خاطره دختر استاد پرورش از دستگیری پدر در ساواک و نامه نگاری با علامه طباطبایی
"پیشکسوت انقلاب" و "وزیر اسبق آموزش و پرورش"؛ اینها سادهترین و کوتاهترین کلمات برای شناخت استاد علی اکبر پرورش است. اما تعریف شخصیت او در قالب این کلمات ممکن نیست.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، هر دوره از زندگی استاد پرورش کتابی سرشار از آموزهها و تجربیات است که بازخوانی آن لازم است. از کودکی تا جوانی که میل به ادبیات و عرفان از او یک دوستدار فرهنگ و مذهب ساخت تا آشنایی با شهید والامقام بهشتی که پایش را به دنیای سیاست باز کرد، دوران مبارزه با ظلم که سرشار است از خاطرات گفته و ناگفته که از او یک سرباز وطن ساخت و روزهای خدمت که نامش را در تاریخ انقلاب اسلامی جاودانه کرد.
علیاکبر پرورش در سال 1321 در اصفهان متولد شد. از سوی پدر منسوب به خانواده رفیعایی بود و از نوادگان میرزا رفیعا استاد بزرگ علامه مجلسی. نام خانوادگی مادر، پرورش بود و به خواسته او در پنج سالگی از سید علی اکبر رفیعایی به سید علی اکبر پرورش تغییر نام داد. مادر برای او هم پدر بود و هم مادر. تنها فرزند خانواده بود و از پنج سالگی در آغوش مادری مهربان و همراه با داییهای خود نصرالله، حسن و علی پرورش که از هنرمندان به نام نقره ساز و ضریح ساز اصفهانی بودند رشد یافت. کودکیاش با آغاز علاقه به شعر و ادبیات گذشت و سالهای جوانیاش در مبارزه با رژیم منحوس پهلوی. دوران انقلاب اسلامی شاهد خدمات ارزنده اوست که در شورای عالی امنیت، مجلس شورای اسلامی و وزارت آموزش و پرورش صورت گرفت.
با حضور دختر دوم استاد پرورش در دفتر خبرگزاری تسنیم فرصتی دست داد تا در آستانه هشتم دی ماه، دومین سالگرد درگذشت یاور صدیق امام و انقلاب، مروری گذرا بر زندگی 72 ساله او داشته باشیم.
نفیسه سادات پرورش متولد 1351 دارای مدرک تحصیلی کارشناسی هنرهای تجسمی است که چند سالی است در زمینه طب سنتی نیز فعالیتهای پژوهشی دارد. او همچنین عضو جبهه وبلاگنویسان مطالبهگر انقلاب اسلامی است.
همراه با راوی زندگی پدر خاطرات استاد را یکی یکی ورق زدیم و شنیدیم از آنچه که امانتی است در دست فرزندش تا گفته شود و سرمشقی باشد برای آینده.
تسنیم:فرزند استاد پرورش از چه زمانی معنی سیاست را متوجه شد؟
نفیسه سادات پرورش: همیشه در پاسخ به این سوال میگویم از وقتی به دنیا آمدم. چون در خانوادهای سیاسی متولد شدم و رشد کردم ناخودآگاه درگیر سیاست بودم. زمانی که 4 سال داشتم اوج مبارزات پدر قبل از انقلاب اسلامی بود. ایشان اکثر مواقع در مسافرت بودند و مدتی را در سفر به لبنان و کویت برای مبارزات سیاسی پشت سر گذاشتند، بنابراین غالبا در کنار ما نبودند و بیشتر اوقات تنها بودیم.
اگر پدر در ایران بودند بیشتر تفریح و سرگرمی ما نیز همراهی با او در راهپیماییها و سخنرانیها بود، خود به خود در محیطی کاملا سیاسی بزرگ شدیم و یادم میآید بیشترین خاطراتم از دوران کودکی همان حوادث انقلاب است در حالیکه خیلی از همسن و سالهای من در آن زمان مشغول تفریح، سرگرمی و بازی بودند.
