لطفاً هدر نشوید!

سیمای برخی چهره‌های سیاسی، حکایت از حمل فتنه‌ای تازه می‌کند. آثار فریب خوردگی- خود فریبی و سقوط- در سیمای برخی سیاسیون که فتنه ۸۸ را مدیریت کردند و مدیریت شدند، به وضوح دیده می‌شود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، محمد ایمانی نوشت:

1- پیش‌بینی نقشه دشمن و پیشدستی بر او در کنار رازداری و استتار، شرط موفقیت در هر مصافی است. نقطه مقابل این هنرمندی آن است که اولا از نقشه حریف بی‌خبر بمانید یا خوش‌خیالی کنید و غافلگیر شوید. ثانیا دست خود را پیش دشمن باز کنید و او دست شما را خوانده باشد. متعلقین به الگوی رفتاری دوم، همواره در طول تاریخ، به لقمه‌ای راحت‌الحلقوم برای دشمنان خود تبدیل شده‌اند. در این میان طیف‌هایی به دلایل مختلف (بی‌خبری و جهل، خوش‌خیالی، خیانت و فساد) عملا گروگان دشمن شده و نقش پیاده‌نظام و پیشمرگ او را بازی کرده‌اند؛ هرچند که خیال می‌کرده‌اند «بازی» را مدیریت می‌کنند. این گروه هرچند در مصاف‌های اصلی قربانی شدند اما هزینه‌هایی که برجای گذاشتند، خسارت‌هایی بزرگ به ملت و اردوگاه خود بود. درست به همین دلیل است که هر چند اولیای دین فرموده‌اند «رُبّ عالم قد قتله جهله و علمه معه لاینفعه» اما همیشه این‌گونه نیست که جهل و تجاهل یک عالم و نخبه، فقط او را از پا درآورد بلکه «اذا فسدالعالِم فسدالعالَم». تباهی برخی نخبگان عالمی را ویران می‌کند.


2- وقتی قرار شد لشکریان در اردوگاه جمل به نماز جماعت بایستند، جز زبیر و طلحه کسی در مظان امامت جماعت نبود؛ یعنی که اردوگاه ظاهرا متعلق به آنهاست اما آیا باطن امر نیز همین بود؟ آیا این دو صحابی ارشد پیامبر(ص) مدیریت کردند یا شدند؟ عاقبت گلاویز شدن با امیرمومنان را پیش‌بینی کردند یا در نقشه پیش‌بینی شده اردوگاه شام تبدیل به عمله جزء شدند؟! چگونه بود که معاویه وقتی به امیرمومنان(ع) نامه می‌نوشت، آن حضرت را پسر ابوطالب خطاب می‌کرد اما چون به زبیر نامه نوشت، خطاب آن را «زبیر امیرمومنان» قرار داد؟ «به درستی که من از اهل شام برای تو بیعت گرفتم، پس همت خود را برای تصرف بصره بگمار مبادا پسر ابوطالب بر تو پیشی گیرد. من بیعت کردم با تو و پس از تو با طلحه، پس خونخواهی عثمان را آشکار کن و مردم را فراخوان... تو خونت را در راه خدا نثار کردی... مردم مانند گله بی‌چوپان پراکنده‌اند، پس برای حفظ خون مسلمین و اتحاد کلمه بشتاب پیش از آن که اوضاع وخیم شود. خدا تو را از پیشوایان راه هدایت و طالبان خیر و تقوا قرار دهد.»! و آن نامه دیگر که برای طلحه نوشت «تو بی‌نظیرترین در میان قریشی، که چهره‌ای گشاده و دستی بخشنده و بیانی زیبا و رسا داری. تو هم‌طراز السابقون در اسلامی؛ پس به سوی حکومتی بشتاب که مردم برعهده تو نهاده‌اند و نمی‌توانی از آن رویگردان باشی. من حکومت را برای تو استوار کردم و زبیر در این امر بر تو فضیلت و تقدمی ندارد. و به هر حال کسی که پیشی بگیرد؛ او حاکم و رهبر خواهد بود.» بیچاره طلحه! مادرمرده‌ای که نه به دست سپاه امیرمومنان، بلکه با تیر هم‌اردوگاهی خبیث خود مروان بن حکم از پا درآمد. مروان فرصت انتقام از گذشته - از جنگ‌های اسلام و کفر تا اسقاط خلیفه سوم و به هم خوردن نفوذ امویان و مروانیان- را فراهم دیده بود و معطل نکرد. طلحهًْ‌الخیر  در حالی که از پا افتاده و در حال جان کندن بود، فقط یک جمله دردآور گفت و چشم از جهان فرو بست. «خون هیچ بزرگی مثل من به هدر نرفت.»


