ضیافت نور و صدا و تصویر با چاشنی یک خبر خوش
خبرگزاری تسنیم: امشب این شانس را دارم تا میهمان بچههای اتاق فرمان باشم؛ جایی که در آن اجرای فصل شیدایی هدایت میشود، وارد میشوم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ،نمایش «فصل شیدایی» این روزها در کیلومتر 2 جاده لشگرک اجرا میشود، همزمان با اجرای این اثر جواد شمس، از فعالان رسانهای یادداشتهایی را در رابطه با اجرای این اثر منتشر میکند، در ادامه پنجمین حاشیهنگاری را که تسنیم از شمس در رابطه با اجرای «فصل شیدایی» منتشر میکند، میخوانید:
جمعه 12 تیر است و دوازدهمین اجرای نمایش بزرگ «فصل شیدایی» در تهران. در 11 اجرای قبلی همیشه یک چشم به نمایش میدوختم و چشمی دیگر به اتاق فرمان. کانکس سفید رنگی که در انتهای سالن روباز محل اجرای نمایش قرار گرفته در آن افرادی بیسیم به دست، پشت دستگاههای دیجیتال و فنی نشستهاند.
امشب این شانس را دارم تا میهمان بچههای اتاق فرمان باشم؛ جایی که در آن اجرای فصل شیدایی هدایت میشود. وارد میشوم. حدود 10 متر فضا وجود دارد و چند دستگاه و سیستم تنظیم و پخش صوت و نور و تصویر و رایانههایی که به این سیستمها متصلاند و پشت سر هر کدامشان عوامل نمایش. به ترتیب نگاه میچرخانم؛ مصطفی مبشر و سیدحنیف خیرالامور که کار صدا را به عهده دارند. عبدالحمید خزاعی، تصاویر ویژهای را که توسط مؤید طراحی شده است، به موقع روی پرده 23 در 6 متری منعکس میکند. سعید اسماعیلی که کارگردان کار است و رحمانیپور، طراح نور با همکارانش مهدی رحیمی و آرتین حاتمیان.
آرام، گوشهای مینشینم و به کارها و صحبتها و رفتارشان خیره میشوم. قبل از اینکه نمایش آغاز شود، خزاعی اطلاعات شماره پیامک و نشانی اینستاگرام و وب سایت فصل شیدایی را روی پرده منعکس میکند تا مخاطبان دلنوشتههای خود از حال و هوای فصل شیدایی را ارسال کنند. سرودی در مدح مولا علی (ع) پخش میشود. اسماعیلی تذکر میدهد که این سرود تکراری است و لحظهای بعد خیرالامور نوای «علی مولا»ی محمود کریمی را پخش میکند.
دقایقی تا آغاز نمایش نمانده که کارگردان با دستیارانش و سرگروهای صحنه و نور و تصویر جلوههای ویژه آخرین ارتباط را میگیرد و با آنها هماهنگ میشود. از علیرضا کوهفر، تهیهکننده نمایش فصل شیدایی میخواهد که به دلیل استقبال بسیار زیاد مردم و کمبود جا از مردم بخواهد تا جابهجا شوند و هیچ صندلیای خالی نماند. صدا دوباره روی نوای محمود کریمی است که یک آن صدای اسماعیلی حواسها را به خود جمع میکند، «خیلی خوب، با صلوات برای سلامتی امام زمان (عج) همه آماده، میریم ...» و لحظهای بعد هم با صداهای مختلف میشنوم، «نور بره»، «سعید آماده»، «بچهها رفتیم ها!»، «صدارو داریم» و ....
اسماعیلی همچنان در حال ارتباط با حسن بزرا، دستیار اولش و رسالت بوذری، راوی نمایش است. خزاعی تصویری از لوگوی معرفی شبکه افق و بعد از آن تیزر و تیتراژ فصل شیدایی را پخش میکند و باز دستوراتی که سرگروهها و کارگردان به عوامل میدهند تا اجرای نمایش آغاز شود.
همه چیز زیر نظر و تحت کنترل اتاق فرمان است و دقایق و لحظههای بعدِ نمایش را با هم مرور و برای اجرای آن آماده میشوند. بیسیمها مدام در حال کار هستند تا فاصله چندصد متری سرگروهها و کارگردان با دستیاران و عوامل را به حداقل برسانند. بینشان هماهنگی خاصی میبینم. در لحظهای که آیه قرآن از پرده بزرگ نمایش پخش میشود، صداها با کلمات نمایش داده شده یکی هستند و این البته با پشتیبانی نور صورت میگیرد. این هارمونی نیازمند همان هماهنگی دقیق و لحظهای است.