تسنیم: از راهپیماییها و مبارزات سیاسی که همراه پدر بودید چیزی در ذهن دارید؟
نفیسه سادات پرورش: دقیقا در خاطرم هست. چهار سال و نیمه بودم که ساواک برای ضبط اسناد و مدارک و اعلامیهها به خانه ما حمله کرد. نیمه شب بود و در کنار مادربزرگم خواب بودم، وقتی بیدار شدم دیدم در آغوش مادربزرگ هستم و یک سرباز با اسلحه بالای سر ما ایستاده است. دستان پدرم را بسته بودند و مشغول به هم ریختن خانه به طرز وحشیانهای بودند.
همان شب پدرم را با خود بردند و ما حدود یک ماه و نیم هیچ خبری از او نداشتیم، حتی نمیدانستیم زنده است یا نه. مادربزرگم خیلی پیگیر یافتن خبری از پدرم بودو حتی تا تهران رفت و بعد از مدتها خبر آمد که او بازداشت و در زندان است.
"عروسکی که از پدر خبر آورد"
تسنیم:این خاطره میتواند برای هر کودکی دردناک باشد. در آن سن و سال کم چطور با این مسئله کنار آمدید؟
نفیسه سادات پرورش: یادم میآید منزل ما در خیابان کاشانی اصفهان بود. آن شب که پدرم را ساواک با خود برد، جیپهای نظامی سرکوچه ایستاده بودند. صحنه دور شدن پدرم با دستان بسته کاملا در ذهنم است. خیلی دردناک بود اما مادر و مادربزرگم این ماجرا را تا آنجایی که میتوانستند برای من که سن کمی داشتم تلطیف میکردند.
یادم است همان سال باید به مدرسه میرفتم اما به خاطر این ماجرا که تاثیر روحی بدی در من داشت حاضر نبودم به مدرسه بروم. مدام اضطراب داشتم و مادربزرگم برای اینکه من را راضی کند تا به مدرسه بروم یک عروسک برایم خرید. او گفت این عروسک را پدرت برایت خریده و اکنون در بیمارستان است. باید این عروسک را با خود به مدرسه ببری تا به زودی به بیمارستان برویم و پدرت را ببینی و این عروسک را به او نشان بدهی.
من هم به همین خاطر و به امیدِ دیدن پدر به مدرسه رفتم اما برای ملاقات با پدر در حالی که در سن کودکی تصور میکردم او در بیمارستان است و فرق زندان و بیمارستان را نمیدانستم به زندان رفتیم. پدر را از پشت شیشه دیدم و با گوشیهایی که برای مکالمه بود با او صحبت کردم و عروسک را به او نشان دادم و تشکر کردم.
تسنیم: پس در آن سن از اتفاقاتی در حول شما در حال رخ دادن بود درک درستی نداشتید؟
نفیسه سادات پرورش: خیر، چون مادر و مادربزرگم سعی میکردند در حضور ما این مسائل را مطرح نکنند و اگرچه همراه با پدر در سخنرانیها و راهپیماییها بودم اما واقعا در آن سن کم درکی از مبارزات نداشتم. آن زمان وقتی قرار بود از زندانیان سیاسی اعتراف گرفته شود خانوادههایشان را به شدت تحت فشار قرار میدادند. برای بازداشت ما هم چند بار آمدند. بارها اتفاق افتاده بود که من به همراه مادربزرگ و مادرم و برادرم که طفل شیرخواره بود و خواهر بزرگترم در منزل نمیماندیم، نیمه شب کوچه پس کوچهها را پشت سر میگذاشتیم تا ما را برای بازجویی پیدا نکنند.
