مرگ تدریجی کتابفروشی‌ها


خبرگزاری تسنیم: تعطیلی تدریجی بعضی از کتابفروشی‌های معروف و قدیمی پایتخت یا قرار گرفتن‌شان در آستانه تعطیلی‌، به خصوص در خیابان انقلاب، توجه‌ها را جلب کرده است.

به گزارش گروه "رسانه‌ها" خبرگزاری تسنیم، تعطیلی تدریجی بعضی از کتابفروشی‌های معروف و قدیمی پایتخت یا قرار گرفتن‌شان در آستانه تعطیلی‌، به خصوص در خیابان انقلاب، توجه‌ها را جلب کرده است.

کتابفروشی‌های دیگری نیز چون مثلث، نی، آبی و ویستار در سایر مناطق شهر مدت‌هاست که تعطیل شده‌اند. در شهرهای دیگر نیز اوضاع به همین منوال است. نمونه‌اش تعطیلی فروشگاه کتاب هنر ایران و گسترش فرهنگ در شیراز و کتابفروشی اوستا در گرگان است. این روند در چند سال اخیر آغاز شده و همچنان ادامه دارد.


جدا از تمام معناهای فرهنگی و تاریخی که ضمیمه «خیابان انقلاب» تهران شده است، و هویت این منطقه را در دهه‌های اخیر ساخته است، این‌جا به عنوان «راسته کتابفروشان» موقعیت منحصر به فردی دارد. در کشورهای دیگر کمتر جایی این چنین سراغ داریم، شاید تنها در یکی دو پایتخت مشهور اروپایی. لندن و پاریس هر کدام یک خیابان دارند با چند کتابفروشی در کنار هم. از بین کشورهای همسایه نیز در کابل یک راسته کتابفروشی هست به علاوه بازار صحاف‌ها در استانبول که محوطه‌ای به کوچکی «بازارچه کتاب» است. به روایت شاهدان عینی، هیچ‌کدام به پای انقلاب نمی‌رسند. خیابانی که دست‌کم گوش تا گوش کتابفروشی است و خیابان‌های فرعی و کوچه‌هایش پر از دفاتر نشر و پخش کتاب و چاپخانه و صحافی، و بهترین گوشه و کنار پیاده‌رو‌اش در سیطره دستفروشان کتاب.


تابلوی جذابی است. تصاویر دیگری نیز به این تابلو اضافه کنیم: گروه‌گروه دانشجو که در پیاده‌رو‌ها قدم می‌زنند و از این کتابفروشی به آن یکی سرک می‌کشند، کافه‌هایی که بوی قهوه و کیک‌های تازه‌شان تا چند متر آن سوتر هم مشام عابران را همراهی می‌کند، چند دستفروش که روی نیمکت‌های چوبی تازه نشسته‌اند و در بساط‌‌شان وسایل عجیب و غریب می‌فروشند، دکه‌هایی که کامل‌ترین روزنامه‌فروشی‌های شهر هستند و دختری که نشسته و سنتور می‌نوازد. وصفی است که هر شنونده‌ای را به وجد می‌آورد و دل کندن از این تصویر مثل برگشتن از تعطیلات دل‌انگیز است.


خیابان انقلاب تهران نماد بازار کتاب است. می‌گویند از رونق افتاده، و هر‌کس دلایلی می‌آورد و نسخه‌ای تجویز می‌کند. کسانی می‌گویند اوضاع عادی است و کسانی این وضع را تا حد یک فاجعه بزرگ جلوه می‌دهند.

آمار مرگ و میر و تولد کتابفروشی‌ها!


مطابق آمار، در دو سال گذشته یعنی از فروردین 91 تا پایان اسفند 93، در تهران 41 کتابفروشی تعطیل شده و 98 کتابفروشی جدید افتتاح شده‌اند. فوت مالک، بی‌میلی ورثه به ادامه کسب و کار متوفی یا تغییر شغل و بازنشستگی از علت‌های تعطیلی کتابفروشی‌ها بوده است. کتابفروشان می‌گویند در وضعیتی که مردم کتاب نمی‌خرند، با توجه به قیمت بالای سرقفلی و اجاره ملک و هزینه‌های جاری، دخل و خرج نمی‌خواند و چرخ کتابفروشی نمی‌چرخد.

 

تورم و ضعف نظام آموزشی کتاب را از سبد خانواده‌ها حذف کرده است


نزدیک به پانزده درصد افراد سواد خواندن و نوشتن ندارند. تورم چهل ‌درصدی است و رشد اقتصادی روی منفی چهار درصد است. قیمت متوسط کتاب بنابر آمار خانه کتاب، به طور میانگین سالانه بیست درصد اضافه می‌شود. (در سال 90 قیمت متوسط یک جلد کتاب 3800 تومان بوده است که این رقم، سه سال بعد یعنی در سال 93 به 19300 تومان رسیده است). این در حالی است که سیستم آموزشی نیز افراد را به خواندن کتابی غیر از کتاب‌های درسی و آموزشی تشویق نمی‌کند.

