ثمره ۱۲ سال مقاومت ودیپلماسی هوشمندانه
خبرگزاری تسنیم: آنچه امروز با نام جمع بندی مذاکرات هستهای حاصل شده است ناشی از یک فرایند استفاده همزمان از ابزار دیپلماسی و مقاومت است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، حدود 12 سال است که از آغاز سناریوی ساختگی غرب با همکاری عناصر خودفروخته گروهک منافقین برای زیر فشار قرار دادن ایران تحت عنوان برنامه سری هستهای سپری میشود. این دروغپردازی علیه جمهوری اسلامی در اوج طراحی آمریکا برای تغییر ژئوپلیتیک خاورمیانه انجام شد. زمانی که آمریکا با اشغال افغانستان و حمله به عراق تلاش میکرد تا دایره تحولات خاورمیانه را به نفع خودش مصادره کند.
در این زمان ناگهان تمام رسانههای غربی روی خبری مبنی بر فعالیت سری هستهای ایران متمرکز شدند. موج بیسابقهی دروغپردازی رسانهای که هدف آن تخریب جمهوری اسلامی در مجامع بینالمللی و ایجاد اجماع در جامعهی جهانی بهمنظور زمینهسازی مجموعهای از اقدامات غیرقانونی متنوع علیه ایران بود.
فرآیندی که با عمر 12 ساله یکی از طولانیترین پروژههای جنگ روانی غرب را علیه ملت ایران سازماندهی کرد. سرمایهگذاری روی این پروژه به حدی بود که عملا نام ایران با نام بمب هستهای گره زده شد و تلاش میکرد تا به جامعه جهانی اثبات کند که فشار علیه ایران تنها راه حل موجود برای ممانعت از دستیابی این کشور به بمب هستهای است. حجم این فشار غرب به حدی بود که برخی فراموش میکردند این ادعا از سوی کشورهایی صورت میگیرد که خودشان در صدر فهرست سوء استفاده از فناوری هستهای هستند.
مردم ایران در طول این دوره تحت شدیدترین فشارهای غرب قرار گرفتند تا جایی که صهیونیستها اعتقاد داشتند رژیم تحریمهای بیسابقه ظرف مدت چند ماه نسخه حکومت ایران را خواهد پیچید.
هر چند نمیتوان منکر تبعات همکاری ویژه و بیسابقه غرب برای زمینگیر کردن کشور شد اما این 12 سال دستاورد بزرگی داشت که غرب را سرانجام بر سر میز مذاکره با ایران نشاند. صبر و قدرت مقاومت ملت ایران شرایطی را بوجود آورد که عملا سلاح تهدید و تحریم غرب از کار انداخت. در این فرآیند طولانی مردم ایران اثبات کردند تا زمانی که ادبیات عزتمندانه و از جایگاه برابر غرب را نمیبینند توجهی به بازی چماق و هویج طرف مقابل ندارند.
در تمام این 12 سال بیثباتی بازارها، فتنهها و دسیسهها، تهدیدات نظامی، قطعنامههای پی در پی در مجامع بینالمللی مسیر ملت ایران را تغییر نداد تا جایی که غرب متقاعد شد که میتواند با مذاکره از موضع برابر و نه مذاکره برای تحمیل خواستههایش ملت ایران را متقاعد به همکاری نماید.
در واقع صهیونیستها و برخی شرکای غربیشان خیلی اصرار داشتند تا سرانجام فشارها به ایران به یک رویارویی نظامی گسترده و یا برنامهی تحقیرآمیز مانند آنچه در عراق یا عنوان نفت در برابر غذا اجرا شد بیانجامد اما هرگز تصور این نبود که ملت ایران تا این حد انعطاف و مقاومت از خودش نشان دهد چرا که پیشبینی اتاقهای مدیریت بحران در آمریکا و اسرائیل برآورد دیگری ارائه میدادند.
