صحبت‌های کامکاری در مورد خانه تئاتر و بازیگر سودجوی تئاتر

طبق قرارداد ایرانشهر فقط اسپانسرهایی حق دارند آرمشان در پوستر باشد که حداقل ده میلیون تومان به آن نمایش کمک کرده باشند. چرا مرکز هنرهای نمایشی بدون یک ریال کمک مرا ملزم به درج آرم خود می‌کند؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دو نمایش تماشاخانه ایرانشهر با مدیریت مجید سرسنگی و معاونت اجرایی علی دریابیگی همزمان درگیر حواشی شدند. دو نمایش به دستور شورای نظارت تعلیق شدند تا تغییراتی در این دو اثر صورت گیرد؛ این اتفاق باعث واکنش‌های متفاوتی از سوی افراد مختلف شد.

همه این اتفاقات در حالی رخ داد که یکباره خبر توقف نمایش «ترانه‌ای در انتهای کوچه‌ی تاریک» به کارگردانی ناصح کامگاری که هیچ مشکل ممیزی نداشت و تنها به سبب درخواست دستمزد دوازده میلیونی توماج دانش بهزادی، بازیگر اصلی نمایش در رسانه ها منتشر شد، این بار اما هیچکس در میان هنرمندان و نه در میان رسانه‌ها علاقه‌ای به بررسی و واکنش نسبت به این موضوع از خود نشان ندادند.

در گذشته با توجه به قرارداد تیپ، دستمزد هر بازیگر مشخص بود و در این سال‌ها قرارداد تیپ در محاق اجرایی قرار گرفته است. هیچ مرجع قانونی برای بررسی این عدم تعهد وجود ندارد. متولیان تئاتر هیچ کدام در مورد این اتفاق اظهار نظر نکرده‌اند؛ در حالی که خطر تبدیل شدن اتفاقی که برای ناصح کامکاری و گروهش رخ داد خبر از احتمال یک بدعت در میان گروه‌ها به ویژه بازیگر مذکور در کارهای آینده‌اش دارد.

خبرگزاری تسنیم برای بررسی ابعاد این مسئله گفتگویی تفصیلی با ناصح کامکاری، کارگردان، نویسنده و طراح صحنه باسابقه تئاتر داشته تا ابعاد این قضیه به شکل روشنی بررسی شود. کامکاری در این گفت‌وگو چندین بار اعلام کرد که علاقه‌ای به حاشیه درست کردن برای بازیگری که چنین اتفاق ناخوشایندی را رقم زده ندارد و اگر صحبتی هم می‌کند به دلیل نگرانی‌اش برای آینده تئاتر است، تئاتری که هر روز به شیوه‌های مختلف حاشیه‌هایی را همراه دارد. کامکاری در صحبت‌هایش اشاره‌های خاصل و تأمل برانگیزی نیز بر خانه تئاتر دارد.

با توجه به اینکه نام افراد مختلفی در این مصاحبه آمده است، خبرگزاری تسنیم این فرصت را برای اشخاص نامبرده محترم می‌دارد تا در صورت  پدید آمدن سوءتفاهم نظر خود را منعکس کنند.

می‌خواستم یک نمایشنامه مناسب امروز بنویسم

تسنیم: برای مقدمه در مورد نمایش اخیرتان صحبت کنید، از نقطه آغاز تا اتفاقات اخیر که حاشیه‌های نیز همراه داشت.

نمایشنامه «ترانه‌ای در انتهای کوچه‌ی تاریک» را حدود شش ماه پیش به نگارش درآوردم تا در مردادماه امسال که در سالن استاد سمندریان نوبت اجرا داشتم، روی صحنه برود. می‌خواستم یک نمایش‌نامه باب روز بنویسم، هم به لحاظ نوع مخاطبی که به ایرانشهر رجوع می‌کند و هم به لحاظ موضوع. «ترانه‌ای در انتهای کوچه‌ی تاریک» به زندگی آهنگسازی می‌پرداخت که دچار سرطان است و هفته‌های آخر عمرش را سپری می‌کند و هدفش این است که آخرین قطعات موسیقی‌اش را در زمان باقیمانده بسازد. در همین برهه درگیر آدم‌های فرصت‌طلب و طماعی می‌شود که او را مثل توپ فوتبال دست‌به‌دست می‌کنند. صاحبان سرمایه‌ای که کارچاق‌کن هنری و از قضا بستگانش هستند و در هفته‌های پایانی از هستی ساقطش می‌کنند و همه چیزش را می‌گیرند.

ممکن بود برای برخی مخاطبان مرحوم پاشایی را تداعی کند

تسنیم: ما به ازای مرتضی پاشایی نیست؟

من هیچ نگاهی به زندگی او نداشتم. ولی همین که شخصیت اصلی من آهنگساز بود، ممکن بود برای برخی مخاطبان مرحوم پاشایی را تداعی کند. نمایش ما در فروردین نگارشش تمام شد و در فاصله‌ای که مشغول ویرایش بودم، به دنبال بازیگر هم بودم. برخی از بازیگرانی که مدنظرم بودند، مثل خانم خیراندیش خارج از کشور بودند ولی قول همکاری دادند و پذیرفتند که در بخش تصویری نمایش همکاری کنند. بازیگران دیگر هم با فاصله انتخاب شدند.

عملاً تمرین‌ها از خردادماه آغاز شد. چند تن از دوستان که در کار بودند عمدتاً به دلیل نبودن بازیگر چهره، بعد از مدتی عذرخواهی کردند و من تمرین را با همین ترکیب بازیگران تئاتر ادامه دادم. موضوع این است که در حال حاضر، با توجه به عدم‌حمایت رسمی مالی دولت، تئاتر به دو جریان تقسیم شده است. جریان نخست سعی می‌کند برای تضمین فروش بلیت و داشتن حداکثر گیشه، چهره‌های سینمایی و تلویزیونی و... را به خدمت بگیرد. جریانی هم مثل ما در اقلیت است که با همان نیروهای تئاتری کار می‌کنیم و اقلیتی از تماشاگر را پوشش می‌دهیم؛ چون معتقدیم هنوز هستند سلیقه‌هایی که این‌گونه از تئاتر را می‌پسندند و تنها به فکر تفریح و لذت نبوده؛ بلکه جویای تفکر و اندیشه مطرح در تئاتر هستند.

