تصویربردار دفاع مقدس نخستین تصاویر آزادسازی خرمشهر را روایت میکند
خبرگزاری تسنیم: تصویربردار نخستین تصاویر آزادسازی خرمشهر التهاب و دلهره ناشی از تهیه و ارسال گزارش و تصاویر آزادسازی خرمشهر را در گفتوگوی تفصیلی با تسنیم روایت میکند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از شیراز، امروز یکی از ارکان اصلی دنیای اطلاعات و ارتباطات تصویر است و تصور دنیای عاری از تصویر از گمان همگان خارج است و عکس و فیلم به عنوان سندی از اسناد مکتوب و ثبت شده تاریخی و یادآور خاطرههای تلخ و شیرین خانوادههاست و بخشی از تاریخ و فرهنگ ملتها را روایت میکند.
اهمیت تصویر در ثبت و ضبط ابعاد هر حماسه و انتقال آن از نسل حماسهآفرین به نسلهای بعد و در یک کلام پیامرسانی هر رخداد و واقعهای از بزرگترین کارکردهای فیلم و عکس و برای ما یادآوری زمان گذشته است.
در هشت فصل حماسه این مرز و بوم آنچنان که شایسته بود رسالت تصویربرداری محقق نشد اما دوربینهایی که تا آن زمان سمت و سوی خود را نمیشناختند وارد جبههها شدند و از دل خاکریزها و در زیر آتش توپ و خمپارهها و درکنار بوی باروت تصاویری جاودانه را در دل قاب نشاندند.
بودند مردانی که سلاحشان دوربین بود و از پشت لنز به دلاورمردی رزمندگان نگریستند و بزرگترین حماسه جاویدان تاریخ و زیباترین چهرههای خداپرست را در جبهههای نبرد با دوربین خود ثبت و ضبط کردند و مصادیق بارز عشق و توحید را به تصویر کشیدند.
خاطرات یکی از تصویربرداران گمنام انقلاب و دفاع مقدس شنیدنی است، جعفر امیری، فرزند امامقلی ساکن فیروزآباد متولد عشایر قشقایی طایفه «کهواده رعیت»، پاسدار بازنشسته سپاه ناحیه فیروزآباد است که به همین بهانه پای درد دل و خاطرات ایشان نشستیم؛
تسنیم: خلاصهای از فعالیت فرهنگی خود در هشت سال دفاع مقدس را بیان کنید.
امیری: در خرداد سال 1358 از دبیرستان شهدای عشایری شیراز با معدل 18.11 فارغالتحصیل و در همان سال در کنکور سراسری شرکت کرده و در رشته الکترونیک دانشگاه صدا و سیما (مدرسه عالی تلوزیون و سینما) پذیرفته شدم.
تا زمان انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاهها در سال 1359 در آن دانشکده مشغول به تحصیل بودم و پس از تعطیلی دانشکده با توجه به عضویت و همکاری با انجمن اسلامی دانشجویان و درخواست ریاست وقت سازمان صدا و سیما برای به کارگیری دانشجویان مسلمان در قسمتهای مختلف سازمان به همراهی تعدادی از برادران عضو انجمن اسلامی مشغول به کار شدیم و بنده نیز در واحد فنی و پشتیبانی قسمت رپرتاژ (جام جم) فعالیت خود را آغاز کردم.
با آغاز جنگ تحمیلی مدت کوتاهی در یک فرستنده مخفی که در منزل ارتشبد معدوم نصیری در بالای دربند تهران که برای احتیاط نصب و راهاندازی شده بود مشغول انجام وظیفه بودم و در پانزدهم آبانماه سال 1359 به همراهی تنی چند از برادران دانشجو با همکاری مسئول واحد مربوط سازمان صدا و سیما با در اختیار قرار گرفتن یک عدد دوربین ویدئویی و تجهیزات مربوطه دیگر عازم اهواز شدم.
با توجه با اینکه مرکز صدا و سیمای اهواز فاقد امکانات تصویری و فقط مرکز رادیویی بود و مرکز سیمای استان خوزستان در آبادان مستقر بود و آن مرکز نیز به دلیل اینکه در نزدیکی اروندرود راهاندازی شده بود بر اثرحملات وحشیانه عراق کاملاً منهدم شده و امکانات آن از بین رفته بود به همین دلیل بنده با همکاری مسئولان سازمان صدا و سیما در مرکز اهواز با همین امکانات جزئی و در بدترین شرایط که شهر اهواز از چند محور تحت فشار بود نسبت به راهاندازی سیمای اهواز اقدام کرده و نسبت به تهیه خبر مصور و ارسال آن به مرکز اقدام کردم.
تسنیم: با وجود چنین شرایطی و نبود امکانات ویدئویی شما چگونه تصاویر را تهیه میکردید؟
امیری: در آن شرایط و نداشتن امکانات ویدئویی بیشتر در مناطق عملیاتی جنوب حضور فعال داشته و از تلاش رزمندگان گزارش تصویری تهیه و به مرکز ارسال کردم زیرا همین حضور یعنی تهیه گزارش بیشتر.
