علل چرخش برخی چهره‌ها از مبانی انقلاب

خبرگزاری تسنیم: آیت الله رشاد ضمن برشمردن عوامل چرخش مواضع برخی چهره‌ها گفت: کسانی که درصدد تحریف امام‌اند مکتب او را مانع چرخش‌های خود می‌بینند و می‌خواهند با تحریف امام راه را برای انحراف‌ها و چرخش‌ها هموار کنند.

به گزارش گروه "رسانه‌ها" خبرگزاری تسنیم، اشاره دوباره رهبر انقلاب در سالگرد رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی به مسأله تحریف امام نشان از خطری دارد که در کمین انقلاب اسلامی نشسته است. در این میان آنچه مهم است مصون داشتن مبانی اندیشه های امام راحل از دستبرد تحریفات است که این امر نیز مستلزم رجوع به متون مدون به جای مانده از امام و همچنین ارجاع به سلوک و سیره ایشان است.

اما فارغ از اینکه کدام یک از اندیشه های امام در معرض تحریف قرار دارد، این سوال جای طرح دارد که انگیزه و نیات افرادی که دست به چنین تحریفاتی می زنند چیست. به نظر می رسد تفسیر به رأی و سعی در خوانش و مصادره امام به نفع خود، ریشه شکل گیری این دست تحریفات باشد. به واقع برخی به دلیل تغییر مواضع و چرخش و عدول از مواضع انقلاب چون نمی توانند خود را با اصول و مبانی حضرت امام(ره) هماهنگ کنند، سعی می کنند تا مواضع امام و در پی آن اساس اسلام و انقلاب را به رنگ تمایلات و تغییرات خود در آورند. فلذا تحریف امام فرایندی است که ریشه در تغییر و چرخش مواضع برخی خواص دارد.

در این راستا با آیت الله رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره دلایل چرخش مواضع برخی خواص به گفتگو نشسته ایم که در پی می آید؛

*اصولاً چرا برخی از خواص و نخبگان به یکباره دچار تغییر در مواضع و عدول از اصول انقلاب می‌شوند؟ آیا شما به نظریه‌ چرخش نخبگان معتقدید؟

تعبیری در جامعه‌شناسی مطرح است تحت عنوان «چرخش نخبگان»؛ که به نظر من این تعبیر، تعبیری غلط‌ انداز و جانبدارانه و عدول از اصول توسط برخی خواص است، زیرا لزوماً هر آن که از اصول و آرمان‌ها عدول می‌کند نخبه نیست، بلکه و بسا چرخش‌ها ـ که ناشی از ناپایداری فکری، تذبذب شخصیتی، نون به نرخ روز خوردن و امثال این آفات است ـ گاه نشانه‌ نانخبگی و ناپختگی چنین عناصری است و بسا کسانی که بر مبانی و مواضع خویش اصرار می‌ورزند و همچنان وفادار و پایدار مانده‌اند نخبه‌تر و برگزیده‌تر باشند.

براساس چه ملاکی کسانی که دچار آفت دگردیسی شده و مبتلا به بیمارهایی چون تجدیدنظرطلبی، ندامت از کرده‌ صواب و گذشته‌ پرافتخار خویش و همالان، آفت فرافکنی و سیاه‌نمایی، عافیت‌طلبی و محافظه‌کاری می‌شوند نخبه‌اند؟ اما کسانی که بر مبانی و مواضع اصولی و میثاق انقلابی خود پایبند و پایدار مانده باشند، به دلیل اینکه بر اصول و آرمان‌ها اصرار می ورزند و از ثبات فکری برخوردارند نخبه نیستند، ولو متفکر، فرهیخته، عالم آگاه به زمان و دانشگاهی فاضل بافضیلت صاحب صدها اثر علمی فکری فاخر باشند؟

تعبیر صحیح و واقع‌بینانه از این پدیده، اگر بتوان آن را به مثابه یک نظریه تلقی کرد، عنوان «چرخش چهره‌ها» است؛ یعنی چهره‌ها و مشاهیر گاهی دچار یک نوع عدول و اعراض از مبانی و اصول می‌شوند و چنین چیزی در تاریخ ملل، در سیر تاریخ اسلام رخ داده و در جامعه‌ ما نیز می‌تواند اتفاق بیافتد.

