تخریب مسجد الاقصی اقدامی ارتجاعی است

خبرگزاری تسنیم: حجت الاسلام طباطبایی با اشاره به اقدامات رژیم غاصب اسراییل در تخریب مسجد الاقصی اظهار کرد: تخریب این مسجد به عنوان یکی از بزرگترین آثار اسلام به بهانه ساخت معبد سوم سلیمان بازگشت به گذشته و اقدامی ارتجاعی است.

 به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم،چهل و شش سال قبل در 21 آگوست 1961،‌ صهیونیست ها مسجدالاقصی را به آتش کشیدند. تا قبل از این جریان نیز  رژیم صهیونیستی سعی در از میان بردن آثار اسلامی به ویژه مسجدالاقصی داشت. تخریب این مسجد از سوی آنان به بهانه ساخت معبد سوم سلمیان بود و در نهایت ظهور مسیح بود. این روند تا به امروز ادامه دارد و همچنان شاهد آن هستیم که نسبت به مسجدالاقصی بی حرمتی می شود.

 

در آستانه روز جهانی مسجد و در راستای بررسی وضعیت فعلی مسجدالاقصی و اقدامات نابخردانه رژیم صهیونیستی که به دلایل واهی سعی بر تخریب کامل این مسجد دارند با حجت الاسلام حمید طباطبایی،‌ پژوهشگر حوزه ادیان، و استاد حوزه به گفت وگو نشسته ایم. آنچه می خوانید حاصل این گفتگو است:

 

صهیونیست ها سال هاست که به بهانه های مختلف درصدد تخریب مسجدالاقصی است. یکی از اهداف آنها از تعرض، ساخت معبد سلیمان به جای مسجد عنوان می شود. جریان ساخت معبد سوم سلیمان چیست و علت اصرار یهودیان بر ساخت این معبد و تخریب مسجدالاقصی به چه عواملی بازمی گردد؟

برای پاسخ به این سوال باید اشاره ای به کتاب مقدس داشته باشیم که از دو بخش عهد عتیق و عهد جدید تشکیل شده و  مباحثی در مورد هیکل سلیمان در آن آمده است. در بخش اول کتاب مقدس یعنی عهد عتیق به ویژه در پنج کتاب نخست آن که به تورات مشهور است و همچنین در بخش هایی از عهد عتیق که به گفته یهودیان نویسنده آن حضرت سلیمان است مانند کتاب «غزل غزل های سلیمان»، «سفر جامعه» و «امثال سلیمان»، و کتب سایر انبیا مانند کتاب های سموئیل،‌ پادشاهان، تواریخ ایام، عزرا، نحمیا، مزامیر، دانیال و ... و نیز در عهد جدید در مکاشفه، اعمال رسولان، برخی از نامه های پولس و ... رد پایی از موضوع معبد و هیکل سلیمان را می توان یافت. در مجموع عهدین بیش از 150 مرتبه مستقیما عنوان هیکل آمده است.

 

بخش «عهد عتیق» کتاب مقدس میان یهودیان و مسیحیان مشترک است. به عبارت دیگر یهودیان از کل کتاب مقدس بخش عهد عتیق را مقدس می دانند و مسیحیان نیز هر دو بخش یعنی عهد عتیق و عهد جدید را مقدس می دانند. حال نکته در اینجاست که یهودیان برای اثبات مشروعیت خود، به بخش هایی از عهد عتیق که اصل این کتب، مورد قبول مسیحیان نیز هست، استناد می کنند تا موجودیت کنونی خود را به واسطه آن توجیه کنند.

 

در ادیان مختلف جریانات افراطی داریم. این جریانات معمولا با استراتژی خاصی به بخشی از یک متن استناد می کنند و آن را آن قدر برجسته می کنند که سایر بخش های آن متن مقدس به درستی دیده نمی شود و تحت تاثیر تفاسیری خودساخته از رهبران این جریانات افراطی قرار می گیرد، امروزه یهودیت افراطی این نگاه را دارد در حالی که همه یهودیان آنچنان که یهودیان افراطی توجه خاصی به هیکل سلیمان نشان می دهند به معبد توجه ویژه ندارند اما یهودیت افراطی که همگان آن را تحت عنوان جریان یهودی صهیونیسم می شناسند این موضوع را به عنوان نماد و یکی از اهداف راهبردی خود می دانند.

 

یهودیت صهیونیسم اندیشه خود را از پایه گذارانی همچون تئودور هرتسل، اخذ می کند سپس توجیهات و تفاسیر آن را از تورات عهد عتیق و سایر منابع مقدس یهودی می سازد به عنوان مثال هرتسل جمله مشهوری دارد که در سوییس آن را گفته است بر این مبنا که: من اگر زنده باشم و به قدس دسترسی پیدا کنم، هر آنچه برای ما نامقدس است را نابود خواهم کرد.

این نگرش هرتسل شبیه آن اندیشه ای است که امروزه در جریان اسلامِ صهیونیسم یعنی وهابیت مشاهده می کنیم که دست پرورده همان یهودیت و مسیحیت صهیونیسم است. آنها برای توجیه این رفتار خود و تخریب مساجد و اماکن مقدس به آیاتی از قرآن و روایات نیز استشهاد می کنند.  در یهودیت و مسحیت صهیونیست نیز جریان همین است.

 

هرتسل سخنی گفت که صهیونیسم به دنبال پیاده سازی آن است. با این حال اینگونه نیست که تفسیرهای که کشیش های مسیحیت صهیونیست و خاخام ها از کتاب مقدس دارند درست باشد بلکه همین تفاسیر از سوی بسیاری از رهبران دینی یهودی و مسیحی زیر سوال رفته است.

 

یهودیت همان گونه که قرآن کریم فرموده است عهدی دو جانبه را با خداوند داشته است . خداوند در قرآن کریم می فرماید: « أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکمْ » (پیمان مرا نگاه دارید تا پیمان شما را نگاه دارم ) . این عهد دوجانبه که در تورات نیز آمده است به این نکته اشاره می کرد که یهودیان موظف بودند به ازای اینکه قوم برتر شناخته شوند به شریعت و انجام احکام و واجبات مبادرت ورزند. مادامی که آنان به عهد خود پایبند بودند خداوند نیز به عهد خود مبنی بر برتری بخشیدن به یهود در آن زمان پایبند بود. اما قرآن کریم می فرماید آنان به واسطه نقض میثاق خود و پیمان شکنی هایشان دیگر به عنوان قوم برتر نبودند.

 

خداوند در آیه 112 سوره آل عمران می فرماید: « ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ مَا ثُقِفُواْ إِلاَّ بِحَبْلٍ مِّنْ اللّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَبَآؤُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ الأَنبِیَاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُواْ یَعْتَدُون» (هر کجا یافته شوند به خوارى دچار شده‏اند مگر آنکه به پناه امان خدا و زینهار مردم [روند] و به خشمى از خدا گرفتار آمدند و [مهر] بینوایى بر آنان زده شد این بدان سبب بود که به آیات خدا کفر مى‏ورزیدند و پیامبران را بناحق مى‏کشتند [و نیز] این [عقوبت] به سزاى آن بود که نافرمانى کردند و از اندازه درمى‏گذرانیدند  ) .

 

همچنین در آیه 61 سوره «بقره» می فرماید: « وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ  » (و چون گفتید اى موسى هرگز بر یک [نوع] خوراک تاب نیاوریم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمین مى‏رویاند از [قبیل] سبزى و خیار و سیر و عدس و پیاز براى ما برویاند [موسى] گفت آیا به جاى چیز بهتر خواهان چیز پست‏ترید پس به شهر فرود آیید که آنچه را خواسته‏اید براى شما [در آنجا مهیا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پیشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا که آنان به نشانه‏ هاى خدا کفر ورزیده بودند و پیامبران را بناحق مى‏کشتند این از آن روى بود که سرکشى نموده و از حد درگذرانیده بودند) . این دو آیه اشاره به همین نقض پیمان از سوی یهود دارد.

 

یهودیت صهیونیسم امروزه با طرح مساله معبد سلیمان در صدد این است آنچه که برای جهان اسلام و مسیحیت یعنی قدس شریف حایز اهمیت است را تخریب کند و برتری خود را به منصه ظهور بگذارد اما این برتری هم از سوی قرآن و هم از سوی کتاب مقدس زیر سوال رفته است چنان که به آن اشاره شد.