تسنیم: خاطرات خود را از عملیاتهایی که در آن حضور داشتید بیان کنید.
امیری: از جمله این عملیاتها میتوانم به تکهائی چون تک محور آبادان ماهشهر (مشهور به جبهه مدن)، تک محور شوش (زعن و عنکوش)، تک ارتفاعات اللهاکبر، دهلاویه، تک امام مهدی (عج) در غرب سوسنگرد و عملیات شانزدهم دی ماه سال 1359 در هویزه اشاره کنم که در این تکها حضور فعال داشته و گزارش تهیه کردم.
در خرداد ماه سال 1360 در عملیات «فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا» که بعد از عزل بنیصدر ملعون توسط حضرت امام خمینی (ره) در منطقه دارخوین (روستای محمدیه به طرف پل مارد) حضور فعال داشتم و قبل از عملیات در مقر نیروهای عملکننده که بیشتر آنها برادران اعزامی از اصفهان که در انرژی اتمی دارخوین مستقر بودند حضور یافته و از آماده شدن آنان برای عملیات فیلم و گزارش تهیه کردم که پس از عملیات مشخص شد تعدادی زیادی از آن عزیزان در آن عملیات به فیض شهادت نائل شدند.
برادرانی که رشادت و شهامت آنان در آن روزها در مناطق عملیاتی جنوب مشهور و زبانزد بود، عزیزانی که خودم شاهد بودم که با کمترین امکانات در روستای محمدیه و سلمانیه چگونه در برابر هجوم دشمن مقاومت میکردند، هیچ وقت و هیچ زمان رشادت و مناجات آنان در آن سنگرهای آنچنانی را در روستای محمدیه و خط مشهور به خط شیر را فراموش نمیکنم.
در آن شب فراموش نشدنی من به همراه خبرنگار شهید «احمد سگوندی» که همیشه برای من به عنوان اسوه تقوا، شهامت و شجاعت است و در بیشتر مأموریتهای مشکل شرکت داشت همراه با نیروهای عملکننده به طرف روستای محمدیه حرکت و از کانالی که قبلاً توسط برادران رزمنده حفر شده عبور کردیم و در چند متری خطوط اول دشمن مستقر شده و با آغاز درگیری از عملیات موفقیتآمیز برادران در آن منطقه که فرماندهی مستقیم آن را سردار صفوی بر عهده داشتند گزارش تهیه کردیم.
در ادامه عملیات با توجه به شروع پاتک دشمن به همراهی تنی چند از برادران پاسدار که از سپاه حمیدیه اعزام شده بودند و دارای یک دستگاه خودرو جیپ که یک عدد موشکانداز بر روی آن نصب شده بود برای جلوگیری از پاتک دشمن به طرف نیروهای عراقی حرکت کردیم و با توجه به آشنایی با نامبردگان و اطلاع از عملکرد آن برادران در جبهههای مختلف تا آخرین حد امکان در کنار جاده اهواز آبادان به طرف پل مارد پیشروی کرده و در یک سنگر تانک مستقر شدیم.
این برادران پاسدار تانکهای دشمن را که در چند صد متری ما قرار داشت هدف گرفتند و پاتک سنگینی را آغاز کرده و یکی از تانکهای دشمن را منهدم کردند که از تمام این صحنهها گزارش تهیه کردیم تا اینکه جمع حاضر که نزدیک به ده نفر بودیم به وسیله تیر مستقیم تانک مورد هدف قرار گرفتیم و من پس از مدتی که بر اثر موج انفجار گلوله تانک و خونریزی شدید از ناحیه گوش، بینی و دهان بیهوش شده بودم متوجه شدم که خودرو جیپ حامل موشکانداز در حال سوختن است و امکانات فیلمبرداری بر اثر انفجار آتش گرفته و از آن جمع ده نفری هیچکدام از نیروها زنده نیستند، به طرف تانکهای عراقی نگاه کردم دیدم تانکها فاصله را خیلی کمتر کردهاند و در حال پیشروی هستند و در آن محل هم هیچ نیرویی برای جلوگیری از هجوم تانکها وجود نداشت، به ناچار با تلاش زیاد جنازه شهید احمد سگوندی را پیدا کردم و دو عدد نوار ویدئویی که از مراحل مختلف عملیات ضبط کرده بودم برداشتم به این امید که با توجه به موقعیت زمان عزل بنیصدر خائن و آن عملیات مهم آن شب تصاویری از عملیات پیروزمند رزمندگان روی آنتن برود.
با برداشتن نوارها با اینکه در تیررس انواع آتشهای سبک و سنگین دشمن بودم به علت ضعف شدید جسمانی و تنهایی خود را با سعی و کوشش به خطوط عقب رسانده و به یک اکیپ دیگر از برادران صدا و سیمای اهواز که به عنوان پشتیبان مستقر بودند جریان را اطلاع دادم که چند نفر از برادران برای انتقال جنازه مطهر شهدا حرکت کردند اما متأسفانه وقتی به آن نقطه میرسند مشاهده میکنند که تانکهای عراقی درآنجا مستقر شدند و امکان دسترسی به جنازهها و انتقال آنها به عقب وجود ندارد.