با توجه به تبیینی که عرض شد، من به امکان وقوع پدیده‌ «چرخش چهره‌ها» و حتی و فراتر از آن به «چرخش جبهه‌ها» به عنوان یک واقعیت تکرارپذیر باور دارم؛ چرخش چهره‌ها به معنی: تغییر و تبدل موضع مشاهیر یک جامعه و عناصر اجتماعی شناخته‌ در میان یک ملت و تصور می‌کنم این حقیقت می‌تواند چونان یک نظریه‌ اجتماعی مورد بررسی قرارگیرد. ایران عهد انقلاب نمایشگاه عظیمی از چرخش چهره‌ها بوده است!

*آیا این پدیده را می‌توان در ذیل فرایند اجتماعی ریزش و رویش تحلیل کرد؟

پدیده‌ «چرخش چهره‌ها» غیر از مقوله‌ «ریزش و رویش» است. ریزش‌ها و رویش‌ها مقوله‌ای دو سویه است که در یک جامعه می‌تواند اتفاق بیافتد. در هر جامعه‌ای و نسبت به هر امری ریزش‌هایی رخ می‌دهد و رویش‌هایی و البته باید سنجید و مشخص کرد که روند رویش غلبه داشته است یا روند ریزش. در صورت غلبه‌ روند ریزش، می‌توان آن را نشانه‌ فروپاشی موضوع و محور پدیده، قلمداد کرد.

قوام روزافزون و دوام پرسطوت، اقتدار رو به تزاید، بالندگی و پیشروندگی پرشتاب انقلاب اسلامی و فتوحات و مرزگشایی‌های پیاپی آن در نقاط مختلف جهان، حاکی از این است که الحمدلله رویش‌ها بر ریزش‌ها در فرایند حیات انقلاب اسلامی غلبه دارد و این روند امیدبخش در داخل و خارج کشور محسوس و مشهود است.

می‌توان رفتار اجتماعی خودجوش، یعنی واقعه‌ای که مردم در بدرقه‌ شهدای غواص خلق کردند را مثال زد. اگر جمعیتی که برای تشییع شهدا آمده بودند را تحلیل اجتماعی و نسلی بکنیم، به نکات بسیاری پی‌خواهیم برد از جمله به روند دوام و قوام غلبه‌ رویش بر ریزش. اکثریت آنها نسلی بودند که در زمان شهادت این غواصان یا متولد نشده بودند یا کودکانی بیش نبودند، اما چنین آرمانخواهانه، قدرشناسانه، شورانگیز و پرنشاط به صحنه آمدند که به جهت ازدحام جمعیت، طی مسافت کمتر از دوهزار متری فاصله‌ میدان بهارستان تا معراج شهدا خیابان بهشت ده ساعت به درازا کشید. این مسئله یعنی غلبه‌ رویش بر ریزش.

بیرون از مرزهای کشور را نیز باید بررسی کرد؛ انقلاب اسلامی ایران سه دهه قبل اتفاق افتاد، اما امروز در جهان، بیداری اسلامی و انقلاب اسلامی فرامرزی در حال وقوع و گسترش است. امروز انقلاب اسلامی اقتدار بی‌نظیری فراچنگ آورده و در جهان هواداران بی‌شماری دارد؛ هوادارانی که با آرمانهای انقلاب به صورت احساسی و عاطفی و موج‌واره برخورد نمی کنند، بلکه برخورد آنان با انقلاب کاملاً خودآگاهانه و عمیق و با ویژگی‌ها و خصایل پایدار است.