 

آیا کتابفروشی‌های جدیدی که باز می‌شوند از وضع بازار بی‌خبرند؟


بنا به گفته یکی از کتابفروشان جوان تهران که با سابقه‌ای پانزده ساله اکنون اداره یکی از کتابفروشی‌های تازه‌تأسیس تهران را به عهده دارد باز کردن یک کتابفروشی به قصد کسب و کاری مستقل و سودآور، یک ایده شکست خورده است مگر در چند حالت: یک: صاحب کتابفروشی مالک باشد. دو: گذران زندگی‌اش وابسته به کتابفروشی نباشد و شغل دیگری داشته باشد. سه: با سرمایه‌ای مازاد کتابفروشی را تأسیس کرده باشد.

تعداد ناشران چهار برابر تعداد کتابفروشی‌ها!


در وضعیتی منحصر به فرد تعداد ناشران در ایران چهار برابر تعداد کتابفروشی‌ها است؛ 12000 ناشر در برابر 3000 کتابفروشی. بنابر آمار خانه کتاب، در سال گذشته 72878 عنوان کتاب با تیراژ متوسط 2090 نسخه چاپ شده است.
شاید به نظر بیاید با جمع و تفریق ساده و در نظر گرفتن 20 درصد از قیمت پشت جلد کتاب برای کتابفروش بتوان به میانگین سود هر کتابفروشی دست پیدا کنیم اما پیدا کردن سهم کتابفروشی‌ها به این سادگی‌ها نیست. این رقم تنها از تولید خبر می‌دهد و ربطی به فروش ندارد. مثالش کتاب‌هایی است که با حمایت‌های مالی دولتی در تیراژ بالا چاپ می‌شوند و با همان حمایت‌ها خریداری می‌شوند و هیچ وقت وارد چرخه واقعی بازار نمی‌شوند.

 

کتابفروشی‌های بزرگ استانداردهای ارائه کالا را جا‌به‌جا کرده‌اند


فراهم کردن جایی برای نشستن و ورق زدن کتاب بدون هیچ محدودیتی، پخش موسیقی، نور کافی، وجود یک سیستم ساده جست‌وجو، امکان دسترسی آزاد به تمام قفسه‌ها و چینش منظم کتاب‌ها بر‌اساس دسته‌بندی‌های دقیق، سیاستی است که می‌توانیم خلاصه‌اش کنیم در «ماندن، خریدن و خواندن». با در پیش گرفتن چنین سیاستی این فروشگاه‌ها با فراهم کردن جایی برای خوردن و نوشیدن و فروش لوازمی غیر از کتاب - مثل نشریات، نوشت‌افزار، اسباب‌بازی و باسمه‌های هنری - باز بودن در روزهای تعطیل و اطلاع‌رسانی منظم توانسته‌اند رو به روز مشتریان بیشتری جذب کنند، مشتریانی که به گفته بعضی از کتابفروشان، تعدادی‌شان پای ثابت کتابفروشی‌های کوچک بوده‌اند. اما کتابفروشی‌های کوچکی نیز هستند که ابتکار خودشان را به کار بسته‌اند تا فروشگاه‌شان را به جای پر‌مراجعه‌تری تبدیل کنند. تخصصی کردن ارائه کتاب یکی از این راهکارها است. اگر تنوع محصول مشتریان خودش را دارد، تخصصی بودن هم همین‌طور است.

سود بانکی جذاب‌تر از سود فروش کتاب


در شرایط فعلی، کتابفروشان باید تقلای زیادی کنند تا از 20 درصد قیمت پشت جلد، انواع هزینه‌هایشان را در بیاورند و سودی هم ته جیبشان بماند. در این وضعیت، اغواگری بانک‌ها با پیشنهادهای مالی چشمگیر، به خاطر منابع سرشاری که دارند، هر کاسبی را از صرافت تلاش برای زنده نگه داشتن کسب و کارش باز می‌دارد. با فرض یک پیشنهاد میلیاردی که در بازار ملک تهران رقم عجیبی نیست. احتساب سود سپرده بانک‌ها، ماهانه ده‌ها میلیون تومان درآمد بی‌زحمت عاید مغازه‌داری می‌شود که پیش از آن برای سر به سر کردن هزینه و سودش باید هزار زحمت به جان می‌خرید.

منبع: سیاست روز

انتهای پیام/