بعد از اینکه از انتقال جنازه شهدا مأیوس شدم همراه با اکیپ دیگر به طرف اهواز حرکت کرده و گزارش را تحویل سازمان صدا و سیما دادم که در آن شب از شبکه سراسری به عنوان بهترین عملیات از آغاز جنگ که نتایج و پیروزیهای خوبی داشته معرفی شد.
پس از ارسال گزارش با توجه به وضعیت جسمانی به بیمارستان منتقل شدم و مدتی در اهواز بستری بودم و پس از آن برای ادامه درمان از طریق سازمان صدا و سیما به تهران اعزام شدم.
پس از بهبودی نسبی مجدداً به صدا وسیما مراجعه کردم تا اینکه در عملیات ثامنالائمه که منجر به شکست حصر آبادان شد به محور پل مارد اعزام شدم، پس از تهیه گزارش از پیشروی رزمندگان و تصرف پل مارد و پل قصبه که توسط عراق برای عبور از کارون بر روی آن رودخانه نصب شده بود با هدف پیدا کردن جنازه شهید سگوندی و دیگر شهدای همراه به محل درگیری در عملیات «فرماندهی کل قوا، خمینی روح خدا» مراجعه و جنازه مطهر شهدا را پس از چهار ماه پیدا کردیم و به اهواز انتقال دادیم.
در ادامه عملیات با توجه به وسعت منطقه عملیاتی با استفاده از هلیکوپترهای هوانیروز از کل منطقه و از مراسم سان شهید فلاحی، شهید فکوری و شهید کلاهدوز از اردوگاه اسراء در منطقه هندیجان فیلم و گزارش تهیه کردیم که آخرین تصویر این سرداران مربوط به بنده است.
در عملیات طریقالقدس نیز سعادت شامل اینجانب شده و از طریق سازمان صدا و سیما به همراهی برادر بهروز گودرزی (نمایندگی سابق صدا و سیما در جنوب شرق آسیا) به محور بستان مأمور شدم و در شب اول عملیات و در سنگری که سردار صفوی فرماندهی عملیات آن محور را بر عهده داشتند حضور یافتم و از نحوه فرماندهی، هدایت نیروها و موفقیت رزمندگان آن محور گزارش تهیه کردم.
من این افتخار را دارم که نخستین گزارش تصویری را از شهر بستان تهیه کردم و این گزارش به سراسر جهان مخابره شد و ملت قهرمان ایران تصاویر آزادی این شهر را پس از یک سال که در اشغال و تصرف دشمن بود مشاهده کردند و در ادامه این عملیات در بقیه محورها نیز حضور داشتم و از رشادت و تلاش رزمندگان در پل سابله و محور شمالی رودخانه نیسان فیلم و گزارش تهیه کردم.
در بهمن ماه 1360 با توجه به هجوم گسترده دشمن به منطقه تنگه چزابه به منظور تصرف مجدد بستان حضور فعال داشتم و از مقاومت و ایثار رزمندگان طی چند هفته در منطقه رملی و باتلاقی چزابه گزارش تهیه کردم، در این عملیات یکی از همکارانم از ناحیه شکم مجروح شد.
در عملیات فتحالمبین با توجه به گستردگی منطقه عملیاتی مدتی پیش از آغاز عملیات به همراه چند اکیپ دیگر صدا و سیما در منطقه عمومی شوش مستقر شدیم و از آمادگی برادران برای شرکت در عملیات گزارش تهیه کردیم، پس از آن از شکست دشمن در شوش قبل از آغاز عملیات رزمندگان فیلمبرداری کردیم تا اینکه شب اول عملیات فتحالمبین به قرارگاه فجر که مسئولیت محور شوش را بر عهده داشت مأمور شدم.
با توجه به اینکه رزمندگان ما در این محور موفقیت چندانی نداشتند لذا مجدداً با ادامه مرحله دوم قرارگاه فتح که سردار صفوی فرماندهی آن قرارگاه را بر عهده داشتند مأمور شدم و از پیروزیهای بسیار بزرگ آن قرارگاه با مدیریت و هدایت خوب سردار صفوی در ارتفاعات میشداغ، رقابیه، شکست دشمن و به اسارت درآمدن چندین هزار نفر از نظامیان عراق گزارش تهیه کردم که از شبکه سراسری پخش شد.
در مرحله سوم عملیات فتحالمبین به همراهی برادران گودرزی به قرارگاه نصر به فرماندهی سرداران شهید حسین باقری و امیر شهید صیاد شیرازی مأمور شدم، ضمن تهیه گزارش از نحوه هدایت و فرماندهی آن عزیزان به همراهی چند نفر از برادران اعزامی از قرارگاه از خطوط اولیه دشمن عبور کردیم و خود را به نیروهای لشکر 27 حضرت رسول(ص) و لشکر 21 حمزه(ع) که پیش از آغاز عملیات مواضع دشمن را دور زده بودند و در پشت توپخانه دشمن مستقر شده بودند، رساندیم که در این بین با توجه به اینکه دشمن در منطقه عمومی شوش و تپه سبز با نیروهای خودی درگیر بود با خودرو از پشت سر عراقیها حرکت کردیم و در این لحظه خودرو ما زیر آتش سلاح سبک دشمن قرار گرفت.
