نوبت جنگ فرهنگی با داعش است
خبرگزاری تسنیم: عبدالحمید قدیریان مسئول دفتر مطالعات کاربردی هنر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تاکید دارد که علاوه بر ابعاد نظامی و سیاسی باید هر چه زودتر مقابله فرهنگی با تکفیر و داعش را ساماندهی کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، عبدالحمید قدیریان علاوه بر فعالیت در زمینههای مختلف هنری، مسئول دفتر مطالعات کاربردی هنر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی است. او به عنوان یکی از چهرههای نسلی که «هنرمندان انقلاب اسلامی» را تشکیل دادند، تعهدی ویژه برای هنر و هنرمند قائل است ، بنابر اعتقاد قدیریان این تعهد بسته به اقتضائات زمان گاهی نسبت به جامعه خود هنرمند بروز و ظهور مییابد و گاهی هم شکل بینالمللی و جهانی پیدا میکند.
در ادامه گفتوگوی تسنیم با عبدالحمید قدیریان آمده است که در آن تلاش شده «نسبت فرهنگ و هنر با پدیده تکفیر و داعش» بررسی شود.
داعش صرفا یک پدیده سیاسی یا نظامینیست
تسنیم: آقای قدیریان به نظر میرسد که پدیده جریان تکفیر و داعش که پدیده بسیار مهمی هم هست و میتواند جامعه اسلامی و کشور ما را در معرض خطر قرار دهد، هنوز به دغدغه هنرمندان ما تبدیل نشده است. اگر قرار باشد هنرمندان به این موضوع جدی نگاه کنند فکر میکنید چه ملزوماتی باید وجود داشته باشد؟
یکی از مهمترین ملزومات از نظر من این است که به این پدیده صرفا به عنوان یک پدیده سیاسی یا نظامی نگاه نشود. داعش دارای یک اندیشه و فرهنگ ملازم با آن است؛ از این نظر معتقدم که باید با این جریان از رهگذر اندیشه و فرهنگ روبرو شد نه صرفا با مقابله سیاسی و نظامی. در جامعه ما به خاطر شرایط ویژهاش محوریت یا در حیطه سیاست است یا در حیطه نظامی، برای همین مسئله مهمی مانند داعش را یک مقوله فرهنگی نمیدانیم؛ یعنی عملا گروههای فرهنگی، هنری و متفکران هنرمند در لایههای دوم و سوم قرار گرفتهاند. برای همین امروز در جامعه ما حرف اول را یا سیاست و سیاستگری میزند و یا نظامیگری. شاید با توجه به شرایط امروز ما، این نگاه لازم باشد، ولی کافی نیست.
داعش را اگر از منظر یک نظامی بنگریم ممکن است بگوییم که اینها یک گروهی هستند مانند باقی گروههای تروریستی که تا چند وقت دیگر نابود خواهند شد و اگر از منظر سیاسی نگاه کنیم ممکن است بگوییم که اینها گروهی هستند که دشمن ایجاد کرده تا ما را تحت فشار قرار دهند و یا در بحث مذاکرات هستهای ما را مجبور به عقبنشینی کند و... پس باید آنها را از بین ببریم تا مشکلات ما حل شود. اما واقعیت این است که وقتی از بعد اندیشه نگاه میکنیم میبینیم که داعش با همه پلید بودنش دارای یک تفکر است، تفکری فضاساز.
