شعر موسوی گرمارودی در وصف شهید چمران

خبرگزاری تسنیم: طی سال‌های پس از شهادت شهید چمران، سروده‌هایی چند به ساحت این شهید بزرگوار تقدیم شده که از جمله آنها سروده‌ای است از سیدعلی موسوی گرمارودی.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سال‌ها از آرام گرفتن چمران می‌گذرد. روزهای تکاپو و از پشت صخره‌ای پشت صخره دیگرپریدن و پناه گرفتن، روزهای جنگ‌های سرنوشت‌ساز پایان، روزهای جنوب لبنان و پشت و پناه بودن‌ برای شیعیانی که همه امیدشان به اوست، پایان یافته است. و اکنون پس از گذشت سال‌ها چمران همچنان زنده است، زنده چون خورشید برای هر آن کس که بخواهد راهی سفر آزادگی شود.

او که در قاب واژگانی نمی‌گنجد و ورای همه تکاپوهای دنیایی، بر آنچه که نظر داشت تنها و تنها اخلاص بود، در خاطر بسیاری زنده است. سیدعلی موسوی گرمارودی سال‌ها پیش سروده‌ای را در وصف این شهید بزرگوار گفته که به این شرح است:

مردی به ازای شرف
به تُردی ساقه انجیر
صخره‌ای زیر آب
صلابت آرام مستتر
خشونت در بازوانش به استراحت می‌نشست
تا راست‌تر بایستد

دست‌های نوازشش گربه‌ها را پلنگی می‌آموخت
با چشمانی صبور و سمور
تندیس عمل و امل
و چون تندیس، آرام
بی‌ادعا چون باران؛
به سادگی آب از ناودان‌ هر دل، جاری
و شاهین، بر برج بیداری،
با پرواز و نگاه کبوتران
میان بسته و بازوان گشاده،
در هودج عشقی سرخ
از حریر خون گذشت

در رثای شهید چمران که نمونه‌ای از عمل و اخلاص بود، شاعران دیگری هم سروده‌هایی را به ایشان تقدیم کرده‌اند که نمونه‌ای از آن به این شرح است:

سیدحبیب حبیب‌پور:

ای کاش رها ز نام و از نان باشیم
مانند نسیم در بهاران باشیم
آن‌روز که هرکسی رفیقی دارد
ای کاش که همنشین چمران باشیم

***

هر ابر که در هواست باران نشود
هر دلداده لایق جانان نشود
در سینه شراری از صفا باید داشت
هر مرد که مصطفای چمران نشود

***

نام تو در آمیخته با سوسنگرد
دارد با خود عشق تو را سوسنگرد
چمران بزرگ! با غمت هر شب و روز
می‌ریزد اشک، بی‌صدا سوسنگرد

***

در راه خدا گذشت از جان، چمران
آغوش گشود بر شهیدان، چمران
دهلاویه پرسید که این مرد که بود؟
گفتند فرشتگان که چمران، چمران

****

آن کس که شهادت‌طلب از ما می‌کرد
پیوسته ره عشق تمنا می‌کرد

آن کس که چو می‌دید روان اشکی
بی‌هیچ درنگیش مداوا می‌کرد

آن کس چو مردان غیور اسلام
آن ناخلفان را همه رسوا می‌کرد

آن کس که به جبهه روبروی کفار
با توپ و تفنگ این همه غوغا می‌کرد

آن کس که به غرب و گوشه‌هایی ز جنوب
نامش همه جا همهمه بر پا می‌کرد

اکنون به مزارش همه گردیم همه
مشغول دعا و ذکر و وردیم همه

آن کس که به جبهه‌های غرب ایران
پیوسته گذشته بود هم از دل و جان

آن کس که میان موج و خون و آتش
رویید چو سرخ لاله اندر گلدان

آن کس که بجنگید بسی با کفار
در شرق فلسطین و جنوب لبنان

آن کس که شهید گشته اکنون اینسان
بوده است عصاره بلوغ و ایمان

آن کس که که نهاده در کفش عمر عزیز
جان داده به راه ملک و دین و ایران

اکنون به مزارش همه گردیم همه
مشغول دعا و ذکر و وردیم همه

انتهای پیام/