موفق شدیم کار را به شکل آبرومندانه‌ای برسانیم

تمرینات ما ادامه داشت و در مقطعی که چهل روز به اجرا مانده بود، با توجه به زمان کم از بازیگری دعوت کردم که در سال گذشته جایزه بازیگری فجر گرفته بود. بعد از آشنایی اولیه خود او گفت که سال‌ها پیش نیز در یک جشنواره شهرستانی از دست من جایزه گرفته است. به هر حال تمرین‌ها آغاز شد؛ ولی روند مطلوب نبود. زیرا در تنگنای زمان بودیم و در یک زمان فشرده باید بدون عصبانیت کار را می‌رساندیم تا به وعده عمل کنیم و سالن خالی نماند. یکی از بازیگران اصلی بیست روز قبل از موعد اجرا به ما ملحق شد. تمام نیروی ما صرف این شد که این بازیگر دیالوگ‌ها را حفظ کند و به اجرا برسد. خوشبختانه موفق شدیم کار را به شکل آبرومندانه‌ای برسانیم.

کار در بازبینی پذیرفته شد و روز چهاردهم مرداد افتتاحیه برگزار و اجرای خوبی از نمایش به صحنه رفت که باب طبع قاطبه مخاطبان قرار گرفت. گرچه ممکن است کسانی نظر عکس داشته و به دنبال نوعی دیگری تئاتر بوده باشند اما من "مخاطب هدف" داشتم که بیشتر جوانانی بودند که به تماشاخانه ایرانشهر مراجعه می‌کنند و می‌دانستم این نوع نمایش را می‌پسندند. چون یک درام قصه‌پرداز عاشقانه با رویکرد نقد اجتماعی بود که البته رگه‌های طنز داشت و در عین حال موزیکال هم بود.

درخواست 10 میلیونی توماج بهزاد دانشی

درباره مشکلی که موجب توقف نمایش شد باید بگویم که بازیگر نقش جوان اصلی نمایش، آقای توماج دانش بهزادی در بدو امر درخواست‌های مالی مطرح کرد و ما جلسه‌ای با حضور آقای علی بی‌غم برگزار کردیم که در آن مقطع مشاور من بود و در نمایش بازی نمی‌کرد. همسر آقای توماج دانش بهزادی هم نماینده مالی او بود. در این جلسه چهار نفره، گفتم که بر اساس برآورد من و ترکیب بازیگران نمایش و منطق گیشه، بالاترین دستمزدی که می‌توانیم به بازیگران بپردازیم پنج میلیون است. اما توماج دستمزد خود را بیش از دو برابر این مبلغ می‌دانست و با تخفیف درخواست 10 میلیون کرد. من با اغماض گفتم می‌توانم تا هفت میلیون را پیش‌بینی کنم. وی درخواست مکتوب ارائه کرده بود که پنج میلیون قطعی می‌خواهد و پنج میلیون نیز براساس درصدی از فروش گیشه، که من گفتم این درصد گیشه مبهم است چون ما اسپانسر و بودجه دولتی و تهیه‌کننده نداریم و هرچه باشد از محل گیشه خواهد بود.

بازیگران باسابقه‌تری از توماج در گروه حضور داشتند، گرچه او خود را بالاتر از همه می‌دانست

این جلسه به نتیجه خاصی نرسید. چند روز بعد وی طی پیامکی و قبل از آمدن بر سر تمرین تقاضای دستمزد 9 میلیونی کرد. در پاسخ پیام دادم که سر تمرین حاضر شود و این موضوع چیزی نیست که نشود حلش کرد. احتمالاً همین پیامک محل سوءتفاهم و مناقشه بعدی شد. او آمد اما دیگر صحبتی از مسائل مالی به میان نیاورد. احتمالاً تلقی او این بود که من درخواست او را پذیرفته‌ام. در حالی که نظر من هفت میلیون بود که بشود به دیگران هم داد چون بازیگران باسابقه‌تری از توماج در گروه حضور داشتند، گرچه او خود را بالاتر از همه می‌دانست. این نکته وقتی آشکار شد که از او خواستم نظرش را درباره دستمزد دیگران برآورد کند.

اشتباه من بود که باید همان جا با او مسائل مالی را قطعی و مکتوب می‌کردم

دانش بهزاری طبق لیستی که تهیه کرد دستمزد خود را بالاتر از همه ما نوشت، حتی کسانی که سابقه بیشتری از خودش داشتند. به هر حال قبل از بازبینی، متن قراردادی برای من ارسال کرد که 9 میلیون خالص و بدون توجه به درصد فروش گیشه و بدون هرگونه کسورات و حتی مالیات در آن منظور شده بود که در دو قسط هفته اول اجرا و شب قبل از اجرای پایانی نقد دریافت کند. روز بعد به او گفتم چرا شرایط جدید مطرح می‌کند؟ آن هم در روزهایی که ما فقط نیاز به همدلی و مشارکت صمیمانه داریم تا کار را به موقع برسانیم. این گفتگو نیز همین جا خاتمه یافت و این اشتباه من بود که باید همان جا با او مسائل مالی را قطعی و مکتوب می‌کردم.

