سه روز پس از رحلت پیامبر به بیت وحی حمله شد

کتاب الغدیر اثر مرحوم امینی و دیگری کتاب یورش به خانه وحی اثر حضرت آیت الله سبحانی حفظه الله، که هر دو کتاب بنا بر اسناد و ارجاعات تاریخی ای که خودشان در کتاب ارائه داده اند، نشان می دهند که ما نقل سه روز پس از رحلت را مورد اعتماد می دانیم.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم،کتاب الغدیر اثر مرحوم امینی و دیگری کتاب یورش به خانه وحی اثر حضرت آیت الله سبحانی حفظه الله، که هر دو کتاب بنا بر اسناد و ارجاعات تاریخی ای که خودشان در کتاب ارائه داده اند، نشان می دهند که ما نقل سه روز پس از رحلت را مورد اعتماد می دانیم، هم نقل علامه امینی است و هم نقل حضرت آیت الله سبحانی، بنابراین این فاجعه (یورش به خانه اهل بیت) سه روز پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اتفاق افتاده است.

 بررسی اتفاقات پس از رحلت جانسوز نبی مکرم اسلام(ص) و تشکیل سقیفه و هجوم به بیت وحی از جمله موضوعاتی است که در تاریخ اسلام با نظرات و شبهات مختلفی مواجه است، بنا بر اقوال تاریخی آنچه محرز و مشخص می باشد این است که هجوم به بیت امیرالمومنین و صدمات واره به حضرت صدیقه طاهره(س) در سه روز پس از رحلت پیامبر رخ داده است. برای بررسی بیشتر این موضوع به سراغ حجت الاسلام والمسلین ریاضت رفتیم تا نظر ایشان را در این باره جویا شویم. متن زیر مشروح مصاحبه بیرق با این کارشناس و منبری سرشناس دینی است.


در مورد اتفاقات این ایام، نقل های مختلفی در مورد تاریخ هجوم ها و تعداد هجوم ها به بیت وحی وجود دارد، لطفا این اقوال را بیان بفرمائید. کدام نقل محتمل تر است؟

در پاسخ به سوال شما نکته ای باید مد نظر قرار بگیرد که در بحث نقل های تاریخی است، برای ما تاریخ حجت نیست زیرا معمولا تاریخ توسط حکومت ها نوشته شده است. حکومت در دوران ائمه علیهم السلام در دست بنی امیه، بنی مروان و بنی عباس که دشمنان اهل بیت علیهم السلام هستند بوده و تاریخ را همین حکومت ها نوشته اند، بنابراین ما در مورد قضایایی که در مورد تاریخ اهل بیت علیهم السلام اتفاق افتاده خیلی به نقل های تاریخی اعتمادی نداریم، مگر آن نقل های تاریخی ای که مؤید روایی دارند، یعنی توسط معصوم تایید شده اند. مثلا حتی در مورد عاشورا، آن چیزی که از لحاظ تاریخی در دست داریم همه اش توسط دشمنان اهل بیت علیهم السلام نوشته شده است نه یاران آن حضرات، حتی مقتل لهوف بر مبنای مقتل ابی مخنف نوشته شده است که ابی مخنف یکی از مورخینی است که در خدمت حکومت زمان خودش بوده است، لذا سید بن طاووس در لهوف همه روایت ابی مخنف را نمی آورد بلکه فقط آن بخش هایی که موید معصوم دارند را نقل می کند. بنابراین نقل های تاریخی باید تفکیک بشوند، به صرف اینکه یک نقل تاریخی ولو در کتب تاریخی معتبر بسیاری هم نقل شده باشد قابل استناد نیست. خصوصا در بحث تاریخ اسلام و اهل بیت علیهم السلام، گاهی می خواهیم تاریخ یک کشور را بررسی کنیم، خب می توان گفت که مثلا نقل های این کتاب معتبر تر از دیگری است، ولی در مورد تاریخ اهل بیت این طور نیست. زیرا حتی در مورد وقایعی که در زمان خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اتفاق افتاده اند هم نقل های متفاوت داریم، به این دلیل که تاریخ این وقایع هم بعد از دوران ایشان نوشته شده است. در نتیجه تاریخ شیعه با اهل سنت تفاوت دارد، حتی تاریخ مذاهب مختلف اهل سنت هم متفاوت است. بنابراین این نقل ها قابل اعتماد نیست، می توان آنها بررسی نمود ولی اینکه بخواهیم به آن استناد کنیم و بعد بخواهیم روی آن حکم کنیم که بر اساس آن جشن یا عزا بگیریم درست نیست. بنابراین باید برویم سراغ آن نقل هایی که در روایات تایید شده اند یا مطالبی که اصلا در تاریخ نیست ولی در لسان اهل بیت = آمده اند.