3- مصاف جمهوری اسلامی با جبهه استکبار یک مصاف بزرگ است و اگر در این میان رجال و طیف‌هایی تبدیل به اسباب زحمت برای جمهوری اسلامی شدند، تنها خرده‌جریان‌هایی هستند که به عنوان پارسنگ در کفه حریف اصلی قرار گرفتند؛ قرار گذاشته باشند یا بدون هماهنگی هم‌آهنگ و هم‌افق شوند؛ با غرب بسته باشند یا بدون قول و قرار تبدیل به دژکوب یا پیشمرگ دشمن شوند. به شهادت تاریخ در چنین مصاف‌های بزرگی، اولین قربانی همین طیف‌ها و اشخاص هستند همچنان که سیدکاظم شریعتمداری و بنی‌صدر و منتظری و برخی افراطیون مدعی اصلاح‌طلبی شدند. اردوگاه استکبار و سرویس‌های اطلاعاتی آنها مدام کوشیده‌اند با جریان‌سازی موازی، به انواعی از جنگ‌های نیابتی در داخل- مانند مذهب علیه مذهب، روحانیت علیه روحانیت، مرجعیت علیه ولایت فقیه، دولت علیه نظام و...- دامن بزنند. اهداف حداقلی و حداکثری فراوانی در این نقشه همیشگی دنبال شده است. از ایجاد اختلاف و اصطکاک و فرسایش و هدررفت توانمندی‌ها تا غفلت از شبیخون دشمن و بسترسازی برای آشوب و براندازی.


4- برخی زمزمه‌ها از دولت اصلاحات به تدریج شروع شد و تا همین یکی دو سال اخیر ادامه پیدا کرد مبنی بر اینکه اگر ما برای جامعه جهانی (غرب) پیش‌بینی‌پذیر و منطبق با هنجارهای مطلوب غرب تلقی شویم، تنش‌ها و تهدیدها و فشارها پایان می‌پذیرد. به تدریج حتی این ادبیات را به برخی اتاق فکرها و مراکز تصمیم‌ساز هم بردند. این البته اصالتاً خط آمریکایی- انگلیسی- صهیونیستی بود. غربی‌ها بدین ترتیب می‌خواستند هویت انقلابی ملت ایران را که تمام محاسبات و پیش‌بینی‌های آنان را به هم زده بود و مدام در چهارگوشه منطقه و جهان تغییر راه می‌انداخت، خنثی کنند و روحیه و شخصیت سلطه به هم زن و نوپرداز را به اخلاق برّه بودن تغییر دهند. تکمله این مهندسی، ایجاد خوش‌خیالی فاقد مابه ازا نسبت به غرب مهاجم بود به نحوی که خوی خباثت و خیانت و بدعهدی مستکبران در نظر افکار عمومی و تصمیم‌گیران ما وارونه دیده شود و با همین رصد مغلوط و معکوس، نتوان رفتار دشمن مترصد را پیش‌بینی کرد و درست در موقع شبیخون ویرانگر حریف، تلقی شریک و طرف تعامل از او داشت.