تسنیم:با وجود این سختیها و فشارها هیچ وقت با خود گفتید که ای کاش پدر من در عرصه سیاست حضور نداشت؟
نفیسه سادات پرورش: هیچ وقت، البته خیلی اوقات شده بود که این چنین حسی را پیدا کنم و این طبیعی بود چون زندگی ما با افراد عادی فرق داشت. اشاره کردم که تفریح ما راهپیمایی و سخنرانی بود در حالی که نزدیکان ما دائما در مسافرت و تفریح بودند. این تفکر اقتضای سن کودکی بود اما حس ناراحتی با حس تردید متفاوت است. من هیچ وقت حس تردید در این مورد نداشته و ندارم. حتی بزرگتر که شدم در اینباره مصممتر هم شدم بهخصوص الان که به زمان قبل نگاه میکنم و میبینم که پدرم برای چه اعتقادی مبارزه میکرد و با وجود اینکه به خانوادهاش و به جایگاه مادر، همسر و فرزندان علاقه زیادی داشت اما هدفش بسیار برای او مهم بود.
به عنوان نمونه حادثه چهارراه هفتم محرم کاملا در خاطرم هست. آن زمان من 6 ساله بودم و صبح راهپیمایی با ذوق و شوق آماده شدیم و از کوچههای پشتی خیابان کاشانی به راه افتادیم. امکان هرخطری بود، نظامیان دو طرف چهارراه ایستاده بودند و آرایش نظامی چیده بودند. پدر من را روی شانهاش نشاند، خواهرم کنار مادرم و برادرم در آغوش او بود. ما در صف اول بودیم و امکان تیراندازی بود. با خودم فکر میکنم هرکسی که ملاحظهکار باشد میگوید خودم به تنهایی در تظاهرات شرکت میکنم اما پدر من به خاطر اعتقاد راسخش خانواده را هم همراه خود برد. این سبب شده بود که روحیه مبارزه طلبی در ما هم رشد کند، حتی زمانی که پدرم در زندانهای سیاسی بود ما به همراه مادرم در راهپیماییها شرکت میکردیم و این ناشی از تفکر پدر ما بود.
"استاد پرورش آینده سیاسی احمدینژاد را پیشبینی کرد"
تسنیم: این بینش خاص استاد پرورش از کجا شکل گرفته بود؟
نفیسه سادات پرورش: عوامل زیادی دارد اما به نظر من مهمترین آن بصیرت است که رهبر معظم انقلاب در این سالها بسیار به آن اشاره کردهاند. معمولا کسانی که بصیرت دارند در این مواقع میتوانند راه صحیح را به خوبی پیدا کنند.
اوایل انقلاب ایشان از بازداشت آزاد شدند و حتی بعد از انقلاب من هم مدام در کنارشان بودم. حتی در جلساتی که با حضور شاگردان او برگزار میشد من را با خود میبردند. یادم هست که در جلسه محاکمه یکی از اعضای ساواک که قرار بود اعدام شود من هم حضور داشتم و از همان ابتدا نکات مهمی را متوجه میشدم.
زمانی که آغاز کار بنیصدر به عنوان رئیس جمهور بود و او هنوز خیلی در میان مردم محبوب بود و چهره واقعیاش شناخته نشده بود. اما پدرم که آن زمان در شورای عالی امنیت حضور داشتند با افکار بنی صدر مشکل داشتند و حتی خود ایشان در خاطرهای نقل میکردند که بعد از یکی از جلسات شورا وقتی همه خارج شدند در اتاق را بستم و حسابی او را کتک زدم.
این شناخت اشخاص به بصیرت برمیگردد. در مورد افراد معاصر هم صادق است بهعنوان نمونه در مورد آقای احمدینژاد. یادم است در زمان انتخابات نهم ریاست جمهوری ما از مدافعان آقای احمدینژاد بودیم اما پدر مدام میگفتند که با حضور او به عنوان رئیس جمهور موافق نیستم. البته پدرم هیچ مشکلی با شخصیت آقای احمدینژاد نداشتند اما او را به عنوان رجل سیاسی نمیپذیرفتند.
نکتهای که دلیل تفاوت نظر بین ما و پدر در مورد او بود به اطرافیانش برمیگشت. پدر مرتب میگفت اطرافیان احمدی نژاد روزی او را زمین میزنند و حتی در دوره اول به همین دلیل حاضر نشدند به او رای بدهند و میگفتند احمدینژاد را یک رجل سیاسی نمیدانم و دیدیم که در سالهای آخر چیزی که پدر من 8 سال قبل پیشبینی کرده بود، به وقوع پیوست.