گروهی آمده اند یک تئوری را مطرح میکنند که این تئوری آنقدر پویا است که توانسته تعداد زیادی از انسانها را در سراسر جهان به حرکت دربیاورد، حال اینکه این تئوری پلید است یا خیر موضوع بحث نیست. بحث این است که این گروه توانسته تئوری خود را قدرتمند و کاربردی مطرح کند و از جهل مردم استفاده کرده آنها را تشویق به عملیات انتحاری میکند. این اصلا شوخی نیست. آنچه که در اینجا و به نظرم جزء ملزومات کار فرهنگی است آن است که بگوییم این یک تفکر است که آدمی را به اینجا یا آنجا میکشاند و وقتی پذیرفتیم این یک تفکر است باید درنظر بگیریم که «با یک تفکر چگونه باید برخورد کرد؟»
بنابراین معتقدم که جدا از بحث مقابله نظامی و سیاسی با داعش، باید فایلی برای مقابله باز شود که ورای اینها باشد و آن فایل تفکر و اندیشه است. ما در داستان مقابله با اندیشهها زیاد خوب عمل نکردیم، واقعیت این است که قدرت فکری که شیعه دارد بسیار غنی و گسترده و بر مبانی حق استوار شده است و چون بر مبانی حق است قدرت زیادی هم دارد. بنابراین ما به طور بالقوه قدرتمندیم اما در مقابله با تفکرات جدید عموما صبورانه و مدبرانه و با دقت برخورد نمیکنیم، بلکه خیلی عجولانه و با فشار و عصبیت برخورد میکنیم.
معتقدم هر تفکری که در برابر تفکر شیعی قرار بگیرد، از آنجا که مبانی ما مبانی قرآنی، اهل بیتی و حق است به راحتی میتوانیم جواب آنها را بدهیم. اگر ما جواب ندادیم به خاطر کمکاری ما است وگرنه ایمان داریم که در قران جواب همه این تفرقه افکنی، تفکرات انحرافی و شبههها وجود دارد و ما باید آنها را از قرآن استخراج کنیم. اگر اینطور است پس چه نیازی به برخورد سیاسی یا نظامی با اندیشهها و تفکرات جدید وجود دارد؟ چه داخلی چه بیرونی!
مشکل اصلی، فهم کار فرهنگی و جایگاه فرهنگ است
تسنیم: اگر بپذیریم که داعش با یک اندیشه و تفکر ظهور یافته و پیش میرود، میتوان گفت که بنیاد این اندیشه بر ضربه زدن و تخریب دین اسلام استوار است، یعنی دشمنان اسلام میخواهند با معرفی داعش به عنوان گروهی که وحشیانه آدم میکشند بگوید این گروه اسلامگرا است و دین اسلام این است! مقابله با این اقدام واقعا نیازمند کار فرهنگی و فکر است که متاسفانه در کشور ما هنوز جدی گرفته نشده است. جامعه فرهنگی و هنری کشور ما چه نوعی مقابلهای میتوانند با این اقدام داشته باشند؟
مشکل ما این است که تعریف درستی برای کار فرهنگی نداریم، تصور می کنیم کار فرهنگی فقط اشاعه شرعیات در جامعه است در صورتی که کار اساسی ما باید ایجاد فضای فکری مناسب و آرمانگرایانه در جامعه و کنترل آن باشد. اگر بتوانیم فضای فکری جامعه را کنترل کنیم نیاز به کنترل افراد در بحث فرهنگ نیست. فرض کنید یک فضای متعالی در جامعه ایجاد شود فضایی که هدفمند باشد، آنگاه میبینیم که خود به خود همه عناصر و افراد سعی میکنند خودشان را با فضای ایجاد شده هماهنگ کنند. متاسفانه تعاریف بسیار متنوع و متناقضی از کار فرهنگی در ذهن مسئولان وجود دارد که بعضا بسیار سطحی است. مشکل ما، فهم کار فرهنگی و جایگاه فرهنگ است.
برای مقابله با یک هجمه فرهنگی تنها حضور هنرمندان کفایت نمیکند باید عناصر تاثیر گذار در فرهنگ به میدان بیایند. هنرمند ممکن است به خاطر حس لطیفی که دارند خودش به میدان بیاید، ولی مهم این است که ببینیم این هنرمند چه کار باید انجام دهد و از کجا باید پشتیبانی فکری شود.
