دروغ و دروغگو از نگاه قرآن

دروغگو در تعامل اجتماعی، برای بازسازی وجه شخصیتی و اعتباری خویش تلاش می کند و فریب و نیرنگ در گفتار از این جهت انجام می شود. برخی بر این باورند که عامل فزاینده نابهنجاری ها و گناهان در شخص و جامعه، دروغ و دروغگویی است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم ، دروغگو در تعامل اجتماعی، برای بازسازی وجه شخصیتی و اعتباری خویش تلاش می کند و فریب و نیرنگ در گفتار از این جهت انجام می شود. برخی بر این باورند که عامل فزاینده نابهنجاری ها و گناهان در شخص و جامعه، دروغ و دروغگویی است. هر چند که هنجارشکنی و گناه، ریشه در علل و عوامل دیگری دارد ولی افزایش گرایش فرد به گناه را می بایست در دروغگویی انسان دانست. دروغگو، به نوعی، شخصی منافق است و اساسا ارتباط تنگاتنگی میان دروغ و دورویی است. دو رویی و دروغ بیانگر آن است که میان ظاهر و باطن فرد سازگاری و تناسب نیست و عدم تطابق به عنوان مؤلفه اصلی نفاق و کذب می باشد. دورویی و دروغگویی از این نظر یکسان هستند. در دروغگویی شخص برای بازسازی و توجیه رفتارها و کردارهایش تلاش می کند و می کوشد تا شخصیت کاذبی را به جامعه نشان دهد که عامل وادارکننده شخص به دروغگویی می‌تواند ترس از قدرت دیگری یا دستیابی به منفعت و یا مصلحتی باشد اما در نفاق عامل اصلی و هدفی که موجب می شود تا به نفاق گرایش یابد ترس از قدرت است که می تواند وی را از منفعتی محروم کند یا فشاری بر او وارد سازد و او را وادار به امری کند که با باورها و اعتقادات وی سازگار نیست. از این رو می توان گفت نسبت میان دروغگویی و نفاق عموم و خصوص مطلق است.

ملاک شناخت دروغ

قرآن ملاک و معیار تشخیص دروغ از راست را این دانسته است که شخص هرگاه مخالف اعتقاد و باور خویش سخنی را به میان آورد، در حقیقت دروغ گفته است، حتی اگر در سخن وی سخن حقی باشد ولی چون با باورهای وی نامتناسب است و تطابقی میان سخن و باورش نیست آن سخن دروغ دانسته می شود (منافقون آیه1). بنابراین ممکن است شخصی سخنی را بگوید که نادرست و ناحق باشد ولی چون باور وی آن است که آن چه می گوید راست است نمی توان وی را متهم به دروغ گویی کرد. برعکس اگر شخصی باوری داشته باشد و برخلاف باور خویش سخن حقی را بگوید، او دروغگو است؛ زیرا وی برخلاف باور خویش و به قصد دروغ سخن حقی را به زبان آورده است. بنابراین ملاک و معیار سخن راست از سخن دروغ باورهای شخص و سخنان وی است. از این رو تطابق سخن با حق و یا واقع، ملاک سنجش نیست بلکه مطابقت باورهای شخص با سخنی است که به زبان می راند.

عوامل دروغگویی

قرآن عوامل چندی را به عنوان عامل دروغگویی معرفی می کند. قرآن منشأ دروغ را شیطان و ابلیس می داند و به انسان هشدار می دهد که شیطان به عنوان بنیانگذار دروغ و کسی که از این طریق کوشید تا به اهداف پست خود دست یابد، موجودی است که انسان را تشویق به دروغ می کند. قرآن در داستان آفرینش و خلافت انسان گزارشی کامل از واقعه به دست می دهد و در آنجا به اموری توجه می دهد که بسیار حیاتی و حساس است. قرآن گزارش می کند که ابلیس برای دستیابی به اهداف خویش و خوار و گمراه کردن انسان به دروغ متوسل می‌شود و نخستین موجودی است که از آن برای دستیابی به اهداف شوم خود سود می‌برد. به نظر می‌رسد که ابلیس بی دروغگویی نمی‌توانست آدم را گمراه کند و لذا برای گمراه کردن وی از سوگند دروغ بهره برد. قرآن به انسان هشدار می‌دهد که شیاطین و یاران ابلیس الهام‌کنندگان دروغ بر دروغگویان هستند (شعراء آیه 221 و 222) و آنان هستند که به این نابهنجاری دامن می زنند. البته قرآن توضیح می دهد که شخصیت دروغگویان به آنان اجازه می دهد تا تصرف شوند. از این رو می فرماید شیاطین بر هر تهمت زننده و گناهکار الهام به دروغ می‌کنند. چیرگی شیطان و ابلیس بر انسان موجب می شود تا به دروغ بلکه سوگندی های دروغ گرایش پیدا کند و برای دستیابی به منافع، با سوءاستفاده از باورهای مردم به اموری چون خدا و پیامبر و امامان (ع) سوگند بخورد (مجادله آیات 14 و 19).