یکی از مقاطعی از تاریخ که بسیار در مورد آن اختلاف وجود دارد، همین هفت الی ده روز بعد از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است. در این مورد نقل های تاریخی دچار اضطراب هستند. بعضی از نقل های تاریخی، زمان وقوع این اتفاقات را همان روز رحلت، برخی سه روز بعد از رحلت و برخی حتی تا یک ماه بعد تعیین کرده اند. اما ما برای رهایی از این اضطراب و برای مستند بودن کلام، باید به قول معصوم رجوع کنیم. ما در این خصوص دو کتاب مستند داریم، یکی کتاب الغدیر اثر مرحوم امینی و دیگری کتاب یورش به خانه وحی اثر حضرت آیت الله سبحانی حفظه الله، که هر دو کتاب بنا بر اسناد و ارجاعات تاریخی ای که خودشان در کتاب ارائه داده اند، نشان می دهند که ما نقل سه روز پس از رحلت را مورد اعتماد می دانیم، هم نقل علامه امینی است و هم نقل حضرت آیت الله سبحانی، بنابراین این فاجعه (یورش به خانه اهل بیت) سه روز پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اتفاق افتاده است. اما نکته ای که وجود دارد این است که آیا سقط حضرت محسن سلام الله علیه هم در همان روز هجوم اتفاق افتاده است یا در اثر صدماتی که حضرت زهرا سلام الله علیها در این هجوم خورده اند، چند روز بعد اتفاق افتاده است. چون در مورد افرادی که باردار هستند، ممکن است در اثر حادثه همان موقع جنین شان سقط شود و ممکن است در اثر صدمات حادثه چند روز بعد این اتفاق بیفتد. در این مورد که سقط حضرت محسن سلام الله علیه چه روزی اتفاق افتاده است دچار اضطراب نقل های تاریخی هستیم چون در روایات ما برای تاریخ آن نقلی نداریم، بله در مورد اصل آن، یقینا این اتفاق افتاده است، یعنی این هجوم توسط کسانی که بیعت شان (که در غدیر با امیرالمومنین انجام داده بودند را بعد از رحلت پیامبر شکستند) و با برنامه ریزی آنها صورت گرفته است.

چیزی که محرز است این است که وقتی سقیفه به سرانجام رسید به دستور کسی که در سقیفه به عنوان خلیفه تعیین شد هجوم به خانه اهل بیت علیهم السلام صورت گرفت. یعنی او باید قدرت گرفته باشد که بتواند این دستور را بدهد که یک پروسه زمانی هر چند کوتاه را می طلبد. طبیعتا نمی توانیم بپذیریم که این اتفاق همان روز اول افتاده باشد، چون بالاخره آنها در سقیفه جمع شده بودند، خود اینکه بتوانند در سقیفه به نتیجه برسند زمان بر است با توجه به اینکه مخالفت های عمده ای صورت می گرفت، خیلی از افراد بودند که جریان سقیفه را قبول نداشتند. البته حضرت امیر هم قبول نداشتند ولی بعضی از افراد بودند که خودشان داعیه خلافت داشتند مثل سعد ابی وقاص که جریان سقیفه را تا مدت ها قبول نکرد. این مطلب نشان می دهد که برای تثبیت کار در سقیفه نیاز به زمان وجود داشت. اینکه بپذیریم این اتفاق دقیقا بلافاصله پس از رحت پیامبر و در همان روز اتفاق افتاده است خیلی منطقی نیست. بنابراین همانطور که عرض کردم نقل روایی ما هم سه روز پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است.

در مورد اصل این اتفاق ما روایات متعدد داریم خصوصا در کتاب اسرار آل محمد صلی الله علیهم که علما و بزرگان ما روی آن نظر دارند این مطالب به وضوح با روایاتی که از امام صادق علیه السلام آمده بیان شده است. همچنین در کتاب یورش به خانه وحی اثر حضرت آیت الله سبحانی و کتاب فاطمه الزهرا بهجه قلب المصطفی اثر آقای رحمانی همدانی هم مفصل این مطالب بیان شده است.

سیره علما و بزرگان ما هم همین بوده است، مرحوم آقای مجتهدی می فرمودند که در قدیم الایام سیره علما این بود که پس از پایان ماه صفر بیرق های عزا جمع نمیشد. حسینیه ها، محافل و تکایا سیاه پوشی را جمع نمی کردند و تا شهادت امام عسکری علیه السلام که هشتم ربیع است ادامه داشت. عنوان ایام محسنیه را نمی گفتند و این عنوان شاید بتوانیم بگوییم عنوان جدید و بدیعی است ولی این ایام را به عنوان شروع فاطمیه و وقوع آن جسارت عزا می گرفتند زیرا بالاخره شهادت حضرت محسن در همین پروسه زمانی اتفاق افتاده است.

امام صادق علیه السلام طبق روایتی که در همین کتاب فاطمه الزهرا بهجه قلب المصطفی از کتاب اسرار آل محمد صلی الله علیهم نقل شده فرموده اند اولین کسی که در قیامت برایش حکم می شود حضرت محسن سلام الله علیه است.