با پشت سر گذاشتن دشمن در نخستین ساعات طلوع آفتاب خود را به ارتفاعات ابوصلیب خات (رادار و سایت 4 و 5) رسانده و از این نقاط که به عنوان سمبل منطقه عملیاتی دزفول و شوش بود گزارش تهیه کردم که همان شب از شبکه سراسری و ماهواره پخش شد. (احتمالاً در رابطه با همین ارتفاعات صدام اعلام کرده بود اگر نیروهای ایرانی رادار و سایت 4 و 5 را بگیرند کلید بصره را تحویل ایران میدهم).
در عملیات بیتالمقدس نیز حضور فعال داشته و در مرحله اول در محور کرخه نور و طراح و چند مرحله از پاتکهای دشمن بر روی جاده اهواز خرمشهر و ایستگاه گرمک و حسینه گزارش تهیه کردم و پس از آن از ادامه پیشروی رزمندگان به طرف مرزهای بینالمللی در منطقه عمومی کوشک گزارش تهیه کردم.
در عملیات منطقه عمومی فکه توسط قرارگاه فجر نیز شرکت کردم و پس از رسیدن رزمندگان به مرزهای بینالمللی و فرار دشمن از منطقه عمومی هویزه، جفیر و طلائیه این سعادت را داشتم که به عنوان نخستین اکیپ فیلمبرداری وارد شهر مظلوم هویزه شوم و از آزادی این شهر گزارش تهیه کنم که از شبکه سراسری پخش شد و ملت مسلمان ایران بازگشت این شهر مظلوم به آغوش میهن اسلامی را جشن گرفتند.
در مرحله سوم این عملیات به محور لشکر مقدس 7 ولیعصر(عج) مأمور شدم و به همراه رزمندگان این لشکر پس از عبور از دژ خرمشهر و جاده خرمشهر شلمچه، بصره، پل نو و نهر عرایض حرکت کردیم و از موفقیتهای رزمندگان و شکست دشمن گزارش تهیه کردم و در روز سوم خرداد که منجر به آزادسازی خرمشهر شد از آخرین مقاومت دشمن در گمرگ خرمشهر گزارش تهیه کردم و از آنجا به طرف مسجد جامع خرمشهر که مظهر رشادت، شهادت و مقاومت بود حرکت کردم و در اولین ساعات آزادی شهر وارد مسجد شدم و از شور، شعف و شادی رزمندگان در این مکان مقدس گزارش تهیه کردم.
پس از تهیه گزارش به علت اینکه خودرو گروه فیلمبرداری بر اثر اصابت ترکش از کار افتاده بود با تلاش زیادی راهاندازی شد و با بیسیم تهیه گزارش را به مرکز اهواز اطلاع دادیم و با توجه به اینکه در مسیر جاده اهواز خرمشهر ترافیک زیادی وجود داشت نتوانستیم که در سر موعد مقرر خود را به سازمان برسانیم و گزارش را به مرکز ارسال کنیم، رادیو اخبار سراسری هم اعلام میکرد که از مرکز اهواز گزارش تصویری تهیه شده است که به محض دریافت از شبکه سراسری پخش خواهد شد.
التهاب و دلهره عجیبی گروه ما را در برگرفته بود زیرا هیچ یک از ما نمی دانستیم آیا گزارش تهیه شده قابل پخش است یا نه و اگر تصویرها خراب باشد چه جوابی به انتظار میلیونها نفر از ملت قهرمان ایران حتی دیگر مسلمانان اقصی نقاط جهان داشتیم.
پس از اتمام خبر سراسری تلویزیون، وارد مرکز اهواز شده و متوجه شدیم تمام کارکنان سازمان منتظر حضور ما هستند و به محض حضور اکیپ فیلمبرداری در سازمان و اعلام آمادگی مرکز برای دریافت تصویر، گزارش تهیه شده بدون آنکه کنترل، مونتاژ و تصحیح شود به مرکز ارسال شد و از آنجا هم مستقیماً از شبکه سراسری پخش شد.
این لحظات را در جمع صمیمی همکاران صدا و سیما در اتاق پخش مرکز اهواز سپری کردم و حضور خود در جمع بسیجیان خستگی ناپذیر صدا و سیمای مرکز اهواز را هرگز فراموش نمیکنم.
زمانی که تصویر مسجد جامع خرمشهر پخش میشد گزارشگر شهید آل محمد (معاون استانداری ایلام) به همراهی جمع حاضر اقدام به گفتن اذان کردند و اشک شوق از چشمان حاضران جاری شد.
در این مرحله افتخار نصیب من شد که بتوانم نخستین تصاویری که از آزادسازی خرمشهر قهرمان که از شبکه سراسری و ماهواره پخش شد را تصویربرداری کنم و بهترین سعادت که در طول زندگی نصیبم شده است همین موضوع است.