به موازات پیروزی انقلاب و ظهور جریان‌های هوادار انقلاب اسلامی، انقلاب‌های بسیاری در نقاط مختلف جهان در این مدت اتفاق افتاد و افول کرد و نابود شد، اما همچنان این جریان‌های هوادار و دامنه‌ انقلاب اسلامی، بالنده پیش می‌روند. این نکته نیز نشان‌دهنده‌ غلبه‌ رویش بر ریزش در مقیاس جهانی و برون‌مرزی است.

ریزش همانند رویش اجتناب‌ناپذیر است، مهم این است که کدام یک غلبه دارند و خوشبختانه ما می‌بینیم درباره‌ انقلاب اسلامی روند رویش بر ریزش غلبه دارد؛ اما مقصود من از چرخش چهره‌ها «پدیده‌ ریزش» نیست، این پدیده اعم از پدیده‌ چرخش چهره‌هاست. من از پدیده‌ای به نام «چرخش چهره‌ها» و اعراض و عدول مشاهیر از اصول، سخن می‌گویم.

هرچند جریان چرخش چهره‌ها در انقلاب اسلامی نیز یک جریان غالب نیست؛ اما یک پدیده واقعی در جامعه ماست. مشاهده می‌کنیم که چهره‌ها یا حتی جبهه‌هایی به تدریج اما ظاهراً یکباره تغییر موضع می‌دهند! آن‌چنان که آن فرد یا جریان، دیگر می‌شود. اگر فهرستی از مواضع پیشین یک چهره یا یک جریان تهیه شود احساس می‌شود که گویی صددرصد دیگر شده است! به‌طوری که یک فرد یا جریان تمام قد در مقابل خود تاریخی‌اش می‌ایستد، حکایت «موسیی با موسیی در جنگ شد». مصادیق این مسئله در جامعه‌ کنونی ما فراوان است.

*چرا چنین پدیده‌ای در جامعه‌ ما رخ می‌هد؟

عوامل بسیاری منشأ پیدایش چنین پدیده‌ای در جوامع مختلف از جمله‌ی کشور ماست؛ علل و عوامل چرخش چهره‌ها می‌تواند به دو دسته‌ کلان معرفتی و عوامل غیرمعرفتی دخیل تقسیم شود. هر یک از این دو دسته‌ کلان نیز به اقسام بسیاری تقسیم می‌شود که در این گفتگو فرصت مناسبی برای تبیین همه‌ آنها نیست، من در اینجا به برخی از آنها مختصر اشاره‌ای می‌کنم.

عوامل معرفتی: در بخش عوامل معرفتی به مواردی می‌توان اشاره داشت، از جمله: فقر معرفتی و کم‌سوادی دینی و انقلابی. در اوج مراحل نهایی مبارزات با رژیم ستمشاهی و اوایل پیروزی انقلاب، عده‌ای از روی احساساسات، انقلابی شدند و احیاناً در فرایند برقراری دولت اسلامی سمت گرفتند و چهره شدند و هنگامی که به مرور زمان، احساسات فروکش کرد و یا عقاید مورد هجوم قرار گرفته توسط دشمن بمباران فرهنگی ‌شد، چون اینان از عمق معرفتی برخوردار نبودند، کوتاه آمدند یا به تعبیر عامیانه اما رسا کم آوردند! اینها آرام‌آرام از مدار خارج می‌شوند و از مسیر رود خروشان به ساحل امن می‌‌روند.

این عامل معرفتی در میان توده‌ها و افراد بدون معلومات دینی و فاقد آگاهی عمیق انقلابی بسیار مؤثر بوده است، من برای تمام مواردی که ذکر می‌کنم شواهد مشخص سراغ دارم اما به جهت پرهیز ایجاد حساسیت و تحفظ بر حیثیت افراد از نام‌بردن اجتناب می‌کنم.

