حال نمایشها کمی بهتر میشود
روز دوم جشنواره تئاتر خیابانی مریوان با نمایشهایی همراه بود که نسبت به روز گذشته جشنواره وضعیت بهتری داشتند. کارها از کیفیت بهتری بهره میبردند و این نوید از پویای دهمین جشنواره میدهد.
1- «آیینهای گامرون» نمایشی آیینی - سنتی از بندر خمیر است که به دو آیین دعا برای راه افتادن بچه و باردار شدن زن نازا میپردازد. مرضیه آزادی خالص، کارگردان این نمایش با انتخاب یک داستان و خلق شخصیتی به اسم سیاه، این دو آیین را به یکدیگر وصل میکند. داستان نمایش از این قرار است که پسری دو ساله توانایی راه رفتن ندارد و مادرش برای غلبه بر این مشکل دست به آیینی میشود که در آن اهالی برای حل مشکل به بچه هبه میدهند.
سیاه، همان بچه دو ساله شفا مییابد و در ایام جوانیش بر سر چاه عاشق دختری میشود. عاشق و معشوق به هم میرسند؛ ولی از نعمت بچه محرومند. برای غلبه بر این مشکل تصمیم میگیرند سوار لنج شوند.
نمایش «آیینهای گامرون» اثری مبتنی بر موسیقی سنتی هرمزگان، لباس و رقص است که همگی از دل فرهنگ همزیستی مردم این دیار با دریا و ساحل است. رقصها همه یادآور صیادان بر قایق یا رزم است. نمایش اثری یکدست و هماهنگ است که مخاطب را با خود به حال و هوای جنوب میبرد. اجراگران در کلام چندان به گویش محلی تکیه نمیکنند تا مخاطب بهترین فهم از داستان نمایش را داشته باشد. انتخاب ترانههای آشنا برای عموم نیز عاملی برای کم شدن فاصله میان اثر و مخاطب شده است.
2- «ژست» کاری از فرامرز قلیچخانی تقریباً همان نمایشی است که وی و کاوه مهدوی در جشنواره تئاتر شهر با عنوان «کمدی به شیوه فاصلهگذاری» روی صحنه رفت. پیشتر در این نمایش در یادداشتی تحت عنوان «نگاهی به دو کمدی معترض اجتماعی» بررسی شده است.
3- «عصر نخبندان» کاری از مریم خاککار ترکیبی از یک برنامه آشپزی و دعواهای زن و شوهری است. نرگس خاککار که در دوره نهم جزء هنرمندان موفق بود و توقعات نسبت به وی و کارش بیشتر بود، نمایشی نسبتاً ضعیف در مقابل اثر سال گذشتهاش اجرا کرد. نوع بازی او و مسعود روستا فراز و نشیب بسیار دارد. در برخی اپیزودها بازی و داستان جذابیت دارد ولی در برخی به شدت بازیها از کنترل خارج میشود.
به نظر میرسد نوعی اضطراب در اجرا وجود دارد و این مساله با اجرای روز نخست مهدی حبیبی و نرگس خاککار در همدان بیربط نیست. با این حال بازی مهدی حبیبی در نقس سامان گلریز و خونسردیش در اجرا قابل تقدیر است.
4- «آوای بهاری» نمایشی از زهرا مریدی به آیین نوروزخوانی در آذربایجان میپردازد. نمایش با نشان دادن تقابل انسان و طبیعت در یک سیر طبیعی از بهاری تا بهار دیگر، سعی در خلق تصویری از موقعیت مردم در فصول مختلف را دارد. در نمایش طبیعت تا تبدیل شدن به دشمن انسان پیش میرود تا جایی که زمستان مرد داستان را مجروح میکند.
بیگمان نمایش و تصویر خلق شده برگرفته از تجربه سخت مردمان آذربایجان در ایام سرد سال است. نمایش ساده و مبتنی بر حرکات و بدون دیالوگ است. باید گفت اثر زهرا مریدی نمایش آیینی سادهای است که قصد بزرگنمایی یا خلق اثری عجیب و غریب نیست.
5- «دیگه هیچی نمونده» اثری تازه از احمد صمیمی است که به معضل خشکسالی و کمآبی در کشور میپردازد. ایران پیرزنی است که فرزندانش را یک به یک از دست میدهد. فرزندان ایران منابع آبی هستند که در پی رفتارهای ناصحیح آبیاری کشاورزی، مصرف خانگی و ... از بین رفتهاند.
صمیمی در نمایش با به کارگیری زبان طنز و تا حدودی بهرهگیری از شوخیهای شناخته شده در فضای دنیای مجازی مخاطب را با خود همراه میکند؛ اما در روایت و شخصیتپردازی چندان موفق نیست و کار از منطق روایی پیروی نمیکند.
موقعیت نمایش در کنار دریاچه زریوار و معضلات این پدیده طبیعی زیبا وضعیت نمایش را در جایی قرار داد که مخاطب کرد را به وجد میآورد. به نظر میرسد چنین دست آثاری میتوانند با هدف قرار دادن معضلات اجتماعی کشور در قالب تئاتر خیابانی، فرایند فرهنگسازی را تسریع ببخشند.
انتهای پیام/