در عملیات رمضان به همراهی گزارشگر شهید غلامرضا رهبر در مراحل مختلف عملیات حضور داشتم و از تلاش رزمندگان و تصرف خاکریزهای مثلثی و کانال پرورش ماهی و پاسگاه زید گزارش تهیه کردم.
با توجه به اینکه علاقه خاصی به سپاه داشتم و رکود جبهههای جنگ پس از عملیات رمضان را دیدم با راهنمایی دوست و همکار عزیزم پاسدار بازنشسته سرهنگ الله کرم روستا، مسئول وقت فرهنگی سپاه، که یکی از الگوهای به حق پاسداری در شهرستان بود از شهریورماه سال1361 از صدا و سیمای مرکز اهواز تسویه حساب کرده و به عضویت سپاه فیروزآباد در آمدم.
با دوستان خود که در واحد فرهنگی سپاه حضور داشتند با تلاش شبانهروزی اقدام به تبلیغات جبهه و جنگ در مرکز شهرستان و روستاهای تابعه کردیم، لازم به یادآوری است که در سالهای 61 تا سالهای پایانی دوران دفاع مقدس بیشتر روستاهای شهرستان از نعمت برق محروم بودند، به همین دلیل با تهیه امکانات سمعی و بصری و فیلمهای جبهه و جنگ حضور امت حزبالله در جبهههای نبرد تقویت شد.
در تیرماه 1362 از طریق سپاه فیروزآباد برای ادامه خدمت در تیپ 33 المهدی به آن یگان اعزام و در واحد تبلیغات مشغول خدمت شدم و با تهیه امکانات خیلی ناچیز از جمله یک عدد دوربین عکاسی معمولی و یک عدد دوربین فیلمبرداری «سوپر هشت» از حضور فعال آن یگان در عملیات والفجر 2 در منطقه غرب کشور، پیرانشهر و حاج عمران عکس و فیلم کردم.
از سال 1363 به لشکر 19 فجر اعزام و به مدت چهار سال تا پایان جنگ و قبولی قطعنامه در آن یگان مشغول خدمت شدم که در این مدت بیش از 250 ساعت تصویربرداری و 4 هزار فریم عکس از رزمندگان تهیه کردم که بارها در مراسم مختلف این فیلمها و عکسها مورد استفاده قرار گرفت.
تسنیم: از حضور و خدمت خود در لشکر فجر شرح مختصری بیان کنید.
امیری: در مدت زمانی که در خدمت لشکر فجر بودم در عملیات قدس 3 در تیر ماه سال 1364 در شرق دهلران حضور فعال داشتم و از این عملیات گزارش تهیه کرده و به صدا و سیمای مرکز اهواز برای پخش از شبکه سراسری ارسال کردم.
از مراحل مختلف آموزش رزمندگان قبل از عملیات والفجر 8 در بهمن ماه سال 1364 و حضور فعال در حین و پس از عملیات گزارش مصور و عکس تهیه کردم و میتوان گفت نخستین گزارش تصویری عبور از اروند خروشان و تصرف شهر فاو عراق توسط رزمندگان و اعلام رمز عملیات با نام حضرت زهرا (س) توسط فرماندهی محترم لشکر فجر که در شب اول از شبکه سراسری صدا و سیما پخش شد توسط اینجانب تصویربرداری و تهیه شد.
در عملیات کربلای 4 و 5 حضور فعال داشتم و از اجرای این عملیات در منطقه عمومی شلمچه گزارش تصویری تهیه کردم که از شبکه سراسری پخش شد، یکی از تصاویر ماندگار این عملیات عبور تعداد زیادی از اسرای عراقی در منطقه آب گرفتگی شلمچه است که این تصاویر بارها از شبکههای مختلف صدا و سیما پخش شده است.
در عملیات والفجر 10 در منطقه عمومی حلبچه در اواخر سال1366 نیز حضور داشتم و از قتل عام مردم حلبچه در روستاهای اطراف توسط حکومت بعثی صدام با بمباران شیمیایی گزارش مصور تهیه کردم، این تصاویر منحصر به فرد و دردآور است، در خطوط پدافندی نیز در مناطق مختلف حضور داشتم و از مأموریتهای پدافندی یگان مربوط تصویربرداری و عکاسی کردم.
به گزارش تسنیم، این تصویربردار گمنام دوران دفاع مقدس که بیش از 4 هزار فریم عکس از آن دوران تهیه کرده است تاکنون موفق به تهیه بانک اطلاعاتی از تمام مطالبی که هر یک روشن کننده و بیانگر بخشی از دوران هشت ساله دفاع مقدس است نشده و هیچ نهاد و ارگانی نیز در این راستا وی را یاری نکرده است.
