صنعت استعماری تروریسم و پشت پرده حملات کویت، تونس و فرانسه
خبرگزاری تسنیم: واکاوی پشت پرده حملات تروریستی کویت، تونس و فرانسه ثابت می کند که تروریسم تکفیری، ابزار جنگ نیابتی استعمار نو برای چپاول منطقه و تحمیل خواسته های خود است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، خبرگزاری پانوراما الشرق الاوسط در مقاله ای به قلم "احمد الشرقاوی" نوشت: انفجار هایی که جمعه گذشته در فرانسه ، تونس و کویت انجام شد، تفاوتی با روش قدیمی القاعده نداشت، اعتقاد به تصادفی بودن این اتفاقات بیهوده است، چرا که داعش نیز مانند القاعده به یک مارک تثبیت شده جهانی یا نام تجاری شرکتی بین قاره ای تبدیل شده که خدمات خود را برای سرمایه گذاران خود ارائه می کند. این رویکرد بر خلاف جبهه النصره است که تحت پوشش " معارضان معتدل " ایجاد شده و عملیات آن از سوریه و لبنان فراتر نمی رود.
از جنگ های مستقیم تا جنگ نرم
در رویکردهای استکباری آمریکا مبنی بر منطق سلطه بر جهان هیچ چیزی تغییر نکرده است، همان طور که القاعده اسب تروای زمان جورج بوش پسر برای توجیه مداخله مستقیم نظامی در افغانستان و عراق جهت دفاع از منافع خود بر خلاف منافع ملت های منطقه بود، الان نیز داعش به اسب تروای دولت اوباما برای توجیه مداخلات این کشور در منطقه تبدیل شده است، البته این اقدام این بار از طریق دستکش نرمی صورت می گیرد که امروز به عنوان جنگ های نیابتی خوانده می شود. در این راهکار ابزارهای منطقه ای آمریکا از جمله عربستان سعودی ، قطر و ترکیه (به همراه استقلال نسبی در برخی اهداف جنگ) نقش اساسی در دامن زدن به درگیری های منطقه ای دارند. این ابزارها از پوشش سیاسی و حمایت اطلاعاتی و حاشیه امنیت برای فعالیت ها و اقدامات خود برخوردار هستند.
تفسیر این سخن اعلام باراک اوباما مبنی بر این است که اولویت سیاست خارجی وی در مرحله آینده، توافق هسته ای با ایران و مبارزه با داعش است. مشخص است که مبارزه با داعش به معنی از بین بردن آن نیست، حتی اگر این گونه باشد اوباما باید برای این کار از حذف ایدئولوژی وهابی و تکفیری آل سعود استفاده کند که این گروه تروریستی در رویکردهای مجرمانه خود از آن بهره مند می شود. همچنین آمریکا باید در این راستا منابع مالی این گروه که عمدتاً از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس تأمین می شود را بخشکاند. علاوه بر اینها نقش مفتضحانه ترکیه در حمایت از داعش و قطر در حمایت از جبهه النصره و اردن در آموزش گروههای تکفیری و تسهیل ورود آنها به جنوب سوریه با هماهنگی سرویس های جاسوسی آمریکا ، رژیم صهیونیستی ، فرانسه و انگلیس در اتاق عملیات مشهور عمان ملموس است.
هدف آمریکا از تشکیل ائتلاف مبارزه با تروریسم
شاید بزرگ ترین فریب تاریخ معاصر ما ایجاد ائتلافی متشکل از 60 کشور از سوی باراک اوباما به بهانه مبارزه با داعش است، ائتلافی که حتی برخی دولت های عربی موجود در منطقه نیز در آن حضور دارند. وی این اقدام را با چند هدف اساسی دنبال می کند: اول ایجاد این رویکرد در نظر افکار عمومی غرب مبنی بر اینکه آمریکا در مبارزه با تروریسم جدی است. دوم؛ بهره برداری ابزارهای منطقه ای آمریکا از پوشش مشروعیت بخشی فریبنده بین المللی در عدم پیگرد به اتهام حمایت از تروریسم. اینها همان کشورهایی هستند که مسئولیت تأمین مالی و تسلیحاتی و آموزش گروه های تروریستی را بر عهده دارند.
