عیب پوشی از منظر خواجه حافظ شیرازی

همواره در دین مبین اسلام بر حفظ آبروی انسان ها و عیب پوشی تاکید شده است، حافظ شیرازی نیز با ایجاد ۲ شخصیت پیرمغان و زاهد در اشعارش سعی می کند به این آموزه های اخلاقی بپردازد، در حالی که به گنه کاری انسان ها واقف است.

 

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم،برگ تقویم را که ورق بزنیم و به 20 مهرماه برسم در میابیم که این روز هر ساله در تقویم ملی ایران اسلامی، به نام روز جناب حافظ شیرازی نوشته شده است، حافظ شیرازی در سنه 727 هجری قمری در شیراز بدنیا آمد و در حدود سال 792 قمری در این شهر رخت از جهان فروبست.

 

حافظ از عرفای بزرگ ایران محسوب می شود که امروزه با اشعارش همه ایرانیان تفال می زنند و این تفال زدن را به گونه ای ذکر کرده اند که دکتر میرجلال الدین کزازی از اساتید بزرگ ادبیات کشور، تنها دیوانی که به آن تفال زده می شود را دیوان حافظ می خواند، او معتقد است؛ حافظ سخنوری فسون کار در آفرینش ادبی و ترجمان جهان است و تنها سخنور نیست بلکه گره گشای است و ایرانیان با دیوان او تفال می زنند.

 

 

حافظ شیرازی به دنیای ماورایی وصل بوده است، به گونه ای که او در یکی از اشعارش می گوید:

 

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند / و در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

این شاعر بزرگ شیرازی همواره سعی می کند راه نجاتی برای انسان ها نشان دهد و او علاوه بر اینکه انسان را فردی گنه کار می داند، بشر را موجودی لایتناهی و بی کران عنوان می کند.

 

او سعی می کند تا با ساخت 2 شخصیت زاهد و پیرمغان، این موارد را در تقابل قرار دهد و آموزه های اخلاقی را بگوید، همانطور که امام امیرالمومنین علی (علیه السلام) در کلامی گهربار به یکی از اصحاب خویش می فرمایند «اگر انسانی شبانگاه را در حال گناه دیدی، به او به دید گناه نگاه نکن چرا که شاید او شبانه توبه کرده باشد ولی تو ندانی»، این آموزه اخلاقی را حافظ بسیار در دیوان اشعارش می خوانیم.

 

دکتر جواد اعتمادی گلریز، پژوهشگر ادبیات در مقاله ای با عنوان «کرانمندی و بیکرانکی انسان در نگاه حافظ» می نگارد: انسان موجودی نسبی است آمیخته با گناه و ساکن زمین شده است، فردی که ساکن زمین است خطا، گناه و نقص و کاستی جز جدایی ناپذیر زندگی اوست.

 

 

البته دکتر اعتمادی معتقد است که انسان در دیوان حافظ یک چهره دومی در روی دیگر سکه نیز دارد که انسانی بی کران است.

 

او معتقد است، داستان آدم در دیوان حافظ به فراوانی وجود دارد، طبق روایتی که ادیان ابراهیمی از حضرت آدم (علیه السلام) دارند، 2 گناه ابتدایی تمرد ابلیس از خداوند و گول زدن حضرت آدم (علیه السلام) بود که سرنوشت انسانی را در زمین رقم زد و در مجموع صفحه اول زندگی بشر روی زمین گناه است و حافظ بارها به جناب آدم ابوالبشر (علیه السلام) اشاره می کند.

 

وی بر آنست که زاهد دیوان حافظ اصرار دارد آدمی نباید گناه کند و چون خودش هم گناه نمی کند به عرصه ریا می افتد اما پیرمغان می پذیرد که آدمی گناه کارست که در این اشعارش معلوم است و رند و پیرمغان مظهر عدم تظاهر هستند و با فروتنی تمام گناه را می پذیرند اما به مرحمت کردگار نگاه و توجه دارد و فردی که ساکن زمین است خطا، گناه و نقص و کاستی جز جدایی ناپذیر زندگی اوست.

 

گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ / تو در طریق ادب باش و گو گناه من است

 

سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست / معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست

 

حافظ شیرازی در کنار این اشاره به گناهان خود را در طلب یار که همان حضرت ربوبیت است، معرفی می کند و آموزه های اخلاقی در اشعار به شکل هنرمندانه ای نهفته است.

 

من که از آتش دل چون خم می در جوشم / مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم

 

قصد جان است طمع در لب جانان کردن / تو مرا بین که در این کار به جان می‌ کوشم

 

من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم / هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم

 

حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش / این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم

 

هست امیدم که علی رغم عدو روز جزا / فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم

 

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت / من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم

 

خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست / پرده‌ای بر سر صد عیب نهان می ‌پوشم

 

من که خواهم که ننوشم بجز از راوق خم / چه کنم گر سخن پیر مغان ننیوشم

 

گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق / شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم

 

او همواره بر لزوم عیب پوشی تاکید می کند که از آموزه های بزرگ اخلاقی در دین اسلام است، دکتر اعتمادی معتقد است: نمی توانیم انسان ها را داوری کنیم و این اصلی ترین آموزه های اخلاقی حافظ است.

 

امام علی (علیه السلام) در خصوص عیب پوشی می فرمایند: «خوشا بحال آن کس که از عیب دیگران چشم بپوشد و به عیب‏هاى خود نگاه کند.»