آقای امیری که خود از یادگاران دوران دفاع مقدس است از برخی بیمهریها نسبت به خودش و آثارش گلایه دارد و میگوید در مدت زمان حضور خود در جبهههای نبرد هشت ساله ایران اسلامی با مشقت و سختی فراوان تصاویری ماندگار خلق کردم، با وجود اینکه سالها از پایان جنگ میگذرد این آثار و تصاویر آرشیو نشده است البته خودم با توجه به امکاناتی که در اختیار داشتم و کاملاً شخصی بود بخشی از این آثار را در بانک اطلاعاتی ثبت کردم اما بخش عمده این آثار هنوز جایی ثبت نشده و اگر عمر من به سر رسد کسی درباره این آثار چیزی نمیداند و نهتنها تمام زحمات من به هدر میرود بلکه این میراث ماندگار هم از بین میرود.
این جانباز دوران دفاع مقدس در زمان حاضر گمنام است چرا که کسی دیگر از وی سراغی نمیگیرد و هیچ یک از عکاسان ما در استان یا نهادهای مرتبط به دنبال کسب تجربیات این یادگار دوران دفاع مقدس نیستند، تجربیاتی که با خون دل کسب شده و به دست آوردن آن ساده نیست و هر کسی نیز به سادگی تجربیات ارزنده خود را در اختیار دیگران قرار نمی دهد.
این تصویربردار و فیلمبردار ارزنده استان فارس در مدت زمان کوتاه حضور خود در دفتر خبرگزاری تسنیم برخی از تصاویر و عکسهای تهیه شده در دوران دفاع مقدس را به خبرنگاران نشان داد و خاطره مربوط به هر یک از آنها را بیان کرد که هر یک از آنها دنیایی از رشادتها، صبوریها و مقاومتها را در دل خود به یادگار داشت، بخشی از این خاطرات به همراه تصاویر مرتبط در ادامه میآید؛
این عکس معرف تعدادی از سرداران شهری است که امام علی (ع) در زمان حکومت خود برای آن فرماندار انتخاب کرد و این شهر بیش از 4 هزار و 500 شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.
جعفر امیری در مورد این عکس میگوید که عکس فوق پیش از عملیات کربلای 4 گرفته شده است، نفردوم سمت چپ سردار شهید علی اکبر حبشی، فرمانده گردان امام علی (ع)، است که در عملیات کربلای 5 به دیدار حق شتافت، شهید غلامحسین کرمی نفر سوم سمت چپ است که فرمانده یکی از گروهانهای این گردان بود و نفر چهارم سمت راست سردار شهید عباس حقپرست است که ایشان نیز فرمانده گردان امام علی (ع) بود و در عملیات کربلای 4 آسمانی شد.
این عکس مربوط به پس از عملیات خیبر در منطقه عمومی کوشک است که براثر باران سیلآسا شرایط برای رزمندگان مشقتبار شده و جزء شکار لحظههای سال 1363 است و این را نشان میدهد که در چنین شرایطی نیز رزمندگان ایستادگی کردند و در برابر سختیها چون کوه استوار بودند.
عکس فوق خاطره سفره ساده و بیریای برادر پاسدار جعفر امیری با دوتن از شهدای تبلیغی دفاع مقدس را تداعی میکند، نفر وسط جعفر امیری، نفر سمت راست شهید ذبیحالله فهندژ، مسئول تبلیغات محور عملیات و نفر سمت چپ سردار شهید ابوذر دهقان، جانشین تبلیغات لشکر 19 فجر است، این عکس در بهمن ماه سال 1363 در منطقه دشتعباس گرفته شده است.
این عکس نیز جزء آرشیو عکسهای برادر رزمنده، هنرمند دیروز و پاسدار گمنام امروز جعفر امیری است که در اسفند 1363 در منطقه عملیاتی سومار گرفته است و نشان از تلاش شبانهروزی نیروهای تبلیغات در برجسته کردن ارزشها و فعالیتهای دفاع مقدس دارد، و این نشانی از آمادگی رزمندگان از پایان یک عملیات تا آغاز عملیاتی دیگر است، از سمت چپ نفر چهارم مداح اهل بیت(ع) حاج کاظم محمدی است.
شدیدترین سرما هم در مقابل ایمانهای گرم و ارادههای داغ و پولادین فرزندان روحالله چارهای جز تسلیم و شرمساری نداشت.
این دو عکس هم اسفند ماه 1366 ارتفاعات مشرف بر دزلی مریوان که رزمندگان برای عملیات والفجر 10 آماده میشدند را به یاد پاسدار جعفر امیری میآورد.
وی درباره این عکس گفت: پس از گرفتن همین عکس همراه نعمتالله دستان از نیروهای جمعی سپاه کازرون برای آمادگی بیشتر به بالای ارتفاعات رفتیم اما به دلیل سرمای شدید به کلیه درد شدیدی مبتلا شدم، آقای دستان با سختی مرا از ارتفاعات پایین آورد و به بیمارستان مریوان انتقال داد، چند روزی بستری بودم اما بهبود پیدا نکردم و دردم شدیدتر شد به بیمارستان سنندج اعزام شدم و در بیمارستان سنندج دوری از جبهه و رزمندگان مرا بیشتر از درد کلیه آزار میداد تا جایی که با وجود کاهش 15 کیلوگرمی وزنم حاضر نبودم به مرخصی بروم و گفتم اگر قرار است بمیرم بهتر است در عملیات بمیرم، دوباره به منطقه بازگشتم و با توسل به اهل بیت (ع) دردم کامل برطرف شد و فعالیت خود را در جبهه ادامه دادم.
