آخرین نامه خانواده خبرنگار مفقودالاثر مشهدی به «محمدجواد ظریف»
خبرگزاری تسنیم: خانواده کاظم اخوان، خبرنگار مفقودالاثر مشهدی در لبنان نامهای خطاب به وزیر امور خارجه منتشر کردند.
بهگزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، خانواده کاظم اخوان، خبرنگار مفقودالاثر مشهدی در لبنان، نامهای خطاب به محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه منتشر و بهصورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری تسنیم خراسانرضوی قرار دادند.
متن نامه به این شرح است:
جناب آقای دکتر ظریف
وزیر محترم امور خارجه ایران
با سلام و آرزوی توفیق الهی برای همه خبرنگاران و درود بر شهدای خبرنگار
روز پدر، روز مادر، روز پرستار، روز جانباز و...؛ همهاش را دوست دارم، اما روز خبرنگار را بیشتر دوست دارم اگرچه برای من باز شدن زخمهای کهنه سی و سه ساله است اما باز امیدوار میشوم سرنوشت نامعلوم برادر خبرنگارم پس از 33 سال دوباره مورد توجه قرار گیرد در حال و هوای روز خبرنگار گم شدهای دارم که سی و سه سال پیش در سرزمینی دیگر گم کردهام؛ چیزی گم است؛ دور نیست؛ در همین نزدیکی است؛ اما سی و سه سال است کسی نشانهای از او نداده و نمیدهد این سالها را که مرور میکنم میبینم نه او گم نشده است ما خود را گم کردهایم.
جنابعالی خبرسازترین وزیر امور خارجه پس از انقلاب بودهاید و در نزد افکار عمومی تا قهرمان ملی ارتقا پیدا کردهاید، کاری کردید کارستان دست مریزاد.
صدها خبرنگار از همه کشورهای دنیا برای ارسال اخبار مذاکرات در وین حضور داشتند تا خبر نهایی یعنی توافق را به جهانیان اعلام کنند اما توافق بدون یک خبرنگار بود و آن خبرنگار «کاظم اخوان» بود، خبرنگار عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران که 33 سال پیش به همراه احمد متوسلیان، سید محسن موسوی و تقی رستگارمقدم در حین ماموریت دیپلماتیک در لبنان توسط عوامل وابسته به رژیم صهیونیستی ربوده شد؛ با کمال افتخار میگویم آنان برای کمک به ملت مظلوم لبنان در برابر حملات رژیم صهیونیستی به آنجا رفته بودند این چهار تن حماسهداران حماسهساز بودند که در همه حضورهای تکلیفشان و در شرایط و فضاهای مختلف برای ادای وظیفه بیش از حد توان خود کوشیدهاند.
آنان نشانه خدا هستند، از تبار مردانی که پا به راه حق گذاشتند و خود نشانه راه شدند مومنانی که در صراط حق بر مدار ولایت پا به راه شهادت گذاشتند یادگاران خدایی که باید آنان را به یاد آورد نام آنان در تاریخ ثبت شده است کاظم برای من، بوی جهاد و شهادت و مقاومت می دهد من واو عطر انفاس قدسی عارف شهید دکتر چمران را به یادگار داریم و خط عشق و شهود واقعی را از او آموختیم.
تا جگر خون ما تا دل مجنون ما تا غم افزون ما کسب کند بهتری
شکر که ما سوختیم سوختن آموختیم وز جگر افروختیم شیوه سامندری
من و برادرم همشهری امام رضا(ع)! هستیم؛ مشهد شهر شهادت نخستین جایی که جنابعالی بعد از پایان مذاکرات نفسگیر و تلاش شبانهروزی مذاکرت تشریف آوردید کاظم «اخوان» برادر من و شماست، روزی که برادر خبرنگارم رفت، نمیدانست که حتی یک عکس نخواهد گرفت و خبری مخابره نخواهد کرد، چرا که خودش و همراهانش خبرساز خواهند شد.
تا امروز که 17 مرداد سال 1394 مصادف با روز خبرنگار است 33 سال گذشته که او خود خبر شده، خبرهایی که گاه شنیدنش جانمان را به لب میرساند و گاه روح افزا که خبری از نگارخبر ساز ما باز آید میگویند این همه سال گذشته است و دیگر خبری نیست.
در نگاه آنها که عادت میکنند بیخبری خوش خبری نمیشود، بی خبری بیخبری است، بی عملی است. چیزی است که نتیجهاش وضعیت امروز ما است. سالهاست داغی بر دل ما باقی است، فریادی در گلو مانده و چشمانی که از انتظار خشک شده است، آهن که نیست جان ما آخر دل است، نمیدانید بی او چه برما گذشته و میگذرد.
روز خبرنگار یاد گمشدهای است که دلمان برای دیدارش پر میزند اما با گذشت بیش از سه دهه همچنان در برزخی خبری به سر میبریم و هیچکس هنوز بهطور قطع از سرنوشت او و همرانش خبر ندارد، در این سالها به هر مسئولی برای روشنشدن و پیگیری سرنوشت او نامه نوشتیم.
با مسئولان مختلف ملاقات کردیم، با رسانهها مصاحبه کردیم، اما هیچگاه پاسخ روشن و دقیقی با دلایل متقن و محکم دریافت نکردیم با پای خسته عمری از پی او دویدهام، اما باید همچنان در بیم و امید زندگی کنیم تا دستی از غیب برون آید و کاری کند.
در 33 سالی که خودش یک عمر است، استخوان خرد کردیم، مو سپید کردیم. آیا تنهایی مادری که منتظر بازگشت فرزندش هست و جان به جان آفرین تسلیم کرده را دیدهاید؟ قصه آشنا و سادهای دارد رویدادی که 33سال بهطور مستقیم ما را تحت تأثیر خود قرار داد و هنوز هم با تبعات آن درگیریم و نمیتوانیم بگوییم، داستان غم انگیز آن تمام شده است.
آخرین وضعیت کاظم هرچه که میخواهد، باشد شهادت و یا مقاومت. فرقی نمیکند کاظم چه زنده برگردد، چه شهید شده باشد، شهید است فرقی نمیکند که شهید شده یا زنده باشد، هرجا هست حال خوشی دارد، درخواست ما این است سرنوشت او و همراهانش را روشن کنید. فقط در این صورت خانوادههای چشم انتظار آنان به آرامش میرسند مادران و پدران این عزیزان طعم خوش آرامش خیال و پایان انتظار را نچشیدند، انتظار ظاهراً کلمه سادهای به نظر میرسد، فقط باید آن را تجربه کرد تا به سختی آن پی برد.
جناب آقای دکتر ظریف همه میدانند که وقت شما ضیق است اما خواهش میکنم در برابر 132 سال سرجمع صبر و انتظار این چهار خانواده فقط سه دقیقه به حرف ما گوش دهید. تعارفات و حاشیهرفتن در طرح یک درخواست، زمان را هدر میدهد و امکان طرح آن را از بین میبرد و حوصله شما را هم سرمیبرد.
من نمیدانم نظر رئیس جمهور محترم جناب آقای دکتر حسن روحانی و جنابعالی در مورد پیگیری روشنشدن سرنوشت خبرنگار و دیپلماتهای ربوده شده ایرانی در لبنان چیست؟ چون در این دو سال در این زمینه نه از شما و نه از رئیسجمهوری، نه چیزی شنیدهام و نه چیزی دیدهام، حمایت از اتباع یک کشور از سوی دولت متبوع آنها امری است که بهواسطه علقه تابعیت بر عهده دولتها قرار دارد و یکی از وظایف مهم دولت در عرصه سیاست خارجی است.
اما همینجا اعلام میکنم این آخرین نامهای است که به مسئولان جمهوری اسلامی ایران برای روشن شدن سرنوشت برادرم مینویسم و اگر نسیم امیدی نبود و شبنم شوقی، این آخرین نامه را هم به شما نمینوشتم اما بعد از این نامه سکوت خواهم کرد و با لب خاموش سخن خواهم گفت؛ میخواهم گم کنم خود را به خلوتهای خاموشی.
علیرغم گذشت سی وسه سال، 10 دولتی که در گذشته بر مصدر امور بودهاند و با گذشت دو سال از عمر دولت یازدهم هنوز نمیتوان با قاطعیت در باره سرنوشت این عزیزان اظهار نظر نمود. دولتها آمدهاند و رفتهاند تاکنون سیاست دولتهای پیشین در روشن نمودن سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده ایرانی در لبنان موفق نبوده است، ضمن ارج نهادن به تمامی تلاشهایی که صورت گرفته است چنین شرایطی نه در شأن دولتمردان است و نه در شأن شهروندان ایرانی است.
آیا از دولتی که خود را دولت تدبیر و امید مینامد و رئیس دستگاه دیپلماسیاش شما هستید، مثل دولتهای قبلی برای حل این مشکل سی و سه ساله نیز کاری ساخته نیست؟ خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندامها و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند، اگر همه هستیمان را یک خواستن کنیم، یک خواستن مطلق شویم و اگر صادقانه و سرشار از امید و یقین و ایمان بخواهیم پاسخ خویش را خواهیم گرفت. هرگز باور نمیکردم که سالهای سال همچنان، زنده ماندنم به طول انجامد. زیستن در برزخ مشکل است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام مینهند و دیر میگذرند که احساس میکنم، خفه میشوم. چه کسی باید غم شهروندان را بخورد و برای حل مشکلات آنان تلاش کند؟ تصور میکنم غمخواری برای ما و عزیزانمان یک مفهوم انتزاعی و ساختگی است که اساساً هویتی ندارد.
جنابعالی بهخوبی نشان دادید، تقدیر ما تدبیر ماست. تدبیر برای کاهش درد و رنج و امید انسانها است ما به شما به عنوان یکی از تاثیرگذارترین وزرای خارجه پس از انقلاب و مهمترین چهره دیپلماسی معاصر ایران برای حل معمای سرنوشت چهار شهروند ایرانی ربوده شده در سال 1361 در لبنان استمداد میطلبیم و ایمان داریم با ارادهای که در شما سراغ داریم، به رنج سی و سه ساله ما پایان خواهید داد.
دفاع از حقوق شهروندان ایرانی به امنیت و منافع ملی ما برمیگردد و از حمایت افکار عمومی نیز برخوردار است. از این رو توانسته به نوعی حساسیت ملی بهوجود آورد. دو دهه پیش مکرر از مسئولان در خواست کردیم کمیته حقیقتیاب بینالمللی تشکیل شود اما این موضوع عمداً و یا سهواً مورد تغافل قرار گرفت.
البته امسال در بیانیه وزارت خارجه به مناسبت سی و سومین سالگرد ربایش این عزیزان به تشکیل کمیته حقیقت یاب اشاره شده است اگرچه صدر و ذیل این بیانیه خود دارای تناقض است اما پیگیری تشکیل این کمیته بسیار مهم است بیانیههای متعدد وزارت خارجه طی سالهای گذشته تاکنون مشکل ما را حل نکرده است.
در سه دهه گذشته فضای حمایت سیاسی در کشور ما همواره ماهیت غمبار و تراژیک داشته وزارت امور خارجه در مقام دستگاه سیاست خارجی کشور که همانند سایر دولتها متولی اصلی حمایت سیاسی از اتباع ایرانی است و وظیفه مهمی در حفظ غرور و هویت ملی اتباع ایرانی و در نهایت، آبروی اجتماعی کشور نسبت به پیگیری سرنوشت اتباع ایرانی در خارج از کشور دارد، این وظیفه با تصویب قانون استیفای حقوق اتباع و دیپلماتهای ایرانی آسیب دیده از اقدامات دولتهای خارجی در تاریخ بیست و ششم خرداد 1389 صورت قانونی به خود گرفت که به نوبه خود تأکید مجددی بر پیگیری وضعیت ایرانیان خارج از کشور است.
این مهم در بیانات ارزشمند مقام معظم رهبری نیز مورد تاکید قرار گرفته است. مقام معظم رهبری در رهنمودهایی در دیدار با سفرای جمهوری اسلامی ایران درکشورهای اروپایی درباره اهمیت ارتباط با ایرانیان مقیم خارج فرمودند: «به نظر من در مورد اتباع ایرانی مقیم کشورهای دیگر کمی کوتاه میآئیم، یعنی آن حساسیت لازم را به خرج نمیدهیم این مسئله آبروی ماست باید در این زمینه بنشینید و برنامهریزی کنید، کاری هم نداشته باشید که انقلابی است یا انقلابی نیست. فرقی نمیکند، ایرانی است. در حوزه کاری خودتان هرجا مشاهده کردید که یک ایرانی مشکلی پیدا کرده که با دولت طرف است و تحت تعقیب قرار میگیرد، آن وقت شما جداً وارد شوید. همه دیپلماسی کشور، حتی بیشتر از دیپلماسی کشور را بهکار بگیرند.گاهی ما مبادلات داریم. خرید و فروش داریم، داد و ستد میشود. همه اینها را بگذارید که از تبعه ایرانی دفاع بکنید.»
جنابعالی یک معضل دوازه ساله کشور را حل کردید پس میتوانید، گذشته از یک وظیفه ملی بهعنوان یک وظیفه انسانی، مشکل سی و سه ساله ما را حل کنید، سرنوشت برادر خبرنگارم را بینی و بینالله هرچه که هست روشن به ما اعلام کنید. آقای روحانی در زمان انتخابات ریاست جمهوری فرمودند: «مردم صداقت می خواهند» ما نیز پس از گذشت سی و سه سال فقط صداقت میخواهیم.
صبر پیمبرانه ام آخر تمام شد
ای آیت امید به فریاد من برس
مطالبم را با اظهارات سه سال پیش «حجتالاسلام موسی فخر روحانی» که در مقطع زمانی ربایش 4 شهروند ایرانی مسئولیت سفارت ایران در لبنان را بر عهده داشته است، به پایان میبرم: «از آنجا که در عرف سیاسی حمله به یک دیپلمات و هرگونه تعرضی از این دست مفهومی کمتر از حمله و تعرض علیه یک ملت نداشته و ندارد؛ بنابراین گروگانگیری چهار دیپلمات ایرانی به معنای تعرض همه جانبه به ملت بزرگ ایران بود که طبعا قابل تحمل و تسامح نبود فقط باید عزمی در بین باشد و اشخاصی که شایستگی و لیاقت این مهم را دارند، برگزیده شوند تا این ننگ از دامان ما پاک شود. این ننگ نیست که مردانی مانند آقا محسن موسوی، احمد متوسلیان و همراهانشان سی سال اسیر اسراییل باشند؟»
مشهد الرضا -هفدهم مرداد 1394
حسن اخوان؛ برادر خبرنگار کاظم اخوان
انتهای پیام/ آ