توماج [از بازی خود] همچنان ناراضی بود

وقتی نمایش به بازبینی رسید توماج از کار راضی نبود و کوشید دیگر بازیگران را با خود همراه کند که همگی مرا متقاعد کنند که کار خوب درنیامده؛ اما من نظر آن‌ها را نپذیرفتم و به آن‌ها اطمینان دادم که کار خوب پیش رفته و اگر اشکالاتی وجود دارد تا رسیدن به موعد اجرا قابل برطرف کردن است و عملاً نیز چنین شد و نمایش ریتم و ضرباهنگ بهتری یافت. اما توماج همچنان ناراضی بود و فکر می‌کرد این کار پشتوانه‌ای برای ادامه موفقیتش در فجر نیست. برای اینکه سبک و سیاق بازی‌اش اغراق‌آمیز و شبیه بازی در نمایشی شده بود که جایزه فجر برایش گرفته بود؛ در حالی که دیگر بازیگران براساس نظرات من به یکدستی و هماهنگی رسیده بودند.

جایزه، قدرت انعطاف در بازی را از او گرفته بود

فردای روز اجرای افتتاحیه خود او در گروه بازیگران بیان کرد که دوستان و آشنایانش گفته‌اند بازی همه در یک دایره هماهنگ است و تو بیرون از این دایره، بازی دیگری می‌کنی. از آن جا به خود آمد و تصمیم گرفت که به سخنان من بیشتر توجه کند و جنس بازی‌اش را تغییر دهد. به هر حال یک ناخرسندی نسبت به بازی خود داشت. در مجموع به نظر من دو تأثیر منفی جایزه فجر برای او در پی داشت. یکی این‌که جایزه قدرت انعطاف در بازی را از او گرفته بود و نمی‌توانست از قالب قبلی درآید و روش بازی دیگری را بپذیرد. دوم این‌که با جایزه‌ای که گرفته بود خود را در صدر دستمزد می‌دانست.

واقعیت این است جایزه فجر برای یک بازیگر جوان موفقیت خوبی است که آینده‌ای به او نوید دهد؛ اما این تضمینی نیست که درخواست مالی در حد بازیگران مطرح و چهره داشته باشد، فقط به صرف اینکه برنده جایزه فجر بوده. توماج مدعی بود که «برند» معتبری دارد و تماشاگران زیادی برای دیدن وی مخاطب نمایش خواهند شد. من گفته وی را حمل بر صحت کردم؛ اما کار که شروع شد از بازخوردها دریافتم خیلی‌ها وی را نمی‌شناسند.

شاید مدیریت ایرانشهر نیز، با دیدن بازی اغراق‌آمیز توماج بود که از من خواست کار را به صحنه نبرم

از طرف دیگر ناخرسندی او نسبت به بازی خودش هم مزید بر علت بود. البته شاید مدیریت تماشاخانه ایرانشهر نیز، با دیدن بازی اغراق‌آمیز توماج بود که از من خواست کار را به صحنه نبرم و انصراف دهم تا به اعتبارم خدشه‌ای وارد نشود. من این پیشنهاد را نپذیرفتم، اما سایت فروش بلیت طی دو روز بعد از افتتاحیه، یعنی پنجشنبه و جمعه هم بسته ماند و ما به تمرین ادامه دادیم و اجرا از یکشنبه بعد آغاز شد. یکشنبه اجرای قابل قبولی داشتیم و دوشنبه روز تعطیل رسمی بود.

تعطیلی وسط هفته به دستور شورای نظارت و ارزشیابی

با وجود بلیت‌فروشی برای روز سه‌شنبه، بنا به دستورالعمل ناگهانی شورای نظارت و ارزشیابی سه‌شنبه هم تعطیل شد. یعنی باز دو روز تعطیلی. چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه اجرا به هر ترتیبی بود انجام شد و منطقی است که با این وقفه‌ها سالن اشباع نشود. زیرا در نمایش‌های که چهره‌های مطرح حضور ندارند، تماشاگر است که تبلیغ می‌کند و تماشاگر می‌آورد. این رویه برای نمایش ما نیز وجود داشت و استقبال حالت صعودی داشت. بازخوردها هم قانع‌کننده بود. تماشاگرانی در همین چند روز برای بار دوم به دیدن نمایش آمده بودند. جوان‌ترها به دلیل موسیقی و کمدی که در کار بود از کار خوششان می‌آمد.

در شنبه هفته بعد که روز تعطیل تئاترهاست، توماج باز همان متن قرارداد را ارسال کرد و با لحن تحکم‌آمیزی از من خواست که امضا کنم و توسط دستیارم برایش بفرستم. از وی خواستم حضوری صحبت کنیم، به دعوت من اعتنا نکرد. با او تماس گرفتم. به تلفن من پاسخ نداد. تا عصر یکشنبه سه بار دیگر با او تماس گرفتم پاسخ نداد. صبح یکشنبه مطلع شدم با آقای بی‌غم وداع کرده و گفته دیگر نخواهد آمد.

دریابیگی با توماج دانش بهزادی سابقه دوستی داشت

یکشنبه ظهر که به ایرانشهر رفتم با آقای دریابیگی، مدیر اجرایی تماشاخانه که می‌دانستم با توماج سابقه دوستی دارد موضوع را مطرح کردم و گفتم حاضریم مبلغ هشت میلیون دستمزد به توماج بپردازیم مشروط به این‌که پرداخت نیمی از آن در هفته سوم و نیمی دیگر به محض تسویه‌حساب با ایرانشهر باشد. آقای دریابیگی با توماج تماس گرفت که او وعده داد قبل از شش بیاید ولی قبل از ساعت هفت آمد؛ در حالی که اجرا ساعت هشت بود و هنوز گریم هم نشده بود.

توماج گفت دلیل همکاری او در این تئاتر صرفاً «بیزینس» است

در جلسه‌ای که بلافاصله در دفتر آقای دریابیگی برگزار شد ، خانم غزالی همسر توماج و آقای آرش فصیح، سرمایه‌گذار تئاتر نیز به عنوان نمایندگان مالی و حقوقی او حضور یافتند. توماج گفت دلیل همکاری او در این تئاتر صرفاً «بیزینس» است و این نمایش اعتباری برای او نخواهد آورد و همسرش و آرش فصیح را به عنوان نماینده خود معرفی و اتاق را ترک کرد. این دو تن نیز اعلام کردند که توماج به مبلغی کمتر از 12 میلیون! رضایت نمی‌دهد.