فاو یادگار حماسه، صبر و ایثار است و هنوز که هنوز است خاک این دیار حسرت روزهایی را میخورد که گامهای با صلابت دریادلان حریم ولایت، استوار و محکم بر آن مینشست و مناره مسجد فاو همیشه بر خود میبالد به سالهایی که میزبان بیرق متبرک و منقش به حضرت علیبنموسیالرضا (ع) بوده است.
این عکس را هم در آلبوم جبهه برادر پاسدارجعفر امیری یافتیم که یک روز پس از آزادسازی فاو، مناره مسجد فاو را به تصویر میکشد، وی میگوید در این زمان من به عنوان فیلمبردار لشکر 19 فجر در عملیات والفجر 8 حضور داشتم و افتخار اولین گزارش پخش شده از شبکه سراسری از این عملیات که فتح فاو را به دنبال داشت نصیب من شد.
این عکس یادآور یکی دیگر از خاطرات فیلمبردار صدا وسیمای اهواز آقای جعفر امیری است که در تاریخ هشتم آبان 1360 مقارن با روز آزادسازی بستان در عملیات طریقالقدس گرفته شده است که نفر نشسته بهروز گودرزی خبرنگار صدا و سیما و نفر ایستاده سمت راست شهید بهروز خلیلیان گزارشگر رادیو اهواز چند لحظه قبل از شهادتشان است.
آقای امیری میگوید در همین روز نخستین تصاویر از شهر آزاد شده بستان توسط ایشان و بهروز گودرزی به صدا و سیما ارسال و به صورت سراسری پخش شد.
این عکس از دیگر عکسهای موجود در آلبوم برادر پاسدار جعفر امیری توضیحات جالبی دارد، وی درباره آن نقل میکند که این عکس مربوط به تیر ماه سال 1364 در منطقه دهلران است، نفر وسط سردار جعفر عالیکا، فرمانده وقت گردان امام مهدی (عج) بود و دو نفر سمت چپ شهید مهدی نظیری و شهید مصطفوی از بچههای گردان امام مهدی بودندکه در عملیات قدس 3 در حین برگشت از عملیات به علت گرمای بالای 50 درجه و به خاطر نداشتن آب در اثر تشنگی به فیض شهادت نائل شدند، این عکس پیش از آغاز عملیات گرفته شده است.
این عکس مربوط به برادر پاسدار علیمحمد شمشیری است که در سمت چپ این تصویر چهره وی مشخص است، این عکس در اواخر سال 1360 و اوایل سال 1361 در کنار کارخانه ناوچهسازی کارون در گردان مستقل شهید حمیدی گرفته شده و مکانی که در عکس مشاهده میشود قسمتی از خط لب شط کارون است که خاکریز نداشت و آن قسمت رزمندگان با حفر تونل زیر زمین توانسته بودند خود را از دید دشمن محفوظ بدارند، همان طور که در این عکس پیداست صداقت و سادگی و استفاده از غذاهای ساده در جبهه یک فرهنگ بوده و این میتواند الگویی برای جامعه امروز و تلنگری برای زندگی اشرافیگری برخی افراد در جامعه باشد.
این عکس مربوط به تعدادی از رزمندگان دفاع مقدس است که شرح آن از زبان برادر پاسدار ابوذر کوثریزاده شنیدنی است، در این عکس پاسدار کوثریزاده نفر اول سمت چپ تصویر قرار دارد و به گفته وی عکس در مدرسه شهید براتی اردوگاه شهید طالقانی ماهشهر گرفته شده و خاطره یکی از شهدا به نام غلامعلی ایلخانی که عزیزترین رفقای ایشان بوده را برای وی تداعی میکند.
پاسدار کوثریزاده میگوید در اردوگاه شهید طالقانی با دستور برادر پاسدار اکبر حسینی تجهیزات کامل و به هر نفر یک دست لباس بسیجی دادند، لباس شهید غلامعلی خیلی گشاد بود به غلام گفتم جای من هم داخل لباس شما میشود که با هم خیلی خندیدیم و بعد هم خیلی گریه کردیم، خنده به خاطر گشادی لباس غلام و گریه به خاطر جدایی از همدیگر چون ما دو جسم بودیم در یک قالب و این اتفاق در تاریخ 21 آبان سال 1361 رخ داد که فردای آن روز برای عزیمت به دهلاویه راهی سوسنگرد شدیم و در عملیات طریقالقدس به منظور آزادسازی بستان شرکت کردیم و غلام در آن عملیات به شهادت رسید.
این عکس که خاطرهای از محمدمهدی قاسمزاده را به همراه دارد مربوط به همایش ائمه جمعه استان فارس در شهرستان فیروزآباد و دیدار این بزرگواران با تعدادی از رزمندگان شهرستان که پنج نفر از آنها به درجه رفیع شهادت رسیدند و خاطره ایشان در مورد شهید والامقام حسین چابک است.
