هفت‌تیرکشی در پسابرجام

بادیگارد خاندان جوری هفت‌تیر می‌کشد کانه هنگام ورود به سه‌راه یاسر باید پاسپورت نشان داد! و قبلش ویزا گرفت! و اصلا یک حرف دیگر! در حادثه دردناک سه‌راه یاسر، گیرم پسر شهید لاجوردی نبود و یک راننده تاکسی بود!

 

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، حسین قدیانی در یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:

«بادیگارد خاندان جوری هفت‌تیر می‌کشد کانه هنگام ورود به سه‌راه یاسر باید پاسپورت نشان داد! و قبلش ویزا گرفت! و اصلا یک حرف دیگر! در حادثه دردناک سه‌راه یاسر، گیرم پسر شهید لاجوردی نبود و یک راننده تاکسی بود! آیا حق داشتند با انجام آن عمل زشت، افکار عمومی را تا این حد جریحه‌دار کنند؟! و اگر جای پسر شهید لاجوردی، چهره‌ای بود ناشناس، یکی از عوام‌الناس، آیا دستش به جایی بند بود؟! نه حتی برای شکایت، که فقط برای حکایت؟! و اصلا یک حرف دیگر! اینجا تهران است یا تگزاس؟! من که گمان دارم خیلی هم ایراد از بادیگارد کذایی نیست! باورم هست هر محافظی، چند صباح که با خاندان بپرد، کم و بیش آلوده به اخلاق حسنه(!) حضرات می‌شود! که انقلاب یعنی ما! و کمی هم من‌باب لطف، خمینی! نیست خود خاندان، زیادی تغییر مشی داده‌اند، لاجرم محافظ کذایی را هم «بادیگارد» باید خواند! ما یک «محافظ مسؤولان جمهوری اسلامی» داریم، یک «بادیگارد خاندان»! این دو با هم فرق می‌کنند! اولی در خط مقدم جنگ با لعین داعشی، غریبانه به شهادت می‌رسد، دومی با سوء‌استفاده از شغل خود، هفت‌تیر به رخ خلق‌الله می‌کشد! آن هم در سه‌راه یاسر! کمی پایین‌تر از جماران! کمی آن‌سوتر از حسینیه ابرمردی که خود را «خادم پابرهنه‌ها» می‌دانست و از توده مردم با عنوان «ولی‌نعمت» یاد می‌کرد! می‌خواهم ببینم آیا تمامی ندارد بدهی انقلاب به این خاندان که هر دم از این باغ بری می‌رسد؟! براستی هفت‌تیر بر شقیقه چند انتخابات باید بگذارند تا طلب خود را تمام و کمال از انقلاب ستانده باشند؟! اینجا تهران است؛ صدای ما را از دوران پسابرجام می‌شنوید! شاید از تگزاس! مجمع‌الاضداد! چه تناقضی! جولان دادن بادیگارد 3 تا نقطه‌چین آن هم در سه‌راه یاسر! عمار، عمار، یاسر! یاسر به گوشم! ...

راستی خاندان عالیجناب! فرزندان این ملت چند تا سیلی از بادیگاردهای شما بخورند، با شما بی‌حساب شده‌اند؟! این بدهی کی تمام می‌شود؟! کاش دقیقا بگویید بچه‌های این مردم، چقدر به شما بدهکارند؟! و چند لگد، آن هم جلوی خانواده‌شان؟! و کاش حساب کنید دوچرخه لاجوردی شهید چقدر بدهی دارد به بی‌ام‌و؟! و کاش بگویید مشخصا به چند انتخابات جمهوری اسلامی تهمت تقلب بزنید با نظام بی‌حساب می‌شوید؟! غلط نگفته باشم ما هر روز صبح باید برویم سه‌راه یاسر، سیلی‌مان را از خاندان بخوریم و بعد برویم سر کار!...ما خیلی به این خاندان بدهکاریم! «مجمع‌الاضداد»! عجب وصیتنامه‌ای نوشت لاجوردی! سیلی‌خورش ملس است! و صدالبته اول بدهکار این خاندان، خود خمینی است! خمینی نباید می‌گفت من بوسه بر دست و بازوی بچه‌های سه‌راه شهادت می‌زنم! مگر کاخ‌نشینان سه‌راه یاسر مرده‌اند که خمینی خود را خادم پابرهنه‌ها می‌دانست؟! و ما پابرهنه‌ایم! لاستیک بی‌ام‌و روی استخوان پابرهنه‌ها «اپرای اعتدال» می‌نوازد! دل‌نوازتر از صدای خش‌خش برگ پاییزی زیر پای رهگذران! اصلش اعتدال یعنی همین که محافظ مسؤولان جمهوری اسلامی، با 2 بچه در یک خانه نقلی 40 متری زندگی کند، سپس در راه حفاظت از حرم خانم زینب سلام‌الله‌علیها به شهادت برسد و آن‌وقت بادیگارد خاندان هم در اوج مروت و مردانگی، هفت‌تیر بکشد در سه‌راه یاسر! بزرگ خاندان فقط در یک قلم، برای هر سال، فلان جلد خاطره می‌دهد بیرون، آن‌وقت متملق‌های زنجیره‌ای مدعی هستند عالیجناب هنوز سکوتش را نشکسته! و وای از آن روز که عالیجناب، سکوتش را بشکند! دیگر بس است این حقه‌بازی‌ها، چرا که صدای سکوت خاندان، این بار با هفت‌تیرکشی در سه‌راه یاسر شکست! اسکی روی آب در روز تاسوعا! هفت‌تیرکشی خیابانی در ماه محرم! غش کردن به سمت آشوبگران عاشورا در سال 88! و گویا آن واعظ متخلق به اخلاق سکولار، به خاندان که می‌رسد لال می‌شود تا بگوید؛ «می‌خواهید به انتخابات، تهمت تقلب بزنید، خب بزنید! دیگر چرا علیه ملت هفت‌تیر می‌کشید؟» و اصلا یک حرف دیگر! خیبری را دود این بی‌ام‌وهای هفت‌تیرکش خفه کرده یا دود آن موتوری مسافرکش گلوبندک که روی طلق موتورش عکس امام و حضرت آقا گذاشته؟! حالا دیدید حق با حاج‌منصور ارضی است که این جماعت هر چه استخوان رأی و راه این ملت را خرد می‌کنند باز بدهی مردم به ایشان تمام نمی‌شود! و من تازه فهمیدم «پسابرجام» یعنی چه! آهای دروغگو! تهدید به قتل به این می‌گویند!

انتهای پیام/