از امام جواد علیه السلام سوال کردند از تفسیر آیه {{ وَ إِذَا الْمَوْءُودَهُ سُئِلَتْ }} حضرت فرمودند مردم یعنی غیر شیعه نظرشان چیست؟ گفتند غیر شیعه می گویند هر نوزادی که قبل از بلوغ کشته شود ازش سوال می شود که به چه گناهی کشته شده است. امام جواد علیه السلام فرمودند به والله دروغ است، این فقط در مورد حضرت محسن سلام الله علیه است.


اتفاقات و وقایع پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را توضیح دهید.

یکی جریان سقیفه بوده است که در آنجا تعیین خلیفه می شود و قصه غدیر را کاملا می شکنند. اولین اتفاقی که پس از رحلت پیامبر می افتد این است که به جای اینکه برای تجهیز بدن مبارک ایشان بیایند برای تعیین جانشین پیامبر می روند. حتی ما اتفاقاتی داریم که در کنار بستر پیامبر می افتد. عباس عموی پیامبر موقع غسل بدن پیامبر به حضرت علی علیه السلام می گوید دستت را بیاور تا با تو بیعت کنم، حضرت دست شان را می کشند. خیلی ها می پرسند که چرا حضرت این کار را کردند، می گویند اگر امیرالمومنین در آنجا با عموی پیامبر بیعت کرده بود آن چهل نفر دیگری هم که آنجا بودند بیعت می کردند و کار سقیفه یکسره میشد، در پاسخ به این شبهه چند نکته وجود دارد: اولا امیرالمومنین خواستند بگویند شما با من بیعت تان را در غدیر کردید و بیعت دوباره معنا ندارد. دوما اگر امیرالمومنین آنجا دست می دادند ثابت می کردند خلیفه را باید مردم تعیین کنند، در حالیکه به اعتقاد شیعه انتصاب خلیفه کار مردم یا حتی پیامبر هم نیست کار خود خداست، انتصاب الهی است و پیامبر فقط ابلاغ می کند. لذا امیرالمومنین آنجا دستش را کشید. این قصه نشان می دهد که خیلی ها با جریان سقیفه موافق نبودند حتی عباس عموی پیامبر. این را مرحوم علامه عسکری در کتاب عایشه بعد از پیامبر بحث می کند که چه اتفاقاتی افتاد یا در نقش ائمه در احیای دین مفصل جریانات بعد از پیامبر را توضیح می دهند. ولی در پاسخ به سوال شما اگر بخواهیم تیتر وار وقایع را بررسی کنیم اول جریان سقیفه است که همزمان با جریان سقیفه امیرالمومنین و نزدیکان پیامبر در حال تجهیز و تغسیل و تدفین و تکفین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هستند. بعد از جریان سقیفه تثبیت جریان سقیفه و تعیین خلیفه است. بعد به دستور خلیفه یورش به خانه وحی است برای اینکه از کسانی که در خانه امیرالمومنین هستند برای خلیفه بیعت بگیرند. در روایات ما می فرمایند که سه بار هجوم اتفاق افتاده است. دفعه اول فقط می آیند در خانه و مثلا اولتیماتم می دهند، دفعه دوم با شدت بیشتری تهدید می کنند و دفعه سوم آن اتفاقات می افتد و امیرالمومنین را برای گرفتن بیعت به مسجد می برند، حضرت زهرا سلام الله علیها با آن وضعیتی که داشتند هر طوری هست خودشان را به مسجد می رسانند و تهدید میکنند که اگر دست از پسر عمویم برندارید شما را نفرین میکنم و اینجا حضرت زهرا سلام الله علیها جلوی به زور بیعت گرفتن از امیرالمومنین را می گیرند و حضرت را به منزل بر می گردانند. بعد از این، طبق روایات ما چهل شب امیرالمومنین حضرت زهرا سلام الله علیها را سوار بر استر می کردند و دست حسنین را می گرفتند در خانه مهاجرین و انصار می رفتند و با آنها اتمام حجت می کردند که شما با ما بیعت کردید و بیعت شکنی کردید و آنها هم حرف های مربوط به خودشان را می زدند. بعد از این جریان وقتی شرایط تثبیت می شود و حق حضرت غصب می شود، به نظر می رسد یک دوره بین بیست تا سی روز طول می کشد تا جریان غصب فدک اتفاق می افتد. به خلیفه می گویند با وجود در اختیار داشتن فدک توسط امیرالمومنین و داشتن چنین امکان مالی، آنها می توانند بر علیه حکومت نیرو جمع کنند و سپاه تهیه کنند و قدرت را بگیرند. لذا دستور غصب فدک داده می شود.


گفته می شود در زمان یورش، شهر مدینه به وضعیت حکومت نظامی در آمده بوده است و گردانندگان سقیفه مقابل درِ خانه مهاجرین و انصار، نیروی نظامی گذاشته بودند تا کسی نتواند به اهل بیت علیهم السلام کمک کند، لطفا در این باره توضیح دهید.