ما فکر میکنیم که چون نظامیان، سیاسیون با داعش مقابله میکنند کفایت میکند. در صورتی که داعش با کار فرهنگی خودش مدام خود را تقویت میکند. اگر به ابعاد فرهنگی جریان داعش و تکفیر رجوع کنیم؛ خواهیم دید که آنها افکار خود را بسیار قوی و هنرمندانه مطرح میکنند. این که از کجا تغذیه میشوند یک بحث دیگری است مهم این است که این گروه دارد کارش را انجام میدهد، با تمام جنایتهایی که انجام داده باز هم سعی میکند ظاهر حق به جانب بگیرد.
چه کسی باید و میتواند مقابل این گروه بایستد؟ صرفا نظامیان ما نمیتوانند به تنهایی این کار را بکنند باید فرهنگ به کمک بیاید و فضا را به گونهای تغییر دهد که داعش نتواند به سادگی خودش را تکثیر کند.
تسنیم: یکی دیگر از کارکردهای مخرب فرهنگی داعش و جریان تکفیر ایجاد انحراف فکری در میان خود مسلمانان است، چون اینها آیات قرآن و احادیث پیامبر را از زمینه حقش جا به جا میکنند و مفاهیم و معانی آنها را معکوس جلوه میدهند. اما ما همچنان محصولات هنری و فرهنگی خاصی برای مقابله با این انحراف تولید نمیکنیم. نظر شما در این باره چیست؟
متفکران و محققان غربی اعلام کردند که قرن آینده قرن اسلام است. این ترسی که غرب از اسلام در قرن جدید پیدا کرده باعث شده برای مقابله با آن توطئه بچیند؛ یکی از توطئههای آنها تشکیل گروه داعش از دل اسلام است. راهبران و متفکران غربی به دلیل ساختار فکریشان که همان نگاه به آینده است از سالها پیش اقدام به تحقیقاتی کردهاند تا راههای ضربه زدن به اسلام را شناسایی کنند. هم سن و سالهای من اگر در این زمینه مطالعه نداشته باشند حتما فیلم پر خرج «لرنس عربستان» را به یاد دارند. آن فیلم نشان میدهد که چه گونه یک فرد غربی خود را به آب و آتش میزند تا در بین مسلمانان راه یابد و خطری را که در آینده گریبان آنان را خواهد گرفت شناسایی کند. آنها متوجه شدند که در بین فرقههای اسلامی بستری برای رخنه وجود دارد که ریشه در اتفاقات صدر اسلام دارد. همان ماجرای سقیفه. تفکری که ولایت را پس زد و در طی زمان تکامل یافت و داعش از دل آن ایجاد شد. این تفکر همچنان سعی میکند مقابل اسلام ناب رسول الله (ص) قرار بگیرد و نگذارد تا خیزشی که برای برپایی اسلام ناب شروع شده است به نتیجه برسد. بنابراین دشمن با قدرت به میدان آمده است، اما در مقابل ما خیلی ضعیف عمل کردهایم.
دشمن با استفاده از مطالبی که از دل مفاهیم اسلامی و دینی و از آیات قرآن استخراج کرده و ارائه تفسیرهای غلط و جانبدارانه جذب نیرو میکنند. شما ببینید که طبق گزارشاتی که ارائه شده از بیشتر کشورهای اروپایی، آسیایی و آفریقایی افرادی به این گروه پیوسته اند و پای مباحث اعتقادی آنها ایستاده اند و با تمام نیرو و انگیزه، جان خود را فدای اعتقادات باطل داعش میکنند. به عبارت دیگر آنها دارند از آیات قرآن بر علیه اسلام استفاده میکنند. قاعدتا ما هم در مقابل این گروه باید به قرآن متوسل شویم، باید از قرآن مفاهیم و مطالبی را استخراج کنیم که نه تنها مقابل این گروه بایستیم بلکه باعث ریشهکن کردن آنها شویم و اجازه ندهیم تا جوانان مظلوم دنیا به خاطر سمپاشیهایی که این موجودات میکنند منحرف شوند. ما به عنوان چهرههای فرهنگی مسوولیم و تا الان هم خیلی کمکاری کردهایم.
