هنرمند کسی است که گواهی دادن شهدا را غواصی کند
خبرگزاری تسنیم: بابایی در یادداشتی که به مناسبت خاکسپاری دو شهید غواص در حوزه هنری نوشته شده، میگوید: هنر، گریستن بر دستهای بسته «شهدای غوّاص» نیست! هنر، درک گشاده دستیِ آن ها در «گواهی دادن» است.
خبرگزاری تسنیم: احمد بابایی شاعر آیینی در آستانه مراسم تدفین دو شهید غواص در حوزه هنری یادداشتی نوشته و برای انتشار به پایگاه خبری حوزه هنری سپرده است. متن کامل این یادداشت بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«جشن تکلیف هنرمندان»
1. عقلِ نوپا «سیویک بار» رگ به رگ میشود! «سیو یک بار» به دیوار و در میخورَد. «سی و یک بار» رنگِ «رحمان»شناسیاش میپرد... عقلِ نوپا هرچه میاندیشد جز خیر و عاطفه از «حق» ندیده است. حق دارد که همچون «رحمان» به «سیو یک» شیوه و «سیویک» لهجه و «سیویک» دلیل و «سیویک» آیه، گریبان خودفروشانِ بازار عکّاظ را بگیرد و فریاد برآورد که «کدامین نعمت خدایتان را تکذیب میکنید!؟»
2. اولین آثار شکوهمندی «شهادت» را هنگامی درک میکنیم که ببینیم عقلِ نوپا، از بسیاریِ غربتِ «علی»(علیه السلام) آرزوی مرگ میکند! چرا که ناباورانه میشنود: در طول این تاریخِ سیاه و کبود، هیچ حقی، هیچ حق آشکاری، همانند «علی»(علیه السلام) تکذیب نشده است. نه به این مقدار و نه به این کیفیت!
3. میتوان «سیویک» توجیه آورد که چرا عقلِ نوپا هیچ گاه این قابلیت را نداشته است که پا به پای «عباس»(علیه السلام) به درک مقام «علی»(علیه السلام) برسد و البته - با وجود همه این حرفها - میتوان با «سیویک» قسمِ جلاله، اثبات کرد که عقلِ نوپا هیچگاه، هیچ گاه، هیچ گاه «علی» (علیه السلام) را تکذیب نخواهد کرد. سلمان و مالک و عمار و حجر بن عدی و حبیب ابن مظاهر و روح الله الموسوی الخمینی و... شواهد حقانیت «علی»(علیه السلام) هستند.
4. عقل، چه در شانِ کلّیِ «رحمان» و چه در شانی که «سایه رحمان» است، در مقامِ «شهادت» است. شهادت به حقانیتِ «علی»(علیه السلام). هر که عقلش در این مقام، ساکن باشد «شهید» است، چه در معرکه بمیرد چه در بستر... شهدا عبادالرحمناند و در هر لحظه، «سیویک» بار از مرتجعین بنی ساعده و از اجامر بدون شناسنامه فاحشهخانههای قیاس میپرسند: «فَبِایِّ الاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَان!؟»
5. مگر میشود نعمت خدا را تکذیب کرد!؟ کدام نعمتی، چون «رجعت شهید» میتواند حالِ خدای رحمان را در غربت «علی» نشان دهد!؟ «رجعت شهید»، نعمتی برای به یاد آوردنِ نعمتهای فراموش شده است. نعمتی برای اثباتِ نعمتهای تکذیب شده! رجعتِ شهید، از شواهدِ حقانیتِ «علی» است.
6. رجعت را جز کافر نمیتواند تکذیب کند. قبض و بسط شهدا را نمیشود با تحلیلِ سیاستورزانِ کدخداپرست شناخت! اقتصاددانانِ گردنهگیر را به ساحتِ فقرای الی الله راه نمیدهند! ساحتی که در آن غنی مطلق، چشم به راه فقیر است. «مَن ذالّذی یقرض الله قرضاً حسنا» شهید، همان آینه فقیری است که جمالِ غنی مطلق را به چشمِ خدا قرض میدهد! آینهای که در راهِ رسیدنِ به «علی»(علیه السلام) که چشم خداست، به سنگِ مکذّبین، هزارپاره میشود. «فیضاعفه له اضعافاً کثیره» هر زخم «شهید»، در مقام شهادت به حقانیتِ «علی»(علیه السلام) زبانی سرخ میشود.
7. «مَن ذالّذی یقرض الله قرضاً حسنا فیضاعفه له اضعافاً کثیره» این اضعافِ کثیره در قبض و بسطِ رحمانی به اراده خدا بازگشتی شکوهمندانه خواهد داشت: «والله یقبض و یبصط و الیه تُرجعون» آیات خدا کارهای شهدا را به خداوند نسبت میدهد: «خداست که آن ها را برمیگرداند.» و البته ناگفته پیداست رجعت همگان به سوی اوست «و الیه راجعون» حتی اگر با بدن خاکی و دستهای بسته به خیابانهای تهران برگشته باشند، به سوی خدا برگشتهاند. غنیمت است حضور شهید در شهری که سیاستورزانش به مذاکره با اراذل دنیا مشغولند...
8 . بعضی از کوتولههای نارس، برای حقّ وتوی کودککشهای دنیا احترام قائلند و نسبت به هیاهوی تشییعکنندگان در بدرقه «تابوتهای سکینه بخش»، بیرغبتند. خاکسترِ باقیمانده از صدوهفتادوپنج «شمع محفلِ بشریت»، نفسِ بعضیها - بر وزنِ بعثیها- را میگیرد. و چقدر، خوب! اصلا شهید، برای همین شهید شده است که نفَسِ «مکذبین» را بگیرد...
9. اقتصاددانانِ گردنهگیر را به ساحتِ فقرای الی الله راه نمیدهند؛ اومانیستها در این ساحت، دچار «ایست قلبی» میشوند! عموماً تمام «ایسم»های کدخدازده، از هیاهوی عطرِ «تابوتهای سکینهبخش» مبتلا به تنگیِ نفس میشوند و چقدر خوب! بعضیها - بروزن بعثیها - چه لیبرالیست باشند و چه فاشیست و چه هر «ایست» دیگر(!) ، در ساحت تنفسِ صبح ظهور، گرفتار «ایست قلبی» خواهند شد.
10. مگر نه اینکه قلب تاریخ، به شوق ظهور میتپد و مگر نه اینکه شهید، قلبِ تاریخ است...
11. اصلاً شهید برای همین شهید شده است که هرگاه دادگاهِ وجدانِ شهروندانِ «دهکده جهانی غفلت» به گواهی شهود عادل نیاز داشته باشد از امتیاز ویژهی خود یعنی «حیات» استفاده کند و برای شهادت در این دادگاه، شهر را به هم بریزد.
12. اصلاً شهید برای همین شهید شده است که هرگاه ریزگردهای شبهه و شهوت، شهر را از غلغله آفتاب خالی کرد از امتیاز ویژه خود یعنی «حیات» بهره برداری کند و به منکران ثابت کند که با همین خاکسترِ باقی مانده هم «شمع محفل بشریت» است.
13. اصلاً شهید برای همین شهید شده است که از «حیات»، این رانتِ(!) فنا فیاللهیِ خود نهایت سود را ببرد! به هرحال ما چه بخواهیم و چه نپسندیم عالم، معرکه جنگ دائمی است؛ جنگ بین «رهبران خداپرست» و «رهزنان کداخداپرست»... .
14. «رجعت»، نشانه حیات است. «حیات طیبه» در مکتب فنا فیاللهیان، همان «ولیشناسی» است. هرکه خود را از نعمتِ ولیشناسی محروم کرده است به مرگِ جاهلیت خواهد مُرد و چقدر، بد! رانتخوارانِ کوتوله و نارسِ سیاسی و اقتصادی، طوافکنندگانِ «جاهلیت مدرن» و گردنهگیرانِ «آشفته بازارِ لاف و شایعه»اند و به همین دلیل آشکار از «حیات» و از «رجعت»، دلِ خوشی ندارند!
15. اصلا شهید، برای همین شهید شده است که هر لحظه و هر جا اراده کرد بتواند هنرنمایی کند. یکی از هنرهای شهید همین است که نفَسِ «مُکذّبین» را بگیرد...
16. هنر، گریستن بر دستهای بسته «شهدای غوّاص» نیست! هنر، درک گشاده دستیِ آن ها در «گواهی دادن» است. هنرمند کسی نیست که امواجِ آشکارِ دریا-شهرِ تهران را در غواصیِ «تابوتهای سکینهبخش» ببیند؛ هنرمند اوست که «گواهی دادن»های آشکار و پنهانِ شهدا را «غواصی» کند!
17. «وَ قلیلٌ مِن عبادی الشکور» هنرمند به خوبی میداند درک نعمت، والاترین شکر منعم است. شهدا آموزگاران غواصی در اقیانوسِ ولیشناسیاند؛ و آن ها که عاری از هنرند اسطوره «خوّاضی»اند در لجنزارهای «مرگِ جاهلانه»، برای دریوزه لبخندی از کدخدا...! و آن ها که خالی از هنرند سامریِ «خوّاضی»اند در مردابِ «دهکده جهانیِ غفلت»...!
18. خبر در شهر پیچیده است که قرار است در همین روزها گواهانِ صادق را تشییع کنند و دو شهید از جمعِ غواصان، مهمانِ «حوزه هنر و اندیشه» خواهند شد. در خبر آمده است که این دو گواهِ صادق، پا در خیابانهایی خواهند گذاشت که در همین مسیر، بیستودو سالِ پیش برای آوینی، «جشن شهادت» گرفتهایم.
19. در روزگاری که خیالپردازانِ بلاتکلیف، میخواهند معنای هنر را تا ریزگردهای شبهه و شهوت نازل کنند، «جشن شهادت»، «جشنِ تکلیفِ» هنرمندان است. اهالی حوزه هنر و اندیشه، اگر آغوشی باز برای گواهیِ شهدا باشند پا در مسیری گذاشتهاند که بیستودو سال پیش «سید شهدای اهل قلم» با خونش به همان فراخوانده است. معبری که «سیدمرتضی» پاکسازیاش کرده؛ هنر، اقیانوسی است که چشم به راه غواصانی از جنس آوینی مانده است؛ هنرمندانی مانند این دو «گواهی دهنده صادق».
20. «مِن المومنین رجالٌ صدقوا ما عاهدوا الله...» مردان خدا، صادقانه به عهد خویش وفا میکنند و ملامت میکشند و خوش باشند که در طریقت آنان هنر، جز وفای به عهد نیست. پیرِ حیاتبخشِ ما حجت را برای اهالی حوزه هنر و اندیشه تمام کرده است: «شهادت، هنر مردان خداست.»
انتهای پیام/