شعرخوانی ۳۰ شاعر شیعه و اهل سنت در همایش سوگواره شعر رضوی

در آستانه رحلت پیامبر اسلام(ص)، شهادت امام حسن مجتبی(ع) و شهادت امام رضا(ع) سوگواره شعر رضوی با حضور ۳۰ شاعر برجسته اهل تشیع و تسنن در رواق دارالهدایه حرم مطهر رضوی برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، در سوگواره شعر رضوی 30 شاعر برجسته اهل سنت و شیعه از 5 استان گلستان، سیستان و بلوچستان، کردستان، خراسان‌رضوی و خراسان‌شمالی شعرخوانی کردند، همچنین در این همایش 25 نفر از ائمه جمعه اهل‌سنت از سراسر کشور نیز حضور داشتند.

در این شب شعر 20 شاعر مشهدی و 10 شاعر از شهرهای اهواز، گنبدکاووس، سرخس، تربت‌جام، کرمانشاه و زاهدان به شعر خوانی پرداختند.

از شعرای شاخصی که در این محفل نورانی شعرخوانی کردند، می‌توان از محمود اکبرزاده، موسی عصمتی، عبدالاسلام شیخ‌زاده، امیر ختوانه، محمدجواد غفورزاده (مشفق)، غلامرضا شکوهی، محمدمهدی سیار، یاسر رحمانی، عبدالرحمان حواشی، کاظم کاظمی، عبدالاسلام بزرگ‌زاده و علیرضا خاکساری نام برد.

*استاد شکوهی

بیت اول به کوچه‌ها خورشید، هدیه می‌داد نان گندم را

کیسه‌ای روی دوش خسته او فتح می‌کرد قلب مردم را

بیت دوم بهار در مشتی، جگرش لخته لخته گل می‌داد

آسمان حضور خود را ریخت، تا که نوشید زهر کژدم را

بیت سوم دو چشم عاشورا، روی دشتی پر از تن خورشید

آب می‌سوخت در نگاه فرات، مثل آتش که سوخت هیزم را

بیت چهارم ز خیمه‌ها می‌دید، دست و سر تکه تکه می‌افتاد....

*استاد شفق

دل از شما جدا نشود یا ابالحسن

تا غافل از خدا نشود یا ابالحسن

آهو اگر پناه نیارد به دامنت

از بند غم رها نشود یا ابالحسن

هر دل که در طواف حریمت نکرد سعی

آیینه صفا نشود یا ابالحسن

گر کائنات سجده بر این آستان برند

حق شما ادا نشود یا ابالحسن

ای حجت رئوف، الهی که هیچ کس

شرمنده شما نشود یا ابالحسن

مولای مهربان منی یا ابالحسن

عشق منی و جان منی یا ابالحسن

خورشید را به خاک حریم تو دیده‌ام

آری تو آسمان منی یا ابالحسن

من کیستم گدای روان در حریم تو

تو روح من، روان منی یا ابالحسن

در خاندان من همه دلدادهی تواند

محبوب خاندان منی یا ابالحسن

*محسن بلوچ پدر دو شهید

نهال زندگی گلبرگ دارد، خار هم دارد

جزای خیر دارد، کیفر کردار هم دارد

بهار خرم عمر تو را باشد خزان در پی

که برگ سبز درد زردی رخسار هم دارد

الا هرگز فریب رنگ دنیا را مخور ای دل

چو دانستی گه گل با آن لطافت خار هم دارد

به حق هر کس که شد نزدیکتر شد با بلا نزدیک

که راه حق سپردن سختی آزار هم دارد

چو یوسف نقش خود در آب می‌بیند نمی‌داند

که خود بینی و غفلت ذلت بسیار هم دارد

به مقصد می‌برد ره عاقبت سلمان چو می‌داند

که رنج ره کشیدن لذت دیدار هم دارد

*موسی عصمتی شاعر روشندل

از بلخ و از حوالی کدکن رسیده‌اند

اینان که از مسیر تو با من رسیده‌اند

بالی شکسته مثل همین قلب‌هایشان

از ابتدا برای شکستن رسیده‌اند

یا از مسیر صبح نشابور می‌رسند

یا خسته از کویر ندوشن رسیده‌اند

در باغ چشم‌های پر از عاشقانه ‌شان

آن سیب‌های گرم رسیدن، رسیده‌اند

با کاروان حله‌ی عشاق سیستان

این زاهدان، به وادی ایمن رسیده‌اند

پایی پیاده باز به درگاه آسمان

از دوردست حادثه حتماً رسیده‌اند

عطار را بگو بسراید از این به بعد

دیگر پرندگان به پریدن رسیده‌اند

سیمرغ‌های سبز معاصر به کوه قاف

با اشک و آه و گریه و شیون رسیده‌اند

انتهای پیام/