تقابل «تمدن کهن» در یمن با تاریخ چند ساله برخی کشورهای عربی
عربستان با هدف سقوط کامل یمن و بازیافتن قیمومیتش، این کشور را زیر آتش جنگندههای خود گرفت اما با گذشت چند ماه همچنان در صحنه نبرد یمن دست خالی مانده و به دنبال برون رفتی آبرومندانه است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از پایگاه خبری العهد، عربستان که به سودای سقوط کامل یمن و قیمومیت مجدد بر آن وارد جنگ علیه این کشور شد، اکنون ناکام از دستیابی به اهداف مورد نظر خود با هرگونه حل و فصل سیاسی بحران این کشور مخالف است.
ترس عربستان از توقف جنگ علیه یمن از محاسبات سیاسی و تاکتیکهای نظامی فراتر رفته تا جایی که ریاض از خیزش یمنیها و تمایل آنان به رهایی از سلطه سعودی بیم دارد، در نتیجه همچنان برهمان دلیل اصلی حمله به یمن تاکید دارد: تسلیم یمن و مردم این کشور.
«فیلیپ هاموند» وزیر امور خارجه انگلیس در فوریه گذشته در دیدار با یکی از شخصیت های رسمی یکی از کشورهای منطقه ای که دست اندرکار مسائل یمن است با اشاره به تمام شدن مهلت داده شده به عربستان برای پایان دادن جنگ یمن اظهار داشت، باید با تکیه بر مسیر سیاسی به راه حل مورد توافق تمام یمنیها دست یافت.
هاموند درعین حال از قدرت گرفتن جنبش انصارالله در یمن ابراز نگرانی کرده و گفت که این موضوع امنیت عربستان را در معرض تهدید قرار می دهد.
از اظهارات هاموند اینگونه برداشت می شود که عربستان از چارچوب تحقق دستاورد در یمن و تسلط کامل در خصوص این کشور کنار گذاشته شده و هرگونه حل و فصل مبتنی بر اصول سیاسی خواهد بود که به ضمانت های کشورهای منطقه ای و بین المللی مستند باشد، اما کشورهای منطقه ای دوست یمن به نمایندگی از این کشور ضمانت نداده و یا توافق نخواهند کرد زیرا تعیین سقف گفت وگو ها و چارچوب کلی آن مربوط به یمن می شود.
عربستان در دام خودساخته در یمن گرفتار شد
در این میان اوضاع یمن بیش از پیش پیچیده شده است؛ زیرا طولانی شدن جنگ نشان داد که عربستان دست خالی است و خود در تلهای که برای یمن گسترده بود به دام افتاده است و به نظر می رسد که عربستان در این شرایط به دلیل موانع داخلی و نیز وضعیت جغرافیای سیاسی منطقه قدرت و جرأت تصمیم گیری برای خروج از جنگ را ندارد.
اگر اندکی به عقب بازگردیم می بینیم که در سال 1934 و در پی شکست یمن در برابر عبدالعزیز آل سعود مؤسس عربستان ، آل سعود با امضای توافق طائف بر یمن تسلط یافت و قیمومیت سعودی تا انتفاضه مردم یمن علیه ساختار نظام حاکم در سال 2011 ادامه یافت به این معنی که این بار قیمومیت سعودی با طرح ابتکاری خلیجی نمود یافت و فقط شکل ظاهری دولت تغیییر کرد
پیروزی یا شکست در یمن موجب قدرت گرفتن یک جناح بر جناح دیگر خاندان حاکم سعودی می شود.
روشن است که یمنی ها راه حل برگرفته از طرح ابتکاری خلیج را نپذیرفتند از همین رو به پا خواسته و در سال 2014 موج جدیدی از اعتراض ها شکل گرفت در آن زمان جنبش انصار الله وارد صنعاء شد و سلسله رخدادهایی به وقوع پیوست که در نهایت استفعای عبدربه منصور هادی و کابینه او را به دنبال داشت.
در این شرایط با وجود تلاش انصار الله برای دستیابی به تفاهم در مورد مسائل مورد اختلاف عربستان واقعیت هایی را که فراتر از قیمومیت آن بر یمن بود، نپذیرفت و بر این اساس عربستان یمن را هدف حملات خود قرار داد و ناگفته پیداست که هدف از این اقدام سقوط کامل یمن و قیمومیت مجدد بر آن بود.
به هر حال عربستان و کشورهای هم پیمان منطقهای و بین المللی آن به خوبی میدانند که نتایج این تجاوز به نفع آن ها تمام نشده و با گذشت هشت ماه از حمله به یمن حتی به اندازه یک سر انگشت به اهداف خود نرسیدهاند و مردم یمن همچنان با شجاعت و مقاومت ایستادهاند تا به هر قیمتی و با از جان گذشتگی حاکمیت کامل کشور خود را تحقق بخشند.
به طور کلی عربستان نمیخواهد طرف دیگر شبه جزیره عرب یا همان یمن از دموکراسی برخوردار شود؛ زیرا در این صورت بافت اجتماعی منطقه خلیج فارس به طور مستقیم تحت تاثیر قرار خواهد گرفت و علاوه بر این آل سعود بیم دارد که این رویکرد همسایه کوچک آن فراگیر شود، به ویژه اینکه حدود 150 هزار سعودی در آمریکا و اروپا تحصیلات دانشگاهی دارند و چه بسا این دانشجویان تحت تاثیر دموکراسی قرار گرفته و آرزو کنند مردم کشورشان نیز آن را تجربه کنند.
در این خصوص حتی برخی نویسندگان کشورهای عرب خلیج فارس نیاز ملتهای خود به برخورداری از آزادی و دموکراسی گسترده را پنهان نکردند.
تقابل تمدن کهن یمن با تاریخ چند ساله برخی کشورهای عربی
یمن یکی از ذخایر منابع انسانی در شبه جزیره عربستان به شمار میآید به این معنی که مردم آن از قدرت فکری و قابلیت های علمی ممتازی در منطقه و جهان برخوردارند به گونهای که این قابلیتها آنان را شایسته رسیدن به جایگاه واقعی خود در منطقه و جهان ساخته است.
قابلیت های علمی و فکری یمنی ها برگرفته از تاریخ و تمدن کهن این کشور است، در حالی که برخی کشورهای عربی این منطقه چند دهه پیش شکل گرفته و موجودیت پیدا کردند و در شرایطی که مردم خودشان همچنان بیکار هستند از سراسر دنیا نیروی کار جذب می کنند.
یمن به دلیل اینکه بین دریای سرخ و دریای عرب قرار گرفته و مشرف به اقیانوس هند استف دارای موقعیت جغرافیایی و راهبردی مهمی است و یک سوم تجارت جهانی از باب المندب عبور می کند.
این در حالی است که کشورهای عربی خلیج فارس بین تنگه هرمز و باب المندب محصور ماندهاند اما یمن از تمدن کهنی برخوردار است از همین رو در صورت رها شدن از بحران ها، کشورهای عربی خلیج (فارس) ارزش منطقهای خود را از دست خواهند داد.
آل سعود از حل و فصل بحران و جنگ در یمن واهمه دارد، زیرا محور قرار گرفتن هر گونه راه حل سیاسی در یمن موجب تحکیم مشارکت کشورهایی می شود که در برابر حملات عربستان در کنار یمن قرار گرفتند و در این خصوص کشورهایی که در جبهه مقاومتاند جایگاه ویژهای دارند.
به همین دلایل است که عربستان از راه حل سیاسی بحران در یمن و پایان دادن به جنگ خود داری میکند و علاوه بر این ریاض با مشکلات و درگیری های داخلی خاندان حکومتی دست و پنجه نرم می کند که این خود مانعی بر سر راه آن به شمار می آید چرا که پیروزی یا شکست در این جنگ موجب سیطره و پیروزی یک جناح و به قدرت رسیدن آن علیه جناحی دیگر در داخل آل سعود خواهد شد.
انتهای پیام/