تشدید گفتمان فرقه گرایانه و افزایش پدیده تروریسم و توسعه آن بیهوده نیست، بلکه در نتیجه جنگ های تخریبی موجود در منطقه از زمان اشغال عراق و شکست دولت آمریکا در تسلیم کردن اراده مردم این کشور ایجاد شده است. اما آن چیزی که امروز اتفاق می افتد را تنها در این چارچوب می توان متوجه شد. چارچوبی که با سقوط لیبی برنامه ریزی برای آن آغاز شد و یک کشور به عنوان کانون قاچاق سلاح و آموزش گروه های مزدور و تروریستی تبدیل شد تا به صورت مستقیم فروپاشی محور مقاومت و آغاز این اقدام از حلقه طلایی آن یعنی سوریه در دستور کار قرار بگیرد.
تروریسم؛ بازی سرویس های جاسوسی
تحول جدید در روش کار داعش در باز کردن جبهه های جدید و عبور از مرزها و قاره ها را تنها می توان در راستای ناتوانی این گروه تروریستی از پیشروی در محیط دولت اسلامی شامل سوریه و عراق دانست. در این راستا مشخص می شود این گروه تروریستی حتی قادر به تسلط کامل بر مرزهای موهوم خود نیست، چه برسد به اینکه بخواهد اراضی جدیدی را به آن اضافه کند و مناطق متعددی از اروپا را تهدید کند.
مدتی طول کشید تا مشخص شود ایمن الظواهری برند تجاری "القاعده" را به آمریکا فروخته است. سرویس جاسوسی این کشور به همراه رژیم صهیونیستی و اطلاعات نظامی ناتو عملیات تروریستی برنامه ریزی شده ای را در صورت نیاز از طریق این ابزار بر ضد کشورهای دیگر انجام می دهند و بعد از عملیات، الظواهری در صحنه تلویزیون ظاهر شده و مسئولیت عملیات را برعهده می گیرد. القاعده در این راستا بر اساس گروه های خفته سازماندهی شده که بر روی شیوخ معروف افراطی و بازرگانان عرب که ارتباطات مستحکمی با سرویس های جاسوسی غربی داشتند، حساب کرده بود.
وقتی که اروپا در مورد حمله به عراق دچار اختلاف نظر بود، لازم بود که دولت آمریکا قلب قاره کهن را هدف قرار دهد و در میان مخالفان جنگ بر ضد عراق ترس و وحشت ایجاد کرده و آنها را به ایستادگی در برابر سیاستهای دولتهای خود و پذیرش ائتلاف آمریکا در جنگ بیهوده بر ضد القاعده که جورج بوش پسر به راه انداخته بود، قانع کند.
بنابراین، این یک بازی قدیمی سرویس های جاسوسی است که می بینیم امروز با همین سناریوها دنبال می شود، تفاوت موجود بین آنها در روش خوشه ای سازمانی است که در زمان القاعده دست کم شامل 12 عنصر در یک تیم واحد می شد، به گونه ای که چهار دسته را تشکیل می دادند که اولی مأمور جمع آوری اطلاعات و گزینش اهداف و برنامه ریزی عملیات بود. دسته دوم اقدامات لجستیک و گروه سوم هماهنگی ها را انجام میداد و در نهایت چهارمین گروه عملیات را اجرا می کرد. البته ممکن بود بر اساس اهداف مشخص شده گروه ها توسعه پیدا کند تا جایی که تعداد تیم های آن از یک تیم تا چهار تیم باشد.
این شیوه هرمی امروز نیز در داعش حفظ شده است، اما آن چیزی که در مورد عملیات تونس ، فرانسه و کویت تغییر داشت، این بود که عملیات ها از طریق تیم های بسیار میکروسکوپی و کوچک متشکل از یک فرد صورت گرفت تا این رویکرد اشتباه را ایجاد کند که عملیات مذکور از طریق پدیده " گرگ های انفرادی " صورت گرفته و به دست تیم های سازماندهی شده انجام نشده است. این موضوع باعث می شود رسیدن به مغز متفکر عملیات از طریق نفوذ در این مجموعه به ویژه در سایه تداخل جغرافیایی -اگر نگوییم غیرممکن- بسیار مشکل شود. عملیات انجام شده در کویت این موضوع را به اثبات رساند، چرا که عامل این حمله در همان روز انفجار از طریق بحرین از عربستان وارد کویت شده بود.
این روش انتقال نیروها در عملکرد القاعده در اروپا نیز وجود داشت، به گونه ای که برنامه ریزی های عملیات اسپانیا در بروکسل انجام شد و نیروها از هلند و فرانسه حرکت کردند تا عملیات در اسپانیا انجام شود، این موضوع باعث می شود لو رفتن عملیات از سوی مقامات امنیتی غیرممکن شود چرا که هماهنگی های امنیتی در آن برهه خاص بین آنها وجود نداشته است.
مغز متفکر عملیات اخیر کیست
پیدا کردن مکانی برای ایجاد ارتباط موضوعی بین حملات تونس و فرانسه و کویت مشکل است، فضای جغرافیایی بعلاوه اختلاف اهداف ، این برداشت را ایجاد می کند که این حملات حتی اگر داعش مسئولیت همه آنها را بپذیرد ، به صورت تصادفی انجام شده است. اما در فضای جنگ نرم جایی برای تصادف وجود ندارد، همه چیز به دقت برنامه ریزی شده است و اتفاقاتی که رخ می دهد نوعی از تداخل اهداف را نشان می دهد. یکی از این اهداف، هدف اساسی آمریکا برای ایجاد یک جنگ دینی بین شیعیان و اهل تسنن از طریق هدف قرار دادن مساجد شیعه و پیش بینی واکنش غضب آلود آنها است، با این امید که بتواند درگیری های فرقه ای ایجاد کند. همچنین اهداف مرحله ای برخی بازیگران منطقه که به نظر میرسد جزو اهداف ثانویه این عملیات به شمار میرود، این است که کشورهای عربی را به دولت هایی شکست خورده و تجزیه شده تبدیل کرده و آنها را در دور باطل جنگ های داخلی وارد کنند تا به این ترتیب براساس طرحی از پیش تعیین شده مرحله جدیدی را برای منطقه رقم بزنند.
البته کشف این معادله جدید که در وهله اول مبهم به نظر می رسد، نیاز به تلاش زیادی ندارد و مشخص است که ائتلاف جدید عربستان ، قطر و ترکیه که علاوه بر اینها شامل رژیم اسرائیل و عناصر سرویس های جاسوسی آمریکا ، فرانسه و انگلیس نیز می شود، اجرای پروژه آمریکایی در منطقه را دنبال می کنند.
اهداف اقدامات تروریستی تونس
از اهداف عملیات تروریستی در تونس این بود که فعالیتهای گردشگری تونس را که در آغاز موسم گردشگری در این کشور بود، هدف قرار دهد. مشخص است که صنعت گردشگری یکی از مهمترین خاستگاه های اقتصاد تونس به شمار می رود و آسیب دیدن آن به معنی شکست دولت کنونی در بیرون آوردن کشور از بحران اقتصادی است، این عملیات به ویژه در پی اعتراضاتی صورت گرفت که در این کشور تحت شعار " نفت کجاست ؟ " انجام شد. اعتراضاتی که مشخص شد قطر در پشت پرده آن قرار دارد.
بر کسی پوشیده نیست که قطر و ترکیه منافع گسترده ای در آسیب زدن به دولت جدید تونس دارند که بر روی ویرانه های دولت اخوانی الغنوشی تشکیل شده و ارتباطات ساختاری با این دو کشور داشت و تا حد زیادی در اعزام هزاران نفر از نیروهای مبارز به سوریه نقش داشت، بنابراین منافع قطر و ترکیه در این است که دولت جدید تونس از هم بپاشد تا در چارچوب هدف قرار دادن الجزایر به کانون جدیدی برای تروریسم تبدیل شود.
پشت پرده حمله تروریستی فرانسه
عملیات کارخانه گاز در جنوب فرانسه با وجود محدودیت حجمی ، در ابعاد نمادین بزرگ بود و پیامدهای سیاسی گسترده ای داشت. شاید یکی از مهم ترین پیامدهای این عملیات این بود که برای فرانسوا اولاند رئیس جمهور این کشور محبوبیتی که به شکل دراماتیک در مرحله گذشته از دست داده را بازگرداند و باعث شود ملت فرانسه در مخالفت نسبت به برنامه های این کشور در جنگ سوریه تجدید نظر کنند.
تصادفی نیست که عامل اجرای عملیات در فرانسه عکس سلفی خود را قبل از اجرای عملیات برای دوست کانادایی خود که به همراه داعش در سوریه جنگیده است، میفرستد. این موضوع نشان می دهد که تحولات فرانسه با بحران سوریه ارتباط دارد و اینگونه نشان می دهد حملات شارلی ابدو و حمله به فروشگاه یهودی در پاریس از سوی داعش انجام شده و عاملان آن با تروریسم در سوریه و یمن ارتباط دارند.