 

با این وصف جالب است که وقتی امروزه با یک عزیز یهودی در ایران گفت وگو می کنید  در گفت وگوی صمیمانه او به شما خواهد گفت که ما نسبت به شما برتری نژادی داریم و در قرآن شما نیز به این مساله اشاره شده است! در حالی که اولا قرآن کریم این برتری را نژادی نمی داند و این برتری را بر اساس پیمانی می داند که مفاد آن انجام شریعت بوده است و یکی از مفاد شریعت این بوده است که کلام خدا و یهوه مقدس شمرده شود و از جمله مقدس شمرده شدن یهوه آن است که اماکن مقدس مورد احترام قرار گیرد چنانچه در کتاب مقدس نیز به این مهم اشاره شده است.

 

 

بنابراین تمسک یهودیان صهیونیست به کتاب مقدس و تفاسیر متعدد در واقع توجیهی است که بتوانند بر اعمال نادرستشان سرپوش بگذارند.

بله. چون عهد عتیق هم همان چیزی را می گوید که قرآن می گوید. در تورات و کتاب مقدس نیز این مساله یعنی عهد دوجانبه میان خداوند و یهودیان آمده است که به واسطه موسی منعقد شده بود. در 10 فرمان کتاب مقدس ذکر شده است که یهودیان موظف هستند اعمالی را انجام دهند از جمله اینکه بت نپرستند، نام یهوه را به نیکی ببرند و ... اما این کار را نمی کنند لذا خداوند در همین کتاب مقدس و تورات بارها یهودیان را سرزنش کرده و گفته است شما به آن عهد وفادار نبودید.

 

می دانیم که تورات شامل پنج کتاب «پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، تثنیه» است. در آخرین کتاب تورات یعنی سفر تثنیه در فصل 32، در عبارت چهارم آمده است: «خداوند شما باوقار و قابل اعتماد است. او امین و صادق است ». این آیه برای آن آمده است که بگوید خداوند پیمان شکنی نمی کند و پاسخی باشد برای برخی از یهودیان صهیونیسم است.

اما در عبارت بعدی آمده است «شما قوم بنی اسراییل و یهودیان بی وقار شده اید و لیاقت فرزندی او را ندارید، ملتی گناهکار و فریبکار هستید، ای قوم احمق و نادان آیا به این طریق تلافی خوبی های او را می کنید؟ آیا او نبود که شما را خلق کرد و از شما قومی ساخت؟»

 

عبارات متعدد و فراوانی وجود دارد که در آنها خداوند بنی اسراییل را سرزنش می کند و می گوید چرا به عهد خود پایبند نبودید و نعمت هایش را برای آنان بیان و یادآوری می کند از جمله اینکه می گوید «در بیابان همانند تخم چشمم از شما مراقبت کردم، مانند عقابی که به جوجه های خود پرواز را می آموزاند و با بال های گسترده اش به آنها ایمنی می دهد شما را نجات دادم.»

 

اما در ادامه و در عبارت پانزدهم می فرماید: «قوم خداوند ثروتمند اما سر کش شده اند، فربه و سیر شده اند، خداوند خود را ترک کرده اند و با کارهای زشت خود او را به خشم آورده اند، برای بت ها قربانی کرده اند و ... ». در همینجا و البته در ادامه آیات که بسیار مفصل است خداوند اشاره می کند که قوم دیگری را جایگزین این قوم خواهد کرد.

 

در کتاب ارمیا فصل 32 عبارت 32 و همچنین در همین کتاب در فصل 44 عبارت سوم این عبارات بارها مورد تاکید قرار گرفته اند که این قوم پیمان شکنی کرده اند. لذا از اساس یهودیت از حیث نژادی و قومیتی برتری ندارد که برای اثبات آن برتری بخواهد یکی از موضوعات خود مانند معبد سلیمان را به عنوان نماد قرار دهد و به واسطه آن بخواهد این برتری را بر دنیا اثبات کند.

 

در پاسخ به سوال شما باید عرض کنم اکنون یهودیت صهیونیسم به دنبال یک گلوگاه است. این گلوگاه هرچیزی می تواند باشد مهم این است که برای اینکه برتری خود را اثبات کند پا روی گلوی امتی بگذارد که به عنوان امت جایگزین خود شناخته شده است و با این اقدام خود و تحقیر امت جایگزین استعلا و برتری خود را همچنان فریاد بزند. در این زمینه نیز طبیعی است که مستندات فراوانی را اعم از کتاب مقدس، حوزه های مربوط به باستان شناسی و تاریخ را بسازد و بیان کند. اما تمام این موارد بهانه ای است که تحت عنوان حفاری های باستان شناسانه انجام می شود تا این گلوگاه را تخریب کنند و این معبد را بسازند.

 

به این دلیل که این عنوان برای مسیحیان به عنوان یک دین اکثریت در جهان شناخته شده است و آنها نیز خوشحال خواهند شد که بخشی از کتاب مقدس شان کشف شود غافل از آن که چنین چیزی از  اساس دارای اشکال است. جریان یهودیان صهیونیست مانند مسیحیان صهیونیست است که عمده فعالیت هایشان را بر الهیات کاریزماتیکی بنا گذاشته اند که آن را به فصل شانزدهم انجیل مرقس مستند می کنند. در حالی که فصل شانزدهم انجیل مرقس به اذعان محققین مسیحی ضعیف و جعلی است و حتی در برخی نسخه هایی که منتشر می شود آن را چاپ نمی کنند..

 

 آنچه که امروز به نام مسجد الاقصی و با گنبد طلایی به نمایش در می آید در واقع مسجدی است به نام قبة الصخره، در حالی که مسجدالاقصی با فاصله اندکی از این مسجد قرار دارد، جریان پوشاندن مسجد اصلی و معرفی کردن مسجد قبة الصخره به عنوان مسجدالاقصی چیست؟

 

بخشی از این پاسخ به خطای خود ما مسلمانان بر می گردد. بدیهی است که قبه الصخره جاذبه ظاهری بیشتری نسبت به مسجد الاقصی دارد. لذا خیلی از اصحاب رسانه که مسلمان هستند چون در ذهنشان مسجد الاقصی برجسته تر است به اشتباه نمای برجسته تر یعنی قبه الصخره را با گنبد مسجد الاقصی اشتباه می گیرند. اما خود صهیونیست ها هم نسبت به این خطا بی میل نیستند و چه بسا دست هایی پشت پرده در جا افتادن این اشتباه نقش داشته باشد. چرا که امپراطوری رسانه ای در اختیار خود آنان است و کمتر از مسجد الاقصی فیلم و عکس منتشر می کنند. مسلمانان نیز که از رفتن به این مکان مقدس ممنوع هستند چه رسد به این که بتوانند تصاویر مناسبی را از آن گرفته و منتشر کنند.

 

در رابطه با نمای مسجدالاقصی نیز بحث فراوانی وجود دارد. در تاریخ اسلام این مسجد(مسجد الاقصی) قبل از ظهور پیامبر گرامی اسلام وجود داشته است. این مسجد برای مسلمانان از چند جهت بسیار اهمیت دارد یکی از این جهت که در معراجی که پیامبر گرامی اسلام داشتند شروع حرکت معراج از همین مسجد بوده است. اگر به قرآن مراجعه کنیم اهمیت معراج را متوجه خواهیم شد، چرا که یک سوره کامل به نام اسراء به معراج اختصاص داده شده است.

 

در آیه اول سوره اسراء می خوانیم: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ » (منزه است آن [خدایى] که بنده اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى که پیرامون آن را برکت داده‏ ایم سیر داد تا از نشانه‏ هاى خود به او بنمایانیم که او همان شنواى بیناست). طبق این آیه این سرزمین برای مسلمانان سرزمین پر برکت و مبارکی است به همین دلیل همواره در طول تاریخ مورد توجه آنها بوده است.

 

در روایات فراوانی ساخت این مکان به حضرت آدم، حضرت ابراهیم و ... نسبت داده شده است، ضمن اینکه قبله اول مسلمین نیز بوده است. با این تفاسیر به معبد سلیمان می رسیم، حضرت سلیمان، بنایی را در این منطقه با عنوان هیکل ساخت و در همان مکان چیزی را بازسازی کرد که حضرت ابراهیم و آدم(علیه السلام) ساخته بودند. بدیهی است که ادیان مختلف الهی در سیر تطور و پیشرفت تاریخی خود تغییراتی خواهند داشت لذا وقتی که سلیمان بنایی را ساخته و بعد در سیر تاریخی مسلمانان این بنا را با آن نمادهای اسلامی بنا می کند این سیر تکمیل می شود حال تخریب این بنا و بازگرداندن آن به دوره های گذشته خود نوعی ارتجاع محسوب می شود و مسجد قبه الصخره که امروز از سوی یهودیان به عنوان مسجدالاقصی معرفی می شود در واقع پوشاندن اقدامات شان در تخریب مسجد الاقصی است.

 منبع:شبستان

انتهای پیام/

خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

بازگشت به صفحه سایر رسانه ها