این نوع رفتار در مقابل افکار نوظهور پیش از این هم در تاریخ ما رخ داده است؛ به عبارت دیگر ما در مقابل افکار نوظهور سعی کردیم تا از آسانترین راه وارد شویم و با برخورد قهرآمیز همه چیز را فیصله دهیم غافل از اینکه تفکر را نمی توان سرکوب کرد چه تفکر مثبت باشد چه منفی. به یاد بیاوریم داستان حضرت موسی (ع) را زمانی که خداوند ایشان را به سوی قومش فرستاد تا در مقابل فرعون بایستد، و از او خواست تا با فرعون با لحنی آرام سخن گوید چرا که فرعون و فرعونیان در طی قرنها در جامعه خود ایجاد تفکر کرده بودند وگرنه توان آن بود که در همان شروع قیام با قوه قهرآمیز با فرعون برخورد کنند.
چرا باید در این زمان ما شاهد حضور و فعالیت غده سرطانیای مانند بهاییت باشیم؟ اگر نگاه به آینده نداریم لااقل نگاهی به گذشته داشته باشیم و از آن درس بگیریم. در بدو تشکیل این گروه ما چه رفتاری داشتیم؟ اکنون بعد از گذشت سالها ثمره آن گونه رفتار چه بوده است؟
وظیفه ما در شرایط اینچنینی آن است که بنشینیم و با مباحث فکری و با استفاده از آیات قرآن، غلط بودن این فرقهها را اثبات کنیم.
هیچ تفکری در جهان مثل تفکر شیعی نمیتواند معضل داعش را حل کنند
زمان تنگ است و تحولات جهانی بسیار زیاد. ما در دورانی زندگی میکنیم که تفکرات جدید به وفور تولید میشوند و مطمئنا در این تفکرات، هم تفکرات مثبت و هم تفکرات منفی وجود دارد. نباید با تفکرات جدید با حالت قهرآمیز برخورد کنیم. باید خود را به لحاظ فکری قوی کنیم به صورتی که افکار و آموزههایمان بتواند در مقابل هر تفکری جواب داشته باشد.
شما ببینید که در اخبار آمده که یونسکو درخواست کرده تا در مقابل داعش کار فرهنگی شود. ببینید این صحنه، صحنه عجیبی است؛ یعنی به مرور همه دارند به این نتیجه میرسند که باید کار فرهنگی کنند و مطمئنا هیچ تفکری در جهان مثل تفکر شیعی نمیتواند این معضل را حل کنند. تصور من این است که ما باید هرچه زودتر برای تولید بحثهای معرفتی و فرهنگی کارساز در برابر اندیشه تکفیری داعش اقدام کنیم و همه هم باید در این کار بسیج شوند.
تسنیم: جایگاه هنر در این زمینه چیست و هنرمندان چه کاری میتوانند در این زمینه انجام دهند؟
وقتی ما این فایل اندیشهای را باز کنیم و با رویکرد فکری با آنها مواجه شویم، درکنارش باید لزوما یک فایل هنری هم باز کنیم؛ مثلا برای پیشبرد اندیشهمان، در زمینه حضور داعش چندین فیلم سینمایی آن هم نه باز با نگاه سیاسی و نظامی بلکه با نگاه اندیشه و فرهنگی تولید کنیم.
هنرمند ما الان باید برود و ببیند داعش روی کجا و کدام نقطه از حسایستهای انسانی دست گذاشته و چگونه مردم را تحریک میکند و آنها را جذب میکند. یک هنرمند وقتی اینها را بررسی کرد میتواند بیاید در قالب اثر هنری به آنها جواب بدهد، گزینه مورد نظر خودش را جایگزین فکر باطل داعش کند و حتی در بحث تفکری جلوتر از سردمداران داعش راه برود.
اما از آنجا که ما هنوز مقابله با جریان منحرف تکفیر را به صورت یک نحله محکم تفکری باور نداریم، یک جریان قوی هنری را هم نمیتوانیم به وجود آوریم. در حالی که یک حرکت قوی فکری لازم است تا در آینده شاهد آن نباشیم که جریان فکری تکفیر به شکل یک سرطان در جهان اسلام گسترش پیدا کند. اگر میخواهیم جلوی داعش را بگیریم در کنار کار نظامی و سیاسی حتما باید کار فکری و فرهنگی انجام دهیم وگرنه هرچه سر این مار زده بشود دوباره سر تولید میکند و حتی تبدیل به مار چند سر میشود؛ این اتفاقی است که برای بهائیت هم افتاد و الان تبدیل به مار چند سری شده که جایگاه بینالمللی پیدا کرده است.
تسنیم: یادم هست دو یا سه سال پیش سینماگران آمریکایی در خصوص واقعه 13 آبان فیلم ساختند و بعد از اینکه آن فیلم در دنیا سر و صدا کرد، تازه برخی سینماگران ما میخواستید در پاسخ به آن اثر غیرواقعی، فیلم بسازند و حقایق 13 آبان را ارائه کنند. کسی هم نپرسید که چرا از سال 58 تا مثلا 92 شما یک اثر سینمایی که بتواند حقایق 13 آبان را بشناساند نساختید! اصولا در طول این سالها به نظر میرسد اهالی فرهنگ و هنر ما در یک موضع انفعال بودهاند و وقتی غرب به مواضع فرهنگی ما حمله کرده تازه ما به فکر دفاع افتادهایم. شاید در خصوص داعش هم چنین اتفاقی بیفتد! یعنی آنها بیایند با یک فیلم مواضع فرهنگی ما را مورد تهاجم قرار دهند تا ما به فکر تولید آثار هنری بیفتیم. چرا ما کمتر در خلق آثار پیشدستی میکنیم و از موضع انفعالی و دفاعی در حوزه فرهنگ بیرون نمیآئیم؟
بعید نیست که این اتفاق باز هم تکرار شود، یعنی بعید نیست که داعش با این قدرت تبلیغاتی که غرب به آنها داده فیلمی بسازد که خودش را موجه و ما را غیرموجه نشان دهد و با این کار بتواند برد زیادی در جامعه جهانی داشته باشد. این دفعه اول ما نیست، بارها این اتفاق برای ما افتاده است. ما شیوه رفتارهای فرهنگی خود را باید بازنگری کنیم. تا وقتی که نشستهایم ببینیم دشمن چه حرکتی میکند تا در مقابل او عکسالعمل نشان دهیم همیشه یک قدم عقبیم. روشی که امام خمینی(ره) داشتند این گونه نبود. ایشان همیشه پیش قدم بود و دشمن همیشه نگران قدم بعدی امام(ره) بود. به محض این که امام(ره) حرکتی میکردند تمام دشمن به چالش کشیده میشد. واقعیتش این است که متفکرین ما باید همچون امام(ره) نگاهشان به آینده باشد در غیر این صورت معلوم نیست به کدام طرف خواهیم رفت.
در بحث نظامی آینده نگری داریم ولی در بحث فرهنگی نه!
مطمئنا رهبر انقلاب در راهبری نیروهای نظامی، آیندهای را متصور شدهاند و بر اساس برنامه شروع کردند به تشکیل و ساماندهی نیروهای نظامی و تولید حرکت و تکنولوژی، به گونهای که پیشرفتهای موشکی، پهبادها و تجارب هوا فضای ما باعث شد تا دشمن جرات حمله نظامی به ما را نداشته باشد. اگر در این حد از پیشرفت نظامی نبودیم چه بسا دشمن جرات پیدا میکرد به ما حمله کند. بنابراین این جنبه از پیشرفت ما کاملا ضروری و مورد نیاز بوده است. اما متاسفانه در بحث فرهنگی با همه تاکیداتی که مقام معظم رهبری داشته و دارند روش آیندهنگری وجود ندارد، برای همین ما در بحثهای فکری از جامعه جهانی عقب هستیم، حتی گاهی در حل معضلات فرهنگی خودمان هم ناتوانیم.