از آنجایی که ملت فرانسه نیز مانند ملت های غربی دیگر بر اساس جیب خود تفکر می کنند، نه با عقلشان. در نتیجه منافع اقتصادی کشور خود را بالاتر از ملاحظات اخلاقی می دانند. به این ترتیب موفقیت رئیس جمهور فرانسه در دستیابی به معامله های تسلیحاتی بالغ بر 35 میلیارد دلار از کشورهای حاشیه خلیج فارس باعث می شود ارتباط و تماس با عربستان سعودی امری ضروری به شمار آمده و ملاحظات آزادی و دموکراسی و ارزش های فراموش شده انقلاب کبیر فرانسه نادیده گرفته شود.
در نتیجه در انفجار اخیر فرانسه بعد از حملات شارلی ابدو و فروشگاه یهودی، انگشت اتهام به سوی سرویس های جاسوسی فرانسه و رژیم صهیونیستی گرفته می شود.
ویروس تروریسم چرا به کویت رفت
در مورد کویت هیچ کس در این زمینه اختلاف نظر ندارد که سرویس جاسوسی عربستان سعودی در پس این حمله قرار دارد، به ویژه اینکه این حمله بعد از عملیات دو انفجار تروریستی در مساجد منطقه الشرقیه عربستان ایجاد شد تا عربستان را قربانی تروریسم نشان دهد. منافع ریاض در ایجاد فتنه مذهبی بر کسی پوشیده نیست، به ویژه آن که سیاست های این کشور در عراق ، سوریه و لبنان شکست خورده و ریاض برگه ای جز تلاش برای ایجاد درگیری های فرقه ای در خلیج فارس جهت شعله ور کردن کل منطقه برای بازی در دست ندارد.
عربستان سعودی در شرایطی که شکست مفتضحانه در یمن خورده ، حتی این آمادگی را ندارد که به صورت یک جانبه و خفت بار از این جنگ عقب نشینی کند، به این ترتیب قصد دارد سیاست فرار به جلو را برای برهم زدن برگهها در پیش گرفته و این گونه وانمود کند که ایران عامل بی ثباتی در منطقه است. در همین راستا برخی نویسندههای فتنهگر این گونه وانمود می کنند که اتفاقات عربستان سعودی و کویت نتیجه اقدامات فرقه گرایانه ای است که ایران انجام می دهد، اما هیچ کس این ادعاها را باور ندارد.
این تحولات نتیجه سیاست عربستان سعودی برای افزایش فرقه گرایی در کشورهای خلیج فارس است، چرا که آمریکا به همراه ترکیه ، قطر و عربستان به این نتیجه رسیده که حمایت از گروه های تکفیری مسلح بر ضد دولت سوریه با وجود پایداری ارتش سوریه و مقاومت، سودی برای آنها ندارد.
به این ترتیب اوباما ناگزیر است استراتژی شکست خورده خود را تغییر داده و به دنبال امضای توافق هسته ای با ایران و بازسازی مجدد دولت عربستان به عنوان منبع شر و بلا در منطقه باشد، چرا که دیگر باراک اوباما زمان زیادی تا پایان دوره ریاست جمهوری اش ندارد و این شکست ها، هزینه های گزافی را به دولت و حزب متبوعش تحمیل خواهد کرد، به ویژه اینکه مراکز مطالعاتی برجسته آمریکا و روزنامه های بزرگ این کشور هشدار میدهند که منافع آمریکا در معرض خطر قرار گرفته و سیاست های اوباما سودی برای این کشور نداشته است. بنابراین برای نجات آن چیزی که باقی مانده، زمان تغییر فرا رسیده است.
از سوی دیگر عامل تکیه سعودی ها بر فتنه فرقه ای در منطقه خلیج فارس نشان می دهد که آنها به این موضوع تکیه کرده اند که دولت آینده آمریکا جمهوری خواه خواهد بود و آنها به سیاست های خود در این راستا ادامه خواهند داد، از دیدگاه ریاض این رویکرد می تواند با حمایت قوی لابی های صهیونیستی برای تخریب منطقه، دست آنها را باز بگذارد.
انتهای پیام/ر