حسادت، عامل دروغ

از دیگر عوامل، می توان به حسادت اشاره کرد. انسان به جهت حسادت نسبت به دیگری گرفتار اخلاق زشت دروغ می شود. نمونه و مصداقی که قرآن مطرح می سازد داستان برادران یوسف(ع) است که برای جلب اعتماد حضرت یعقوب و دستیابی به منفعتی، دروغ بر زبان راندند (یوسف آیه 9 و 11). بی گمان حسادت، عامل بسیاری از نابهنجاری ها، و رذایل اخلاقی است و از این لحاظ می بایست گفت که حسادت حتی عامل مهم در کفر ابلیس و رانده شدن حضرت آدم(ع) از بهشت است. عامل دیگری که قرآن شناسایی و معرفی می کند گناه پیشگی انسان است. در حقیقت دروغگویی ریشه در گناه دارد، از این رو در آیه 7 سوره جاثیه می فرماید: ویل لکل افاک اثیم؛ وای بر هر دروغگوی گناهکار. در این آیه اثیم به عنوان تعلیل و علت و عامل دروغ بیان شده است. با توجه به آنچه ذکر شد به نظر می رسد که عامل اصلی همان مسأله توجیه رفتار و اعمال است. شخص می کوشد تا با توجیه رفتار خویش و زشت نشان دادن رفتار دیگری خود را تبرئه نماید. از این رو مکر، هم می تواند زنانه باشد و هم غیرزنانه و هم دروغگویان از این شیوه برای دست یابی به اهداف خاصی بهره می برند. با آن که دروغ در میان همه ملت‌ها و ادیان امری ناپسند و زشت شمرده می شود (غافر آیه 28) ولی همگان بدان تمسک می جویند و برخلاف باورها و اعتقادات خویش دروغگویی را گاه به صورت پیشه و گاه به صورت موردی انجام می دهند. برخی از افراد بیش از دیگران به دروغ تمایل و گرایش دارند. این افراد کسانی هستند که از نظر شخصیتی، خود را با گناه آلوده کرده اند ولی از آن جایی که نمی توانند به آسانی و در همه جا رفتارهای نابهنجار و غیرقانونی خود را انجام دهند به دروغ گرایش می یابند تا در پناه دروغ، اعمال و رفتار خویش را توجیه و پسندیده جلوه دهند.

آثار دروغ و دروغگویی

هر نابهنجاری آثار و تبعاتی در فرد و جامعه و در دنیا و آخرت به جا می گذارد. از مهم ترین آثار دروغگویی در حوزه اجتماعی، سلب اعتماد عمومی است. افزایش دروغ در میان افراد جامعه، هرگونه قضاوت و داوری درستی را سلب می کند و اشخاص در تعامل با یک دیگر نمی توانند به گفتارهای یک دیگر در هیچ حوزه‌ای اعتماد کنند. از آثار دیگری که قرآن برای دروغ برمی‌شمارد آثاری است که به حوزه شخصی بازمی‌گردد. قرآن بیان می‌کند که نخستین کسی که از دروغ زیان می‌بیند خود دروغگوست (غافر آیه 28). قرآن از مردم می‌خواهد که از دروغ پرهیز کنند؛ زیرا دروغگویی امری زیان آور برای انسان است (همان) افزون بر این موجب می شود تا در زمره ستمگران قرار گیرد (آل عمران آیه 94 و انعام آیات 21 و 93 و 144) و در دنیا از رستگاری محروم گردد (یونس آیه 69 و نحل آیه 116) و از هدایت الهی نصیب و بهره ای نبرد (زمر آیه 3 و نیز غافر آیه 28) و در آخرت نیز روسیاه برانگیخته شود (زمر آیه 60). قرآن گفته‌های بی اساس و دروغ را عامل اصلی بدعت ها در دین برمی‌شمارد (نحل آیه 116) و دروغگویی را عامل مهمی در افزایش بیمار دلی افراد بیان می کند (بقره آیات 8 و 10) و این گونه است که از دریافت آیات الهی و حقایق باطنی محروم می شود. (جاثیه آیات 7 و 8) و در نهایت با پیشه گرفتن دروغگویی در دنیا به جرگه منافقان وارد می شود و به مصیبت نفاق گرفتار می‌آید (توبه آیه 77). به نظر می‌رسد که دروغ به عنوان نابهنجاری گفتاری، هم به صورت موردی و هم به صورت تداوم عامل مهمی در خروج انسان از تعادل شخصیتی است. انسان متعادل برای این که دچار بیماری نفاق و فقدان سلامت شخصیتی نشود می بایست از دروغ موردی نیز پرهیز کند.

منبع:آرمان

انتهای پیام/