راوی که سخنش را آغاز میکند، کارگردان از تیزی صدا میگوید و خیرالامور که مسئولیت صدا را به عهده دارد، بلافاصله میگوید: «آقا! رفع شد». باز کارگردان است که روی گوشی راوی دستوری دیگر میدهد: «رسالت! دو قدم جلو» و رسالت بوذری را از دور میبینم که قدمهایی به جلو برمیدارد. کارگردان با دستیارش ارتباط میگیرد و میخواهد که بازیگرها روی سن قرار بگیرند. خزاعی به دنبال آن است که تصاویر را به موقع روی پرده بیندازد و خیرالامور هم با اپراتورش مصطفی مبشر، حواس جمع به صداها گوش میدهند و رحمانیپور هم با عوامل داخل اتاق فرمان و خارج از آن با آغاز و پایان هر آیتمی و حین اجرای آنها، با نورها بازی میکند و فهم و دیدن نمایش را برای تماشاگران آسانتر.
این قصه و روند در تمام نمایش تکرار میشود؛ اما اتاق فرمان داستانهایی دارد که تکراری نباشد. بعد از اجرای بخش کشتی نوح که عالی هم از آب درآمد، کارگردان با گوشی از رسالت بوذری که در حال صحبت برای مردم است، میخواهد تا عوامل فصل شیدایی تشویق شوند. بوذری هم با مردم مطرح میکند و صدای تشویق همه جا را پر میکند. رحمانیپور نور را روی سربازانی که هنروران نمایش هستند، میاندازد تا آنها هم لذت ببرند و خستگی از تنشان بیرون بیاید.
به رسالت بوذری میگویند که یادی هم از مرحومان قادرپناه، دوستیمهر و فیاضی کند که صدای جاودانشان در نمایش فصل شیدایی پخش میشود.
بوذری همچنین از حضور سردار عصار از فرماندهان ناجا در نمایش خبر میدهد و اینکه وی یک سفر کربلا به بهترین دلنوشته از فصل شیدایی توسط مخاطبان اهدا خواهد کرد. اسماعیلی با گوشی میگوید: «رسالت! به سردار نجات، معاون فرهنگی سپاه هم خوشامد بگو و یه کربلا هم از ایشون بگیر!» و لحظهای بعد این خواسته اجابت میشود. هرچند برای معاون فرهنگی سپاه، یک کربلا خیلی خیلی کم است!
ضیافت چای و آب و شیرینی و زیتون پرورده هم در اتاق فرمان بپاست. همیشگی هست یا نه، نمیدانم. مشغول پذیرایی از خودم هستم که سکانس کربلا آغاز میشود. ناخودآگاه متوجه میشوم که ولولهای پنهانی در اتاق فرمان حاکم است. همه بچههای اتاق فرمان جابهجا میشوند تا کار آغاز شود. هماهنگیها به سرعت انجام میشود. حرفی هم که رد و بدل میشود، تنها برای یادآوری است. صحنه جهاد عباس علی (ع) با کوفیان است. نگاه میکنم. کسی لیوان آبی در دستش نیست. سیدحنیف، دستش را بالا میبرد و مثل هیأتیها آرام روی سرش فرو میآورد. مهدی رحیمی هم که دارد با رنگ نورها بازی میکند و قرمز و سبز و زرد و بنفش را روی بازیگرها میریزد، با نوحه محمود کریمی همنوا میشود. نگاهی هم به جمعیت دارم. موبایلها روشن و در حال فیلمبرداری هستند. از اینجا میتوان هزار صفحه روشن و رنگی را دید که عیناً یک قاب را به تصویر میکشند. در میانشان اما زنی است که بیتوجه به موبایلها و دیگران، ضجه میزند. صدای نالهاش بلند است و فریادش رو به آسمان. یک لحظه اتاق فرمان به سمت صدا برمیگردد و باز خیلی سریع همه متوجه نمایشاند. راستی شعر «شور حسین است چهها میکند» از کیست؟
آیتم جنگ نزدیک است و اسماعیلی کارگردان، ترکمان، طراح جلوههای ویژه میدانی را صدا میزند. صداها و تصاویر پیشبینی شده به موقع پخش میشوند. تنظیم و هدایت نور، کار مشکلی است. از چند زاویه باید این کار را انجام داد. حالا زمان انفجارهاست. یک، دو، سه، ... ، 15 انفجار. این آماری است که ترکمان میدهد و اسماعیلی از آن ناراضی است. به تهیهکننده میگوید که انفجارها باید بیشتر باشد و از این تعداد نمیتواند تماشاگر را راضی راهی خانهها کند. کوهفر قول میدهد که شبهای بعدی جبران شود.
بخش آخر نمایش است. از تدارکات، یک جعبه شیرینی آوردهاند. ضیافت در اتاق فرمان در حال تکمیل است، خبر خوشی میرسد. چند روز پیش بیماری که منتظر جواب آزمایش سرطان بود، در این نمایش به اهل بیت (ع) متوسل میشود؛ این یعنی پیامی که فصل شیدایی پیدا و نهان آن را میگوید و خدا را شکر که جواب آزمایش، منفی است! شیرینی خاصی دارد این شیرینی. جای شما خالی!
انتهای پیام/