پادرمیانی ایشان (سرسنگی) هم نتیجه نداد

این کاسب مسلکی همه ما را بهت‌زده کرد و معنایی نداشت جز فشار و در تنگنا قرار دادن ما، آن هم یک ساعت پیش از اجرا. این نحوه رفتار آنها برای کسی چون من که در تئاتر بیش از هر چیز به صمیمت و اخلاق هنری معتقدم، بسیار غیر قابل قبول بود. لحظاتی بعد آقای سرسنگی در جلسه شرکت کردند و به آقای فصیح تذکر دادند که این کار برای او تبعات خواهد داشت اما پادرمیانی سرسنگی هم نتیجه نداد و ما ناچار شدیم که از تماشاگران حاضر در سالن انتظار عذرخواهی کنیم و پول بلیت‌ را برگردانیم. این بسیار اتفاق ناگواری بود.

من تمام تلاشم را کردم که با حفظ منزلت هنر تئاتر و با پذیرش یک شرایط منطقی کار به جایی نرسد که مخاطب را از پشت در سالن برگردانیم. اما پذیرش این زیاده‌خواهی و زورگویی نیز با روح کار هنری مغایرت داشت. توماج اشتباه بزرگی کرد و مشاوران مناسبی نیز انتخاب نکرده بود.

در مقابل جنجال‌آفرینی توماج در رسانه‌های مجازی سکوت کردم

من کوشیدم از روز بعد با بازیگری جایگزین کار کنم و حتی تا آماده شدن بازیگر جایگزین خودم نقش را بازی کنم، اما گروه بازیگران چنان شوکه بودند که آمادگی نداشتند در عرض چند روز با بازیگر جدیدی کار کنند. عملاً این همکاری صورت نگرفت و گروه بازیگران با پذیرش این‌که با تعطیلی کار همه ضربه روحی و مادی خواهند خورد رای به تعطیلی نمایش دادند. بعد از این جریان؛ همکاران زیادی تماس گرفتند و از من می‌خواستند طرح شکایت کنم؛ اما من چنین نکردم و حتی در مقابل جنجال‌آفرینی توماج در رسانه‌های مجازی سکوت کردم.

مایل نیستم این اشتباه فردی دانش‌بهزادی موجب تباهی آینده کاری‌اش شود

گرچه لطمه بزرگی به گروه ما زد، اما نمی‌خواستم علیرغم اصرار خیلی از همکاران، شخصیت او را زیر سؤال ببرم. من مایل نیستم این اشتباه فردی او موجب تباهی آینده کاری‌اش شود. برخی از ممنوع الکار شدن وی گفتند اما من اصلاً چنین نمی‌خواهم. حتی اگر به زعم توماج، من زیر قولم زده بودم، او حق نداشت تلاش یک گروه 20 نفره را پایمال کنند. «ترانه‌ای در انتهای کوچه‌ی تاریک» در یکی از معتبرترین سالن‌های کشور در حال اجرا بود و تاکنون سابقه نداشته که بازیگری به دلیل توقعات گزاف مالی، نمایشی را به تعطیلی بکشاند.

محیط هنری را چنان آلوده به بده بستان‌های مالی می‌کند

این موضوع را نباید در چهارچوب یک خطای فردی نگریست و من به دنبال مجازات شخص او نیستم؛ آن چه برای من مهم است ریشه‌یابی توقعات غیرمنطقی است که در تئاتر رواج پیدا کرده و به جریان‌های هنری که به عنوان تئاتر مستقل شناخته می‌شوند آسیب می‌زنند. تئاتر مستقلی که در اقلیت قرار دارد و فقط متکی به نیرو و توان محدود خود است و از جایی حمایت نمی‌شود و این تئاتر مقهور جریان غالبی می‌شود که متکی بر جریان سرمایه است و از رانت‌های تبلیغاتی، سیاسی، مالی و اداری بهره می‌برد و محیط هنری را چنان آلوده به بده بستان‌های مالی می‌کند که افراد را به طمع می‌اندازد تا یک شبه ره صد ساله بروند.

پس از توقف نمایش ما، حتی یک واکنش از سوی نهادهای متولی تئاتر در کشور ندیده‌ایم

متاسفانه تئاتر مستقل مورد حمایت و توجه مسئولان فرهنگی قرار نمی‌گیرد. همین الآن ببینید، دو هفته پس از توقف نمایش ما، حتی یک واکنش از سوی نهادهای متولی تئاتر در کشور ندیده‌ایم. آقایان نسبت به تعطیلی یک تئاتر در یک سالن مهم و معتبر کشور هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند. نه از نهادی که خود را حامی حقوق صنفی تئاتری‌ها می‌داند و نه از وزارت ارشاد و مرکز هنرهای نمایشی. این بیشتر از هر چیز مایه تأسف است.

هیچ شکایتی از سوی من مطرح نشده است

تسنیم: شما قرارداد مکتوبی با توماج دانش بهزادی داشتید؟

اشتباهی که آن را می‌پذیرم این بود که صحبت‌هایم را با وی مکتوب نکردم. عرف ما در تمام سال‌هایی که در تئاتر کار کرده‌ایم توافق شفاهی بوده است. در بیست و چند سالی که در تئاتر حرفه‌ای مشغول به کارم، چه در نمایش‌هایی که در مقام طراح صحنه همکاری کرده‌ام و چه نمایش‌هایی که خود با دعوت از بازیگران به صحنه برده‌ام هرگز هیچ‌ قرارداد مکتوبی نداشته‌ایم چون همه می‌دانند که تئاتر بیزینس و تجارت نیست و کسی جیبی برایش ندوخته است.

تسنیم: در صورت شکایت شما آقای دانش بهزادی ممنوع الکار می‌شوند؟

قانونی در این باره نمی‌شناسم و هنوز هیچ شکایتی هم از سوی من مطرح نشده است.

