فکرهایی که باید درباره محیط زیست کرد
خبرگزاری تسنیم: تار مینوازد. سازی که روح بیشتر ما ایرانیها را جلا میدهد. بهویژه اگر چند تار مویمان سفید شده باشد و دل داده و ستانده باشیم.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، تار مینوازد. سازی که روح بیشتر ما ایرانیها را جلا میدهد. بهویژه اگر چند تار مویمان سفید شده باشد و دل داده و ستانده باشیم. اما شاید این موضوع در درجه بعدی اهمیت باشد چون او هرچند هنرمندی است از دیار آشنای خراسان، ولی شهروندی است از اهالی ایران. شهروندی که مانند هرکدام از ما، دغدغههایی دارد و دلمشغولیهایی. وقتی قرار شد با او گپی داشته باشیم، بیش از هر زمان دیگر مشخص شد، دغدغههای شهروندی و اجتماعیاش اگر بیشتر از هرکدام ما نباشد، کمتر نیست. پشت تلفن چند لحظهای مانده بودم و با خطی دیگر صحبت میکرد. بعد مشخص شد، طرف مکالمه، هنرجویی است نابینا، بااستعداد و آنطور که او میگفت، استعداد بسیار بالایی داشت اما درد معیشت و تنگنای اقتصادی، او را در گرفتوگیر ادامهدادن آکادمیک موسیقی یا رسیدن به خط پایان، قرار داده بود. قول داد تا تمام تلاشش را برای اینکه استعداد جوان نابینا هرز نرود، انجام دهد.
اینها ممکن است توصیف خیلیها باشد، توصیف بسیاری از آدمهایی که اطراف ما هستند و درد جامعه پیرامونیشان را دارند. درد حقوقشهروندی و... اما ما، وسط این هفته به گفتوگو با «کیوان ساکت» نوازنده تار نشستهایم. بسیاری از رسانهها حتی روزنامه خودمان با او درباره هنر و موسیقی صحبت کردهاند اما ما در این مجال اساسا سراغ موسیقی نرفتیم و دنبال این نبودیم که بدانیم وضع موسیقی چگونهاست و به چه سویی میرود. با «ساکت» درباره جامعه سخن گفتیم و از دردهای اجتماعی شنیدیم. اینکه چگونه میتوان مراقب «جنگل»ها بود و چگونه میتوان «آب» را گل نکرد. گپوگفت «وسطهفته» را با این «شهروند هنرمند» در ادامه بخوانید:
هرکدام از ما، غیر از زندگی فردی، زندگی اجتماعی هم داریم. موضوعاتی در جامعه ما وجود دارد که صرفنظر از شغل و حرفهمان، کف جامعه روی میدهد. نظر شما بهعنوان یک هنرمند درباره این وجهه از زندگی، چیست؟
بله درست است؛ زندگی اجتماعی، روی دیگر زندگی ما است. هرکدام از ما چه بازاری، چه دولتی و اجرایی و چه هنرمند، غیر از اینکه زندگی فردی داریم و گرفتاریهای شغلی و حرفهای، موضوعات اجتماعی هم در زندگیمان موثر است. بهعنوان نمونه یکی از موضوعات موثر بر زندگی اجتماعی ما، مسائل مربوط به «محیطزیست» است. هرکدام از ما باید در حد خود و به اندازه توان در این امر مداخله کنیم و برای حفظ محیط زیست، سعی و تلاش کنیم زیرا این موضوع بر زندگی تکتک اعضای جامعه موثر است و اگر هرکدام از ما در محیط پیرامونمان به این موضوع بیتوجه باشیم، پس از مدتی با جامعهای شلوغ و پرهرجومرج مواجه میشویم که حتی امکان ادامه زندگی فردی و حرفهای را از ما میگیرد.
