آیا مدیران سازمان بسیج و بنیاد روایت، در کنار انگیزههای جدید میایستند؟
یکی از کارهای زمین مانده عرصه هنر مقاومت، احداث پردیس فرهنگی هنری روایت است که مدتهاست کسی سراغش نرفته، اما پارسایی با ساخت دو سالن کوچک به مناسبت تئاتر مقاومت نشان داد علاقهمند به ساختن است و کارهای ماندگار را بیشتر میپسندد.
خبرگزاری تسنیم - محراب محمدزاده:
تئاتر ایران در چند سال اخیر گردشهای مدیریتی خاصی داشته است به طوری که این چرخشها گاهی به ضرر و گاهی هم به سود تئاتر بوده است. یکی از مصداقهای این اتفاق رفت و آمد حسین پارسایی در عرصههای گوناگون بوده است که طی چند سال گذشته و پس از مدیریتهای مختلفش بر تئاتر کشور، ابتدا دوباره در عرصه کارگردانی و پس از آن مدیریتهای مختلفی در حوزه هنری و دانشگاه علمی و کاربردی را تجربه کرد.
درست در روزهایی که امیدی به برپایی دوره جدید تئاتر مقاومت نبود و موج میرایی آن ادامهدار به نظر میرسید، با تلاشهای درخور و جدی حفیظ الله رفیعی و پس از آن ورود حسین پارسایی، دوره پانزدهم این جشنواره برپا شد. هر چند به دلیل تغییر رویه پارسایی و دوری او از جمع فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و تن دادن به رویههای مرسوم برخی جریانات دگراندیش در عرصه نمایش، بازگشت او در ابتدا با انتقادات زیادی همراه بود اما او به صراحت اعلام کرد که این بار آمده تا پای کار جشنواره مقاومت و هنر انقلاب باقی بماند. البته دور از انصاف است که در تغییر مسیر او تأثیر دلزدگی و دلخوریهایی که به دلیل تکراریِ مدیریت فشل، بدسلیقه و نقهای مرسوم مطبوعاتی برایش ایجاد شده بود، نادیده گرفته شود.
ارزیابی کلی این است که حضور دوباره پارسایی در جشنواره تئاتر مقاومت نه تنها باعث تکان خوردن این جشنواره براساس ایدهها و برنامههای شورای سیاستگذاری انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس شد، بلکه تصویری جدید از او با انگیزه و مدیریتی متفاوت نیز ارائه کرد.
پارسایی مدتی پیش در گفتوگو با تسنیم در رابطه با وضعیت مدیریتی تئاتر گفت: «یک زمانی به من میگفتند تئاتر کشور چقدر در عرصه مدیریتی حسین دارد، حسین سلیمی، حسین پاکدل، حسین مسافر، حسین پارسایی و... دیدم حرف درستی است، گویی برای اداره تئاتر این کشور فقط چند محمد، حسین و مجید هستند.»
این روزها و پس از جشنواره تئاتر مقاومت که با اتفاقات مختص به خودش به پایان رسید، صحبتهایی در مورد حضور حسین پارسایی در دیگر فضاهای مدیریت هنری از جمله تماشاخانه ایرانشهر مطرح شده؛ برخی دیگر هم از حضور او در بنیاد روایت به عنوان مدیرعامل انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس سخن میگویند، اما با تمام این اوصاف پارسایی خودش معتقد است که باید بیش از مدیریت کردن در انتقال تجربههای مدیریتیاش به مدیران جوان، فعال باشد. شاید این تشخیص یکی از تشخیصهای دقیق او باشد که به جای پشت میز نشستن و راحتی باید به وسط میدان بیاید و پابهپای جوانان در ایجاد فضای سختافزاری، تولید تئاتر و کادرسازی برای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی فعال شود. اگر این تصمیم قطعی باشد او جای دقیقی را برای کمک به هنر انقلاب نشانه گرفته است.
در روزهایی که مدیران خسته و فرتوت کرکره نهادهای انقلابی را پایین کشیدهاند و چراغ سالنها را خاموش نگاه داشتهاند، اجحاف بزرگی است که تلاش او و موتور روشنشده تیماش پس از برگزاری جشنواره تئاتر مقاومت نادیده گرفته شود. در روزهایی که جریان غیر متعهد از انواع و اقسام سوبسیدهای پشت پرده بهره میبرد و بازار برخی مسئولان را با پولهای پشت پرده و ذیل عنوان فعالیت بخش خصوصی رونق بخشیده و هیچ نهاد اثرگذاری بنای نظارت و ارزشیابی ندارد، بر علاقهمندان جبهه فرهنگی انقلاب است که مستقلانه قیام کرده و برای تقویت این عرصه کمکحال و کمکیار نیروهای با انگیزه باشند.
