مساله اقتباس سینمایی از ادبیات، به دست نویسندگان انقلابی حل میشود
خبرگزاری تسنیم: احمد شاکری با بیان این مطلب که گفتهشدن معضلی در ادبیات داستانی است که امکان اقتباس را سلب کرده است، گفت: یکی دیگر از موانع پیش روی اقتباس، ضعف قصه در داستانهای شبهروشنفکری است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اقتباس ادبی در کشور ما چندان موضوع قابل توجهی نیست و سالهاست که این دو مقوله از هم جدا ماندهاند و تعامل بین سینما و ادبیات روز به روز کمرنگتر میشود. کارنامه سینمای ایران در اقتباس از آثار ادبی پربار نیست، حتی میتوان به صراحت گفت که اقتباس ادبی در سینمای ما جدی گرفته نمیشود. در حالیکه در غرب درصد80 فیلمها و سریالها اقتباس از ادبیاتشان است. که همیشه از سوی مخاطبان هم مورد اقبال قرار گرفته است. مسلما تعامل این دو مدیوم با یکدیگر باعث میشود هم ادبیاتمان پربارتر شود و هم سینما غنای فرهنگی پیدا میکند.
احمد شاکری، نویسنده رمان «انجمن مخفی» برنده جایزه قلم زرین است، او در این رمان چند داستان را به موازات هم پیش میبرد که با فلشبک، تداعی و تخیل همراه است. روایتی که در داستان مشاهده میکنیم و نوع جملهنویسیهای کوتاه و توصیفات زیبا و جذاب برای مخاطب تصویرهایی میسازد که گویی این تصویرها در برابر چشمها رژه میرود.
شاکری میگوید: در کشور ما سابقه کمبود اقتباس سینمایی از آثار ادبی عمل فرآیند اقتباس را تحت تاثیر سوء خود قرارداده است. لذا نه تنها درحیطه عمل، تجربیات متنوعی در این زمینه وجود ندارد و سینماگران درباره اقتباس سینمایی با احتیاط عمل میکنند. بلکه حوزه سینما و به خصوص ادبیات از دانش نظری تولید متن و تجربه عملی مهارتهای نگارشی محروم مانده است. ادبیات از انتظاراتی که سینما از آن دارد، اطلاع علمی و دانشی ندارد و سینما را در روایت بهخوبی نمیشناسد و به واسطه اینکه سینما بهعنوان هنر هفتم نسبت به ادبیات عمر کمتری دارد، ادبیات تجربیات سینما را جدی نمیپندارد.
مشروح گفتوگوی تسنیم با شاکری به شرح ذیل است:
* تسنیم: آقای شاکری در جریان اقتباس سینمایی از ادبیات نبود رابطه مستمر میان ادبیات داستانی و سینما یک معضل است تعداد آثار سینمایی که بر شالوده ادبیات داستانی شکل گرفته باشد بسیار اندک است، در حالیکه اگر بخواهیم به اقتباس سینمایی در جهان نگاهی بیاندازیم؛ نزدیک به 80 درصد فیلمهای برنده جایزه اسکار اقتباسی هستند و 45درصد فیلمهای تلویزیونی آنها اقتباس از ادبیاتشان است اما نمونههای اقتباسی سینمای ما تنها به 100 فیلم میرسد و این آمار بسیار کمی است. به عقیده شما بهعنوان نویسنده، این ضعف ناشی از چه مسئلهای است؟
به عقیده من، سینمای ما در عرصه اقتباس از ادبیات داستانی تجربه لازم را ندارد و همین امر باعث ضعف در این حوزه شده است. مسلما اقتباس سینمایی از متون ادبی بسیار دشوار است، فیلمسازی که به سمت اقتباس از ادبیات قدم برمیدارد باید قدرت تخیل زیادی نسبت به این موضوع داشته باشد. اما کارگردانان ما عموماً با ادبیات داستانی متعهد آشنا نیستند و ترجیح میدهند، راههای ساده را انتخاب کنند تا دشوار؛ یا در بعضی مواقع منکر ادبیات ناب میشوند و اقتباس را امری امکانناپذیر میدانند. زمانی اقتباس ادبی در سینمای ما رونق پیدا میکند که کارگردان رضایت داستاننویس را جلب کند و تعاملی دوسویه میان داستاننویس و کارگردان ایجاد شود. البته چنین حرکتهای هنری و فرهنگی جمعی در کشور بسیار کم دیده میشود، علت آن هم این است که هم داستاننویسان و هم کارگردانان ما استقامت و صبر کار گروهی را ندارند، لذا در کارها از همدیگر را رضایت کامل ندارند. البته موضوع مهم دیگر اقتصاد سینما و اقتصاد ادبیات است که در لایه های زیرین ساختارها اهمیت پیدا میکند.
