خود محوری اشرف‌غنی نظامیان افغانستان را ناتوان کرده است

خود محوری اشرف‌غنی نظامیان افغانستان را ناتوان کرده است

نشریه تحلیلی خبری دیپلمات در شماره اخیر خود با بررسی وضعیت نیروهای نظامی و امنیتی افغان در مقابله با مخالفان مسلح دولت کابل عامل اصلی ناتوانی این نیروها را در میدان جنگ خود محوری اشرف‌غنی در تصمیم‌گیری‌ها عنوان کرد.

به گزارش دفتر منطقه‌ای خبرگزاری تسنیم، گروه طالبان چهارده سال پس از شکست، بار دیگر توانستند حداقل برای سه روز، بر یکی از ولایت‌های استراتژیک در شمال افغانستان تسلط یابند.

درصورتی که وضعیت در میدان‌های نبرد به نفع نیروها و دولت افغانستان تغییر نکند، این کشور در هر زمانی پتانسیل بازگشت به گذشته‌اش را دارد.

از دیدگاه نظامی، سربازان افغان از یک مزیت استراتژیک مشخص بهره‌مند هستند. آن‌ها نیروی انسانی بیشتر و سلاح‌های بهتری دارند و هم‌چنین، توسط مربیان آمریکایی و ناتو آموزش دیده و حمایت می‌شوند.

آن‌ها در سراسر افغانستان مورد احترام مردم بوده و احتمالا، به‌عنوان بزرگ‌ترین امید این کشور برای بقا دیده می‌شوند. بااین‌حال، ترکیبی از عوامل مهم سیاسی و نظامی، توانایی این سربازان را برای مبارزه‌ای سخت‌تر و  در شکست‌دادن دشمن، تضعیف می‌کند.

در نتیجه‌ انتخابات افغانستان در سال گذشته، یک دولت وحدت ملی بیمار و شکننده به‌وجود آمد، تا این لحظه باید آشکار شده باشد که دولت وحدت ملی هرگز نه یک پیروزی سیاسی بود و نه جایگزینی قابل قبول برای دولتی که از انتخابات شفاف پدید آمده باشد.

منازعات سیاسی و اختلافات میان «محمد اشرف‌غنی» رئیس‌جمهور و «عبدالله عبدالله» رئیس‌اجرایی حکومت وحدت ملی افغانستان، این کشور را به دو قطب تقسیم نموده و نیروهای مسلح را بی‌دفاع و آسیب‌پذیر رها کرده‌ است.

ارتش، مانند هر نهاد دیگری، بازتابی از مردم، نظام سیاسی و ارزش‌های موجود در هر کشوری است. هنگامی که رهبری سیاسی کشور در هرج و مرج و در رقابتی بی‌وقفه برای کسب قدرت و فساد فلج‌کننده، قرار گرفته باشد که شامل تعیین رتبه‌های ارتشی، فرمان‌ها، ارتقای رتبه‌ها و انتصاب‌ها می‌شود، سربازان در خط مقدم جبهه یا تسلیم دشمن شده یا جان‌های‌شان را از دست می‌دهند.

بحران رهبری درحال حاضر نیز پیامدهای ویران‌گری برای نیروهای مسلح نوپای افغانستان به‌همراه داشته است.

افزایش تلفات نیروها به 300 نفر در هفته، برای ارتشی جوان، تکان‌دهنده و غیرقابل‌تحمل می‌باشد، نگرانی و ترسی توجیه‌پذیر و روبه‌افزایش وجود دارد که اگر ارتش به‌شکلی مناسب تجهیز و تقویت نشده و همچنان به همین سرعت سربازانش را از دست بدهد، این کشور خیلی زود به جایی می‌رسد که ذخیره‌ نیروهای انسانی مورد نیاز برای ادامه‌ این جنگ را نخواهد داشت.

اعتقاد عمومی مردم افغانستان بر این است که رهبری نظامی و غیرنظامی در تمام جنگ‌های بزرگی که نیروهای این کشور در آن مبارزه کرده و شکست خورده‌اند، عامل اساسی می‌باشد.

در اوایل آوریل 2015 میلادی، طالبان در ولایت بدخشان بیش از 30 سرباز افغان را کشته و سر بریدند و تعداد بیشتری را اسیر کردند. تحقیقات بعدی نشان داد که سربازان در تماس‌های مکرر، درخواست تقویت نیروها و کمک‌های تدارکاتی داشته‌‌اند که یا نادیده گرفته شده یا به مقامات حکومت محلی در کابل نرسیده‌ است.

در واقعه‌ای مشابه‌ای در ماه جولای در ولایت وردک، تنها 50 کیلومتر دورتر از کابل، 30 پلیس محلی کشته شدند و تحقیقات انجام‌شده تایید کرد سربازانی که در محاصره قرار گرفته بودند با شجاعت تا لحظه‌ آخر جنگیده‌اند، درصورتی که کمک‌ها به موقع نرسیده و منجر به کشته شدن آن‌ها شد.