 

یکی از نام های خداوند متعال «ستار العیوب» است، امام رضا (علیه السلام) در این خصوص می  فرمایند: «بر مومن سزاوار است که از پروردگار و پیامبر و امام خود سه خصلت را بیاموزد: خصلتى که از پروردگار باید بیاموزد، عیب پوشى و کتمان است».

 

امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «مومن به مومن حق واجب دارد که تا هفتاد گناه کبیره بر او پرده پوشى کند.»

 

از این نمونه احادیث در روایات اسلامی وجود دارد، اگر نیک بنگریم می بینیم که حافظ نیز نه از منظر شماتت انسان ها، بلکه از منظر آنکه انسان ممکن الخطاست به این وجه می نگرد و پس از آنکه مخاطبش را با خود همراه کرد، به نصیحت می پردازد.

 

حافظ سعی می کند تا از رند و پیرمغان استفاده کند و برعکس زاهد را مورد شماتت قرار دهد که سعی می کند با ریا خود را از گناه مبرا دانسته و حلقه را بر گنهکاران تنگ کند در حالی که خود در گناه غوطه ور است.

 

امام علی (علیه السلام) می­فرمایند: «هر که دنبال نشر عیب های مردم باشد، خداوند عیب های او را بر ملا سازد.»

 

 

دکتر اعتمادی اعتقاد دارد: اگر به روی دیگر سکه را نگاه کنیم، متوجه می شویم که حافظ در برابر آن گناهان نیز آموزه های اخلاقی را می آورد و انسان ها توان قضاوت همدیگر را ندارند و زاهد دیوان حافط به شدت قضاوت می کند اما پیرمغان اینگونه نیست.

 

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت / که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

 

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش / هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

 

همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست / همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

 

سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها / مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت

 

نا امیدم مکن از سابقه لطف ازل / تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

 

نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس / پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

 

حافظا روز اجل گر به کف آری جامی / یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت

 

دکتر اعتمادی اعتقاد دارد این نوشته «تو برو خود را باش» در نظام اخلاقی حافظ بدین  معناست که باید انسان ها از داوری کردن بپرهیزند.

 

حضرت حافظ شیرازی در جای دیگر اشاره می کند:

 

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم / جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

 

عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است / کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم

 

رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم / سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم

 

شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد / التفاتش به می صاف مروق نکنیم

 

خوش برانیم جهان در نظر راهروان / فکر اسب سیه و زین مغرق نکنیم

 

آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند / تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

 

گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید / گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

 

حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او / ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم

 

این پژوهشگر ادبیات با اشاره به اینکه هرچه زاهد عیب جوست، پیرمغان سویه مثبت انسان ها را می بیند، می افزاید: اگر انسان را موجودی نسبی ببنیم پذیرش خواهیم داشت که با دیگران مدارا کنیم و متاسفانه خطا بخشی و جرم پوشی در وضع فعلی در جامعه غافل مانده است.

 

 

حافظ شیرازی بر بزرگی لطف خداوندی که همان صفات رحمانی و رحیمی درگاه ربوبی است، بارها اشارت دارد:

 

هاتفی از گوشه میخانه دوش / گفت ببخشند گنه می بنوش

 

لطف الهی بکند کار خویش / مژده رحمت برساند سروش

 

این خرد خام به میخانه بر / تا می لعل آوردش خون به جوش

 

گر چه وصالش نه به کوشش دهند / هر قدر ای دل که توانی بکوش

 

لطف خدا بیشتر از جرم ماست / نکته سربسته چه دانی خموش

 

گوش من و حلقه گیسوی یار / روی من و خاک در می فروش

 

رندی حافظ نه گناهیست صعب / با کرم پادشه عیب پوش

 

داور دین شاه شجاع آن که کرد / روح قدس حلقه امرش به گوش

 

ای ملک العرش مرادش بده / و از خطر چشم بدش دار گوش

 

دکتر اعتمادی با یادآوری این مطلب که آن سوی سکه انسان شناسی حافظ در مورد بی کرانگی انسان است، حافظ را فردی عنوان می کند که تجربه معنوی داشته است و معتقد است: تجربه معنوی تجربه ایست که فرد لحظاتی فراتر از ذهن می رود و چیزی را ماورای ذهن درک می کند که مجبور است برای معرفی آن دست به تمثیل می زند و در آموزه های معنوی حافظ بشر، انسانی بیکران است.

 

 

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد / وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

 

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است / طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد

 

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش/ کو به تایید نظر حل معما می‌کرد

 

دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست / و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد

 

گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم / گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد

 

بی دلی در همه احوال خدا با او بود / او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد

 

این همه شعبده خویش که می‌کرد این جا / سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد

 

گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند / جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

 

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید / دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد

 

گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست / گفت حافظ گله‌ای از دل شیدا می‌کرد

 

دکتر اعتمادی اعتقاد دارد: منظور از «گوهری که از صدف کون و مکان برون است»، آن وجود ناب انسانی است در بشر نهفته است و آدم به نوعی در وجود خود جام جم دارد که این جام جم آگاهی ناب و شعور مطلق است.

 

 

وی معتقد است: انسان موجودی لایتناهی و بی کران است، موجودی است که چیزی را که می جوید در خودش دارد اما نمی داند به گونه ای که حافظ می فرماید:

 

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید / دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد

 

اگر این 2 بعد متناقص را در کنار هم قرار دهیم در می یابیم که در فراسوی این تناقص های ظاهری یک پیام معرفت آفرین است که برای هر کسی در هر دوره ای می تواند روشنی های فراوانی به همراه داشته باشد.

 منبع:شبستان

انتهای پیام/

خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

بازگشت به صفحه رسانه ها