عامل دیگر معرفتی، «بیدارشدگی رسوبات و رگه‌های انحرافی» بازمانده در لایه‌های هزارتوی اذهان است؛ اندیشه‌ها و عقاید انحرافی و التقاطی که در دوره‌های قبل از انقلاب از ناحیه‌ بعضی از شخصیت‌های شاخص تاثیرگذار آن دوران‌ القاء شده بوده، یکی پس از دیگری بازیابی شده خودنمایی می‌کند و در قالب زاویه پیداکردن با مبانی و آرمان‌های زلال انقلاب اسلامی جلوه می‌کند.

*درباره این رسوبات و رگه های انحرافی باقی مانده از قبل از انقلاب توضیح بیشتری بفرمایید.

قبل از انقلاب جبهه‌ها چندان تفکیک شده نبود، همه‌ آثاری که از سوی همه‌ جریان‌های مبارز حتی کسان و گروه‌های دارای زاویه‌ انحراف مورد مطالعه‌ی جوان‌ها بود؛ مثلاً عناصری بودند که در جبهه و طیف واحد مبارزه قرار گرفته بودند که (به تعبیر امروزین آن) گرایش نواعتزالی داشتند و تحت تأثیر نواعتزالیان جهان عرب یا شبه‌قاره بودند؛ تحت تأثیر کتاب‌هایی که آن زمان ترجمه و در بین جریان‌های مبارز و روشنفکر عرضه و مطالعه می‌شد.

همچنین لیبرال‌هایی که در قالب جبهه‌ ملی، نهضت آزادی و خرده‌حزب‌های منشعب از جبهه‌ ملی در عرصه‌ مبارزات کمابیش حضور داشتند؛ نویسندگان و اندیشمندانی از آنان همچون مرحوم بازرگان که تفکر لیبرالی ـ اسلامی داشتند (اگر این ترکیب، ترکیب متناقضی قلمداد نشود) که می‌توان از آنها به «گفتمان الهیات اجتماعی راستگرا» تعبیر کرد، آثاری تألیف و منتشر می‌کردند و مورد مطالعه‌ عناصر مبارز بود و قهراً محتوا و مفاهیم آن در ذهن خوانندگان جای‌گیر می‌شد و عده‌ای نیز تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.

همین‌طور جریان‌های سوسیالیستی که در عین داشتن عرق دینی، به لحاظ فکری، اجتماعی و اقتصادی به‌شدت متأثر از سوسیالیسم مارکسی بودند، افرادی همچون مرحوم شریعتی، پیمان و حتی سازمان مجاهدین و خرده‌گروه‌های مبارز، آثاری را منتشر می‌کردند و به دست جوان‌ها می‌رسید و می‌خواندند. بنده از این طیف در الهیات اجتماعی به «الهیات چپ‌گرا» تعبیر می‌کنم. این عده هم می‌خواستند مسلمان باشند و هم سوسیالیست؛ اینها حتی از ابوذر هم قرائت سوسیالیستی ارائه می‌کردند و جریان‌های مختلف دیگر که اکنون مجال ذکر آنها نیست.

این جریان‌ها در آن زمان افراد بسیاری را به خود جذب می‌کردند و در عصر مبارزات، روی جوان‌ها و نوجوان‌ها تأثیر می‌گذاشتند و رسوبات آنها باقی ماند. این رسوبات در مقطعی برجسته و برملا شد و سبب شد عده‌ای از متن انقلاب اعراض و عدول کنند.

عامل معرفتی دیگر اینکه جبهه‌بندی‌های جهانی فکری نیز امروز به‌شدت تأثیرگذار هستند. بعضی اشخاص و جریان‌ها در داخل کشور الآن وجود دارند که متأثر از جریان‌های فکری جهانی‌اند، این افراد نیز به دلیل تهافت و تفاوت مبادی فکری مورد قبول خود با مبانی نظری انقلاب آرام آرام از بدنه‌ انقلاب فاصله می‌گیرند. مثلاً عده‌ای دنباله‌رو تفکر پوپر هستند و جماعتی دیگر دامنه‌ تفکر هایدگر قلمداد می‌شوند، در مواقع و مواضع حساس، تفاوت نظر به تهافت عمل منتهی می‌شود و موجب چرخش آنان می‌شود و از انقلاب عدول و اعراض می‌کنند. البته برخی نیز مقاومت می‌کنند.

سیطره‌ علوم انسانی غربی نیز نقش به سزایی در چرخش‌ها ایفا کرده است. افراد وقتی دانش سکولار را فرامی‌گیرند، اگر از ایمان قوی برخوردار نباشند و آگاهانه با آن مواجه نشوند، آسیب می‌بینند. علوم انسانی غربی و سکولار را باید فرا گرفت، اما آگاهانه و آزادانه و نه جاهلانه و مقلدانه.

علل معرفتی بسیار دیگر قابل طرح است من اینجا به ذکر همین چند نمونه بسنده و از اشاره به سایر موارد در این مجال احتراز می‌کنم. شاید فرصتی دست دهد که به کمال همه‌ موارد را به صورت طبقه‌بندی شده شرح کنم، ان شاء الله.

*درخصوص عوامل غیرمعرفتی دخیل در پدیده‌ چرخش چهره‌ها و فرایند تجدیدنظرطلبی توضیح بفرمایید. 

علل غیرمعرفتی بسیاری در این میان هست که منشأ این چرخش‌ها و تغییرها و تجدیدنظرطلبی‌ها به شمار میرود؛ این علل می‌تواند به گروه‌های گوناگونی دسته‌بندی شود که ازجمله این علل میتوان به «جهات روانی» اشاره کرد. عناصری جوان بوده‌اند، جوان سر پرشوری دارد، جوان پر انرژی است، جوان نوخواه است و معترض و منتقد. این عناصر جوان به اقتضای احوال روان‌شناختی به انقلاب می‌پیوندد. اما وقتی شور جوانی افول می‌کند، برخی افراد عافیت‌طلب، محافظه‌کار و گوشه‌گیر می‌شوند و تمایل پیدا می‌کنند که با دیگران سازش کنند و کنار بیایند.

وقتی سن و سال این دسته از افراد بالا میرود روح و نشاط انقلابی را از دست می‌دهند. البته معلوم می‌شود انقلابی گری اینها نیز همانند عده‌ای که تحت تأثیر برخی عوامل معرفتی مانند کاستی معرفتی و سطحی‌نگری دچار دگردیسی می‌شوند سطحی و احساسی است. این عده نیز به لحاظ عاطفی، احساسی و روانی سطحی هستند و انقلابیگری در عمق جانشان ریشه نداشته است. به همین جهت تاب نمی‌آورند و تحول سنی آنها به تحول فکری، معرفتی و رفتاری منتهی می‌شود.

گاه نیز تندروی‌های غیرمنطقی و افراط در قالب تفریط و کندروی‌ها ظهور پیدا میکنند. تندروی آفت است. تندروی و افراط و رفتار غیرمنطقی و غیراصولی حتی در هواداری از حق، خطرناک است. اصولاً تندروی بی‌مبنا و منطق در هر سو که باشد خطرناک است! تندروهای انقلابی بسیاری بودند که به کندروهای انقلابی و حتی تندروهای ضدانقلاب امروز بدل شدند. نه تنها محافظه‌کار شدند که گاهی در مقابل انقلاب نیز ایستادند. تندرو‌های فاقد مبنا و منطق وفادار نیستند و همواره در معرض عدول و اعراض قرار دارند. برخی نیز تحت تأثیر چنین عاملی دگرگون می‌شوند.

لطمه‌دیدن از فرآیند انقلاب ـ به درست یا به اشتباه ـ عامل دیگر است. گاهی ممکن است یک قاضی و یا یک مدیر اشتباه کرده و موجب تضییع حق فرد یا افرادی شده باشد؛ چنین چیزی می تواند در مواضع فرد تضییع حق‌شده و اطرافیان او تأثیر بگذارد.