داعش در کار فرهنگی قدرتش را بیشتر خواهد کرد و احتمالا حملات فرهنگی به نظام جمهوری اسلامی بیش از پیش خواهد داشت. فضای حاکم بر نگرش فرهنگی ما لیبرالیستی است. در مورد سیاسیون شاید بتوان برخوردهای لیبرالیستی آنان را به عنوان ابزار کارشان نادیده گرفت ولی در مبحث فرهنگ باید فضای حاکم آرمانگرایانه و با تکیه بر ارزشها باشد تا همچون اوضاع کنونی جامعه با شیب آرام در حال نزول نباشم.
نگاه آرمانگرایانه در فرهنگ حکم میکند که ما در همه بسترهای فکری که عموما دشمن آنها را ایجاد میکند از پیش حضور داشته باشیم و با نگاه به آینده نه تنها منفعل نباشیم بلکه تفکر جهانی را راهبری کنیم. ما هنوز خاطرات این نوع نگرش امام(ره) را در ذهن داریم. باید تلاش کنیم در بحثهای فرهنگی حق را فریاد بزنیم و بر اساس حق طراحی فرهنگی کنیم، قبل از آنکه به چالشی جدید بیفتیم.
تسنیم: یکی از مشکلاتی که باعث شده اهل فرهنگ و هنر کمتر به موضوعاتی مانند داعش یا بحث وحدت بین مسلمانان و... ورود پیدا کنند این است که به نظر میرسد این مسائل کاملا در غبضه اهل سیاست در میآید و در حاشیه آنها حساسیتهای ویژهای مطرح میشود. این حساسیتها باعث میشود هنرمندان کمتر جرات کند به مسائل اینچنینی ورود کنند. میگویند اگر حرفی بزنیم یا توقیف میشویم یا باید دردسرهای زیادی بکشیم تا بتوانیم حرفمان را بزنیم. از سوی دیگر وقتی یک مساله اعتقادی و الهی رنگ و بوی سیاست پیدا میکند خواه ناخواه تلاش برای دفاع از آن امر اعتقادی به عنوان انجام کار سیاسی تاویل میشود و عموم هنرمندان هم دوست ندارن متهم به سیاسیکاری شوند. شاید اینها باعث شده هنرمندان و اهالی فکر و فرهنگ کمتر به سراغ این موضوع بیایند. تحلیل شما در این باره چیست؟
یکی از از ضربههایی که ما در بحث فرهنگ خوردیم از اینجا ناشی شده که همیشه سیاسیون و نظامیها جلودار دفاع یا مقابله بودهاند. این باعث شد که هیچ وقت فرهنگ فرصت شکوفایی پیدا نکند. هنرمندان و فرهنگیان ما یاد نگرفتند که میتوانند خودشان ایجاد حرکت کنند و مرکز انرژی باشند. درک این مفهوم نیاز به تجربه، شجاعت و حمایت دارد و ما هیچ وقت نه حمایت شدیم و نه جرات پیدا کردیم و نه فرصت یافتیم. همیشه یا سیاسیون مرکز انرژی بودند و یا نظامیون.
هنرمندان سیاسیبازی را در همنشینی با سیاسیون یاد گرفتند
البته این اتفاق تا حدی طبیعی هم هست؛ در اوایل انقلاب با حمله منافقین فضای امنیتی در کشور حاکم شد و با حمله عراق فضای نظامی حکمفرما شد؛ چارهای هم نبود وگرنه کشور از دست میرفت. بعدها دیگر به طور کامل از آن دو فضا خارج نشدیم و هیچ وقت فرهنگیان و هنرمندان این فرصت را نیافتند تا از اعتماد نظام حاکم بهرهمند شود و انرژی بالقوه خود را به اثبات رسانند. از طرف دیگر خود هنرمندان هم به مرور سیاسیگری و سیاسیبازی را در همنشینی با سیاسیون یاد گرفتند و این سرطانی است که عالم هنر و فرهنگ را در خود فروبرده است.