تسنیم: در صورت شکایت شما به یک مرجع قانونی مانع بدعت گذاری و تکرار چنین اتفاقی نخواهید بود؟

کدام مرجع قانونی؟

تسنیم: یعنی هیچ مرجعی برای شکایت وجود ندارد؟

نه. می‌شود گفت تئاتر محروم از تمام حمایت‌ها و توجهات است.

آیا تئاتر اقتصاد و چرخه‌اش پاسخگوست؟

تسنیم: این‌طور که شما می‌گویید، ممکن است فردا بازیگری که قرارداد دو میلیونی داشته ادعای بیست میلیون کند و گروه را تهدید به ترک نمایش کند و همان جریان سودجویی که شما عنوان می‌کنید به راه افتد و یا اصلا همین آقای دانش بهزادی از فردا با هر گروهی همکاری کند آن گروه باید بترسد که امکان دارد این بازیگر وسط نمایش بگذارد و برود.

آنچه انگیزه من برای گفتگو با شما شد، این بود که چنین اتفاقی تبدیل به یک اپیدمی و عادت نشود. همه می‌دانند تئاتر به لحاظ اقتصادی چگونه است؛ اما جوانانی که به تئاتر می‌آیند نگاه می‌کنند به نمایش‌هایی که بیلبوردهای آن‌چنانی دارند، تبلیغات و اسپانسر وسیع دارند. میزان دستمزدها را می‌شنوند و توقع دارند که تئاتر مستقل نیز ‌چنین باشد. این واقع‌بینانه نیست. در عین این‌که قبول دارم که بازیگران تئاتر کار شاقی دارند و استحقاق دریافت دستمزدهای بالا ؛ اما باید دید آیا تئاتر اقتصاد و چرخه‌اش پاسخگوست؟ که متأسفانه نیست. 

درخواست دیدار مدیر مرکز هنرهای نمایشی را داشتم، اما هیچ پاسخی تاکنون دریافت نکرده‌ام

به نظر من اینجا خلأ حضور و درایت نهادهای دولتی بارز است. آنان باید ورود پیدا کنند. وقتی تئاتری که مسئله‌اش فرهنگ جامعه است و دنبال عناصر کاذب برای فروش‌های آن‌چنانی نیست، باید نهادی این تعادل را ایجاد کند که تئاترهای مستقل توانایی ایستادن روی پای خود را داشته باشند. من از چند هفته پیش از مدیر مرکز هنرهای نمایشی درخواست دیدار داشتم، حتی قبل از شروع نمایش؛ اما پاسخی از ایشان دریافت نکردم و این در حالی است که ایشان می‌دانند گروهی که نمایشی روی صحنه برده به چه دلیل درخواست دیدار دارد. حالا شما انتظار دارید چنین نهادی واکنشی نسبت به این ماجرا نشان دهد؟

همه جا تأکیدشان روی چهره بود

تسنیم: این ابهام در میان است که شاید آقای دانش بهزادی نسبت به وجود یک منبع مالی عظیم که در اختیار شماست آگاه شده و چنین درخواستی نسبت به این آگاهی رخ داده است.

 کدام منبع مالی؟ اگر کسی چنین چیزی به او گفته؛ گولش زده‌اند. کاش چنین حمایتی در کار بود.

تسنیم: شما تهیه‌کننده‌ای داشتید؟

نه. من در سخنانم در جلسه افتتاحیه نمایش نیز گفتم که ما از جانب هیچ‌ شخص و هیچ نهادی حمایت مالی نشده‌ایم. در تئاتر زمانی می‌توانید اسپانسر جذب کنید که بازیگر چهره داشته باشید. افرادی را مأمور کردم که بر اساس درونمایه نمایشنامه و سوژه تئاتر ما، جذب اسپانسر کنند؛ ولی همه جا تأکیدشان روی چهره بود. واقعیت تلخ این است.

 نظر من فقط عنصر سرمایه‌گذار نیست

تسنیم: شما حاضر بودید زیر بار انتخاب بازیگران چهره بروید؟

ببینید هر انتخابی تبعات خاص خود را دارد. در آن صورت نمایش ما به مسیر دیگری می‌رفت. من در بخش حضور تصویری نمایش یک چهره معتبر تئاتری داشتم. خانم خیراندیش با نهایت لطف و تواضع به ما کمک کردند. بدون هیچ توقعی بیش از انتظار برای کار ما وقت گذاشتند. حامد بهداد را هم او معرفی کرد و این دو نفر بدون چشم داشت همکاری کردند. بیش از این نمایش من نیازی به چهره نداشت. این تئاتر اگر روی صحنه می‌ماند مطمئن باشید رونق پیدا می‌کرد و می‌توانست از نظر مالی بر اساس قرارداد تیپ دستمزد اعضای گروه را بپردازد.

تسنیم: رویه ایرانشهر این است که تهیه‌کننده رسمی در مجموعه حضور دارد. این برای من سؤال ایجاد کرده است که چطور شما تهیه‌کننده نداشتید و آیا به شما پیشنهادی داده شد که با این افراد کار کنید؟

نه چنین پیشنهادی داده نشد. آنچه شما گفتید من هم شنیده‌ام. ببینید تهیه‌کننده به نظر من فقط عنصر سرمایه‌گذار نیست؛ بلکه کسی است که باید صاحب منش و بینش هنری باشد و بتواند در مثلاً انتخاب بازیگران و عوامل و روند تولید، فقط به نفع مادی نیندیشد و دغدغه کیفیت هنری کار را هم داشته باشد و بازوی اجرایی و دستیار و کمک‌کار کارگردان باشد.