آقای امیری درباره این عکس میگوید در آبانماه 61 تیپ المهدی برای انجام عملیات ایذایی در منطقه شرهانی تپه 175 وارد عمل شد، در ابتدا حسین چابک را دیدم ضمن احوالپرسی گرم و مصافحه ایشان که همیشه به یک قبضه آرپیجی هفت مسلح بود با هم کلی حرف زدیم و من از او جدا شدم اما کمی که از او دور شدم متوجه شدم که وی بیسیمچی است و یک قبضه کلاش همراه دارد، گفتم حسین چی شده چند لحظه قبل آرپیجیزن بودی الان بیسیمچی هستی؟ جوابی به من داد که من قبلاً از شهید بهشتی شنیده بودم، شهید بهشتی پس از منصوب شدنش توسط امام به ریاست قوه قضاییه زمانی که خبرنگار سئوال کرد نظرتان در مورد حکم امام چیست فرمود ما مأمور به تکلیف هستیم و تابع ولایت، شهید بهشتی با شناخت کامل از جایگاه ولایت و تبعیت از رهبری چنین فرمودند و شهید چابک و امثال چابکها هم با آن سن کم با احساس تکلیف و ولایتپذیری خود را مأمور به تکلیف و تبعیت از فرماندهی میدانستند که در رأس آن فرماندهی ولی فقیه است وئاین احساس تکلیفها و ولایتپذیری محض در جبههها جزء نقاط قوت رزمندگان اسلام بود.
این عکس مربوط به برادر پاسدار الیاس عباسی است که در تصویر نفر دوم سمت راست قرار دارد، وی نقل میکند اواخر جنگ در جبهه آبادان به اتفاق عدهای از بچههای فیروزآباد که جزء گردان ادوات تیپ 33 المهدی بودیم انجام وظیفه میکردیم، سلاحهای سنگین و نیمه سنگین، توپ 106 و 107، مینی کاتیوشا و خمپارهها را پشت بهمنشیر و کنار رودخانه مستقر کرده بودیم، هوا به شدت گرم بود و ما برای اینکه خنک شویم هر از گاهی با بچهها داخل رودخانه میشدیم.
آن روز من تنها داخل آب رفتم اما چون شنا خوب بلد نبودم داشتم داخل آب غرق میشدم در نفسهای آخرم به آقا امام حسین(ع) متوسل شدم و گفتم من دوست ندارم این چنین شهید شوم و نیت کردم و گفتم اگر نجات پیدا کنم هر سال مجلس عزای امام حسین(ع) را برگزار میکنم، در همین حال طنابی داخل آب به دستم رسید و بند را گرفته و نجات پیدا کردم و این بود که من زندگی خود مدیون امام حسین(ع) میدانم.
برادر پاسدار جعفر امیری خاطرات بسیار زیادی برای ما نقل کردند که به دلیل وظایفی که در جبهه بر عهده داشتند برای وی ایجاد شده بود اما ایشان با وجود اینکه بازنشسته شده است در راستای تهیه آرشیوی از عکسها و فیلمهای خود تلاش دارد و میگوید حیف است این رشادتها به نسلهای آینده منتقل نشود.
این یادگار دوران دفاع مقدس که به خوبی به رسالت خود که علاوه بر دفاع از کشور ثبت لحظاتی ماندگار از آن دوران بوده است عمل کرده اما در زمان کنونی که باید متولیان حوزه فرهنگی و دفاع مقدس او را یاری کنند و این تصاویر را ثبت و نگهداری کنند به رسالت خود عمل نکردهاند.
پاسدار امیری با استناد به صحبتهای شهید حقپرست میگوید شهادت آسان است اما حفظ ارزشهای شهادت و انتقال آن به نسلهای بعدی کشور بسیار سخت است و نباید متولیان این حوزه اجازه دهند این آثار در کشور کمرنگ شود، وظیفه تک تک ماست که شهدای کشور عزیزمان را به همگان معرفی کنیم و حفظ این آثار و ارزشها کمتر از شهادت نیست.
وی با ابراز نگرانی از اینکه بخشی از نگاتیوهای تصاویرش که بسیار قدیمی هستند در حال خراب شدن است گفت: در گذشته تعدادی از نهادهای مرتبط قول همکاری در راستای ثبت و حفظ آثار ثبت شده بنده از دوران دفاع مقدس را دادند اما در عمل اقدامی نکردند و آرشیوی هم که خودم تهیه کردم به دلیل اینکه امکانات لازم و هزینه و اعتبار مورد نیاز را در اختیار نداشتم بسیار ناقص است.
این تصویربردار و فیلمبردار برجسته دفاع مقدس آمادگی خود را برای انتقال تجربیاتش به عکاسان علاقهمند به حوزه دفاع مقدس اعلام کرده و میگوید تصویربرداری در شرایطی سخت و دشوار و زیر آتش توپ و تانک نیازمند تجربیاتی است که باید زمینه انتقال این تجربیات به نسل جدید فراهم شود.
انتهای پیام/ ب