نامی که با هویت انقلاب گره خورده است
همسرشهید تندگویان:در همان روزهای ابتدایی اسارت شهید تندگویان، شهید رجایی به خانه ما آمد و پس از احوالپرسی و جویا شدن حال بچهها گفت عراقیها حاضرند محمد جواد را در قبال آزادی ۸ تن از خلبانهای عراقی آزاد کنند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، همه ساله در روزهای پایانی پائیز نام درخشان شهید تندگویان همچون ستاره هالی بر پیشانی آسمان شهادت میدرخشد و ذکر جمیلش که ترجمان صبر و استقامت است بر زبانها جاری میشود. او بچه خانیآباد بود و تا پایان عمر به دور از شعار، ساده و مردمی زیست و ساده زیستی به عنوان یک رویه و سلوک دائمی در تمام زوایای زندگیاش رخ نمود. زمان تشکیل «کابینه متعهدها» به دلیل ویژگی مردمیاش علاوه بر تخصص - مهندسی نفت - از سوی شهید بهشتی به دولت شهید رجایی پیشنهاد و به وزیری نفت منصوب شد. هنوز سه هفته از وزارتش نگذشته بود که جنگی بزرگ و همه جانبه به متن زندگی مردم تحمیل شد. محمد جواد که در این ایام 30سال بیشتر نداشت و جوانترین عضو کابینه شناخته میشد با سینهای لبریز از مهر میهن برای نجات تأسیسات صنعت نفت عزم آبادان کرد. همکارانش او را منع کردند ولی او کسی نبود که دست روی دست بگذارد و در پاسخ دوستان و همکارانش گفت: «ما جنگ را دوست نداریم، اما چارهای هم جز ادای تکلیف نداریم.»
آری او منطقه خطرخیز جنگ را بر آرامش اتاق کار ترجیح داد تا از نزدیک برای حفظ سرمایههای ملی اقدامی عملی و کارساز انجام دهد و در راه آبادان در چهلمین روز وزارتش به همراه دو تن از معاونانش به اسارت نیروهای متجاوز عراقی درآمد. آن روز که به اسارت گرفته شد - 19 آبان 1359- برای چهارمین بار به بازدید از صنعت نفت آبادان و دادن روحیه به کارگران و کارکنان آن برای تلاش جهت نگهداری از اموال عمومی میرفت که در دام دشمن اسیر شد.
هنگامی که شهید چمران از ماجرای اسارت او و همراهانش مطلع میشود، بلافاصله گروهی از نیروهای چریکی خود را به منطقه میفرستد تا اگر هنوز شهید تندگویان و همراهان از مرز خارج نشده باشند، آنان را آزاد کنند اما این تلاش به جایی نمیرسد زیرا عراقیها آن شهید را بلافاصله به بصره منتقل کرده بودند. در سالهای اسارت، او در انفرادی و جدا از دیگر آزادگان نگهداری میشد و حتی صلیب سرخ از وضعیت او اطلاعی نداشت و تنها دو نامه از وی به خانوادهاش رسید. عراقیها در ابتدای اسارت نمیدانستند چه شخصیتی را به اسارت گرفتهاند، پس از اینکه میفهمند وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران را اسیر کردهاند، پیشنهاد آزادی او را در قبال آزادی تعدادی از خلبانهای عراقی مطرح میکنند.
همسر شهید تندگویان در این باره میگوید: در همان روزهای ابتدایی اسارت شهید تندگویان، شهید رجایی به خانه ما آمد و پس از احوالپرسی و جویا شدن حال بچهها گفت عراقیها حاضرند محمد جواد را در قبال آزادی 8 تن از خلبانهای عراقی آزاد کنند. من در پاسخ ایشان گفتم اگر هم بنده این شرط را بپذیرم خود آقای تندگویان نمیپذیرد که در قبال آزادیاش، کسانی آزاد شوند که میخواهند پس از بازگشت به کشورشان دوباره مردم بیگناه ما را بمباران کنند. او در دوران اسارت واژه صبر را تفسیر کرد و با کوچک کردن دشمن، در چشمها «بزرگ» نشست.
رژیم بعث صدام که بویی از انسانیت نبرده بود پس از شکنجههای بسیار بر خلاف تمامی مقررات بینالمللی وی را به شهادت رساند و پیکرش پس از 11سال در 25 آذر سال 1370 در حالی که هنوز آثار شکنجه و شکستگی روی آن پیدا بود به ایران منتقل و به خاک سپرده شد. شهادت شهید تندگویان شعلهای را در ضمیر جانها افروخت که هرگز خاموشی نخواهد گرفت. امروز نام روشن شهید «تندگویان» با هویت انقلاب و واژه مقاومت، گره خورده و تصویرش یادآور شخصیتی است که حماسه ایثار و مقاومت نسل خمینی(ره) را روایت میکند. هیچ کس نمیداند که «جواد» در زندانهای مخوف بغداد چه بر سرش آوردند و چه شکنجههایی را تحمل کرد، اما همه میدانند که او انسان والایی بود که مصداق «مهاجرا الی الله» بود و برازنده آنکه در قامت یک قهرمان ملی تقدیر شود.
یکی از همراهانش که با او به اسارت درآمد، میگوید: محمد جواد فردی متکی به قرآن و ادعیه مبارکه بود. در زندان عراق همه اوقاتش به خواندن قرآن و دعا میگذشت، از وقتی که ما را از هم جدا کردند و به سلول انفرادی بردند صدای شعارهای شهید تندگویان در راهروی زندان میپیچید و نوای قرآن و سوز دعای هر روز او تسلیبخش قلب ما و دیگر اسرا بود.
وقتی نوشتههای شهید تند گویان را ورق میزنیم در سر فصل اغلب آنها آیه «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه»؛ ای انسان تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد، به چشم میآید. شهید تندگویان قبل از انقلاب نیز به دلیل مبارزه با رژیم شاه دستگیر و شکنجه شد. یکی از شکنجههایی که ایشان در ساواک میشود، سوراخ شدن کف پاهایش بود که اتفاقاً بعدها از آن به عنوان علامت شناسایی جسد شهید تندگویان در عراق استفاده شد.
وی در دوران زندان پس از هماهنگی با همبندیهایش برای برگزاری نماز صبح به صورت جماعت اقدام میکند و این کاری بود که تا آن زمان در زندان معمول نبود. این اقدام با مخالفت شدید رئیس زندان مواجه شده و مانع ادامه آن میشوند.
او با برخورداری از شایستگی علمی و تعهد دینی و انقلابی شرایط لازم برای عهده دار شدن مسئولیت در نظام اسلامی را یافت و در دوران کوتاه وزارت چنان مشی خدمتگزارانهای در پیش گرفت که انصافاً لقب مکتبیترین برازندهاش شد. خانم بتول برهان اشکوری همسر آن شهید در ارتباط با اخلاق و روحیات شهید تند گویان پس از وزارت میگوید رفتارش بعد از وزارت با رفتارش قبل از وزارت هیچ فرقی نداشت و در اتاق ایشان همیشه به روی همه باز بود.
وی به خاطرهای از دوران وزارت ایشان اشاره کرده و میگوید: در زمان وزارت یک ماشین بنز با راننده در اختیار ایشان قرار دادند اما تنها یک روز سوار آن ماشین شد، میگفت انگار سوزن در صندلی این ماشین گذاشتند، من نمیتوانم این ماشین را تحمل کنم، همان پیکان خودمان بهتر است و یک پیکان درخواست کرد که اغلب هم خودش رانندگی میکرد.
منبع:ایران
انتهای پیام/