همانطور که گفتم چهل نفر در کنار بستر پیامبر سقیفه را قبول نمی کنند مثل طلحه، زبیر، سعد ابی وقاص و عباس عموی پیامبر و خیلی های دیگر. خب سلمان و ابوذر و مقداد بیعت نمی کنند و طرفدار امیرالمومنین هستند ولی خیلی از افرادِ مخالف سقیفه طرفدار امیرالمومنین هم نبودند و خودشان داعیه خلافت داشتند. لذا اصحاب سقیفه مقابل در خانه تک تک افراد نیرو می گذارند تا کسی نتواند عملی انجام دهد. حالا نمی شود گفت حکومت نظامی چون حکومت هنوز آنچنان تثبیت نیافته است.

خیلی کسانی بودند که دلشان می خواست جریان سقیفه را به هم بزنند و درگیری ایجاد کنند. حتی ابوسفیان به امیرالمومنین گفت که شما نیرو جمع کنید و مزدور استخدام کنید، من هزینه صد و بیست هزار نفر را می دهم. امیرالمومنین فرمودند تو خیلی خبیث هستی، تو می خواهی ریشه دین را دربیاوری و جامعه را به هم بریزی. ما اگر بخواهیم حق مان را بگیریم راهش را خودمان بلدیم.

اصحاب سقیفه از یک وضعیت فوق حساس جامعه اسلامی سوء استفاده کردند تا این اتفاق افتاد، چون بالاخره پیامبر از دنیا رفته بود و نهال اسلام نوپا بود و اگر درگیری در درون رخ می داد اصل اسلام از ریشه در می آمد. بعضی این تحلیل را دارند که آنها این کار را کردند که همین اتفاق بیفتد، ولی حضرت امیر با هوشمندی قصه را جلو برد. ضمن اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها با خطبه فدکیه ای که خواندند فضای تبیین حق و باطل را ایجاد کردند و در خطبه معلوم شد که قصه فقط فدک نیست، قصه فقط خلافت نیست، قصه اصل دین است. درست است که خطبه معروف شده به فدکیه ولی شما می بینید که حضرت مبانی اعتقادی و اخلاقی و معرفتی را در آن مطرح می کنند یعنی دارند احساس خطر می کنند که با این اتفاق کیان اسلام از بین برود. ضمن اینکه دفاع از حق، مبارزه با ظلم و ظلم ناپذیری و به قول امروزی استکبار ستیزی در حرکت امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما خودش را نشان می دهد، اما این کار با هوشمندی صورت می گیرد که دشمن سوء استفاده نکند که نهال نوپای اسلام از بین برود. این یکی از درسها می تواند باشد که ما امروز نیاز به وحدت داریم ولو اینکه از حق خودمان هم بگذریم برای کیان اسلام، جامعه اسلامی و حفظ جان مسلمان ها از کارهایی که وحدت را به هم می زند جلوگیری کنیم. خب بالاخره ما شیعیان نسبت به حضرت زهرا سلام الله علیها تعصب و حساسیت داریم، واقعا هم بحث فاطمیه و قضایایی که در مورد ایشان اتفاق افتاد یکی از مبانی اصولی ماست ولی این نباید مستمسک این بشود که ما در جهت اهداف دشمنان حضرت زهرا سلام الله علیها حرکت کنیم. حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه فرمودند {{ طاعتنا نظاما للمله و إمامتنا أمانا للفرقه }} امامت ما وسیله ای است برای رسیدن به وحدت و جلوگیری از تفرقه، ولایت ما وسیله ای است برای نظام مند شدن جامعه اسلامی. ما نباید همین ولایت اهل بیت و قصه حضرت زهرا سلام الله علیها را وسیله ای بکنیم برای اینکه بین شیعیان اختلاف بیندازیم، که متاسفانه دشمن در این زمینه تا حدودی به هدفش رسیده است. شما الان می بینید که در هیئات مذهبی و بین بچه شیعه ها سر این ایام بعد از شهادت پیامبر اختلاف به وجود آمده است که این ایام چه کار بکنیم. اصلش در اینجا باید تبیین بشود، ما از یک نکته نباید غفلت بکنیم که بچه هیئتی ها باید بدانند که چه اتفاقاتی در این ایام افتاده است، باید درست این جریانات تاریخی و جریاناتی که در این پروسه زمانی اتفاق افتاده را بدانند. اما نکته دیگر این است که این مسئله نباید باعث ایجاد مفسده بشود. یک حرفی مقام معظم رهبری در این باره گفتند که در بحث عزاداری ها خیلی حرف مهمی است، گفتند شما جوری عزاداری کنید که مفسده نداشته باشد. این یک قاعده کلی در دین ماست. نماز واجب است و از طرفی اگر شما زیر سقفی که در حال ریختن است بایستی حرام است، حالا شما بگویید من میخواهم زیر این سقف نماز بخوانم می گویند نماز هم بخوانی باطل است، هم فعل حرام است هم نماز باطل است، چون مفسده دارد. خب تولی و تبری هم دو مورد از فروع دین هستند، اگر من این تولی و تبری را جوری انجام بدهم که مفسده داشته باشد و چه مفسده ای بالاتر از اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها با آن حال خطبه فدکیه خواندند که به ما بگویند ولایت باید عامل وحدت باشد، امامت باید عامل یکدلی و یکرنگی و همزبانی باشد، آنوقت اگر ما همین ولایت را تبدیل بکنیم به دو دستگی در جهت حرکت حضرت زهرا سلام الله علیها داریم حرکت میکنیم یا در جهت دشمنان ایشان؟ دشمن حضرت زهرا سلام الله علیها با ایجاد سقیفه وحدت جامعه اسلامی را که در غدیر ایجاد شده بود از بین برد اما امیرالمومنین به این دامن نزد که این اختلاف بیشتر نشود. الان هم ما سالگرد این واقعه را داریم، به این سالگرد چگونه باید بپردازیم؟ اینکه بین شیعیان باید به روی همدیگر چنگ بکشیم؟ به هم بگوئیم تو ضد شیعه ای و ضد دینی؟ یا بگوئیم تو با دشمنان اهل بیت یکی شده ای؟ و این حرف هایی که بچه مذهبی ها متاسفانه در این فضاها به هم می گویند. اینطور نیست، ما همه زیر پرچم حضرت زهرا سلام الله علیها هستیم و حضرت زهرا سلام الله علیها باید برای ما شیعیان عامل وحدت بشود. ما باید حقایق را بیان کنیم و اقامه شعائر مان هم در این بیان حقایق با رعایت آن اصل عدم مفسده باشد.

لذا ما باید شاخص را رعایت بکنیم که همانطور که گفتم تاریخ نیست و اهل بیت علیهم السلام هستند و در زمان غیبت شاخص ولی امر است، اگر تبری است که خود حضرت آقا دارند. اصلا چه کسی احیای شعائر فاطمی کرد و چه کسی باعث شد روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها تعطیل بشود؟ غیر از مراسم هایی که حضرت آقا در ایام فاطمیه برگزار می کنند است؟ خب در این مراسم های فاطمیه نسبت به دشمنان و غاصبین حق حضرت زهرا سلام الله علیها تبری ایجاد نمی شود؟ ولی جوری تبری می شود که مفسده نداشته باشد. خب ما هم مجتهد نیستیم بلکه مقلدیم، همانطوری که ما در نمازمان مقلدیم در تولی و تبری هم باید باشیم، همانطوری که دوازده چیز نماز و نه چیز روزه و بیست و چهار چیز حج را باطل میکند، بعضی چیزها هم شصت شب محرم و صفر را از بین می برد که این چیزها را باید از مرجعم و ولی ام یاد بگیرم.

شما می بینید که بقیه آقایان مراجع هم مانند حضرت آقا هستند و تبری دارند ولی بدون مفسده. خود آقای وحید در درس خارج شان یک کسی جسارتی به یکی از بزرگان اهل سنت کرد و ایشان فرمودند شما اینجا این حرف را نزنید. خب شما می توانید بگوئید آقای وحید تبری ندارند؟ دارند خیلی هم غلیظ و شدید دارند اما بدون مفسده. باید بیان حقایق بکنیم، متاسفانه در صدر اسلام این اتفاق افتاده و نباید هم اتفاق می افتاده است، اتفاق وحشتناکی است، فاجعه است، شروع همه مصائب و همه ظلم ها بر اهل بیت پیامبر است. حالا می خواهیم از این قصه بیزاری بجوئیم باید طوری باشد که پایه گذاران این ظلم به هدف شان نرسند که وحدت به هم بخورد، کما اینکه وحدتی که در زمان پیامبر در غدیر ایجاد شده بود به هم خورد. من نمیخواهم بگویم بعضی از گروه های شیعی منحرف هستند، چون کار من نیست و بزرگان ما باید نظر بدهند ولی بالاخره یک عده ای دارند در مسیر دشمن حرکت می کنند و به تعبیر مقام معظم رهبری دارند در زمین دشمن بازی می کنند و پازل دشمن را تکمیل می کنند من نمی توانم بپذیرم این دفاع از ولایت یا تولی و تبری است. نماز و روزه و حج و احکام و اعتقادات و معارف همه در راستای ولایت هستند و ولایت عامل وحدت است، {{ وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ }} حبل الله امیرالمومنین است و این آیه آیه وحدت است. امروز دشمن بیشتر از همه از تفرقه ما سود می برد و می بینید که با تفرقه در جامعه اسلامی چه جنایت هایی به نام اسلام مرتکب می شوند، همانطور که در صدر اسلام با به هم زدن وحدت غدیر مرتکب آن جنایات شدند.


در این ایام چه کارهایی مصداق بر هم زدن وحدت است؟ آیا برگزاری مراسم عزاداری در این ایام مصداق آن است؟

من اول صحبت گفتم بزرگان ما مثل مرحوم آقای مجتهدی می فرمودند که در قدیم در این ایام، عزا تا هشتم ربیع جمع نمی شد، چیزی به نام ایام محسنیه نبود ولی به عنوان شهادت پیامبر و سوم ایشان و سوم امام رضا علیه السلام انجام می شد. در مشهد هم هست، خود آستان قدس تا سه روز پس از شهادت امام رضا علیه السلام پرچم مشکی را عوض نمی کند و بعضی ها تا هفتم ایشان عزا می گیرند. ما الان مجالسی با قدمت دویست سال، سیصد سال، چهارصد سال و پانصد سال داریم که رسم شصت و هشتم دارند، از شب اول محرم تا شب هشت ربیع عزا می گیرند، ولی چیزی به عنوان دهه محسنیه به صورت جدا نداشتیم. در ادامه عزاداری بوده که یک یا دو روز در این ایام مراسمی می گرفتند و قضایای اتفاق افتاده بعد از شهادت پیامبر را مطرح می کردند و روضه می خواندند و گریه می کردند و مشکلی هم نبود و باعث هم نمی شد که بین متدینین و مذهبی های شیعه اختلافی بشود. بالاخره ما باید بپذیریم که ما یک شیعه لندنی به تعبیر حضرت آقا داریم که دلش نه برای اهل سنت نه برای شیعه می سوزد، اهداف شان ولایی نیست، هر کسی خودش باید این بصیرت را داشته باشد که این جلسه ای که من میروم واقعا برای حضرت زهرا سلام الله علیها میروم و این رفتن من به اهداف ایشان که حضرت آقا و همه مراجع شعارش را می دهند که وحدت است کمک می کند یا نه. حضرت آیت الله بهجت فرموده بودند بیشتر از اینکه برای ظهور دعا کنید، دعا کنید که بداء حاصل نشود و ظهور عقب نیفتد. یکی از چیزهایی که باعث بداء در مورد زمان ظهور می شود اختلاف بین شیعه است، الان یک عده با تفکرات دشمنان شیعه می خواهند پرچم شیعه را بلا ببرند که امکان پذیر نیست و نقض غرض است و باید در این مورد هشیار بود. البته از طرفی ما هم باید هشیار باشیم که در تبیین این مسئله نباید طوری صحبت کنیم که عده ای را ناخودآگاه به آن سمت بیندازیم، چون متاسفانه از این طرف بعضی بچه های حزب الهی جوری صحبت می کنند که هر کسی در این ایام به نام حضرت محسن سلام الله علیه عزاداری گرفت ضد انقلاب و شیعه لندنی است، نه اینطور نیست. تعداد آن گروه ها که در جرگه شیعه لندنی جا می گیرند خیلی کم است به شرطی که ما هوشمند باشیم  و با برخوردهای ناصحیح با بچه هیئتی ها، عده ای را وادار نکنیم به آن سمت بروند که این هم نکته خیلی مهمی است و بصیرت به تعبیر حضرت آقا، اینجا به درد میخورد. اگر کسی در این ایام روضه گرفت شما زود نگوئید پیرو شیعه لندنی هستی، نه خیر، این هم نیست چون گفتم جلسات با قدمت زیاد در این ایام داریم و قبل از اینکه این صحبت ها بشود این جلسات را داشته اند و خیلی هم ولایی هستند، اکثرا خانواده شهدا و جانبازان و ایثارگران و خیلی هایشان مدافعین حرم هستند و خیلی ها هم از این مدافعین حرم شهید شده اند و همین شهدا در این ایام بعد از رحلت پیامبر عزاداری مفصلی می کردند.


با توجه به تاکیدات فراوان پیامبر، چه عاملی سبب موفقیت اصحاب سقیفه در مدیریت جامعه در پروسه چند روزه شد؟

چند عامل دخیل است، اولا چرب و شیرین دنیا زیر زبان خواص مزه کرد، خواص در مقابل باطل کوتاه آمدند و ایستادگی برای اثبات حق نکردند. امیرالمومنین چهل روز هل من ناصر طلبید و پیامبر هم فرموده بودند اگر چهل نفر برای یاری تو آمدند برای گرفتن حقت قیام کن ولی اگر یارانت زیر چهل نفر بودند اقدام نکن چون اصل از بین می رود. در این چهل روز که امیرالمومنین یاری طلبیدند چهار نفر یا پنج نفر یا نهایتا هفت نفر بیشتر برای یاری ایشان نیامدند. خواص نقش پررنگی دارند، مثلا خود سعد ابی وقاص که یکی از مخالفین بود با پولی که در حلقومش می ریزند ساکت می شود. یکی از منابع این پول ها از غصب فدک بود. منبع دیگر آن دشمنان اسلام بودند که می خواستند اسلام از بین برود و برای این برنامه هزینه می کردند. همانطور که الان آمریکا برای براندازی نظام بودجه تصویب می کند، آن وقت هم همین بوده است. یک عده ای بوده اند از بیرون اسلام که پول خرج می کردند تا نظام اسلامی را به هم بریزند و از بین ببرند و براندازی کنند. خب بالاخره از آدم های نفوذی شان استفاده می کردند. الان هم بحث نفوذ مطرح است. نفوذی ها اول می روند سراغ خواص، زیرا اگر خواص را بتوانند مدیریت کنند عوام هم دنبال خواص می روند و مدیریت عوام خیلی سخت نیست. عامل اصلی دنیا طلبی و حب دنیا است. وقتی دنیا زیر زبان خواص مزه کرد {{کلّا إِنَّ الاْءِنسَانَ لَیطْغَی أَن رَآهُ اسْتَغْنَی }} اگر آدم بی نیاز شد سرکشی می کند. در قرآن کریم در مورد امت های پیشین هم آمده است که بنی اسرائیل به موسی کلیم گفتند از بین ما هفتصد نفر انتخاب کن و از بین این هفتصد نفر هفتاد نفر برگزیده را انتخاب کن، اینها که شاخص و خواص بنی اسرائیل هستند قرار شد با حضرت موسی به کوه طور بروند و از ایشان معجزه ای ببینند و اگر دیدند بیایند و پیامبری حضرت موسی را تایید کنند. قرآن می فرماید این هفتاد نفر با حضرت موسی آمدند و معجزه ای که طلب کرده بودند را دیدند و همه گفتند ما به تو ایمان آوردیم. قرار شد وقتی پایین آمدند به مردم هم این مطلب را اعلام کنند. وقتی پایین آمدند گفتند موسی ساحر است و تکذیب اش کردند. به فاصله زمانی از کوه پایین آمدن نظرشان برگشت. زیرا معمولا اگر انسان بخواهد از حق دفاع کند سخت است، باید رفاه و زندگی و مال دنیا را کنار بگذارد. دفاع از حق استقامت می خواهد، تحمل سختی و گرفتاری می خواهد که خیلی ها این تحمل را ندارند. به قول خودشان می گویند سری که درد نمی کند را چرا دستمال ببندیم. وقتی خواص حاضر نشوند پای اصول بایستند در ذهن عوام تشکیک ایجاد می شود. عوام هم وقتی دچار شک شدند برای دفاع به میدان نمی آیند. این یک عامل بسیار مهم است. {{ حُبُّ الدنیا رَأسُ کلّ خطیئهٍ }} دلبستگی و وابستگی به دنیا خطرناک است. حدود بیست سال پیش مقام معظم رهبری در صبحگاه لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله بحثی را در مورد خواص و عوام مطرح کردند که کسی خیلی به فرمایشات ایشان توجه نکرد. اگر در آن زمان این بحث مورد دقت جدی قرار می گرفت شاید مشکلات این چند سال برای نظام به وجود نمی آمد. علت اش این است که روشنگری نبود.

عامل دوم این است که نهال اسلام نوپا بود و دشمن می دانست اگر وارد میدان بشود، اهل بیت که دلشان برای اسلام می سوزد برای حفظ این اصل سکوت می کنند و از حق خودشان عقب نشینی می کنند. مثالش این قضیه است که گفتند دو نفر خانم هر دو ادعای مادری یک بچه را دارند، خدمت امیرالمومنین آمدند، هر چقدر حضرت نصیحت کردند تاثیری نداشت و هر دو روی ادعای خود ماندند. بعد امیرالمومنین به قنبر فرمودند آن شمشیر را بیاور و بچه را نصف کن نصفش را به این زن و نصفش را به دیگری بده. یکی از زن ها سریع گفت نه بچه من نیست نمی خواهد نصفش کنید. امیرالمومنین بچه را به همین زن داد و به دیگری فرمود اگر تو هم مادر بودی دلت برای بچه می سوخت و از حقت می گذشتی. خب نهال اسلام نوپا است و مانند همان کودک است.

در روایت آمده بعد از جریان فدک حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمومنین فرمودند مثل بچه داخل رحم زانوی غم در بغل گرفتی و حق ما را می برند؟ امیرالمومنین شمشیر و زره را برداشتند که بیرون بیایند، این هم به معنی اعتراض حضرت زهرا سلام الله علیها نیست، این روال طبیعی است برای اینکه بعدا من و شما سوال نکنیم که چرا امیرالمومنین سکوت کرد. نوشته اند وقتی امیرالمومنین خواستند بیرون بیایند صدای موذن بلند شد، حضرت امیر به حضرت زهرا سلام الله علیها رو کردند و فرمودند فاطمه جان، می خواهی این اسم بماند؟ حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند همه حرف ها این است که این اسم بماند. تاریخ می نویسد بیست سی سال بعد از این جریان معاویه با ابوسفیان نشسته اند، معاویه می گوید ما به هر چیزی که می خواستیم رسیدیم، پول و قدرت و ثروت و امکانات داریم و بنی هاشم را هم کنار زدیم و خانه نشین کردیم، ابوسفیان جواب داد ما قبل از این ها هم حکومت و ریاست و همه این امکانات را داشتیم، دعوای ما سر این بود که این نام از روی مأذنه ها پایین بیاید که نشد. امروز هم هدف دشمن همین است، می خواهد اشهد ان علیا ولی الله نباشد ولی می خواهد این نام را با دست خود شیعه پایین بیاورد.