پارسایی حرکت خوبی آغاز کرد. او در دوره پانزدهم جشنواره تئاتر مقاومت استودیو نمایش «روایت» و تماشاخانه «سرو» را در محدوده نسبتا بزرگ و از بزرگ مهمتر نسبتاً متروک بنیاد فرهنگی روایت در ابتدای خیابان سپهبد قرنی احداث کرد. اقدامی که در صورت ادامهدار بودن و جدی گرفته شدن آن از سوی سازمان بسیج مستضعفین و بنیاد فرهنگی روایت میتواند وسعت قابل توجهی پیدا کند و آرزوی ایجاد پردیس فرهنگی و هنری در این مکان اینبار عملی شود.
مسئله این است که ساخت این پردیس قدمتی شش ساله دارد و مدتهاست که حرف احداث چنین مجموعهای مطرح میشود و یکی از مهمترین کارهای زمین مانده هنر مقاومت است. به هر حال پردیس فرهنگی هنری یعنی مجموعهای از سالنهای تئاتر، سینما، موسیقی، گالری و... که هدایتش با نیروهای با انگیزه باشد و ملجایی برای بروز حرکتهای خودجوش فرهنگی باشد، یکی از مهمترین اتفاقاتی است که به شدت در عرصه هنر مقاومت نبودش احساس میشود. این اتفاق میتواند بخش زیادی از نیاز بنیاد فرهنگی روایت به ظرفیت سختافزاری را کاهش دهد و بجای اینکه در طول سال آثار نمایشی مقاومت به دربهای بسته تئاتر شهر، بنیاد رودکی و سالنهای شهرداری بخورد، پردیسی در یکی از بهترین نقاط شهر وجود داشته باشد که پناهگاه این آثار شود.
ایجاد زیر ساخت و لجستیک همان اندازه مهم است که تزریق دید، محتوا و تجربه به بدنه نیروهای جوان اهمیت بسیاری بالایی دارد، اتفاقی که میتواند آنها را پای کار عرصه هنر انقلاب نگاه دارد تا در بزنگاههای حساس برای مخاطب خود تولید محتوا کند. با ادامه این روند است که جناح فرهنگی مومن به مصرف امن محصولات فرهنگی خو و عادت کند. سرانه و سبد کالای فرهنگی خانوار ایرانی در این مکان میتواند فرازی دوباره پیدا کند به شرط اینکه سیستم جدید خارج از روال کرخت و بروکرات دیگر نهادهای مسئول و به شکلی جهادی و عملیاتی پیش برود.
اقدام پارسایی برای ایجاد چند استودیو نمایش و سالن پرتابل یا گردگیری سالنهای تعطیل شده مانند اسوه میتواند حداقل امکان لازم برای بروز یا حداقل ایجاد استعدادهای جوان باشد آن هم در روزهایی که مجموعه سالنهای شهرداری، حوزه هنری، بنیاد رودکی، مجموعه سالنهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ... درگیر کاغذبازیهای اداری یا بیرمقی، بیسوژگی و ... سیستم و مدیران شدهاند.
شاید نیاز باشد پارسایی و یا افرادی که به قول پارسایی صاحب تجربه هستند بیش از آنکه بخواهند فضا یا میزی آماده را تحویل بگیرند، به فکر ساخت و ایجاد باشند و کاری کنند که برای همیشه ماندگار باشد. همان طور که اگر امروز پارسایی از این عرصه دور شود، مشاغل آماده برای او هم بسیار است، اما پای کار نگاه داشتن مدیرانی که عزمی جدید در میان آنان ایجاد شده، مهمتر است. باید دید چه کسی و در کجا قرار است به جای نشستن و چای نوشیدن، در کنار انگیزههای جوان و ایدهها و تجربههای پیشکسوتان، عزمهای جدید و البته مسیر پر از تلاش، انرژیبر و سخت فعالیت برای جبهه انقلاب بایستد.
انتهای پیام/