بزک آمریکا و برخی متحدان او به ویژه در چند سال اخیر و تبلیغ اینکه با او می‌شود شراکتی کرد که برای هر دو طرف برد داشته باشد به شرط آن که از منطق انقلابی و نفوذ منطقه‌ای خود دست برداریم و تبدیل به یکی از بازیگران در زمین بزرگ قدرت‌ها شویم، براساس همان مدل اصلی خوش‌گمانی به دشمن و قابل پیش‌بینی - مدیریت- شدن توسط وی مطرح شده است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب دشمن از یک طرف می‌گوید شما کشور قدرتمند و با نفوذ و اثرگذاری هستید و از طرف دیگر عنوان می‌کند این مسئله انقلاب و روحیه انقلابی را دنبال نکنید! «اینها با هم متناقض است. اصلاً این اقتدار و نفوذ به خاطر انقلاب است. اینکه شما با نفوذ و قدرتمندید، انقلاب را بگذارید کنار که بتوانیم با هم زندگی کنیم، معنایش این است که انقلاب را بگذارید کنار تا از قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی می‌گویند و توجه نمی‌شود به معنا و مفهوم واقعی این حرف».


5- «افرادی از جمهوری اسلامی»- خوش‌بین که باشیم- دقت ندارند به اینکه آمریکا دشمن قسم خورده است نه شریک و طرف ائتلاف، و در برابر دشمن نباید اظهارعجز و ضعف کرد و خزانه و آب خوردن و هوا و تمام تقدیرات ارضی و سماوی را به اراده دشمن ربط داد یا گفت که بدون مذاکره و رابطه با ابرقدرت آمریکا نمی‌شود سرکرد و نباید ماجراجویی کنیم یا باید نرمال شویم و نرمالیزاسیون را در دستور کار قرار دهیم و بشویم شهروند مطیع جامعه جهانی (یا به تعبیر درست‌تر، رعیت مملوک و صدقه‌خور کدخدا). سرانجام چنین خوش‌گمانی‌هایی همین می‌شود که اوبامای متظاهر به ادب و آداب، پای لایحه تحریمی جدید علیه ایران را امضاء کند و توافق برجام را زیر پا بگذارد یا آمریکا و متحدانش و آل‌سعود برخلاف رؤیااندیشی برخی از ماها، بلایی بر سر قیمت نفت بیاورند که معاون اول رئیس جمهور بگوید «هیچ وقت فکر و پیش‌بینی نمی‌کردیم که قیمت نفت تا این حد کاهش پیدا کند». اکنون فراتر از ماجرای کاهش قیمت نفت یا نقض موردی برجام، پرسش مهمتری در میان است و آن اینکه اذعان به «پیش‌بینی نمی‌کردیم» در 6 ماه یا یک سال آینده- یا حتی پس از انجام تعهدات یکطرفه ایران در چند هفته پیش‌رو و همچنین پس از پایان انتخابات و تشدید احتمالی فشارها - چه ابعاد وسیع و مهیبی از جمله درباره اصل توافق و رها شدگی دیمی اقتصاد به امید نظر عنایت غرب پیدا خواهد کرد؟ اگر چند ماه دیگر دولتمردان ما گفتند تصور نمی‌کردیم غرب تا این حد خباثت و بدعهدی و کلاهبرداری و کینه‌توزی داشته باشد، آن هنگام تکلیف چیست؟ آیا جبران امروز به واسطه اصلاح مسیر، بهتر از به ملامت گزیدن لب و انگشت در سال آینده نیست؟ چرا باید مثلاً اعتبار دولت خرج توجیه بدعهدی‌ها و خیانت آمریکا شود؟ آیا زشت نیست که برخی محافل و مدیران بگویند رفتار دشمن را پیش‌بینی نمی‌کردیم و خدای نکرده در اقدامی نکوهیده‌تر، تبدیل به ماشین توجیه ظلم‌ها و شرارت‌ها و بدعهدی‌های جدید آمریکا شوند؟


