چرا مسئولان به هنر متعهد تعهدی ندارند؟
خبرگزاری تسنیم: اگر بنا باشد به قول معروف «هرکسی از ظن خود» به تعهد و واقعیت بنگرد، تکلیف چه میشود؟ آیا آن به اصطلاح هنرمندانی که اسلام، انقلاب و آرمانهای امام را به سخره و استهزاء میگیرند، نسبت به تفکر خود تعهد ندارند؟ قطعا چنین است.
به گزارش گروه "رسانهها" خبرگزاری تسنیم، دیدار از نزدیک با رئیسجمهور کشور، فرصتی است که برای هنرمندان جامعه ما یک غنیمت محسوب میشود.
اینکه بتوانند با بالاترین مقام اجرایی و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی دیداری رخ به رخ داشته باشند و از دغدغههایشان بگویند. هرچند که به رسم مالوف این قبیل مراسم و دیدارها، فضای بیشتر به سمت مونولوگگویی پیش میرود و هنرمندان بیشتر شنونده هستند تا گوینده.
اما به هرحال همین میزان هم علیرغم کم بودن، بد نیست.
شنبه شب گذشته هم یکی از همین فرصتها بود. جایی که رئیسجمهور محترم میزبان اهالی فرهنگ و هنر بود. اما در میان سخنان آقای روحانی جملاتی بود که جای تامل دارد.
«همه به دنبال هنر واقعی و متعهدانه هستند، هنر متعهدانه با زور، داغ و درفش محقق نمیشود، بلکه هر وقت هنرمند در کنار مردم بوده و خواست و مطالبات آنها را که ناشی از فطرت جامعه است، بیان کرده، هنر متعهدانه محقق شده است چراکه ممکن است فرد یا حزب اشتباه کند، اما هیچگاه خواست یک ملت نادرست نیست و ملت اشتباه نمیکند.»
این جمله رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی نیاز به قدری اصلاح دارد. اینکه همه به دنبال هنر واقعی و متعهدانه هستند، شاید موضوع درستی باشد. اما کدام واقعیت و کدام تعهد؟
اگر بنا باشد به قول معروف «هرکسی از ظن خود» به تعهد و واقعیت بنگرد، تکلیف چه میشود؟ آیا آن به اصطلاح هنرمندانی که اسلام، انقلاب و آرمانهای امام را به سخره و استهزاء میگیرند، نسبت به تفکر خود تعهد ندارند؟ قطعا چنین است. آنها معتقدند کاری را میکنند که باید انجام دهند.آنوقت چگونه میتوان قانون، شرع و آرمانها و عقاید برآمده از انقلاب اسلامی را در آن حل کرد؟
نکته دیگر آنکه مگر قرار بر این بوده که هنر متعهدانه را با زور، داغ و درفش به دست بیاوریم.
اگر این روزها ساحت هنر کشورمان لکهای به اسم بیتعهدی به اسلام و ایران را بر خود میبیند، هیچ ارتباطی به استفاده یا عدم استفاده از داغ و درفش ندارد. همه مشکل از آنجایی ایجاد میشود که مدیران فرهنگی ما یا تعهدی نسبت به وظایف خود نداشته و ندارند و دچار کمکاری شدهاند، یا اینکه مدیریت فرنگی را جایگزین مدیریت فرهنگی کردهاند.
نزدیک به چهار دهه از انقلاب اسلامی ما میگذرد. طی همه این سالها مسئولان و تصمیمسازان کشور برای فرهنگ و هنر کشور چه کردهاند. برنامهها و سیاستها در حوزه فرهنگی تا به کِی قرار است در فضای بیبرنامگیها و روزمرگیها غبارآلود شود؟
چرا مدیران فرهنگی و اجرایی کشور، تا پیش از بر سر کار آمدن، مدام تئوری و تزهای مقابله با تهاجم فرهنگی و رفع موانع در عرصه هنر را مطرح میکنند، اما وقتی پشت میز ریاست و وزارت مینشینند فراموش میکنند که باید نقاط ضعفی که خودشان پیش از این بر آن صحه گذاشته بودند را برطرف کنند؟
چرا عرصه مدیریت فرهنگی تبدیل به جولانگاه تفکرات حزبی شده است؟ چرا هر که از راه میرسد فقط شعار میدهد و عمل نمیکند؟
اینکه هنر و فرهنگ را به صاحبان آن باید واگذاریم، اینکه ممیزی را باید خود اهالی فرهنگ بر عهده بگیرند، اینکه مدیریت فرهنگی دستور بردار نباشد و دخالت دولت در آن کم شود، همه نکات درستی است، اما مدیران فرهنگی ما طی سالهای پس از انقلاب چه کاشتهاند که حالا میخواهند برداشت کنند.
وقتی در زمینههای مختلف فرهنگی و هنری شاهد اهانت به ایران و اسلام هستیم و برخی مدیران هم خودشان را به ندیدن میزنند، وقتی دولتها نه در «تولید» جناح فرهنگی مومن انقلابی نقش داشتهاند و نه کمکی در جهت «تقویت» آن از خود نشان میدهند، تکلیف هنر متعهد چه میشود؟
آیا با گفتن اینکه «صاحبان فرهنگ نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند. آنها باید بگذرند و عبور کنند و تماشا کنند و چون صاحب اندیشه و فکر و فرهنگاند دیگران را ارشاد کنند» همه مشکلات حل میشود؟ با پاک کردن صورت مسئله، دیگر دغدغهها تمام میشود؟ دیگر نیاز به هنر و هنرمند متعهد و انقلابی از بین میرود؟
هنرمندی که مدیران فرهنگی ما نقشی در پرورش آنها نداشتهاند، چگونه میتوانند با ایدئولوژیهای بعضا درب و داغان خود، جامعه را ارشاد کنند؟ چگونه میتوانند در کنار مردم باشند، اما مثل مردم زندگی نکنند، فکر نکنند و به اطرافشان نگاه نکنند؟
خوب بود آقای رئیسجمهور از مسئولان فرهنگی کشور گزارشی میخواست تا ببیند چند درصد از تولیدات فرهنگی و هنری ما که در جشنوارههای مختلف حضور مییابند، نمایانگر چهره واقعی جامعه ایران است؟ چه میزان از این آثار نشانی از در کنار مردم بودن دارد و ناشی از فطرت جامعه است؟ جشنوارههای پر از رنگ و لعاب خارجی برای کدام آثار متعهدانه ما کف میزنند و جایزه میدهند؟
مشکل همین باور نادرست است که باعث میشود فرهنگ و هنر ما در برخی زمینهها نه تنها به عنوان چراغ و راهنما، پیشتر از مردم یا حتی همگام با آنها نبوده که گاهی اوقات به شدت از جامعه ایرانی عقب افتاده است.
منبع: سیاست روز
انتهای پیام/