عوامل دیگری مانند سستی مردم و خسته بودن آنها از جنگ های متعدد زمان پیامبر هم تاثیر داشت و از این عوامل سوء استفاده شد و همه اینها دست به دست هم داد تا این فاجعه رخ داد. اما دشمن به دلیل هوشمندی امیرالمومنین و استقامت حضرت زهرا = به هدف نهایی اش که از بین بردن اسلام بود نرسید.


فرمودید که گردانندگان جریان سقیفه و حمله به خانه وحی نفوذی بودند، از طرف چه کسانی مامور به نفوذ در اسلام شده بودند؟

در سن دوازده سالگی پیامبر در یک سفر تجاری که ایشان با عمویشان ابوطالب به شام رفته بودند یکی از بزرگان مسیحیت به جناب ابوطالب می گوید که من در ایشان نشانه های نبوت می بینم، از او در برابر سازمان جهانی یهود و صهیونیزم امروزی مراقبت کن.

عربستان تا قبل از زمان حضرت عبدالله پدر پیامبر یهودی نداشته است و در زمان حضرت عبدالله یهودیان به مدینه می آیند و در آنجا مستقر می شوند. زیرا بر اساس کتب شان می دانستند که چه اتفاقی قرار است بیفتد و برای جلوگیری از آن به مدینه آمدند.

وهب پدرِ مادر پیامبر، رقیب تجاری عبدالمطلب بوده است و بعد از یکی از سفرها به عبدالمطلب می گوید که من می خواهم دخترم را به عقد پسر تو عبدالله درآورم. عبدالمطلب تعجب می کند و علت را جویا می شود، وهب می گوید من در این سفر دیدم عده ای کاروان تجاری تو را تعقیب می کنند و به پسر تو عبدالله از پشت سنگ ها تیراندازی می کنند ولی تیرها قبل از رسیدن به عبدالله می افتند، حس کردم که اتفاقی در شرف وقوع است، دلم می خواهد عبدالله داماد من باشد.

عبدالله در اولین سفر بعد از ازدواج از دنیا می رود که بعضی از تاویل های تاریخی بیان می کنند که عبدالله توسط یهودی ها کشته شده است، زیرا یهودی ها با توجه به نشانه هایی که در تورات داشتند رصد کرده بودند که ایشان پدر پیامبر خاتم خواهد بود. غافل از اینکه عبدالله ازدواج کرده است.

در منابع تقریبا تا سن بیست سالگی پیامبر چیزی در دست نیست، پیامبر با وجود اینکه از خانواده ای سرشناس بود به دایه ای غیر معروف داده شد، با اینکه همه آرزو داشتند دایگی او را قبول کنند عبدالمطلب برای اینکه شناسایی نشود که پیامبر به کجا می رود او را به حلیمه سعدیه داد که حلیمه هم دو سال اول گم است و از او نشانی نیست. از دو سالگی تا شش سالگی هم که تحت سرپرستی مادرشان بودند هم نشانی از آنها نیست که در شش سالگی مادر ایشان کشته می شوند، قبر حضرت آمنه هم در مکه نیست، جایی بین طائف و مدینه است. خب فرزندی که هم از طرف پدری از سرشناس ترین خانواده های قریش است و هم از طرف مادری از نسل وهب و از خانواده ای سرمایه دار است چرا نباید در مکه زندگی کند؟ چرا باید مخفیانه زندگی کند؟ همه این ها نشان از این دارند که عبدالمطلب از ماجرا آگاه بود و پیامبر را مخفی نموده بود تا جانش حفظ شود. حتی در دوره ای که تحت سرپرستی حضرت ابوطالب است بعد از هشدار آن بزرگ مسیحی، هر شب جای پیامبر را با یکی از پسرانش عوض می کند، یعنی قبل از رسالت پیامبر هر شب یکی از ده برادر امیرالمومنین جای پیامبر خوابیده بودند و جان او را حفظ کرده بودند. نقش بی بدیل اش هم در لیله المبیت توسط امیرالمومنین اتفاق افتاد.

خب همانطور که نمرود نتوانست از تولد حضرت ابراهیم جلوگیری کند، فرعون نتوانست از تولد حضرت موسی جلوگیری کند، یهود هم وقتی نتوانست از تولد پیامبر جلوگیری کند و نتوانست آن حضرت را قبل از رسالت به قتل برساند درصدد نفوذ در اسلام برآمد تا دین را منحرف کند و این پروژه نفوذ بوده است.

ولی به هر حال با هوشمندی اهل بیت که معصوم و ولی خدا بودند و از طرف خدا ماموریت داشتند و این مطلب که خدا می خواست به واسطه آنها نورش را کامل کند، دشمن موفق نشد ولی اهل بیت هم خیلی سختی دیدند و استقامت به خرج دادند.

منبع:سایت بیرق

انتهای پیام/