«بجای خون عسل میریزد از هر طره شالم»
شیخ رضا جعفری، علی مرادی، علی اشتری، امیر اشتری، علیرضا قنبری، اسماعیل نصرآبادی، روح الله حبیبی پور، بهزاد عالیخانی، زینب سپهر نیا، فاطمه سبزیان و سجاد احمدلو غزلی را بصورت بداهه برای فحضرت قاسم ابن الحسن سرودهاند. مطلع این غزل از شیخ رضا جعفری است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شیخ رضا جعفری، علی مرادی، علی اشتری، امیر اشتری، علیرضا قنبری، اسماعیل نصرآبادی، روح الله حبیبی پور، بهزاد عالیخانی، زینب سپهر نیا، فاطمه سبزیان و سجاد احمدلو غزلی را بصورت بداهه برای فحضرت قاسم ابن الحسن سرودهاند. مطلع این غزل از شیخ رضا جعفری است.
من آن سیمرغ محزونم که دیدم طالع بالم
به سم اسب ها خورده گره معراج اقبالم
ببین حال مرا در قهوه چشمان این صحرا
که از مرثیه کوچه رسیده معنی فالم
مرا عهد الست نرگسی در خاک می غلطاند
بپرس از نشئه ی قالوا بلی کیفیت حالم
همیشه تشنه ی یک جرعه از جام بلا بودم
تمام روز و شبهایم٬ تمام سیزده سالم
مرا قسمت چو از حجله به سوی نیزه میخواند
شوم آماج ضربت ها، بدین تقدیر می بالم
اگرچه قله ی "قاف"ام اگرچه "عین" عشقم من
هجوم درد را بنگر به عمق قامت دالم
حرای شوق خاموشم ، عبای خانه بر دوشم
شکوه جمع اضدادم بلندیهای گودالم
واین خاصیت عشق است در میدان جانبازی
اگر از شوق میخندم٬ اگر از درد مینالم
چه رقصی اسب ها دارند بر این پیکر پاکوب
که ساز "آه یا عمی" طنین افکنده در عالم
هلال سم اسب افتاده بر پیشانیم؛ آیا
قبول ساحت قدسی تو گردیده اعمالم؟
به تاراج خزان رفته بهار قامتم اما
ازین ویرانی مطلق به راه یار خوشحالم
شده این پیکرم خاک قدوم حضرت جانان
تنم نازک شده نازکتر ازحجم پر شالم
به لطف سم اسبان من گلابی ناب میگردم
بجای خون عسل میریزد از هر طره ی شالم
چو من میل تقرب دارم و مجنون لیلایم
بلایی سخت گشته قسمتم پس من خوش اقبالم
عروسِنجمه بر مویش حنای زخم میبندد
که از سُمضربهها زنگِهلالی بسته تمثالم
مرا بگرفته ای همچون گلی کز او گلاب آید
و با مهری که بر لب خورده از سم، خالی از قالم
مه من تازه دامادا چه گویم از غم عشقت
انیس بودی و رفته، کنون بر باد آمالم
انتهای پیام/