[خانه تئاتر] مثل هر نهاد دیگری آفت زده شد

تسنیم: شما یکی از اعضای فعال خانه تئاتر و کانون کارگردانان بوده‌اید. چرا کانون کارگردانان از شما حمایت نکرده است؟ نقش خانه تئاتر چیست، عنصری بی مصرف؟

فعالیت من در خانه تئاتر مربوط به سال‌های گذشته است. من عضو هیئت مؤسس کانون کارگردانان بودم و در تدوین آیین‌نامه آن دخیل بودم. بازرس هیئت‌مدیره اول کانون نمایشنامه نویسان و یک دوره هم بازرس هیئت‌مدیره خانه تئاتر بودم. خانه تئاتر با نیت نظم دادن به جریان تولید تئاتر تشکیل شد و بیشتر اعضا با نیت خیر و بدون چشم‌داشت شخصی کار کردند؛ اما در ادامه مثل هر نهاد دیگری آفت زده شد. خانه تئاتر در سال‌های گذشته نتوانسته صفوف خود را از معدود عناصر نامطلوب و پرهیاهو که عرصه را بر آدم‌های سخت‌کوش تنگ می‌کنند پالایش کند و به همین دلیل خیلی از دوستان دیگر هم مثل من از خانه تئاتر دوری کرده‌اند.

وقتی پست و منصبی طولانی می‌شود، رخوت و کسالت به وجود می‌آورد

شما ببینید چه کسانی با نیت اصلاح امور طی همین سه سال اخیر وارد هیئت‌مدیره‌ها شدند؛ اما نتوانستند کاری از پیش ببرند و کناره‌گیری کردند. من اگر هشت سال پیش کنار کشیدم، این افراد همین امسال کنار رفتند. آن‌ها با نیت اصلاح امور در خانه تئاتر آمدند، اما چه جریانی وجود دارد که فرصت و تریبونی به آن‌ها نمی‌دهد؟ با احترام به همکارانم در خانه تئاتر که این سال‌ها کوشیدند و تلاش کردند و هدفشان در خوش‌بینانه‌ترین حالت رفاه جمع بوده است و به دنبال منافع شخصی نبوده‌اند، باید این را به عنوان امری بدیهی بپذیریم که وقتی پست و منصبی طولانی می‌شود، رخوت و کسالت به وجود می‌آورد. باید فرصت داد تجارب قدیمی‌ها به دیگران و نسل جوان‌تر منتقل شود. دست نسل جوان‌تر را باز بگذارند تا منشأ تحولی شوند و...

تسنیم: آقای دریابیگی معاون اجرایی ایرانشهر، رئیس انجمن صنفی هنرمندان تئاتر شهر تهران و عضور شواری نظارت و... هستند. شما با این صنف آشنایی دارید؟

نه ندارم.

تسنیم: پس از طرف این انجمن که مجوز را از وزارت کار گرفتند هم هیچ واکنشی ندیدید؟

بالاخره همه اتفاقاتی که عرض کردم در دفتر آقای دریابیگی و با حضور ایشان صورت گرفت. یک جلسه هم در حضور آقای سرسنگی بود.

دریابیگی، تنها اظهار تأسف ‌کرد

تسنیم: پس اگر آقای دریابیگی واقعا سمتی داشت باید به شما کمک می‌کرد. نتجه جلسه چه شد؟

بالاخره این آقایان خود صاحب‌رأی هستند و خودشان باید تشخیص دهند که باید واکنش نشان دهند یا خیر.

تسنیم: آقای دریابیگی عضو شورای نظارت و ارزشیابی هم هستند. با این حال سکوت اختیار کردند؟

آقای دریابیگی نسبت به اتفاقی که برای ما افتاد تنها اظهار تأسف ‌کرد. فکر نمی‌کنم برای هیچ مدیری خوشایند باشد که به هر دلیلی سالنش خالی بماند و برنامه‌اش به هم بخورد. من نهایت تلاشم را کردم که این اتفاق رخ ندهد، حتی حاضر شدم به جای بازیگری که ترک مسئولیت کرد بازی کنم. ولی متاسفانه تمام تمهیداتی که به کار بستیم چاره‌ساز نشد.

تسنیم: چقدر هزینه تولید نمایش کردید؟ هزینه شخصی بود؟

بله شخصی بود. بیش از 10 میلیون هزینه کردم.

«شهرت معرفت نمی‌آورد»

تسنیم:  در تمام دنیا این رویه مرسوم است که هنرمند یک عرصه تقریباً در اکثر جشنواره‌ها موردتوجه قرار می‌گیرد؛ اما وقتی به برندگان فجر و شب بازیگر ایران نگاهی بیندازیم، اشتراک زیادی دیده نمی‌شود. مسئله چیست؟

صرف‌نظر از مقایسه با جشنواره‌های کشورهای دیگر، باید با این متر و معیار قضاوت کرد که امر داوری، امری نسبی است. من خودم سالهای دور از جشنواره فجر تقدیر و جایزه گرفته‌ام. چند سال بعد داور همان جشنواره فجر هم بوده‌ام. جایزه یک موفقیت نسبی است. قدری نورافکن‌ها را روی آدم می‌اندازد که او دیده شود. بعضی‌ها را دچار وسواس می‌کند و به بعضی‌ها اعتماد به نفس مثبت می‌دهد، جایزه برای برخی افراد هم آفت می‌شود، بیش از حد لازم باد می‌کنند در حالی که به چندان مدارج بالایی از هنر نرسیده‌اند.

یک دیالوگی در همین نمایشنامه داشتم که خود توماج می‌بایست به زبان می‌آورد که: «شهرت معرفت نمی‌آورد.» کاش اجرای ما ادامه می‌یافت و او هر شب این دیالوگ را تکرار می‌کرد و به نکته معنای آن پی می‌برد. می‌خواهم بگویم واقعاً غره شدن به جوایز گاهی آسیب‌زا است. ما باید یاد بگیریم در حرفه هنری جایزه اصلی را از مخاطب باید بگیریم. برآیند حرکت هنری ما باید فخر و غرور ایجاد کند نه اینکه عده‌ای به اسم داور که نظرشان سلیقه‌ای است در مقطعی ما را برگزینند. جایزه‌ای که هنرمند را دچار وسواس کند و ضریب خطا و ریسک را از او بگیرد مهلک‌تر از سم است.

