نقش رسانهها در مساله پرونده هستهای و مذاکرات ایران و ۱+۵
خبرگزاری تسنیم: در شرایطی که مذاکرات هستهای برای سومین بار تمدید شد، نگاهی به نقش رسانهها امری ضروری جلوه میکند، زیرا سازوکار اصلی رژیم تحریم و عوامل پشت پرده مساله پرونده هسته ای و روابط ایران با غرب عمدتا در پوشش های خبری نادیده انگاشته شده است.
گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، مذاکرات هستهی بر سر برنامه جامع اقدام مشترک و رسیدن به توافق کماکان با تمدید برای سومین بار متوالی ادامه دارد. در این میان نگاهی به نقش رسانهها امری ضروری جلوه میکند. در واقع ساز و کار اصلی رژیم تحریم و عوامل پشت پرده مساله پرونده هسته ای و روابط ایران با غرب (ضرورت موفقیت مذاکرات) عمدتا در پوشش های خبری نادیده انگاشته شده است.
در سال 2007، میاچ زنکو در شورای روابط خارجی آمریکا به صراحت اعلام کرد که ایران علاوه بر اینکه به دنبال ساخت سلاح هسته ای نیست بلکه هیچ برنامه تسلیحاتی هم تاکنون نداشته است، وی اضافه میکند که هیچ مدرکی دال بر تبدیل سوخت هستهای و بازفرآوری آن برای مقاصد نظامی وجود نداشته و ندارد. جمهوری اسلامی ایران تنها به دنبال اهداف صلح آمیز هستهای از مباحث انرژی و الکتریسیته و تولید برق هستهای گرفته تا مصارف پزشکی برای بیش از 750 هزار فرد نیازمند و بحث تحقیق و توسعه است. این در حالی است که جیمز کلاپر، مدیر سازمان اصلاعات و امنیت ملی، در سخنرانی خود در حضور اعضای کمیته مسایل نظامی سنا بر عدم وجود برنامه هستهای (نظامی) ایران اذعان کرده است.
همانطور که از جدول فوق هم پیداست که تازه ترین برآورد توان تسلیحات هستهای کشورهای دارنده برنامه تسلیحات اتمی را نشان میدهد، ایران علاوه بر اینکه به دنبال سلاح نبوده است بلکه حتی میتوانسته به عنوان شاکی و خواهان به مجامع بین المللی و از طریق نهادها و رژیهای بینالمللی پیگیر بیش از 300 کلاهک هستهای باشد که کشورهای همسایهاش بدون هیچ گونه تحریم و مشکلی از جانب غرب ساخته و انبار کردهاند. کشورهایی جنگطلب و بیثبات همچون پاکستان و رژیم صهیونیستی از جمله آنهاست. از این تعداد کشورها – یعنی از مجموع 9 کشوری که دارنده سلاح هسته ای هستند - پنج کشور امضا کننده پیمان جامع منع گسترش سلاح های هستهای بوده اند! حال اینکه چرا جهان به دنبال تعقیب و مجازات جمهوری اسلامی به عنوان کشوری که هیچ بمب اتمی نداشته، و از اولین امضا کنندگان NPT در اول جولای 1968 بوده، توسط پنج کشوری به طور عمده که خود نزدیک به 9,835 کلاهک هستهای در اختیار دارند قسمت دردناک و طنز و تلخ ماجراست.