مدیران و مسؤولان باید مراقب اعمال و عواقب بی‌دقتی‌های خود باشند که تاوان بدکرداری آنها را انقلاب می‌پردازد، آنان در این دنیا باید در مقابل خون شهدا و در محکمه‌ تاریخ و وجدان خود و در آخرت نیز در بارگاه عدل الهی آماده‌ پاسخگویی باشند، اینان باید بدانند که با ندانم‌کاری‌ها و خطا و خیانت خویش ثمره‌ خون دل‌های انبیا و اولیا و دسترنج مصلحان و شهدا را به باد می‌دهند.

عامل دیگر، تأثیرپذیری از اطرافیان است. ملازمان و نزدیکان منحرف و منافق در روند «چرخش چهره‌ها» بسیار مؤثر هستند. به فردی گفتند چرا معتاد شدی، گفت: «امان از رفیق بد اما زغال خوب هم بی‌تأثیر نبود!»

دست‌یابی به جاه و جیفه نیز نقش مهمی در چرخش‌ها و تبدلات دارد. بسیاری از افراد هنگامی که به ثروت و موقعیت می‌رسند محافظه‌کار می‌شوند و قصد حفظ موقعیت خود را دارند. به جیفه رسیده‌اند و دیگر نمی‌توانند به کسانی که ثروتمند و متمکن و متمول‌اند اعتراض کنند؛ زیرا این اشکال و انتقاد به خودشان نیز برمی‌گردد.

عامل دیگر، دیون سیاسی است. گاهی یک رفاقت قدیمی باعث تغییر موضع رفیق دیگر میشود، حال مثبت باشد یا منفی. دیون و پیوندهای حزبی مؤثر است. گاهی شخص کاری به حق و باطل ندارد و برای او تنها این مهم است که موضع جبهه و جریان فکری حزبش چیست. البته ممکن است در دل راضی نباشد، اما آرام‌آرام دلش نیز عوض می‌شود. وقتی در انتخابات کسی از دیگران کمک گرفته است وامدار شده است باید به نحوی حامی خود را راضی نگه‌دارد. همچنین زمانی که چشم طمع به حمایت جریانی یا کسانی دارد، سعی می‌کند نظر او را جلب کند تا جایی که این اهتمام به جلب و حفظ رضایت منتهی به تغییر مواضع و هم‌آوایی می‌گردد!

احساس حقارت در اثر ناکامی‌ها نیز مؤثر است. فرد با خود می گوید چرا رفیق من ارتقاء پیدا کرد؟ چرا فلان فرد محبوب جامعه شده است؟ چرا من چنین نباشم و نشوم؟ برای جلب انظار و کسب محبوبیت دست به کار می‌شود و این به تحول و تبدل منجر می‌شود.

عوامل اجتماعی نیز گروه مهمی از علل و عوامل را تشکیل می‌دهند. سلطه‌ نافذ فرهنگ غربی بسیار مؤثر است. همچنین سفرها در این زمینه بسیار مؤثر است. من از زبان بعضی چهره‌های چرخش‌کرده مستقیماً شنیده‌ام که ما تا زمانی که به غرب نرفته بودیم این‌طور فکر نمی‌کردیم. مدتی که در غرب ماندیم، این‌گونه شدیم؛ تصور می کند که راه را پیدا کرده است؛ می‌گوید وقتی در بستر فرهنگی غرب زندگی کردم ذهن و زبان و زندگی‌ام تغییر کرد.

عوامل اجتماعی دیگری چون تشویق‌های بی‌جا نیز اثر دارند. متملقان منتظراند کسی چیزی بگوید تا او را تشویق کنند. حال این گفته هرچقدر هم که بی‌ربط، بی‌اساس و حتی خلاف عقل و دین و مصلحت و منافع ملی باشد. چه شهامتی، چه شجاعتی، حرف تازه‌ای زدی! این تشویق‌ها یک عده را که روح کوچکی دارند مغرور و از خودبی‌خود می‌کند.

برخورد حضرت امام با این‌گونه صحنه‌ها را مشاهده کنید. صحبتی که در مجلس اول مرحوم آقای فخرالدین حجازی به عنوان نماینده اول آن دوره در محضر امام کرد تبدیل به خاطره‌ ملی شده است. مرحوم حجازی تعابیر بلندی را به زبان آورد که همه درست بود؛ اما امام با آن لحن توأم با مزاح به مرحوم آقای حجازی فرمودند: آقای حجازی جوری حرف می‌زند که آدم باورش می‌شود؛ یا در اوج اقتدار و محبوبیت هنگامی که دشمن چندده‌ساله او و ملت و دین شکست خورده و میلیون‌ها دل فرودگاه را بسته‌اند و منتظرند تا هواپیمای او فرود بیاید، درست در زمانی که می داند ممکن است هواپیما را ساقط کنند و یا بربایند در جواب خبرنگاری که از ایشان میپرسد چه احساسی دارید؟ جواب میدهند: «هیچ احساسی ندارم». این روح بلند و عظیم کجا و آن کسی که به مویزی و یا به وزش نسیمی جابه‌جا می‌شود کجا؟

دسته‌ دیگر عوامل غیرمعرفتی عوامل اخلاقی هستند. جاه‌طلبی از این جمله است که هم حیث روانی دارد و هم جنبه‌ اخلاقی. حیث روانی آن به این دلیل است که دست خود انسان نیست و از جمله رذایل غیرارادی است که فقط باید آن‌را مهار کرد.

شهرت‌طلبی و آوازه‌جویی نیز جزء این عوامل مهم غیرمعرفتی است، بعضی از مخالفت‌ها، اعراض‌ها و موضع‌گیری‌ها، چیزی جز این نیست که فرد می‌خواهد خودی نشان بدهد و بگوید من هم هستم. متفاوت حرف می‌زند که جلب توجه کند و این بلای عظیمی است و کم نیستند کسانی که برخلاف میل قلبی‌ و حتی عقیده‌ قلبی‌شان سخن می‌گویند، تا دیده شوند! این هوس دیده‌شدگی مسئله‌ کوچکی نیست و ازجمله عوامل روانی بلکه اخلاقی بسیار مهم در «چرخش چهره‌ها» است.

عوامل اخلاقی بسیاری درخصوص «چرخش چهره‌ها» تأثیرگذار هستند. انسان گناهکار هر گناهی که می‌کند یک قدم از حقیقت فاصله می‌گیرد و اگر روند معصیت‌کاری را متوقف نکند زاویه او با حقایق، دین، شریعت و انقلاب روزافزون خواهد شد.

این دست عوامل معرفتی و غیرمعرفتی که برشمردم بسیار هستند و باید سر فرصت به آنها پرداخته شود.

*امروز شاهدیم که برخی به تحریف آرای امام می پردازند که مقام معظم رهبری هم در سالگرد رحلت امام به این مسأله اشاره کردند. آنها به جای اینکه شجاعانه اعتراف کنند که تغییر کرده اند سعی می کنند امام را به نفع خود تفسیر کنند. چطور چنین چیزی ممکن است که بعد از بیست و چند سال از فوت امام کسانی به راحتی افکار امام که مدون و ثبت شده است را مورد تحریف قرار بدهند؟

این سؤال را این‌گونه نیز می توانید طرح کنید: چطور شد که بیست‌وسه سال از بعثت گذشته بود و به محض اینکه رسول گرامی اسلام(ص) سر بر بالین رحلت نهاد، آن جریان‌های انحرافی عظیم به‌وجود آمد؟ او که پیامبر اعظم(ص) بود، او که اصل اسلام بود؛ امام(سلام الله و رضوانه علیه) که فرزند رسول الله بود و جزء تلامیذ رسول خدا و حضرت صادق (سلام الله علیهما) بود و انقلاب اسلامی جرقه‌ای و جلوه‌ای از آن اسلام ناب بود؟ دلایل تحریف اسلام و مکتب پیامبر اعظم(ص) طابق النعل بالنعل پاسخ چرایی‌های انحراف و تحریف مکتب انقلابی حضرت امام(ره) است.