مردم ایران در واقع در جنگ صبر پیروز شدند و حقیقتا طرف مقابل شکست نخست را در قبال صبر مردم ایران متحمل شد. این شکست، زنجیرهای از اظهارات مقامات آمریکایی، اسرائیلی و اروپایی را در برداشت و مقامات غربی مصرانه تلاش میکردند تا شکست چندین گزینه پیاپی برای فشار به ایران را ذیل به رخ کشیدن گزینهی نظامی پنهان کنند.
غربیها که پیش از این در برابر کشورهای با توان نظامی پایین چون عراق و افعانستان طعم تلخ شکست نظامی را چشیده بودند، میدانستند که گزینهی نظامی در برابر کشوری چون ایران که در بحث تسلیحات تا حد زیادی خودکفایی دارد تنها نقش زینتی دارد و قطعا تکرار بیش از حد ادعای حمله نظامی در برابر ایران پس از مدتی بیش از پیش موجب آبروریزی برای غرب خواهد شد. درست به همین دلیل به مرور لاف زدن نظامی طرف مقابل جای خود را به اهمیت بیشتر به موضوع مذاکره داد.
در این فرآیند ادبیات دیپلماتهای غربی در طول بیش از یک دهه کاملا تغییر کرد و با شیبی ملایم جای خود را به مذاکره از موضع برابر داد. در واقع هر چند امسال مذارکات مستقیم و غیرمستقیم ده و دوازده ساله شده بود اما واقعیت این است که مقامات ایرانی تا سالها به این تحلیل نرسیده بودند که آیا این همنشینی با طرف غربی را میتوان مذاکره نامید؟ آیا ایران با فرایندی روبرو بود که هدفش تحمیل خواست طرف غربی با نام مذاکره بود؟
واقعیت این است که تا سالها غربیها میدانستند که عملا مذاکره نمیکنند چرا که به دیگر راهحلها برای به زانو در آوردن ایران اطمینان داشتند اما از زمانی که کم کم مشخص شد سناریوی فشار کارایی لازم را ندارد کم کم این همنشینی بیش از گذشته رنگ وبوی مذاکره به خود گرفت.
در تمام طول این سالها رهبر انقلاب با اشراف به محتوای گفتوگو با غرب موضع نظام را کاملا آشکار بیان میکردند و در عین حال مردم را به مقاومت در مسیری دعوت میکردند که پایان آن عزت برای جمهوری اسلامی را به ارمغان میآورد.
در واقع رهبر معظم انقلاب برای گفتوگو با غرب شاخصهایی را معرفی میکردند که دستیابی به آنها میتوانست به مذاکره عزتمندانه بیانجامد. هر چند مسیر دستیابی به این شاخصها طولانی بود اما در صورت عدم تحقق آنها نمیتوانست محصول مورد نظر ایران را از مذاکرات به همراه داشته باشد.
کم کم مثلت صبر و مقاومت مردم، راهبری اصولی رهبر معظم انقلاب و پختهتر شدن دستگاه دیپلماسی کشور در برابر تیم غربی توانست شرایطی را به وجود آورد که در عرف دیپلماسی به معنای واقعی از آن تعبیر به مذاکره میشود. در همین زمان نقدهای کارشناسان منصف باعث شد تا تیم مذاکره کننده از یک مجموعه مشاورهی بینظیر برخوردار باشد.
در مجموع آنچه امروز با نام جمع بندی مذاکرات هستهای حاصل شده است ناشی از یک فرایند استفاده همزمان از ابزار دیپلماسی و مقاومت است. در واقع همان اندازه که دیپلماسی امروز دولت در بدست آمدن این پیروزی شریک است، باید گفت مقاومت سایر دولتها و مهمتر از همه مردم زمینه را برای قرار گرفتن درست ابزار گفتوگو در جای خودش فراهم کرد. در واقع نه مقاومت تنها میتوانست غرب را در موضع انفعال فعلی قرار دهد و نه دیپلماسی تنها در مقابل زیادهخواهی طرف مقابل راه به جایی میبرد.
خسرو احمدی
انتهای پیام/