مسئله اقتباس بسیار سخت و دشوار است وقتی در مورد آن سخن میگوییم، باید پدیدههای گستردهای را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم، نمیتوانیم یک فیلم را اشاره کنیم و بگوییم که این نمونه خوب اقتباس است یا خیر. وقتی میگوییم اقتباس باید چندین موضوعات را انتخاب کرد، آیا آثاری که تا امروز مورد اقتباس قرار گرفتند، از لحاظ فرهنگی غنی بودند؟ اگر فیلم اقتباسی به موفقیت رسیده است شهرت نویسنده بوده یا اقبال مخاطبان؟ موانع اقتباس یک اثر ادبی در حوزه سینما چیست؟ پیش از انقلاب عموماً آثاری که از ادبیات داستانی اقتباس سینمایی شده است، توانسته نماینده درستی باشد و حوزه پرسش و تامل برای پس از انقلاب باشد؟ البته فارغ از چگونگی آثار موجود در ادبیات داستانی، بحث مهم در فضای تعامل سینما و ادبیات، آیا حق اقتباس و رایت به نویسنده تعلق میگیرد؟
*تسنیم: آقای شاکری گفتههای شما بر این اساس است که اقتباس ادبی راه پر فراز و نشیبی است، اما این راه پر فراز و نشیب هم به سینمای ما کمک دوچندان میکند و هم نویسنده میتواند در این راه به پیشرفتهای قابل توجه برسد. در حالیکه ادبیات معاصر ما چندان تعاملی با سینما برقرار نکرده و بیشتر رمانهای ما قابلیت نمایشی شدن را ندارند یا نویسندهها حاضر نیستند رمان خود را در اختیار قرار دهند.
سینما و ادبیات تحت قالبهای روایی قرار میگیرند. با توجه به اینکه در شیوههای روایت ابزارها و قصه قابلیتهای متفاوت و خاصی برای هر یک از آنها مفروض است با این وجود، نزدیکی این دو قالب در روایت داستان آنها را به نحوی به یکدیگر نزدیک ساخته است که از هم تاثیر میگیرند و الگوبرداری میکنند
ببینید! بعد از انقلاب با کمبود آثار انقلابی که به آرمانها، ارزشها و اهداف اسلامی بپردازد، مواجه بودیم. باید نسلی از نویسندگان با نگرش انقلابی ظهور میکردند تا این موضوعات را به نگارش درآورند و درپی آن مقوله اقتباس رونق میگرفت و سینما از ادبیات انقلاب اسلامی بهرهمند میشد.
البته در زمینه اقتباس از متن ادبی باید تئوریپردازی صورت گیرد و موانع تاریخی موجود در این دو قالب ادبیات و سینما بازشناسی شود تا موضوعاتی که در یک سیر طبیعی و بومی به آن پرداخت و تولید نشده است، در این عرصه بهکار گرفته شوند و مورد استفاده قرار گیرند.
با توجه به اینکه صنعت سینمایی ما با الگوپردازی از سینمای غرب در بستر تمدن و نگرش غربی شکل گرفت و تئوریپردازی شد و هنر داستاننویسی در دوران مشروطه شکل گرفت، این مسائل و موضوعات با سنت روایی و بومی ما هیچگونه سنخیتی ندارد و بسیار متفاوت است. حال برای اینکه از اقتباس سینمای از ادبیات بهرهمند شویم باید به صورت توامان در هر دو حوزه کارهای گسترده انجام شود و البته آمیخته با مضامین انقلابی و نگرش دینی باشد. که پرداختن به این مقوله کار و تلاش مضاعف را میطلبد.
حوزه ادبیات داستانی که به عنوان هنر مولد شناخته شده است، با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند، ادبیات داستانی مادر و محل ظهور هنرهای روایی است که شکل کلاسیک آن سالیان سال در غرب سابقه دارند. ادبیات ذهنگراست و امکان نفوذ به امور انتزاعی را دارد، یعنی اموری که در متن ماهیت مادی ندارد تا در همه دیدنیها و شنیدنیها وارد شود. ماهیت سینما دیداری و شنیداری است در حالی که ادبیات داستانی نمی تواند به حوزههایی ورود کند که با عینیت مواجه است تا از درون انتزاعی داستان بگوید و این مشکلی است که در ذات ادبیات داستانی ما نهفته است.
البته ادبیات داستانی ما رشد قابل قبولی در این زمینه داشته است همانند خاطرهها و روایتهای شفاهی که به صورت مکتوب درآمدهاند یا خودنوشتهایی که توسط فرد راوی یا نویسنده دیگری تدوین شده است، اما با انقلاب هیچ نسبیتی نداشتند یا قابلیت روایت تصویری و نمایشی را در خود ایجاد نکردهاند. وجود روایت مستند در این نوع نوشتارها امکان به تصویر کشیدن آن در سینما را به وجود میآورد تا قصهپرداز به جای نمایش بیشتر حرف بزند. «گفتن» اصل مشترک ادبیات و سینما است، «نگو، نشان بده» موضوع گفتهشدن معضلی در ادبیات داستانی است که امکان اقتباس را سلب کرده یعنی به لحاظ تجربی و ساختاری، قوی و نمایشی نیست.
البته یکی دیگر از معضلاتی که با آن روبهرو هستیم، ضعف قصه در داستانهای شبهروشنفکری است که در جهان رمان، داستاننویس باید موضوع جدیدی را القا کند و تحلیل موشکافانه به زندگی داشته باشد. نویسنده باید دارای اندیشههای فلسفی و عقاید دینی باشد، تا دیدگاه جدیدی را بازگو کند و آن را به مخاطب ارائه دهد.
* تسنیم: با توجه به این ویژگیهایی که عرض کردید نویسنده باید نگاهی فلسفی در متن ادبی خود به کار ببرد، این نوع ویژگیها در ادبیات داستانی باید چگونه بازتاب داده شود تا برای اقتباس موثر و مفید باشد؟
ببینید! این ویژگیهایی که گفتم باید همسو با ارزشهای انقلاب اسلامی و آرمانهای انقلاب باشد یعنی داستانی جذاب، نظاممند و باورپذیر را برای مخاطب به ارمغان بیاورد که از ساختاری درست و منسجم تشکیل شده باشد. این ادبیاتی است که باید از آن اقتباس صورت گیرد و به مخاطب ارائه شود تا آرمانهای انقلاب و عقاید دینی را بشناسد. وقتی داستانی با جهانبینی اسلامی پیوند عمیق برقرار کند، الگوسازی داشته باشد، شخصیتهای جدید خلق کند و تمام این ویژگیها و موضوعات را با قدرت نمایشی بودن پیوند بزند، در آنصورت اقتباس سینمایی قابل قبولی را میآفریند.
انتهای پیام/