هنرمندی که سعی میکرد مستقل باشد، هنرمندی که سعی میکرد آزاداندیش باشد و باید هم اینگونه باشد، بعضا در این فضا تاب نیاورد و خود را همرنگ سیاستبازان کرد و در زیر چتر شعار آزادی یک جور عقب افتادگی فرهنگی را باعث شدند. در این فضاست که سینما میشود این سینمایی که در حال حاضر با آن مشکل داریم و تلویزیون هم میشود فضایی که جامعه را به طرف بیهویتی سوق میدهد و صرفا پوستهای از مذهب را تصویر میکند.
تسنیم: در سالهای آغازین انقلاب کار هنری در کنار کارهای دیگر به عنوان نوعی جهاد تلقی میشد و همه هنرمندان برای آرمانهای مورد اعتقادشان با هم همداستان میشدند جریان هنری راه میانداختند، اما به نظر میرسد امروز هنر در کشور ما بیشتر نوعی تفریح و بازی و کاری فانتزی به حساب میآید و دیگر کسی به عنوان کار جهادی به هنر و فرهنگ نگاه نمیکند! منظورم از طرح این مساله آن است که علاوه بر اهالی فکر و نظر به نظر میرسد هنرمندان ما هم با نوعی کمکاری و بیانگیزهگی یا جدی نگرفتن موضوع مواجهاند. آیا به نظر شما اینطور نیست؟
دقیقا؛ در اوایل انقلاب و مخصوصا در زمان جنگ به دلیل فضای متعالی که وجود داشت هنرمندان در کنار نظامیان و سیاسیون و بسیجیها و مردم دست به دست داده بودند که حرکت به سوی جلو متوقف نشود. از این رو هنرمند خودش را یک بسیجی میدانست، بسیجی نه به معنای نظامیگری، بسیجی به معنای کسی که برای دین خدا و برای برپایی حق و آرمانش با تمام وجود حرکت کند. ولی وقتی عدهای از سیاسیون فضای جامعه را نازل کردند و سطح فرهنگ را آن قدر پایین آوردند که همان هنرمندی که باعث حرکت میشد، چه با خواندن اشعارش، چه با تصویر کردن صحنهها در تابلوهایش و چه با ساخت فیلمهایش، تبدیل شد به گروهی که هنرش را در خدمت ایجاد سرگرمی بکار میگیرد. کسانی که زمانی آرمانها برایشان اصل بود امروز به دلیل نزول فرهنگی جامعه دغدغه و مسالهشان خنداندن مردم شده است.
هنرمند دوست دارد رشد کند، دوست دارد به طرف نور برود و به طرف مفاهیم متعالی برود وقتی که جلویش گرفته میشود و فضا به گونهای میشود که صحبت در رابطه با تعالی و ارزشها تبدیل به یک ضد ارزش میشود، هنرمند مجبور است خود را نازل کند و کارهایی کند که نمیخواهد. هنرمند باید آرمانخواه باشد هر جا که هنر آرمانخواه بوده، رشد کرده است؛ منظورم از آرمانخواهی صرفا هنر دینی نیست، بلکه هنری را مدنظر دارم که قائل به رسیدن به یک ایدهآل است. هنرمند ما چون ایدهآل ندارد نمیداند به کجا میرود؛ بنابراین هیچ معیاری هم برای سنجش ندارد. در صورتی که در اوایل انقلاب ما معیار داشتیم. معیار ما ارزشهای دینی و کلام امام(ره) و ارزشهای موجود در جامعه بود، معیار ما هدف والای نظام بود و هر کاری که میکردیم با این معیارها میسنجیدیم. ولی الان کسی خود را مقید به معیاری نمیداند و معلوم نیست به کجا میرویم!