تقابل اصلی  میان حاملان دو طیف هنر طبقاتی است

تسنیم: مسئله‌ای در تئاتر ایران رایج است که به محض اطلاع از یک رخداد، افرادی که در جایگاه حقوقی نیستند به اظهارنظرهای تند و خارج از موضوع می‌پردازند تا جایی که اصل موضوع فراموش می‌شود و در مقابل افرادی که جایگاه حقوقی دارند سکوت پیشه می‌کنند. تا جایی قصه پیش می‌رود که عداوت‌ها دوباره آشکار می‌شود. این مسئله در سینما یا تجسمی کمتر رخ می‌دهد. نظر شما چیست؟

من معتقدم هنر و تئاتر در تمام کشورهای دنیا در مسیر پویای خودش با نوآوری و خلاقیت و بدعت‌ها مواجه است. عده‌ای با نفی کار گذشتگان قائل به جریان‌های جدیدی هستند و مناقشه و رقابت امری ناگزیر است. اغلب نسل جدید نسل قدیم را قبول ندارد. این سبک، سبک دیگر را قبول ندارد. در ایران هم مثل همه جای دنیا این مناقشات وجود دارد؛ اما چیزی که این سال‌ها در مناقشات هنر تئاتر در ایران بیشتر به چشم می‌آید تقابل‌ سبک‌های هنری نیست بلکه تقابل و تعارض‌های طبقاتی است که در تولید و محتوای آثار هنری رخ نشان می‌دهد.

جریان اصلی که تئاتر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد این است که تئاتر یک طبقه‌ای با درخواست‌های خاص خودش به وفور امکان تولید دارد چون پشتوانه مالی لازم را دارد و از تئاترش حمایت کند؛ حتی شده با اسپانسر و گیشه و آن طیف از مخاطب که دنبال التذاذ و تفریح در تئاتر هستند را پوشش می‌دهد. در مقابل تئاتر طبقات متوسط و اقشار پایین‌تر که کالای فرهنگی آخرین اولویت سبد خانوارشان است مهجور می‌ماند و آنجاست که باید نقش دولت بارز می‌بود که نیست.

تقابل اصلی که وجود دارد میان حاملان این دو طیف هنر طبقاتی است و نه دو سبک هنری. موضع من این است که تئاتر در شهری چندمیلیونی مثل تهران باید با سبک و سیاق‌های مختلف به موازات یکدیگر وجود داشته باشند. تماشاگر بنا به پسند خود تئاتر موردنظرش را انتخاب کند، تئاتری که برای تفریح است، تئاتری که برای خنده است و تئاتری که برای اندیشه است و حتی تئاتر تجربه‌گرا. مهم این است که تقابل هنری با پذیرش آداب شهروندی رخ دهد، بدون تخطئه شخصیت یکدیگر و با حفظ حرمت افراد. خود اثر باید مورد نقد قرار بگیرد و نه صاحب اثر و زندگی شخصی و مسائل خصوصی او. اگر به سوی تخطئه شخصی افراد برویم آداب شهروندی را کنار گذاشته و وارد منازعات طایفه‌ای و قبیله‌ای شده‌ایم. تقابل طایفه‌ای متعلق به جامعه پیشامدرنیسم است ولی تئاتر محصول جامعه مدرن و مدنی است و باید مناقشاتش هم در چارچوب مناسبات شهروندی صورت گیرد.

تسنیم: یعنی تئاتر در ایران در یک بدویت دست‌وپا می‌زند؟

نه. من این را نمی‌گویم. ما در دوره گذار هستیم. جریان‌های تازه‌ای وارد تئاتر شده‌اند. در رقابت ناهنجار  سعی بر این است که رقبا را به شکل غیراخلاقی از میدان به در کنند. در حالی که همه باید بپذیرند کسی جای دیگری را تنگ نمی‌کند. باید اجازه دهیم رقابت به شکل سالم و بر اساس چارچوب‌های هنری شکل بگیرد و این مخاطب باشد که اثری را بر اثر دیگر ارجح بداند.

شورای نظارت و ارزشیابی چرا نگاه ارزشیابی ندارد؟

تسنیم: مشکل این است که مخاطب بد تربیت می‌شود که حضور چهره عامل انتخابش شود. در آن‌سو هم اسپانسر بد تربیت می‌شود که حمایتش منوط به حضور چهره باشد. سومین اتفاق بد هم در جریان دولتی رخ می‌دهد. در نهایت تئاتر مستقل کنار می‌رود و ما چند وقت دیگر با تئاترهایی مواجه خواهیم بود که صرفاً چهره دارند و با پک هدیه مخاطب جذب می‌کنند. در نهایت تبدیل به یک جُنگ نمایشی می‌شود.

 من دو پاسخ در رابطه با این مسئله دارم یکی این‌که در نهاد متولی تئاتر یعنی مرکز هنرهای نمایشی وزارت ارشاد، اداره‌ای به نام شورای نظارت و ارزشیابی وجود دارد. نظارت در سطوح مختلف انجام می‌شود اما معادل عملی ارزشیابی چیست؟ شورای نظارت و ارزشیابی چرا نگاه ارزشیابی ندارد؟ هرگز کارهای هنری ما ارزش گذاری شده‌اند تا براساس ارزش هنری خود حمایت شوند؟ همین شورای نظارت وقتی من پوستر نمایشم را چاپ می‌کردم مرا مکلف کردند آرم مرکز هنرهای نمایشی را در آن بگنجانم.