نقش رسانهها
در واقع ایران قربانی موقعیت ژئوپولتیک خود و تلاش ایالات متحده برای کنترل و در اختیار گرفتن منابع حیاتی و حساس در منطقه خاورمیانه برای گسترش و افزایش قدرت اسرائیل شده است. این مساله بیش از آنکه مسالهای هستهای باشد مسالهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک است. در این شرایط نقش رسانههای غربی در بزرگنمایی تهدید هستهای و فرافکنی در زمینه اهداف صلحآمیز ایران و اهداف مداخلهجویانه و گسترش طلبانه آمریکا سبب شده که حتی پس از مذاکرات و بیانیه لوزان و هم اکنون در ژنو توجه رسانهها بیش از آنکه تلاش برای پی بردن به کنه ماجرا و دیدن این مساله در قابی بزرگتر از سیاست خارجی و مسایل استراتژیک و در چارچوب نظام بین الملل و ماهیت آن مربوط باشد، بر تعداد سانتریفیوژها، نظارتهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و برنامههای نظارتی پیشروی تحت پروتکل الحاقی، و توان غنی سازی اورانیوم ایران معطوف شده است. این شیوه پوششدهی که خالی از جانبداری نمیتواند باشد به اینجا ختم میشود که مهمترین مساله پیش رو را در زمان حیاتی مورد نیاز ایران برای ساختن بمب اتم میدانند، انگار که ایران میخواسته و میخواهد به بمب اتم دست یابد؟! به علاوه، این را به ذهن مخاطب القا خواهد کرد که گویی ایران چیزی را مخفی کرده و آن چیز منافع آمریکا و کشورهای منطقه را به خطر خواهد انداخت. این در حالی است که همیشه آن طرف ماجرا نادیده انگاشته میشود. اینکه ایران چه میخواهد؟ و مهم تر از آن، حق ایران به عنوان عضوی مسئول در جامعه جهانی و به طور مشخص عضوی از پیمان جامع منع گسترش سلاح های هسته ای (NPT) چیست؟ رسانهها و جامعه جهانی باید به خاطر داشته باشند که منع حقوق یک کشور به عنوان عضوی برابر در جامعه جهانی در واقع زیر سوال بردن کلیت حقوق بین الملل را موجب خواهد شد. چرا که اولین درسی که فلسفه حق و حقوق بین الملل که در بند دوم منشور حقوق بینالملل هم به آن اشاره رفته، برابری کشورها در مقابل قانون است. این استاندارد دوگانه پیامدی جز دستیابی هند و پاکستان و اسرائیل به سلاح اتمی و در نهایت به خطر انداختن نظم و امنیت جهانی نداشته است. در واقع غرب بایستی به جای تمرکز بر توازن وحشت به ایجاد صلح و امنیت و برابری در قالب حفظ و به رسمیت شناختن حقوق دیگر کشورها و همزیستی مسالمت آمیز تن دهد، در غیر اینصورت استاندارهای دوگانه در دراز مدت گریبان خود آنها را هم خواهد گرفت. آنچه امروزه شاهد آن هستیم این است که دشمن غرب در واقع نه ایران و برنامه صلح آمیز هستهای آن بلکه استاندارهای دوگانه و برخوردهای دلبخواهی و نابرابر در قالب دوگانه دوست-دشمن است.
مساله اصلی این است که ایران کشوری مستقل است با سیاست خارجی غیروابسته. البته این به معنای همکاری با دیگر بازیگران نیست و نباید باشد و رافع مسؤولیت ایران به عنوان عضوی تاثیر گذار در نظام بین الملل و در منطقه برای حل و فصل مسایل پیش رو و همکاری در جهت رشد و پیشرفت نیست بلکه مشکل ایالات متحده عدم تحمل رویکرد «غیر» از سوی کشوری با منافع ملی متفاوت با ایالات متحده است. در واقع رهبران جهان باید بپذیرند که بایستی به حدود و حیطه منافع و حاکمیت ملی چه ایران و چه کشوری دیگر در صورتی که مخل نظم و ثبات و امنیت منطقه و جهان نباشد، احترام بگذارند.
از سوی دیگر ایالات متحده هم بایستی بتواند به جای تمرکز بر منافع رژیم صهیونیستی و دیگر شیخنشینهای منطقه بتواند با ارایه رویکردی متوازن با درنظر گرفتن چشم اندازی بلندمدتتر برای حل و فصل مسایل منطقه که تضمین کننده حل مسایل و مشکلات و منافع خود به جای دیگری باشد به دیپلماسی روی بیاورد. انتشار اسناد ویکی لیکس نشان داد که چگونه کشورهای هم پیمان واشنگتن هم صدا با اسرائیل خواهان جنگ افروزی در منطقه از طریق به کارگیری قدرت آمریکا دارند و به دنبال صلح و ثبات نیستند. در واقع نمیتوان نقش هم پیمانان منطقهای ایالات متحده و جنگ طلبان جهانی را در ادامه سازوکار دیپلماسی اجبار، بنبست مذاکرات و حرکت دو کشور به سوی تقابل با یکدیگر را نادیده گرفت.
مذاکرات با همه پستی و بلندیهایی که داشته است راهی است برای زنده نگاه داشتن ابزار دیپلماسی، منطق، گفتوگو و همکاری سازنده برای پرهیز از جنگ و رفع نگرانیهای دوجانبه و حل متغیرهای سیال و پیچیده بیثباتکننده منطقه و جهان با ابزاری جدید است که نیاز به رویکردی تازه را این بار با مشارکت همگانی ضروری میکند.
پوریا پرندوش، کارشناس مسایل آمریکا
انتهای پیام/