بسیاری از علل و عواملی که مورد اشاره قرار گرفت در پس رحلت پیامبر(ص) نیز رخ داد؛ کسانی که درصدد تحریف حضرت امام‌اند مکتب او را مانع چرخش‌های خود می‌بینند؛ اینان می‌خواهند با تحریف امام راه را برای انحراف‌ها و چرخش‌ها هموار کنند.

اگر عده‌ای به رغم اعراض از نظام و انقلاب باز هم خودشان را به امام و انقلاب منتسب می‌کنند می تواند به حیثی خوب و امیدوارکننده باشد؛ نباید آنها را برانیم؛ باید بگوییم شما هنوز هم در طیف انقلابید و در دامان رحمت انقلاب هستید؛ بسا منفعل شوند و به گذشته و مبانی و مواضع درست انقلابی‌شان برگردند. البته این حالت یک وجه منفی نیز دارد و آن اینکه آنها نفاق می‌ورزند.

از دیگر نکات مثبت این وضعیت نیز می‌توان به این مسئله اشاره کرد که ممکن است اینها در باطن همچنان حق را با انقلاب بدانند و حقانیت انقلاب و راه امام را قبول داشته باشند؛ منتها دچار یک وضعیت دوشخصیتی شده باشند، از سویی امیالشان آنها را به سمت فرنگی‌اندیشی و فرنگی‌مآبی می‌راند و علاقه دارند در مقام فکر و عمل فرنگی باشند؛ اما از حیث دیگر بعضی از احساسات و عواطف و خاطرات و وجدان چندلایه درونی‌شان به آنها می‌گوید که حق با امام بود و امام آن کسی نبود که شما فکر می‌کنید.

 

ما باید بر همین مسئله تکیه کنیم و امام را برای آنها تفسیر کنیم؛ بلکه باید بگوییم امام نیاز به تفسیر ندارد، این‌قدر امام را تفسیر نکنید! از امام قرائت ارائه نکنید. امام نصوص و محکمات فراوانی دارد، مواضع و کلمات و تعالیم امام به حدی مبانی محکمات دارد که جای خدشه و شبهه‌ای را باقی نمی‌گذارد.

ملاحظه می‌کنیم که رهبر فرهیخته انقلاب اسلامی احساس خطر می‌کند و لازم می‌داند که بار دیگر برای چندمین بار مکتب امام را مکتب‌وار و شفاف و با اشاره به اصول اساسی آن تبیین کند. ایشان این کار را در گذشته نیز انجام داد‌ه‌اند؛ سال‌ها پیش در همین مراسم 14 یا 15 خرداد در حرم حضرت امام سخنرانی داشتند و این تبیین را با ادبیات آن زمان ارائه کردند.

این مسئله به دلسوزان و مشفقان انقلاب و پیروان حقیقی حضرت امام دیکته و تأکید می‌کند که از این نقطه‌ امید استفاده کنید و امام را آنچنان که بوده و هست معرفی کنید. خطاب به کسانی که نوعی علاقمندی و ارادت به حضرت امام در درونشان وجود دارد، می گوید امام را آنچنان که بود و هست بیان کنید. این تکلیف ماست و تکلیف کسانی که امام را آنچنان که بوده می‌فهمند و می‌خواهند. این وظیفه‌ جدیدی است که بر دوش کسانی که در گفتمان اصیل انقلاب تنفس می‌کنند، نهاده شده است.

منبع:مهر

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها