ی بالگردهای رژیم صهیونیستی قرار گرفته و شهید شدند. این شدیدترین ضربه‌ای بود که حماس در طول جنگ خورده بود. رائد العطار نفر دوم گردان‌های قسام و از نظر تحرکات میدانی عملا نفر اول محسوب می‌شد، کما اینکه مسئولیت برنامه‌ریزی و اجرای برخی از مهم‌ترین عملیات‌های نظامی قسام و در صدر آنها اسیر گرفتن نظامی اسرائیلی گلعاد شالیط، در کارنامه‌ی او ثبت شده بود.


شهید رائد العطار از «نسل دوم» فرماندهان گردان‌های قسام (شاخه‌ی نظامی حماس) محسوب می‌شود. برای فهمیدن رائد العطار باید مروری داشته باشیم بر واقعیت گردان‌های قسام و سیر تحول آن.

به گزارش روزنامه‌ی الاخبار لبنان، اعضای حاضر در گردان‌های قسام را می‌توان به چهار نسل تقسیم کرد: نسل اول عبارت بودند از «نسل مرحله‌ی تأسیس» که در همه‌ی سطوح و زمینه‌ها دچار کمبود بودند، از تسلیح و مهمات گرفته تا تجربه در مواجهه با سیستم نظامی و امنیتی اسرائیل (که با ویژگی‌هایش در سطح جهان شناخته شده است). این نسل را می‌توان در حد فاصل سال‌های پیش از انتفاضه‌ی اول ( در سال 1978) تا امضای توافق اسلو (در سال 1994) رصد کرد.
 


شهید رائد العطار و شهید محمد ابوشمالة
 

اما شرایط نسل دوم سخت‌تر و پیچیده‌تر از نسل اول بود. این گروه نه تنها باید مثل نسل قبل در سایه‌ی وجود اشغالگری صهیونیست‌ها به فعالیت می‌پرداخت، بلکه حالا پی‌گرد دستگاه امنیتی وابسته به حکومت خودگردان ([که پس از توافق اسلو تشکیل شده بود] و تمام افراد وابسته به جریان مقاومت مسلحانه ضد اشغالگران را دستگیر می‌کرد) هم به آن اضافه شده بود.. در همان ایام (مشخصا سال 1996) بود که یکی از مسئولان امنیتی اسرائیلی اعتراف کرد که حکومت خودگردان «موفق شده است تنها طی هشت ماه اطلاعاتی را جمع آوری کند که اسرائیل نتوانسته بود طی بیست سال به آنها دسترسی پیدا نماید.» رائد العطار از سران و سرآمدان این نسل دوم گردان‌های قسام بود.
 


شهید محمد ابوشمالة و شهید رائد العطار و شهید احمد الجعبری
 

اوایل فعالیت العطار ساده و معمولی بود، تا آنکه «سریال دردسرها» را برای حکومت خودگردان و اشغالگران صهیونیست کلید زد. پس از آن بود که در سال 1995 توسط یک دادگاه وابسته به حکومت خودگردان به اتهام «آموزش با سلاح غیرقانونی» به دو سال زندان محکوم شد. (در متن توافقنامه‌ی اسلو تصریح شده بود که «سلاح قانونی» در کرانه‌ی باختری و غزه تنها عبارت است از سلاح ارتش اشغالگران صهیونیست و سلاح حکومت خودگردان وابسته به اشغالگران.)

اما اسم رائد العطار وقتی سر زبان‌ها افتاد که توسط «دادگاه امنیت کشور» وابسته به حکومت خودگردان، در دهم مارس 1999 به «اعدام از طریق تیرباران» محکوم شد. دلیل صدور این حکم، کشته شدن یک افسر پلیس حکومت خودگردان در جریان تلاش برای دستگیری رائد العطار بود. این حکومت موجب بروز درگیری‌های سنگینی در رفح (جنوب غزه) گردید که طی آن دو جوان کشته شده و چند تن دیگر هم دچار مجروحیت‌های مختلفی شدند. به این ترتیب ظاهرا اسرائیلی‌ها شروع کرده بودند به برداشت محصول بذری که چندی پیش [از طریق اسلو و طرح‌های سازش] کاشته بودند و می‌خواستند «فلسطینی‌ها به جای اینکه دوشادوش هم با اشغالگران بجنگند، مشغول کشتن یکدیگر شوند!»

چندی گذشت و در جریان حمله‌ی اشغالگران به زندان‌های دستگاه امنیتی حکومت خودگردان (در جریان انتفاضه ی دوم الاقصی [که اسرائیل در آن همه را هدف قرار می‌داد]) توانست از زندان خارج شده و به سر کار اولش برگردد، اما این بار با تجربیاتی متفاوت: با شخصیتی آبدیده و دارای تجربیات و جریاناتی که در مراحل آینده همواره به کار او آمد (خصوصا در جریان انتفاضه‌ی الاقصی که طی آن شاهد تحول عظیمی در کیفیت کارهای مقاومت بودیم.) در همان زمان بود که «نسل سوم» اعضای قسام به صحنه آمدند و این بار هم رائد العطار نقش مهمی در آماده‌سازی آنها به عهده داشت و همین امر بود که موجب تقویت شدید محبوبیت وی در بین اعضای قسام شد.




شهید محمد ابوشمالة و شهید رائد العطار و شهید احمد الجعبری

گردان‌های شهید عزالدین قسام از سال 1996 تا آغاز انتفاضه‌ی دوم ضربات سنگینی خورده بود و همین، بازسازی آن را (به روشی جز آنچه تا آن زمان بود) و با در نظر گرفتن اشتباهات دو مرحله‌ی گذشته و ضرورت انضمام جوانان نخبه‌ی جدید برای استمرار مبارزه‌ی مسلحانه، ضروری می‌کرد.

اینجا بود که مأموریت سخت به دوش العطار و یارانش افتاد و آنان ثابت کردند که می‌توانند آن را با اقتداری بالا به انجام برسانند. آنان در انجام این مأموریت به صورت اساسی از تجربه‌ی حزب الله لبنان (در روش‌های رزم و ساختار و تسلیح) سود می‌بردند و تلاش کردند این نسخه را در غزه بازسازی کرده و پیشرفت دهند، خصوصا که آنان (العطار و یارانش) مسئولان ارتباط با ایران و سوریه (جهت جذب کمک‌های آنان) بودند.

با وجود همه‌ی اینها، نقش اصلی رائد العطار در ساختن «نسل چهارم رزمندگان قسامی» بروز کرد: نسل بعد از چنددستگی‌های داخلی حماس و پس از حمله‌ی 2008 اسرائیل به غزه. این نسل حقیقتا شاهد یک «جهش بزرگ» بود. این نسل از جوان‌هایی تشکیل می‌شد که حالا این فرصت را داشتند که به جای فعالیت در «گروه‌هایی با تعداد اعضای محدود» وارد سازمان شدیدا ساختارمند نظامی شوند که از تسلیح و آموزش خوب برخوردار است.

علاوه بر این، آنان تجارب و دانش‌های جدیدی را هم که افراد آموزش‌دیده‌ی حماس در ایران و سوریه داشتند در اختیار می‌گرفتند. و همه‌ی اینها همزمان بود با تأسیس اولین دانشکده‌ی [مخفی] نظامی در حماس که به نام صلاح شحادة (فرمانده سابق گردان‌های قسام) نام‌گذاری شده بود و العطار در آن هم نقشی مهم بر عهده داشت.
 


صلاح شحادة
 

رائد العطار به همراه دیگر فرماندهان سطح اول قسام (و از جمله احمد الجعبری) بر درس گرفتن از تجارب متراکم گذشته نظارت داشت. در همین زمان بود که «با اهمیت‌ترین درس» و گسترده‌ترین مواجهه با اشغالگران رخ داد: جنگ سال 2008. جنگی که وقتی واقع شد که هنوز قسام طرح‌های تحولی خود را برای بنای توانمندی‌های کادرهای جدید (که برای مراحل بعدی آماده باشند) تکمیل نکرده بود.

اولین نتایج آن عبرت‌گیری‌ها هم خود را در جریان تبادل اسرای موسوم به «توافق شالیط» در سال 2011 نشان داد. رائد العطار در آن جریان هم ثابت کرد که باهوش‌ترین و پراهمیت‌ترین فرمانده گردان‌های قسام است: رائد العطار شخصا بر جریان اسیر گرفتن شالیط نظارت کرد، سپس جریان مخفی نگاه داشتن او در طول پنج سال را زیر نظر گرفت و در نهایت هم بیرون آوردن شالیط از مخفی‌گاهش و کنترل کردن مراحل اخیر از «تبادل اسرا با شالیط» را (با در نظر گرفتن احتمالات و احتیاطات لازم) کارگردانی کرد.
 




رائد العطار
 

یکی از کسانی که او را می‌شناسد می‌گوید: «ابواَیمَن (کنیه‌ی رائد العطار) بین جوان‌های قسام محبوبیت بالایی داشت، خصوصا در گردان رفح. با وجود اینکه از تحت پیگردترین افراد از طرف اشغالگران بود (که به چهار تلاش برای ترور او در سال 2008 اعتراف کرده است)، باز هم به صورت منظم آموزش‌های جوانان قسام را زیر نظر داشت و شخصا بر آن نظار می‌کرد. خصوصا بر آموزش واحدهای کماندویی و ویژه که بعد از موفقیت جریان توافق شالیط، بر پیشرفت دادن آن تمرکز شده بود.» [چرا که یکی از همین واحدها توانست شالیط را به اسارت گرفته و با حفظ 5 ساله‌ی او، نهایتا او را با  اسیر فلسطینی مبادله نماید.]

در همین راستا، عطار از کسانی بود که بیشتری تمرکز را در آموزش نیروهای ویژه‌ی قاسم در راستای اسیر گرفتن نظامیان دشمن داشت. در همین راستا به این نیروها دستور می‌داد زبان عبری و همچنین کارهای لازم بعد از اسیر گرفتن دشمن را یاد بگیرند، مثل وارد شدند در «سکوت ارتباط بی‌سیمی» و رها شدن از هرگونه وسیله‌ی ردیابی الکترونیک که ممکن است حتی در بدن نظامیان اسرائیلی کارگذاری شده باشد تا مکان آنها تعیین شود.
 


شهید احمد الجعبری
 

درگیری جدید در سال 2014 رخ داد. طی آن جنگ رزمندگان (که عطار و دیگران بر آموزش آنها و ساختار واحدهایشان نظارت کرده بودند) از خود توانمندی‌های بالایی نشان دادند که چیزی از بهترین واحدها ارتش‌های کلاسیک کم نداشت. این چیزی است که فرماندهان آن تجاوز اسرائیلی (یا به قول خودشان «جنگ هشتم») به آن اقرار کرده‌اند. و رائد العطار، عملا فرمانده آن جنگ بود [رائد به عربی هم‌معنی فرمانده و پیشرو است] چرا که نفر اول میدانی قسام به حساب می‌آمد و بخش زیادی از بار سنگین که به دوش الجعبری بود را پس از شهادت او، بر دوش خود حمل می‌کرد.

در این جنگ، عطار دستور واضحی به رزمندگان داده بود: «هرچه می‌توانید از نظامیان دشمن اسیر بگیرید.» به گفته‌‌ی منابع آگاه، خود رائد العطار ناظر اصلی عملیات به اسارت درآوردن هدار گولدن در رفح بود و همین جریان، دلیل اصلی لو رفتن محل اقامتش توسط جاسوسان اسرائیلی در غزه گردید و سپس توسط یک هجوم هوایی، به همران «نفر سوم گردان‌های قسام» یعنی محمد ابوشماله به شهادت رسیدند.

یکی از مسئولان قسام در این باره می‌گوید: «اشتباهی که ابو اَیمَن مرتکب شد این بود که اصرار کرد در روزهای آتش‌بس موقت [در جریان جنگ] از مخفی‌گاهش بیرون بیاید تا پیشانی نیروهای ویژه‌ی قسامی که توانسته بودند گولدن را اسیر کنند ببوسد. در آن لحظات بود که مزدوران اشغالگران موفق شدند او را تعقیب کنند تا به محل اقامتش برسند. چیزی که به آنها در این مسئله کمک می‌کرد، تمدید و تکرار شدند آتش‌بس‌های موقت بود که به آنان اجازه‌ی جابه‌جایی با آزادی بیشتر را می‌داد.»
 


هدار گولدن
 

با وجود اینکه حدود ده ماه از شهادت عطار می‌گذرد، داستانش هنوز تمام نشده است. حدود سه هفته پیش بود که عطار برای بار سوم (و این بار پس از شهادتش!) به اعدام محکوم شد. حکم توسط یک دادگاه رژیم کودتاچی مصر صادر شده است که ادعا می‌کند که رائد العطار در حوادث «زندان وادی النطرون مصر» در سال 2011 دخالت داشته است.

هرچند می‌دانیم که رژیم صهیونیستی افراد خیلی معدودی را «رسما» اعدام می‌کند، ولی در عین حال همه می‌دانند که عملیات‌های ترور (مثل ترور رائد العار توسط موشک بالگرد) در آن رژیم، «اعدام غیر رسمی» به حساب می‌آید.

 


حکم اعدام توسط حکومت خودگردان وابسته به اشغالگران، حکم اعدام توسط رژیم صهیونیستی و بعد هم حکم اعدام توسط دادگاه کودتاچیان مصری. ظاهرا رائد العطار بعد از شعادتش هم هنوز بحث‌برانگیز است!

منبع:مشرق

انتهای پیام/

خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها