سردرد تئا‌تر و دردسر تئا‌تر

خبرگزاری تسنیم: تئا‌تر می‌تواند اسباب معیشت تئاتری‌ها باشد اما نمی‌توان این کسب و کار را جلوی حجره گذاشت و به هر که بیشتر برای آن سیم و زر بدهد، لبخند بزنیم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ارمغان بهداروند، مدیرعامل انجمن هنرهای نمایشی ایران در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است از وضعیت امروز تئاتر کشور سخن گفته است. او معتقد است که: «تئاترمی‌تواند اسباب معیشت تئاتری‌ها باشد اما نمی‌توان این کسب و کار را جلوی حجره گذاشت و به هر که بیشتر برای آن سیم و زر بدهد، لبخند بزنیم.»

در ادامه یادداشت بهداروند را می‌خوانید:

شنیدن لحن و لهجهٔ تاجیکی «قربان صابر» پیشنهاد مجری آیین اختتامیهٔ تئا‌تر رضوی بود. اما این هنرمند مه‌مان که بنا به جبر تاریخ او را باید مه‌مان بنامیم، با خواندن شعری از فریدون مشیری، هم لحن و لهجهٔ تاجیک خود را به شنوندگانش تعارف کرد و هم مشقی برای تکلیف شب تئا‌تر...
گفت دانایی که گرگی خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر...

1- تئا‌تر، حال و احوال متغیری دارد. هیچ کس از هیچ کس و هیچ چیز راضی نیست. کار می‌کنیم اما انگار به زور گلوله مجبور به کار کردن شده‌ایم. تئا‌تر تا اقارب خود را درمان نکند، نمی‌تواند طبیب یک خانه آن طرف‌تر از تئا‌تر باشد. به درخت خشکی در کنار راهی می‌مانیم که هر که را بگذرد، بی‌نصیب از خراش خاری نخواهیم گذاشت... در سرم چرخ می‌خورد آن لحن و لهجهٔ تاجیکی و این سطر مشیری: که گرگی خیره‌سر!

2- تئا‌تر می‌تواند اسباب معیشت تئاتری‌ها باشد اما نمی‌توان این کسب و کار را جلوی حجره گذاشت و به هر که بیشتر برای آن سیم و زر بدهد، لبخند بزنیم. قیل و قال به صحنه نرفتن تئا‌تر و یا از صحنه بیرون کردن تئا‌تر چه فرقی می‌تواند با قیل و قال بدعهدی و بی‌اخلاقی من درست در لحظه‌ای که علاقمندان تئا‌تر بلیط علاقمندی خود را برای دیدن تئا‌تر در دست دارند، داشته باشد، در سرم چرخ می‌خورد آن لحن و لهجهٔ تاجیکی و این سطر مشیری: مانده در چنگال گرگ خود اسیر...

3- تئا‌تر، برج بلند اخلاق است و تا ساکن ارتفاعی به هر اندازه از این برج نباشی نمی‌توانی به مخاطبت لبخند بزنی و اخم کنی. فرصت با هم بودن و برای هم بودن را از یکدیگر سلب نکنیم. دیدن دیگران به معنای ندیده شدن خویش نیست هم چنان که ندیدن دیگران نمی‌تواند اسباب دیده شدن ما را فراهم کند. یادمان باشد هر چقدر از این برج بیشتر صعود کنیم بیشتر دیده می‌-شویم و بیشتر خواهیم دید. در سرم چرخ می‌خورد آن لحن و لهجهٔ تاجیکی و این سطر مشیری: هرکه گرگش را دراندازد به خاک...

4- تئا‌تر، میدان‌دار دارد اما میدان‌دار باید به موقع میدان خود را رصد کند. هر که در امروز تئا‌تر دست و دلی دارد، از زیر بوته نیامده است و حتما در سایهٔ درختی، بال و پر گرفته است و پریدن آموخته است. گاهی اگر در این میدان، به هر بهانه، سردردی یا دردسری رواج بیابد، این میدان‌دار است که بی‌بیم جهل و جوانی دو سوی این دعوای خانگی، به مدارا و مراقبه و مهر دعوت کند که میدان‌دار اگر انصاف از کف بدهد سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. در سرم چرخ می‌خورد آن لحن و لهجهٔ تاجیکی و این سطر مشیری: وای اگر این گرگ گردد با تو پیر...

تئا‌تر اگر امروز نتواند نقش اجتماعی خود را به درستی بازی کند پیدا نیست فردا روزی بتواند. فردا روزی که گرگ‌ها، فرمانروایی می‌کنند:

اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگ‌ها فرمانروایى مى‌کنند
این ستمکاران که با هم همرهند
گرگ‌هاشان آشنایان ه‌مند
گرگ‌ها همراه و انسان‌ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب

انتهای پیام/