سربازان عادی افغانستان، در این جنگ طولانی و خشونت‌بار، روحیه و مقاومتی باورنکردنی از خود نشان داده‌اند. بااین‌وجود، فساد و فروپاشی در سطح رهبری، مانع از تاثیرگذاری آن‌ها در میدان جنگ شده است. سربازان، چه‌گونه می‌توانند در جنگی پیروز شوند که رهبران سطح بالای نظامی و غیرنظامی آن‌ها، هنوز درک و تعریف مشخصی از دشمن ندارند؟!

ماهیت قومی طالبان، وضعیت بغرنجی را در دولت افغانستان ایجاد کرده و اغلب مانع از اقدامات اثرگذار می‌شود.

پس از سقوط ولایت قندوز، رئیس اداره‌ امنیت ملی افغانستان گفت: این سازمان، تمام اطلاعاتش را درمورد اهداف و بزرگی عملیات طالبان، در اختیار حکومت قرار داده و درخواست کرده تا اقدامات پیش‌گیرانه‌ای صورت گیرد، اما ملاحظات سیاسی غیرقابل توضیح و توجیه و تاخیر از سوی دفتر ریاست‌جمهوری افغانستان فرصت اجرای این عملیات را در اختیار طالبان قرار داد.

از کار افتادن کامل ارتباطات میان‌سازمانی و شکست‌های اطلاعاتی آشکار در مقاطع حساس، عاملی اساسی در شکست‌ها و تلفات نظامی محسوب می‌شود.

در چنین عملیات ضدشورش غیرمعمولی، فرماندهان و سربازان آن‌ها، به اطلاعاتی دست ‌اول و کانال‌های ارتباطی سریعی برای برقراری ارتباط، تجزیه و تحلیل و اقدام نیاز دارند.

منازعات سیاسی در کابل و خود محوری و میل کاهش‌ناپذیر غنی به تمرکز تصمیم‌گیری‌ها در دفتر خودش، به معنای واقعی کلمه، فرماندهان و سربازان را در میدان جنگ ناتوان کرده است.

پس از هر حمله‌ی بزرگی از سوی طالبان، مقامات امنیتی در افغانستان ادعا می‌کنند که آن‌ها می‌دانسته‌اند چه اتفاقی قرار است رخ دهد و اطلاعات بازم نظامی را نیز در اختیار دولت گذاشته بودند. این ادعا زمانی که طالبان توانستند 350 زندانی را از زندان مرکزی ولایت غزنی آزاد کنند نیز تکرار شد.

مشخص نیست که چرا این گزارش‌های امنیتی و هشدارها در دولت شنیده نشده یا در تصمیم‌گیری‌ها و عملیات‌های نظامی انعکاس نمی‌یابند.

غنی و عبدالله، احتمالا زمان و منابعی بیشتر از آن‌چه در جنگ علیه طالبان، داعش و دیگر شورشیان هزینه می‌شود را در نبرد میان خودشان صرف می‌کنند.

منازعات شدید و مکرر آن‌ها روحیه‌ سربازان افغان را تضعیف کرده و این کشور را به سوی مسیری خطرناک سوق می‌دهد.

در اولین سالگرد تشکیل حکومت وحدت ملی، ثابت شد که وعده‌ آن‌ها برای بازگرداندن امنیت، توسعه‌ اقتصادی، و تبدیل این کشور جنگ‌زده به شریکی مسئول و دائمی برای متحدان استراتژیک آن، بیشتر یک بلوف و هیاهوی سیاسی بوده است تا هدفی دست‌یافتنی.

اقتصاد راکد و فرار مغزها، این کشور را به لرزه درآورده، پناهندگان افغان که بیشتر آن‌ها به‌خاطر ناامنی و بیکاری فرار می‌کنند، دومین گروه بزرگ پس از سوریه را تشکیل داده‌اند.

سربازان در خط مقدم، هر روز تعدادی از بهترین فرماندهان و مبارزان خود را از دست می‌دهند، درحالی‌که در صورت دریافت رهبری، تقویت، حمایت و تجهیزات مناسب و به‌موقع، جان آن‌ها حفظ می‌شد.

غنی، عبدالله و شرکای آن‌ها در حکومت وحدت ملی، باید تاریخ افغانستان را به یاد بیاورند و بدانند که وضعیت فعلی ناگوار است اما می‌توانند بسیار بدتر از این شود.

اگر آن‌ها در غلبه بر اختلافات سیاسی‌شان شکست بخورند، این کشور به دست طالبان یا انقلاب مردمی سقوط خواهد کرد.

بهترین امید برای حفظ افغانستان در این است که از نیروهای مسلح حمایت شود، سربازان نیاز فوری به رهبری سیاسی و نظامی منسجم، تجهیزات، اطلاعات امنیتی کارآمد، و حمایت و تقویت به‌ موقع دارند.

انتهای پیام/.

پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon