خروجی دانشگاههای هنر زیاد است اما جایی برای تجربه نیست
تماشاخانه ایرانشهر میزبان «هتلیها» به کارگردانی آذرنگ است. او میگوید: انتقال تجربه و مفهوم از طریق عمل خیلی تاثیر بیشتری دارد که متاسفانه فرصت برای این حجم زیاد دانشجو کم است. خروجی دانشگاههای ما خیلی زیاد است اما فضایی برای تجربه نیست.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حمیدرضا آذرنگ بازیگر، نمایشنامهنویس و کارگردان باسابقه تئاتر تاکنون پنج بار جایزه جشنواره تئاتر فجر را در رشتههای نویسندگی و بازیگری برده است. در یک غروب بارانی ِ پائیز پیش از شروع "هتلیها" گفتوگویی با او انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
تسنیم: نمایش "هتلیها" با حس نوستالژیک اوایل دهه 70 و سالهای پس از جنگ در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه میرود. شما در نمایشهایتان نگاهی ویژه به جنگ و تبعاتش دارید. جنگ چقدر در زندگیتان تاثیر گذاشته و دغدغهتان است؟
من هنوز آدمهای جبهه را دوست دارم و با پوست و خونم لمسشان کردهام
آذرنگ: من تمام سالهای جنگ را در اندیمشک بودم و جنگ را از نزدیک دیدم. شرایط و موقعیتی که برای هر آدمی در جغرافیایی رخ میدهد باعث میشود ادامه زندگیاش متاثر از آن دوران و حوادث رقم بخورد. دوران شکلگیری یک جوان برای کامل شدن را من در جنگ پیدا کردم. هم نسلهای من هم در آن شرایط شکل گرفتند. من هنوز آدمهای جبهه را دوست دارم و با پوست و خونم لمسشان کردهام. هیچ چیزی نداشتند جز یک دست لباس خاکی که گاهی این لباس خاکی پر از خون میشد و خودشان هم داخلش نبودند. شاید اگر من جنگ را تجربه نکرده بودم یک درامنویس اجتماعی میشدم.
تسنیم: به همین دلیل نگاهی متفاوت به جنگ دارید و از کلیشهها دوری میکنید؟
آذرنگ: من سعی میکنم واقعیتها را آنطوری که هست در شکل دراماتیکش تعریف کنم. وظیفه هر هنرمند این است که نگران جامعه و مردمش باشد.
تسنیم: گاهی این نگرانی انقدر بد تعریف میشود که مخاطب را زده میکند؟
آذرنگ: این دیگر به سلایق، نوع قلم و ادبیات هنرمند برمیگردد. گوناگونی در همه جای دنیا است و همه آدمها که مثل هم نیستند.
تسنیم: "هتلیها" یک نمایش رئال اجتماعی است که روایتگر زندگی خانوادهای در برههای از تاریخ است. آیا داستان نمایش "هتلیها" برگرفته از زندگی نویسنده نمایش است و کلا اتفاقات نمایش "هتلیها" چقدر مابه ازای بیرونی دارد؟
تنها چیزی که مابه ازای خاطره در زندگی نویسنده دارد آن دختر هتلی و آن واژه "هتلی" است
آذرنگ: ما از لحظاتی وام میگیریم و تصاویری در زندگیمان را بسط میدهیم و یک درام میسازیم. تنها چیزی که مابه ازای خاطره در زندگی نویسنده دارد آن دختر هتلی و آن واژه "هتلی" است. خانم بیان با این آدمها همکلاس بوده و آن تولد و آن خنده دوستان به دختر برای هدیهاش واقعا اتفاق افتاده است. خانم بیان این اتفاق را بزرگ کرده و از آن یک درام ساخته است. نویسنده نمایش سالهای سال داستاننویسی کرده و "هتلیها" را هم در قالب یک داستان کوتاه نوشته بوده است. خانم بیان از اینکه چرا بچهها به آن دختر هتلی برای آوردن گل خندیدهاند، ناراحت میشود و او دوست داشته بعدها روایتگر این خاطره باشد. او این لحظه کوتاه را درشت کرده و یک اثر دراماتیک ساخته است.
تسنیم: خانم بیان در کار قبلیشان به نام "عامدانه، عاشقانه، قاتلانه" فضایی رئال و مستند را تجربه کرد که در آن کار شما مشاور کارگردان بودید. این نزدیکی سلایقتان باعث همکاریتان میشود؟
با خندیدن صرف تماشاچی به شدت مخالفم
آذرنگ: خانم بیان آثار دیگری هم دارد که یکی از آنها "خوابگاه خاموشی" است که در دوره خودش به خوبی دیده نشد. من فیلمش را دیدهام و واقعا لذت بردهام. انقدر کار منظم، درست و داستانداری است که من از تماشایش لذت بردم. دو کاری که نام بردید خیلی با هم تفاوت دارند. استنادی "عاشقانه، عامدانه، قاتلانه" به شرایط روز را این نمایش ندارد. خودم گزش را دوست دارم و با خندیدن صرف تماشاچی به شدت مخالفم. میگویم لبخند بزن حتی قهقهه هم بزن اما اجازه بده جایی هم ما حرفمان را بزنیم.
تسنیم: البته بعضی منتقدان معتقدند این مستنند و رئال بودن یک اثر تئاتری را خیلی سینمایی میکند. خودتان موافق چنین دیدگاهی هستید؟
در "هتلیها" روح تئاتر جریان دارد
آذرنگ: این چیزی است که سینماییها سالهای سال سر تئاتریها میزدند که بازی تئاتری نکن. حالا بر عکس شده و از آن سمت بام افتادهایم؟ ما که کار حماسی و اپیک نمیکنیم که اغراق و غلو داشته باشد. ما یک کار رئال میکنیم و رئالیسم هم تعریفش با خودش است. واقعگرایانه بودن باید در روح و خون اثر باشد. نمیفهمم چنین حرفهایی از کجا بیرون میآید. چرا اگر HF میزدیم و مینیمال سکانس بندی و دکوپاژ سینمایی میکردیم آن زمان میشد چنین حرفی گفت ولی در "هتلیها" روح تئاتر جریان دارد.
تسینم: به نظر میرسد شخصیت شهید حمید توسلی که در پایان نمایش از آن نام میبرید در عالم واقع وجود داشته است؟
من آن دیالوگ درباره حمید را با عمق وجودم میگویم
آذرنگ: داستان شهید توسلی به پیشنهاد من وارد نمایش شد. یک روز داستان حمید را برای بچهها تعریف کردم و گفتم داستانی که برای درام خانم بیان اتفاق افتاده و بچهها به او خندیدند برای من هم اتفاق افتاده. من دوستی داشتم به نام حمید توسلی که سرباز بود و یک شب که دورهم بودیم بابت یک اتفاق همه ما به او خندیدیم و او هفته بعد شهید شد. یک نوار آورده بود و میگفت خوانندهاش آهنگ را دوبار دوبار خوانده است. آنقدر شفاف و سلامت بود که نمیدانست به صدا اکو دادهاند. آدم احساس میکرد او پرنده است و جاذبه روی او اثر ندارد. هیچی نداشت و پدرش با گاری سر خیابان چایی میفروخت. یک خانه خیلی محقر کوچولو داشتند که احساس میکردی قصر است. چون خودشان احساس کمبود نمیکردند. من آن دیالوگ درباره حمید را با عمق وجودم میگویم. احساس میکردی حمید جز اینی که هست هیچی از خدا نمیخواهد. این بزرگی میخواهد. آن شب ما به حمید خندیدیم و حمید هم پا به پای ما خندید. حتی از خودش دفاع نمیکرد و نگذاشت حال ما خراب شود. وقتی رفت و شهید شد حال ما بد شد. چقدر بد است آدمها قدر چیزهایی که دارند را دیر میفهمند.
تسنیم: آیا نیازی به گفتن این داستان در پایان نمایش بود؟
انگار این موروثی به ما میرسد
آذرنگ: همین دیالوگ که میگوید سالهای سال است آرزو دارم حمید توسلی برگردد و بغلش کنم، بویش کنم و بگویم ببخش رفیق را دخترش در بزرگسالی میگوید. میگوید سالهای سال است منتظرم از خرابی هتلیها مژده بیرون بیاید بغلش کنم، بویش کنم و بگویم ببخشید. انگار این موروثی به ما میرسد و همهمان بیموقع قدر یک چیزهایی را نمیدانیم.
تسنیم: ایده طراحی صحنه که به صورت دو طبقه اجرا شود در متن بود یا بعداً به آن رسیدید؟
حتی آمدن آب از شیر و ریزهکاریهای دیگری که شاید کسی به آن دقت نکند برایمان خیلی مهم بود
آذرنگ: وجود طبقه بالا در متن بود ولی در طراحی صحنه به این صورت به آن اشاره نشده بود. خودم با مجید علی اسلام به خاطر جریان نوستالژیکی که اثر داشت در نشستهای متوالی و طولانی به این گونه طراحی صحنه با تمام جزئیاتش رسیدیم. حتی آمدن آب از شیر و ریزهکاریهای دیگری که شاید کسی به آن دقت نکند برایمان خیلی مهم بود. روی میزی در اتاق خواب بچه عروسکهای آن دوره را گذاشتیم. شاید این به چشم کسی نیاید ولی ما به خاطر باور خودمان همه اینها را لحاظ کردیم تا آن شرایط را با امروز منطبق کنیم. وقتی بازیگر همه چیز را با عمق وجود و پوست و خونش درک کند و بفهمد مطمئناً بروندهی خوبی برای انتقال این درک به مخاطبش خواهد داشت.
تسنیم: اگر طبقه دوم با پرشهای زمانیاش حذف می شد ریتم کار را یکنوختتر نمیکرد؟
این درهم تنیدگی گذشته و حال کار را جذاب کرده است
آذرنگ: خاطره از بالا به پائین منتقل میشود و چطور میشود طبقه دوم را حذف کرد. داستان نمایش خاطره کودکی است که بزرگ شده و اگر ما بزرگسالیاش را نبینیم چه میخواهیم بگوییم. این درهم تنیدگی گذشته و حال کار را جذاب کرده است. بار روایی داستان ما را پیش میبرد و درام را به جریان میاندازد و این بار روایی به شدت درست اتفاق افتاده است. یک حرف بزرگ زده میشود که فقط من دیدم یک نفر در یکی از سایتها دقیقا متوجهش شده باشد و اگر همین یک نفر فهیمده باشد برایمان بس است. رسالت هنر هم همین است. بتوانیم روی یک نفر تاثیر بگذاریم و قرار نیست کل جامعه را گلستان کنیم.
تسنیم: در رابطه با نمایش کار جالبی انجام دادید و اجازه دادید دانشجویان تمرینات نمایش را از نزدیک ببینند. برایتان سخت نبود تمرین نمایشتان تماشاگر داشته باشد؟
خروجی دانشگاههای ما خیلی زیاد است و فضایی برای تجربه نیست
آذرنگ: آقای دریابیگی پیشنهاد این موضوع را دادند و من با اقبال زیاد قبول کردم و گفتم این اتفاق چقدر دیر افتاده است. گرچه شنیدهام دکتر رفیعی سالهای قبل چنین کاری را انجام داده و دانشجویان تمرین نهایی تئاترشان را دیدهاند. دانشجویان سر کلاس درس تئوری یاد میگیرد و تئوری را میشود در خانه هم خواند و انتقال تجربه و مفهوم از طریق عمل خیلی تاثیر بیشتری دارد که متاسفانه فرصت برای این حجم زیاد دانشجو کم است. خروجی دانشگاههای ما خیلی زیاد است اما فضایی برای تجربه نیست. یکی از موقعیتها همین است. دانشجویان باید در یک سال، تمرین کارگردانهای مختلف را در شب آخر تمرینشان ببینند. ما باید این تجربه ناب را با کسانی که قرار است از جنس ما شوند و در این عرصه قدم بگذارند، تقسیم میکنیم. من خیلی این کار را دوست داشتم و اگر جای دیگری فرصت پیش بیاید آن را ادامه میدهم. برایم بسیار لذتبخش بود.
تسنیم: فقط چرا تماشاگرهای تمرین، پایان نمایش را ندیدند؟
هدف انتقال تجربه در یک زمان مشخص است
آذرنگ: ما از قبل هم گفته بودیم که قرار نیست تمام نمایش دیده شود و هدف انتقال تجربه در یک زمان مشخص است. این هم باید تعریف شود که معنای تماشاچی بودن تمرین تئاتر چیست؟ کاش به جایی برسیم که دانشجویان 10 روز از تمرینات یک گروه را ببینند. باید فرهنگسازی بیشتری صورت بگیرد و اگر این فرهنگ جا بیفتد اتفاق بینظیری خواهد بود. امیدوارم استارت این کار خورده باشد و تجربهاش فقط برای همین یک بار نباشد. خیلی از کارها در جامعهمان یک باره است و چون به تجربه مدیر بعدی خوش نمیآید دیگر ادامه پیدا نمیکند. به نظرم ما یک مدیر پاستوریزه داریم و یک مدیر هموژنیزه. در پاستوریزه کردن میکروبهای بد زدوده میشود ولی در هموژنیزه کردن خوب و بد با هم از بین میرود. برخی از مدیران به خوب و بد و هر چیزی که پشت سرشان بوده "نه" میگویند. این بیاحترامی به گذستگانی است که زحمت کشیدهاند. ممکن است 10 کار خطا داشتهاند و یک کار خوب هم انجام داده باشند و اگر همان یک کار خوب نگه داشته شود در دورههای مختلف این نگرانیها را نخواهیم داشت. بدیمان این است که از ریشه میزنیم.
تسنیم: البته انقدر این روزها تئاترمان حالت کاسبکارانه به خود گرفته که شاید در آینده این شائبه به وجود بیاید که برخی برای بلیتفروشی چنین کاری را انجام دهند؟
متاسفانه در ایران قدر چیزی که برایش پول نمیدهیم را نمیدانیم
آذرنگ: کاش ما پول بلیت را از بچهها نگرفته بودیم. متاسفانه در ایران قدر چیزی که برایش پول نمیدهیم را نمیدانیم. حس میکنیم چون از لحاظ مادی رایگان است به لحاظ معنایی هم رایگان میافتد. تئاتر گرانترین هنر دنیاست. در کشورهای صاحبِ صنعتِ تئاتر خانوادهها هزینههای گزاف پرداخت میکنند تا تئاتر را در سبد فرهنگیشان باشد. اما تئاتر هنوز در ایران صنعت نشده است. همه جای دنیا شهرداریها موظف هستند به تئاتر سرویس بدهند و بخش اعظمی از فرهنگسازی یک ملت را بر عهده بگیرند. شهردار یک شهر کوچک آلمان به نام فرایبورگ یک استخر که متعلق به اعراب بود را به یکی از هنرمندان میدهد و آنجا را به سالن تئاتر تبدیل میکند. بچههایی که آنجا تئاتر کار میکردند نانوایی و رستوران و کافه داشتند و ارتزاق خود تئاتر را با تئاتر داشتند. این خیلی درخشان است.
سالهای سال دولت میگفت شما باید مال من باشید و من بهتان پول میدهم هر چه که من می خواهم باید بسازید. دولتها با سیاستهایشان عوض میشوند و بنابراین هنرمند نمیتواند وزن خودش را در این شرایط پیدا کند. چون باید همرنگ هر سیستمی شود و این رسالت هنر نیست. اصلا از دل چنین جامعهای هنرمند به وجود نمیآید. الان سالنهای خصوصی را که میبینم حظ میکنم. ازدل اینها تئاتر بیرون میآید چون دغدغه دارد. وقتی دولت میگوید انقدر به تو پول میدهیم دیگر تئاتر برایت مهم نیست و به کیفیتش فکر نمیکنید.
تسنیم: خب تا الان هم برآیند همین تئاترهای خصوصی چندان مثبت نبوده است؟
من با حضور چهرههای غیر تئاتری مخالف نیستم و میگویم هیچکس جای کس دیگری را در تئاتر نمیگیرد
آذرنگ: این تازه شروع راه است. عجول نباشیم. بگذاریم این آزمون و خطا شکل بگیرد و قطعا از دل اینها اتفاقات درخشانی رخ میدهد. من با حضور چهرههای غیر تئاتری مخالف نیستم و میگویم هیچکس جای کس دیگری را در تئاتر نمیگیرد. شاید در سینما چنین اتفاقی بیفتد اما تئاتر عرصهای است که اگر غلط باشی مخاطب تو را پس میزند. شاید بعضی مخاطبان فقط برای دیدن برخی چهرهها بیایند ولی ما اینجا از مخاطب حرفهای تئاتر صحبت میکنیم. فکر کنید ما سالهای سال به کوچکترین کلماتی در تئاتر حرفهای ایراد میگرفتیم ولی چهار قدم آن طرفتر در تئاترهای آزاد چه چیزهایی گفته میشد. اصلا سنخیت درست رعایت نشده است. ما چقدر در تعریف درست تئاتر زحمت کشیدهایم که الان بخواهیم بازدهاش را ببینیم. آن کسانی هم که آمدند و زحمت کشیدند یکسری آدم هیمشه دغدغهمند اجازه ندادند نفس بکشند.
=====================
مصاحبه از احمد محمدتبریزی
انتهای پیام/