خب به موضوع خوبی اشاره کردید. محیطزیست بحث بسیار مهمی است که سعی و تلاش هرکدام از ما در سرجمع جامعه، نیروی عظیمی برای حفاظت از آن بهوجود میآورد. شما خودتان درباره این موضوع چه اقدامی انجام دادهاید؟
اعتقاد دارم که هرکدام از ما بهعنوان فرد و یک عضو جامعه، قرار نیست کار بسیار بزرگی انجام دهیم. اگر هرکداممان در حد و اندازه خود اقدامی انجام دهیم، همانطور که شما هم اشاره کردید، در سرجمع جامعه نیروی عظیمی بهوجود میآید که مجموع اقدامات فردی را بهصورت اقدامی وسیع در سطح جامعه جلوه میدهد. بهعنوان نمونه، برای حفظ محیطزیست اگر بتوانیم از محصولاتی که به این حوزه ربط پیدا میکند، درست استفاده کنیم، یا الگوی مصرفمان را بهگونهای تغییر دهیم که حداکثر صرفهجویی در محصولات مربوط به محیطزیست بهوجود آید، گام مهمی برای حفظ آن، انجام شده است. دیگر همه میدانیم مصرف زیاد کاغذ و محصولات مرتبط، باعث بهرهبرداری بیش از اندازه، از ذخیره چوب کشور که همان جنگلها هستند، میشود. زیادی مصرف باعث خواهد شد هرساله و هر روزه بخش بیشتری از جنگلهای کشور، مورد هجوم واقع شوند. بنابراین اگر از کاغذ کمتری استفاده کنیم، یا در مصرف آن صرفهجویی کنیم به حفظ جنگلها کمک کردهایم.
این درست اما اقدام عملی چگونه باید انجام شود؟
ببینید، یکی از ایرادات ما ایرانیان این است که کلاننگر نیستیم. به همین دلیل اقدامات فردی را کماهمیت میدانیم. مثالی درباره این موضوع، وضع را روشن میکند. کشور ما حدود ٧٥میلیون نفر جمعیت دارد. اگر بهطور متوسط هر فرد یک عدد برگ A٤، در هر روز کمتر استفاده کند، روزانه ٧٥میلیون برگ و سالانه ٢٧میلیاردو٣٧٥میلیون برگ، کاهش مصرف کاغذ خواهیم داشت، میدانید برای تهیه این مقدار کاغذ، چقدر جنگل باید تخریب شود؟ مسلما رقم خیلی زیادی است و میتوان اینکه چند هکتار جنگل بابت تولید این میزان کاغذ نیاز است را محاسبه کرد بنابراین رفتارهای فردی بسیار مهم است. البته نیاز به آموزش دارد که باید از سنین پایین این اقدام صورت گیرد.
بهعنوان یک نمونه فردی، خود شما اقدامات اینچنینی، انجام دادهاید؟
بله! من در محیط اطراف، تجربهای قابل ذکر دارم که در حد توان خودم، اجرا کردهام. یک نمونه از آن استفاده از حوله بهجای دستمالکاغذی است. من در آموزشگاه موسیقیام برای جایگزینی مصرف دستمالکاغذی (که آن هم از مشتقات چوب است)، حولههای کوچکی تهیه کردهام و دراختیار کارکنان و حتی نزدیکانم در منزل و خویشاوندان، قرار دادهام. این حولههای کوچک قابل حمل هستند و هر هفته هم میشود آن را شستوشو داد و در مدت زمان طولانی از آن استفاده کرد. حداقل در جمع ما (که چند دهنفر هستیم) الگوی مصرف تغییر کرده و مشتقات چوبی کمتری مصرف میشود. این خودش گامی برای حفظ محیطزیست است. اگر همانطور که گفتم، کل جامعه چنین اقدامات یا اقدامات مشابهی انجام دهند، در سرجمع جامعه، اتفاقات بسیار خوبی خواهد افتاد.
بهنظر میرسد باید درباره مصرف آب هم چنین اقداماتی انجام داد...
بله، درست است. ما در کشوری زندگی میکنیم که در منطقه خشک و کمآب، از نظر جغرافیایی قرار گرفته است. خشکسالی و کمآبی، غیر از اقلیم خشک، مشکلات فراوانی در این چندسال برای ما و هممیهنانمان، بهوجود آورده و اگر در این زمینه، اقدامی انجام ندهیم، مشکلات روزبهروز بیشتر خواهد شد. در این زمینه نیز مانند مثال قبل که درباره کاغذ زدم، میتوان صرفهجوییهایی کرد که ما را در کلان ماجرا، کمک کند. نباید این موضوع را از یاد برد که مردم خودشان باید وارد این موضوعات شوند و خیلی به برنامههای دولتی کاری نداشته باشند.
نمونهای که بتوان در این زمینه ذکر کنید، در ذهنتان هست؟
یکی از موضوعاتی که مرا ناراحت میکند و بارها دیدهام، استفاده از آب به جای جارو است. من فردی را میشناسم که بیشتر مواقع بهجای استفاده جارو، از شلنگ آب با فشار بسیار زیاد استفاده میکند. او یا افراد دیگری که چند ده لیتر آب استفاده میکنند تا مثلا موزاییکهای جلوی خانه یا مغازهشان را نظافت کنند، میتوانند از روشهای دیگری استفاده کنند اما متاسفانه با این توجیه که پولش را میدهم، خود و دیگران را مجاب میکنند تا از آب که سرمایهای ملی است به این صورت استفاده کنند. البته این را قبول دارم که با تبلیغات انجام شده، از این نوع استفادهها کمتر دیده میشود اما هنوز هم هست. حداقل خود من بارها و بارها این وضع را مشاهده کردهام.
خب! چگونه میتوان همین میزان باقی مانده را که احتمالا کم هم نیستند، با روش درست مصرف آشنا کرد؟ اصلا شدنی هست؟
ببینید، درباره این موضوعات عدهای هستند که با غرور خاصی با موضوع برخورد میکنند یعنی همانطور که گفتم، میگویند چون پولش را میدهیم بنابراین هرطور که لازم باشد از این امکان، استفاده میکنیم. یکی از موضوعات این است که بتوانیم به این افراد بیاموزیم که «آب» یا نظایر آن، امکانهایی نیستند که بتوان صرف دادن هزینه آن، هرطور که مایل باشیم با آن برخورد کنیم. این هم از مواردی است که نیاز به آموزش از سنین پایین دارد. عدهای هم هستند که از سر ناآگاهی چنین اقدامی انجام میدهند که البته توجیه این گروه راحتتر است. به هر روی اگر همه شهروندان نسبت به آنچه پیرامون آنها رخ میدهد، احساس مسئولیت کنند، مابقی موضوعات قابلحل است.
موارد دیگری هم در جامعه ما هست که باید نگاه کلان به آنها داشت. آیا رفتارهایی در همین حد برای حل موضوعات و معضلات اجتماعی که گریبان جامعه ما را گرفته است، کفایت میکند؟
خیر؛ مسلما اینطور نیست. معتقدم هر موضوع و معضل اجتماعی، راهحل مخصوص به خود را دارد، همه را هم نمیتوان با اتخاذ رویهای واحد، حلوفصل کرد. یکی از موضوعاتی که (بهویژه شهرهای بزرگ مانند تهران) گریبان جامعه ما را گرفته، نظماجتماعی است. به موضوعات مربوط به راهنماییورانندگی نگاهکنید. رعایتنکردن قوانین در این زمینه، مشکلات فراوانی را بهوجود آورده است. در این زمینه به نظر من، نقش آموزش از دیگر وجوه، پررنگتر است. بارها و بارها پیشنهاد کردهام و الان هم پیشنهاد میکنم که قوانین مربوط به راهنماییورانندگی، آشنایی با علایم راهنماییورانندگی، چراغراهنما که هر رنگش معنای خاصی میدهد و... را در کتابهای اول و دوم دبستان (یا در سالهای بالاتر هرطور که کارشناسان آموزش صلاح میدانند) قرار دهند تا فرزندان ما از همان ابتدا با قوانین آشنا شوند. یاد بگیرند که هنگام رانندگی باید بین دو خط رانندگی کنند، یاد بگیرند که حقوق عابرپیاده یا راننده چیست و از همین کودکی این موضوعات ملکهذهنشان شود. اگر این اتفاق بیفتد و آموزشهای کارآمد طراحی شود در بزرگسالی دیگر برخی اقداماتی که اکنون در ترافیک شهرهای ما روی میدهد، رخ نخواهد دارد.
این موارد که گفتید، هرکدام آسیبی برای اعضای جامعه همراه دارد. برای هنرمندان چطور است. آیا محیطزیست، کمآبی و... که در زندگی فردی هرکدام از ما اثر مخربی دارد، بر زندگی حرفهای هنرمندان هم تاثیرگذار است؟
این موضوع بسیار طبیعی است. هنرمندان هم مانند هرکدام از اعضای جامعه هستند با این تفاوت که روحیه لطیفتری دارند. جامعهای که غرق در آشفتگی است، محیطزیست ناسالمی دارد و... جامعهای پر از هرج و مرج و آشفتگی خواهد بود که بر زندگی روزمره و حرفهای اعضای خود تأثیر دارد. خب بهصورت طبیعی وقتی هنرمند، با این آشفتگیها روبهرو میشود، خلقوخوی هنریاش تحتتأثیر قرار میگیرد. فرض کنید منهنرمند که کار موسیقی انجام میدهم، صبح برای انجام کاری (که چند روز باید برای آن وقت گذاشته شود) از خانه خارج میشود. از صبح در ترافیک قرار میگیرم و در خیابانهایی که از آن خشونت میبارد راه میروم تا به محل کار (آموزشگاه یا استودیوی ضبط) برسم. وقتی به محل کار میرسم، چه حالی دارم؟ تقریبا به این دلیل که ساکنان شهرهای بزرگ تجربه این وضع را دارند، موضوع برایشان قابلدرک است. بعد از این آشفتگی روحی، برمیگردم منزل و همین مسیر را طی میکنم. وقتی میرسم، میبینم، آب منزلم بهدلیل کمآبیای که گفتم قطع شده است، چرا؟ چون دیگران صرفهجویی نکردهاند. خب بهطور طبیعی هر فردی که باشد در این شرایط روحی، روزش را از دست خواهد داد. هنرمند بهدلیل روحیه ویژهاش، در این صورت بیشتر دچار التهاب میشود. فکر میکنید در این شرایط، کاری که میخواهد انجام دهد، چگونه کاری از آب درخواهد آمد؟ تقریبا پاسخ این سوال مشخص است و نیاز به باز کردن موضوع نیست.
وضع اجتماعی هم، تاثیرگذار است؟
جامعه، عنصر بههم پیوستهای است. ارکان جامعه از هم جدا نیستند. دیدن وضع مردم، برای همه ما دردناک است و همانطور که گفتم بهدلیل روحیه خاص هنرمندان، تاثیری که آنها از جامعه میگیرند، بسیار بیشتر است. من (و دیگر هنرمندان) در همین شهر و با همین مردم زندگی میکنیم. دیدن وضع جامعه بهویژه تنگناهای اقتصادی و وضع معیشتی مردم ما را آزار میدهد. من وقتی میبینم هموطنم بابت وضع اقتصادی خاصش، مجبور است ١٢ تا ١٤ ساعت در این هوای گرم در ماشینی بدون کولر، مسافر از این طرف شهر به آن طرف شهر ببرد و واقعا به این دلیل دچار اذیت و آزار است، از عمق جان ناراحت میشوم. این موضوعات (یعنی تنگناهای اقتصادی و معیشتی) نهتنها از منظر روحی بر ما تأثیر میگذارد و به دلیل تخریب روحیه هنرمند، کارهایی که انجام میدهد از کیفیت خوبی برخوردار نخواهد بود که از نظر اقتصادی هم بر ما تأثیر میگذارد. به این معنی که وقتی وضع اقتصادی جامعه رو بهوخامت میرود، اولین چیزی که حذف میشود، کالای فرهنگی است. وقتی وضع اقتصادی جامعه نابسامان است، رفتن به کنسرت، کلاس و آموزشگاه موسیقی، خرید آلبومهای موسیقی، سینما رفتن و... اولین کالاهایی هستند که از سبد هزینههای خانوار حذف میشوند بنابراین جدای از اینکه ما از نظر روحی از جامعه و اوضاع اجتماعی- اقتصادیاش تأثیر میپذیریم از نظر اقتصادی هم تأثیر ویژهای خواهیم پذیرفت.
البته با نگاه به نوع فعالیتهای برخی از اهالی موسیقی، ظاهرا همه هنرمندان همچنین تاثیراتی را نمیپذیرند، درست است؟
ببینید، آنچه من میگویم مربوط به همه اهالی موسیقی نیست. شما درست گفتید. اینها و این تاثیراتی که گفتم، مربوط به هنرمندان اندیشمند و خلاق است. جمعی از هنرمندان که خردمندی و فرهمندی آنها به اثبات رسیده است. قاعدتا اگر تاثیری هم پذیرفته میشود، از سوی این افراد است. اینها هستند که کژیهای جامعه را میبینند و چون در قلعه خود زندگی نمیکنند، از جامعه تأثیر میپذیرند. برای جامعه ناراحت میشوند و اشک میریزند.
موضوعاتی که در کف خیابان وجود دارد، بخشی از جامعه و واقعیتهای آن است. چه بخش از آن بیشتر بر شما تاثیرگذار است؟
از منظر شخصی، وضع کودکانکار، موضوعی است که برای من بسیار دردآور است. کودکانی که با سنین پایین در خیابانها هستند و اجناسی را مانند آدامس، شکلات، گل و... میفروشند. این کودکان گناهی ندارند. باید در این سنین بین همسنوسالان خود باشند. باید آموزش ببینند. باید یاد بگیرند که چگونه خلاق باشند و... اما در این سن در خیابانها رها شدهاند و در دود گازوییل، در ترافیک و شلوغی و هرجومرج شهر، برای امرارمعاش، کودکی خود را میفروشند. اینها چیزهایی است که یک هنرمند حساس، نمیتواند از کنار آنها بدون توجه، عبور کند و فقط به زندگی خود بپردازد.
اگر بپذیریم تأثیر اجتماعی هنرمند و هنرمندان بیش از دیگران است، آیا مسئولیتی را متوجه آنها میدانید؟ مسئولیتی که در رابطه با وضع طبقات فرودست جامعه (مثلا کودکانکار) باشد. خود شما برای بهبود اوضاع، اقدامی کردهاید؟
مسئولیت که متوجه همه است، هنرمندان هم بهعنوان بخش تاثیرگذار جامعه و یکی از گروههای مرجع، مسئولیتی در حد خود دارند. اما اینکه خود من کاری کرده باشم؛ اقداماتی انجام شده است. مثلا به نفع کودکانکار و کودکانسرطانی، کنسرتهایی برگزار کردهایم که عایدات آن، به این گروهها اختصاص یافته است. اما صحبت من این است که مگر من تنها، چه اقدامی بیش از این میتوانم انجام دهم؟ کاری که از من برمیآید واقعا در همین حد است نه بیشتر.
بهنظرتان چه اقدام دیگری باید انجام داد که کارها جنبه فردی پیدا نکند. پیشنهادی درباره این موضوع دارید؟
قاعدتا تأثیر من، به اندازه یک نفر است. باید اقدامی جمعی درباره این موضوع انجام داد. اقدامی که بتواند ثمربخش باشد. هرچند اقدامات فردی هم آنطور که پیشتر گفتم، مشروط به اینکه دیگران هم انجام دهند، ثمربخش است. پیشنهاد مشخص من، تشکیل اتاق فکر با حضور هنرمندان است. هنرمندانی که خردمندی آنها، اندیشمندی و دغدغهمندیشان پیشتر به اثبات رسیده باشد. اینها گردهم بیایند و تدبیری بیندیشند. خوبی چنین مجموعهای این است که نخست چندفکر بهتر از یک فکر است و مسلما در این اتاقفکر موضوعاتی مطرح خواهد شد که میتواند تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد. در درجه دوم، وقتی که جمع شناختهشدهای از مفاخر هنری کشور گردهم آیند و برنامههایی تدارک ببینند و پیشنهاداتی داشته باشند بهطور طبیعی این برنامهها از سوی دولتمردان و صاحبان تصمیم، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و به اجرا نزدیکتر است. به همین وسیله میتوان پیشنهاداتی داد که مباحث پایه، در متون آموزشی کشور بهویژه در دوره دبستان، گنجانده شود. مباحثی مانند موضوعاتی که درباره قوانین راهنمایی و رانندگی، بحثهای مربوط به محیطزیست، مصرف درست آب و... مطرح کردم.
منبع:روزنامه شهروند
انتهای پیام/