یک گزاره مبهم در تاریخ شفاهی: امام موسی صدر مخالف انقلاب بود؟

در ثبت خاطرات شفاهی با مواردی برخورد می‌کنیم که تشابه روایی با برخی خاطرات در دوره های پیشین دارد یا برخی موضوع ها که گوینده در زمان وقوع آن حضور نداشته یا در جایی دیگر بوده است، اما در این بین همین محتواها هم به عنوان سند و خاطره نقل می‌شود.

خبرگزاری تسنیم- سید مجتبی مومنی:

هر سال و در ایام نهم شهریور[سالروز ربودن امام موسی صدر] در لیبی، سر خط نگاه ها و قلم ها به سمت موضوع ربایش و بعضا ابعاد شخصیتی ایشان می رود. موضوعی که متاسفانه در دسته بندی ها صرفا به عنوان موضوع مناسبتی به آن پرداخته می شود و در دیگر ایام سال مورد کم لطفی قرار می گیرد. بدیهی است منظور از پرداخت به ماجرای امام موسی صدر صرفا جریان شخص ایشان و ماجرای ربودن شان نیست و تمرکز بر روی نگاه و اندیشه و نگرش عمیق دینی و مذهبی شان است.

در این بین و در این پرداخت ها هر از گاهی نکات جالب و شاید مضحکی به چشم می خورد. مانند کسانی که پای میز مصاحبه نشسته اند و از امام صدر می گویند و داعیه داری های خاصی دارند. داعیه هایی مبنی بر ضد انقلاب بودن یا ضد امام [خمینی] بودن امام موسی صدر است. ادعاهایی که تنها یک منبع دارد و آن هم خودشان هستند.

نگارنده به عنوان کسی که چند سالی است با پدیده ای به عنوان تاریخ شفاهی درگیر است، این پدیده را بسیار مناسب و شاید تنها روش انتقال مفاهیم و رویدادها به نسل های بعد و مستند نگاری برای ساخت مسیر و عمق نگاه، در مورد بعضی از مسائل می داند، اما این پدیده جذاب قطعا بدون عیب و نقص هم نیست. بارها در ثبت خاطرات شفاهی با مواردی برخورد می کنیم که تشابه روایی با برخی خاطرات در دوره های پیشین دارد یا برخی موضوع ها که گوینده در زمان وقوع آن حضور نداشته یا در جایی دیگر بوده است، اما در این بین همین محتواها هم به عنوان سند و خاطره نقل می شود.

قطعا منظور نگارنده زیر سوال بردن همه نقل کنندگان و نگارنده های این ژانر جذاب[تاریخ شفاهی] نیست. ولی این اشکال به عنوان یکی از اشکالات جدی به این موضوع قابل طرح است، عموما ما وقتی به سراغ این نوع نگارش می رویم که منبع مکتوب یا مصوری نداریم، بدیهی است کسی که به سراغ او رفته ایم سن و سالی از او گذشته است و طبیعی است در بیاد آوردن خاطرات دچار اختلال و مشکل شود.

حالا در بین همین خاطرات شفاهی عده ای معتقدند امام موسی صدر مخالف نظری و فکری با حضرت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی بوده است. عده ای پا را فراتر گذاشته و داعیه هایی کذایی تری هم دارند که به نظر به طولانی شدن مطلب می انجامد. با همین این اوصاف و با فرض قبول بودن ادعاهای این عزیزان یک سوال مطرح می شود: اگر امام موسی صدر مخالف اندیشه ای و نظری حضرت امام خمینی بوده است، دلیل پیگیری های ایشان بعد از ماجرای ربودن امام صدر چه بوده است؟

امام بعد از اطلاع از ماجرای ربودن امام صدر در ابتدا به یاسر عرفات[رهبر وقت جنبش آزادی بخش فلسطین] تلگراف می فرستند.(1) یک ماه بعد از بی پاسخ ماندن از تلگراف اول امام خمینی به حافظ اسد تلگراف می فرستند و در آن به شدت بیشتری پیگیر وضعیت امام می شوند و از اسد می خواهند شخصا و همراه با دیگر کشورهای اسلامی وارد موضوع پیگیری شود.(2) این پیگیری ها ادامه پیدا می کند و امام این بار به خود معمر قذافی تلگراف می زنند و با لحنی خاص از قذافی در مورد وضعیت امام موسی صدر سوال می کنند.(3)

این پیگیری ها به همین جا ختم نمی شود و این پیگیری ها را بعد از پیروزی انقلاب و در اسفندماه در مدرسه علوی[همان روزهای اول بعد از پیروزی انقلاب] ادامه می دهند و در سخنرانی شان در حضور عبدالسلام جلود(4) به صراحت می گویند: «ما نگران سرنوشت امام موسی صدر هستیم و می‏خواهیم به محض بازگشت به لیبی به سرهنگ قذافی بگویید هر چه زودتر در مورد سرنوشت امام موسی صدر رسیدگی کند»(5) بدیهی است سخنرانی در روزهای اول انقلاب باید دارای موضوعاتی باشد که برای انقلاب و شخص حضرت امام از درجه اهمیت بالایی برخوردار باشد.

این پیگیری های امام تا سال های بعد هم همچنان ادامه دارد که به نظر می رسد آوردن این چند نمونه به عنوان مشتی از نمونه خروار کفایت کند. با این وجود و تکرار پیگیری ها آیا مطرح کردن مخالفت امام صدر و امام خمینی(ره) و داشتن اختلاف فکری و نظری محلی از اعراب دارد؟

همه این موارد در حالی است که نگارنده نمی خواهد به ماجرای اولین مصاحبه امام با یک نشریه خارجی اشاره کند، و آن را نادیده گرفته است. مصاحبه با نشریه فرانسوی لوموند که در اردیبهشت 1357 با پیگیری های امام موسی صدر با امام خمینی(ره) انجام شده و همان مصاحبه را می توان سرآغاز رسانه ای شدن نهضت انقلاب اسلامی در خارج از مرزهای ایران دانست.

با همه این تفاسیر آیا ممکن است که دو نفر به لحاظ نظری و عقیدتی با هم مشکل و تضاد داشته باشند ولی در راستای اهداف یکدیگر قدم بردارند؟

 

 

 

1) صحیفه امام – شهریور 1357 – تلگراف به یاسر عرفات
2)  صحیفه امام – اول مهر ماه 1357 – تلگراف به حافظ اسد
3) صحیفه امام – 27 مهر ماه 1357 – تلگراف به معمر قذافی
4) معاون معمر قذافی
5) سخنرانی امام در مدرسه علوی- اسفند 1357

 

انتهای پیام/