پدیده داعش برای شیعه یک فرصت است
تسنیم: در پایان اگر سخن تکمیلیای دارید بفرمایید؟
به نظر من داعش یک فرصت است. ما معتقدیم هیچ برگی بیاذن الهی نمیافتد. برای یک بار هم که شده بیاییم داعش را جدا از بحث نظامی، سیاسی و حتی جدا از بحث فرهنگی بنگریم. بیاییم از منظر برنامههای الهی نگاه کنیم. چه کسی فکر میکرد که در قرن بیست و یکم یک گروه کوچک و بیهویت با عنوان وهابیت آن قدر قدرت بگیرند که بتواند دنیا را به چالش بکشد؟ حالا اگر این اتفاق عجیب رخ داده برنامه خداوند برای آینده چیست؟ طبق تعالیم قرآن، ما موظف به تدبر و تفکر در آیات هستیم. باید به پیرامون خود نگاه کنیم و اتفاقات بزرگ جهانی را رصد کنیم و در آنها بیندیشیم تا چراغ راهی برای آینده باشد. به نظر من در این فضا باید از خود بپرسیم که خداوند چرا داعش را در مقابل شیعیان قرار داده است؟ چرا این گروه برای هیچ مذهبی حرمت قائل نیست؟ باید به این سئوالها اندیشید تا براساس آن حرکتهای بعدی را تنظیم نمود.
به نظر میرسد که به مرور داعش همه را به چالش اندیشهای خواهد کشید. فراموش نکنیم خداوند ربالعالمین است و برای رشد مخلوقاتش فضاسازی و بسترسازی میکند تا مجبور به حرکت شوند. خداوند فضایی ایجاد کرده که درآن شیعه رشد کند. بعید نیست تا چند وقت دیگر داعش باعث شود هم مسیحت و هم ادیان دیگر به چالش فکری کشیده شوند و تمامی ادیان از رویارویی با آنان عاجز بمانند. در این صحنه است که علمای ما میتوانند حقانیت شیعه را در جهان فریاد بزنند.
متفکر ما باید اضطراب رزمندگان شیعه در عراق و سوریه را داشته باشد
شیعه باید به جایگاهی برسد که اگر پدیده یا مشکلی در جهان اتفاق افتاد و همه ادیان از حل آن عاجز شدند، آن را حل کند. شیعه باید در مسابقه ادیان از همه سریعتر و قوی تر باشد. اگر اینطور نگاه کنیم حضور موجودات منفوری مثل داعش، انگیزهای برای حرکت و تفکر در جامعه شیعه است، بنابراین نباید با دامن زدن بیش از حد به بحثهای سیاسی و نظامی و محدود کردن داعش به پدیدهای صرفا سیاسی و نظامی، این فرصتی که خدا برای اهل تفکر ایجاد کرده است را بگیریم، بلکه باید بگذاریم اهل تفکر به چالش بیفتند و نگران شوند و به میدان بیایند.
جهان اسلام به پشتوانه «تفکر شیعی» ایستاده نه موشک شهاب 3
حسی که امروز نظامیهای شیعه در سوریه و لبنان و عراق دارند را اهل فکر و اندیشه ما باید در خود احساس کنند. در چنین شرایطی که جوانان شیعه با جریانهای وهابی و تکفیری میجنگند و خونشان را نثار میکنند اهل تفکر ما نباید خواب راحت داشته باشند، باید نگران باشند تا جلوی حمله خطرناکتر و ریشهایتری که همان حمله فکری است را بگیرند. بنابراین اهل تفکر در جهان شیعه باید خود را در معرض یک فرصت و یک امتحان ببیند، نگران باشد و وارد صحنه شود؛ این صحنه، صحنه اهل تفکر است نه صحنه نظامیها. البته نه اینکه نیازی به نظامیگری نیست، آن هم بسیار لازم است و نظامیها لطف میکنند و نمیگذارند تکفیریها از جایی که هستند جلوتر بیایند اما اهل اندیشه باید بدانند که نظامیهای ما این کار را میکنند تا آنها فرصت پیدا کنید و جواب شبهات و انحرافات را بدهند و جریانی فکری و فرهنگی ایجاد کنند. ما میدانیم که مذهب حق، شیعه است و جهان اسلام هم امروز به پشتوانه تفکر شیعه حرکت میکند نه به پشتوانه موشک شهاب 3. بنابراین اگر تفکر شیعه پویا نشود جهان اسلام روی هوا میماند. شما ببینید که در مصر با یک تعلل چه اتفاقی افتاد! این تعللها نباید ادامه پیدا کند.
انتهای پیام/