چرا مرکز هنرهای نمایشی بدون یک ریال کمک مرا ملزم به درج آرم خود می‌کند؟

در حالی که طبق قرارداد ایرانشهر فقط اسپانسرهایی حق دارند آرمشان در پوستر باشد که حداقل 10 میلیون تومان به آن نمایش کمک کرده باشند. چرا مرکز هنرهای نمایشی بدون یک ریال کمک مرا ملزم به درج آرم خود می‌کند؟ پاسخ دوم من این است که اتفاقا داستان نمایش من، "ترانه ای در انتهای کوچه تاریک" در مورد تولید هنر و چالش‌های پیش روی هنرمند بود. شخصیت اصلی نمایش بازیچه دست دو سرمایه‌گذار می‌شد. اگر این نمایش دیده می‌شد مخاطبانی که صاحب درایت و تفکر هستند به روشنی سره را از ناسره تشخیص می‌دادند و درمی‌یافتند که در عالم هنر چگونه کسانی به جای اثر هنری ناب به مخاطب کالای بنجل می‌دهند.

تسنیم: سرعت پروسه تولید کار شما خیلی بیش از سرعت معمول تولید یک تئاتر بود. از سوی دیگر تهران ظرفیت پذیرش این همه سالن و نمایش نوظهور آزاد  که به شکل ناعادلانه‌ای در سطح شهر منتشر شده‌اند را ندارد. چقدر این پدیده برای کار شما تبعات منفی داشته است؟ اگر شما یک سال فرصت تمرکز بر روی کار را داشتید باز هم چنین اتفاقی می افتاد؟

شرایط اقتصادی تولید امکان تمرین بیش از سه ماه را فراهم نمی‌کند. فقط گروه‌های دانشجویی و آماتور حاضرند شش ماه و یکسال تمرین کنند که حاصل کار هم بسیار پخته و خوب است. من نمایشنامه آماده دیگری هم داشتم که در صورت آماده نشدن این متن در زمان مقرر آن یکی را ارائه می‌دادم. قصدم من از نوشتن یک متن جدید این بود که یک موضوع روز در تئاتر مطرح کنم.

در رده‌های بالای مدیریتی کشور به ارزش و توانمندی تئاتر بهای لازم داده نشده است

تسنیم: اگر تعداد اجراها محدود باشد آیا باز هم بازیگران از زیر تمرین طولانی شانه خالی می کنند؟  در حال حاضر با بازیگرانی روبه رو هستیم که از یک اجرا بلافاصله به صحنه اجرای بعدی می روند.

این موارد استثنا هستند و عمومیت ندارند. بهترین نمایش‌ها با بهترین فروش در یک سالن صدو پنجاه نفری در نهایت پس از سی شب اجرا پنج هزار نفر مخاطب را  پوشش می‌دهند که در مقایسه با مثلا یک استادیوم فوتبال تعداد ناچیزی است. تولید فرهنگی ما در عرصه تئاتر اندک است حتی اگر نمایش‌های تجاری را هم در آمار نمایش‌های هنری به حساب بیاوریم هنوز مخاطب گسترده‌ای در تئاتر نداریم. ما باید بپذیریم هنوز در رده‌های بالای مدیریتی کشور به ارزش و توانمندی تئاتر بهای لازم داده نشده است. از ظرفیت تئاتر کشور هنوز کمال استفاده برده نشده و کارهایی هم که اجرا می‌شوند بیشتر تئاترهای تفریحی هستند و فرهنگ‌سازی نمی‌کنند. تئاتر در همه حوزه های اجتماعی و فرهنگی می‌تواند به کار بیاید و مؤثر باشد.

تئاتر یک رسانه تبلیغی کوتاه مدت نیست

تسنیم: مسئولان ما مشتری تئاتر نیستند و ما هم در این 37 سال مثال عینی از تئاتر جریان ساز و فرهنگ ساز نداشته‌ایم که برای تبیین جایگاه تئاتر ارائه کنیم. به نظر شما آیا چنین نمونه موفقی تاکنون تولید شده است؟

پاسخ به این سؤال نیازمند رجوع به آرشیو تئاتر کشور است. ما تئاترهایی داشته‌ایم که حداقل در مقاطعی با استقبال انبوه مردم مواجه شده است. تئاتر یک رسانه تبلیغی کوتاه مدت نیست و تأثیراتش دراز مدت است. یک تئاتر ممکن است روحیات و زندگی بسیاری از انسان ها را دگرگون کند.  اگر ما با تئاتر فرهنگ مدارا و دیالوگ و گفت و گو را در جامعه رواج دهیم کار بزرگی انجام داده‌ایم.

نمی‌خواهم که برای آقای توماج دانش بهزادی عواقب جبران‌ناپذیری به وجود بیاید

تسنیم: سخن پایانی؟

تشکر می‌کنم که فرصت این گفتگو را فراهم کردید. من در این چند هفته از مصاحبه پرهیز داشتم زیرا معتقدم در مناقشاتی که در عرصه هنر پیش می‌آید باید با شکیبایی واکنش نشان داد. من از سخنان عجولانه و هیجانی که علیه من منتشر شده گذشت می‌کنم و نمی‌خواهم که برای آقای توماج دانش بهزادی عواقب جبران‌ناپذیری به وجود بیاید. اگرچه جفای بزرگی به کار من شد.

به دوستانی هم که یک‌سویه حکم صادر کردند توصیه می‌کنم مصالح عمومی تئاتر را در نظر بگیرند و به دلیل مناسبات شخصی و احساسات دوستانه به رفتارهای ویرانگر و آنارشیستی در تئاتر مهر تائید نزنند. «ترانه‌ای در انتهای کوچه تاریک» شاید واپسین نمایش در انتهای فعالیت تئاتری من باشد اما به گواه کسانی که دیدند گروه ما نمایشی درخور تماشا و به لحاظ قالب و مضمون، کار تأثیرگذاری تولید کرده بود و امیدوارم در فرصتی دیگر و در سالنی دیگر بتوانیم کار را ترجیحاً با همین گروه روی صحنه ببریم.

-----------------------------------------------
گفت‌وگو از: محراب محمدزاده / احسان زیورعالم
-----------------------------------------------

انتهای پیام/