6- چند ماه پیش رئیس سازمان محیط زیست در سخنانی سخیف (و بی‌ارتباط با جایگاه مسئولیت وی) به شبکه دولتی انگلیس گفت «توافق هسته‌ای اهرمی را در اختیار اصلاح‌طلبان در مقابل سایر گروه‌های سیاسی قرار می‌دهد». شبیه این حرف با آدرس دقیق‌تر یعنی «انتخابات اسفند (مارس)» به فاصله یک سال از سوی جان‌کری و یک دیپلمات ارشدایرانی در شورای روابط خارجی آمریکا عنوان شد. البته پیوند زدن انتخابات با یک موضوع ملی در حوزه سیاست خارجی به خودی خود، جفا و بی‌تقوایی است. اما در هر صورت واقعیت این است که امروز کمترین اثری از آن هیجان و جشن پس از توافق موقت ژنو (سوم آذر 92) و توافق وین (23 تیر 94) حتی در رقیق‌ترین سطح خود چه در عرصه افکار عمومی و چه در حوزه فعالان اقتصادی دیده نمی‌شود و روند اوضاع در حوزه تولید و بورس و ارز و مسکن و قیمت‌گذاری‌های دولتی کاملاً خلاف وعده‌ها و فضاسازی‌ها عمل می‌کند.


اینجا می‌شود دو کارکرد؛ الف: به عنوان دیدبان امین واقعیت‌ها را به موقع هشدار داد و خطر را بازگو کرد، حتی اگر موجب مؤاخذه و اعتراض شود. ب: به کتمان ولاپوشانی و استتار تحرکات موذیانه دشمن پرداخت و به جای اصلاح مسیر، حاشیه‌سازی کرد و جبهه‌های فرعی در درون کشور و ملت و نظام گشود و معرکه راه انداخت و با نارنجک‌های صوتی و دودزای رسانه‌ای و سیاسی و شبه انتخاباتی، اذهان را از واقعیت‌ها منحرف کرد؛ نوعی از وقاحت و پررو بازی که برخی سران و دست‌اندرکاران فتنه 88 مرتکب شدند و همان زشت‌کاری را تبدیل به سنت سیئه سیاسی کردند.

به نظر می‌رسد در تقاطع انتخابات و سر رسید آزمون وعده‌ها، برخی جریان‌های سیاسی و سابقه‌دار در فتنه 88 اصرار دارند روش دوم را در پیش بگیرند و ابایی هم ندارند که حتی آقای روحانی و دولت را هم خرج ورشکستگی‌های سیاسی کنند چرا که دولت را صراحتاً «اجاره‌ای» و «وام‌دار گفتمان و حمایت خود» معرفی کرده‌اند.


سیمای برخی از این چهره‌های سیاسی، حکایت از حمل فتنه‌ای تازه می‌کند. آثار فریب خوردگی- خود فریبی و سقوط- در سیمای برخی سیاسیون که فتنه 88 را مدیریت کردند و مدیریت شدند، به وضوح دیده می‌شود. هیجانات منحط این طیف کاملاً برای دشمن قابل محاسبه و پیش‌بینی و دستکاری شده است. بردن چالش به سمت ولایت فقیه و بازی فربه شده و غفلت آفرین با برخی اسامی برای بازسازی اعتبار از دست رفته خود، هر چند از سر نگرانی نسبت به فرجام زشت 2 سال بزک آمریکا- به قول خودشان تابوشکنی مذاکره و رابطه - است اما به اعتبار برخی اطرافیان آلوده و نفوذی، به مثابه بازیگری در سناریویی است که کارگردان آن شیطان بزرگ است. اینجا ایستگاه آخر برای کسانی است که بخواهند بار دیگر فتنه‌انگیزی کنند و تبدیل به پیشمرگ دشمن شوند. خدا کند دیگر کسی مانند طلحهًْ‌الخیر به خود نگوید؛ «هدر شدی صحابی بزرگ پیامبر»! به تعبیر امیرمؤمنان(ع) «من صارع ‌الحق صرعه. هر کس با حق در افتد، حق او را بر زمین می‌زند».
منبع: کیهان

انتهای پیام/