«از رباط تا فرات»؛ خاطرات یک اسیر از روزن زندان موصل

«از رباط تا فرات»، خاطرات علی‌اصغر رباط‌جزی به کوشش جواد کامور بخشایش از سوی انتشارات سوره مهر تا پایان سال جاری روانه بازار کتاب می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «از رباط تا فرات» عنوان جدیدترین کتاب جواد کامور بخشایش است که قرار است از سوی انتشارات سوره مهر تا پایان سال جاری منتشر و روانه بازار کتاب شود.

این اثر دربردارنده خاطرات علی‌اصغر رباط‌جزی از دوران کودکی تا اسارت است که هرچند به منظور ارائه خاطرات یکی از آزادگان نوشته شده، اما در خود اطلاعات خوبی از روستاهای خراسان در اختیار مخاطب قرار می‌دهد. کتاب با خاطرات دوران کودکی و خانواده راوی آغاز می‌شود و در ادامه مهاجرت خانواده رباط‌جزی به تهران را یاد می‌کند و سرانجام به سال‌های اسارت راوی می‌رسد.

«از رباط تا فرات» در نگاه اول روایتی ساده و صمیمی دارد که از زبان اول شخص نقل شده و همین موضوع مخاطب را وامی‌دارد تا کم‌کم با او همراه شود و پای خاطراتش بنشیند. راوی در ابتدا با شرح و توصیف کافی به ارائه اطلاعاتی درباره روستای‌ محل زادگاهش می‌پردازد که از ورای آن می‌توان برداشت و شناختی کلی از روستاهای دوران شاه در نظر داشت.

اما بخش اصلی کتاب، خاطرات رباط‌جزی در اسارتگاه‌های عراق است که در نوع خود وجهی جدید از دوران اسارت را پیش روی مخاطب این حوزه می‌گشاید و آن هم ارائه خاطراتی‌ست که راوی در آن به انجام کارهای فرهنگی در اسارتگاه می‌پردازد. از دوران اسارت و سختی‌های آن زیاد سخن رفته و گاه گریزی به فعالیت‌های فرهنگی و هنری در حد برگزاری مراسم‌های مناجات‌خوانی در ماه رمضان و عزاداری محرم زده شده، اما آنچه که در این کتاب بیان می‌شود، فصلی مفصل‌تر از این دست از فعالیت‌هاست. در بخش‌هایی از کتاب می‌خوانیم:

«تلاش می‌کردم در مناسبت‌های مختلف، البته نه برای جایزه، بلکه برای روشن کردن عمق معنا و مفهوم هدفمان از اسارت برای بچه‌ها و تجدید روحیه آنان، در موضوعات مختلف دکلمه بنویسم و در حضور جمع بخوانم. قدرت حافظه‌ام در یادآوری احادیث و آیات و بهره‌گیری از آن‌ها در دکلمه‌ها کمکم می‌کرد.

موقع خواندن دکلمه‌های حماسی، شور و حال خاصی پیدا می‌کردم و همین حس را به بچه‌ها منتقل می‌کردم. تا پایان مقاله‌خوانی، جیک هیچ‌کس درنمی‌آمد. بعد از آن، تشویق بچه‌ها بود که آرامش خاصی به من می‌داد و می‌فهمیدم که از برنامه‌ام راضی‌اند.

در دوران اسارت سعی می‌کردم مقاله‌نویسی و دکلمه‌خوانی را به هر مناسبتی اجرا کنم و هر طور شده روحیة خودم و دیگر اسرا را در برابر سختی‌ها و مشکلات اسارت افزایش دهم. چند دکلمه هم با خود به ایران آوردم. دکلمه «فجر انفجاری در شب»  را در دهه فجر خواندم. احساسات همه را برانگیخت.

در جلسات شعرخوانی هم اغلب این شعر را می‌خواندم که همه را به وجد می‌آورد و بعد در غم فرو می‌برد:

آبی‌تر از آنیم که بی‌رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم

ما آمده بودیم که تا مرز رسیدن
همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیریم

ما را بکش و مثله کن و خوب بسوزان
لایق که نبودیم در این جنگ بمیریم

یک جرئت پیدا شدن و شعر چکیدن
بس بود که با آن غزل آهنگ بمیریم

فرصت بده ‌ای روح جنون تا غزل بعد
در غیرت ما نیست که در ننگ بمیریم

پای طلب و شوق رسیدن همه حرف است
بد خاطره‌ای نیست اگر لنگ بمیریم

تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم
شاید که خدا خواسته دلتنگ بمیریم

فرصت بده ‌ای روح جنون تا غزل بعد
در غیرت ما نیست که از سنگ بمیریم

هرگز نکنم شکوه و ناله نه گلایه
الحق که در این دایره خونرنگ بمیریم

خیلی‌ها با شنیدن این شعر به یاد وطن به گریه می‌افتادند. به نوعی بیان و شرح حال ما در اسارت بود.»

نویسنده نیز پیش‌تر در گفت‌وگو با رسانه‌ها یکی از نکات جذاب این کتاب را همین بخش از خاطرات دانست و گفت: وی قبل از انقلاب اسلامی با راهنمایی «محمود ضیاء بشر حق» از گروه منصورون وارد مبارزات سیاسی شد و به زندان افتاد. پس از آزادی از زندان ساواک دوباره فعالیت‌های سیاسی را ادامه داد و اوایل سال 57 در حین مبارزات سیاسی مجروح شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان فعال عقیدتی به فعالیت‌های مذهبی ادامه داد و با شروع جنگ تحمیلی در حالی که فقط سه ماه از ازدواجش گذشته بود، عازم میدان نبرد شد و در اولین اعزام در عملیات محرم به اسارت درآمد تا اینکه 26 مرداد 69 به میهن اسلامی بازگشت. رباط‌جزی در اسارت نیز شخصیتی فرهنگی و معلمی دلسوز برای سایر اسرا بود و زیر شکنجه و عذاب بعثی‌ها نیز به مبارزات فرهنگی خود ادامه می‌داد.

به گفته کامور بخشایش برای نگارش این کتاب 50 جلسه با راوی داشته و برای درک بهتری از وضعیت روستای محل زندگی او عازم سبزوار شده است. این کتاب در 834 صفحه همراه با اسناد و تصاویر منتشر می‌شود.

انتهای پیام/