حتی ایشان دید بسیار منفی نسبت به آقای مشایی داشتند و یکی از عوامل زمین خوردن احمدی نژاد را هم در او میدیدند که این اتفاق افتاد. این از بصیرت افراد ناشی میشود.
تسنیم:استاد پرورش را سیاستمداری دیندار میشناسند. اعتقادات ویژه ایشان چقدر در شکلگیری این بصیرت سیاسی موثر بود؟
نفیسه سادات پرورش: به عقیده من بصیرت زمانی به دست میآید که ارتباطات معنوی ایجاد شود. پدر به امور دینی توجه ویژه ای داشت و نسبت به ادای نماز اول وقت و نماز شب بسیار اهمیت قائل بود. چیزی که میتوانست به او دوراندیشی بدهد همان چیزی بود که در نیمه شبها به دست میآورد و آن نماز شب بود. زمانی از مادر پرسیدم که پدر از چه زمانی نماز شب میخواند و او گفت از همان زمانی که ازدواج کردیم دیدم که نماز شب او ترک نمیشود.
پدر به ادای نماز در اول وقت توجه ویژه داشتند و حتی در ماه مبارک رمضان اگر میهمان بودیم میگفتند طبق روایت امام علی (ع) در حد یک خرما باید افطار کرد و نماز را به جا آورد.
این اعتقاد خاص ایشان را ما تا لحظه آخر و همان زمانی که در اوج بیماری بودند دیدیم. در سه سال آخر به شدت درگیر بیماری بودند و به دلیل آلزایمر حواسشان را از دست داده بودند اما قبل از آن و زمانی که هنوز بیماری آنچنان غلبه پیدا نکرده بود به تمامی این مسائل پایبند بودند.
"ماجرای توسل به پیامبر و نامهای که علامه طباطبایی پاسخ داد"
تسنیم: استاد قبل از انقلاب هم جلسات و کلاسهای تفسیر قرآن و نهج البلاغه پرباری داشتند. دلیل جذب جوانان چه بود؟
نفیسه سادات پرورش:کلاسهای پدر از زمانی آغاز شد که ایشان از ارتش خارج شدند و به کار تعلیم و تربیت پرداختند. فکر میکنم نفوذ کلام ایشان در جذب شاگردان موثر بود. آقای اژهای یکی از شاگردان ایشان در خاطرهای نقل میکند که سر کلاس بودند و پدر قرار بوده در آن جلسه درباره پیامبر اکرم (ص) صحبت کنند. ایشان شب قبل به پیامبر اکرم (ص) متوسل میشوند و برای ادای حق مطلب از ایشان کمک میخواهند. فردا صبح سر کلاس زمانی که در حال نوشتن جملاتی راجع به پیامبر (ص) روی تخته بودند، برمیگردند و میبینند نصف افراد کلاس در حال اشک ریختن هستند. به نظر من این تاثیر معنوی را کسی سبب میشود که قلباً ارتباط برقرار کرده باشد.
شهید جلال افشار یکی از شاگردان ایشان بود که ارتباط بسیار صمیمی و نزدیکی با هم داشتند. این شهید بزرگوار در نامهای که از جبهه برای پدر نوشته عنوان کرده که اخلاص شما سبب جذب من شد و شاگردان دیگر ایشان نیز همین دیدگاه را راجع به او داشتهاند و اینها به نظر من به معنویت ایشان برمیگردد.
یکی از شاگردان پدر نقل میکرد که قبل از انقلاب تفاسیری که از قرآن و نهج البلاغه از استاد میشنیدیم را در هیچ کجای دیگر نشنیده بودیم. بعد از انقلاب هم البته کلاسهای او ادامه داشت اما چون بیشتر درگیر مسائل سیاسی شدند کلاسها پراکنده برگزار میشد.
البته نبوغ ایشان در علوم دینی را میتوان از زمان جوانی مشاهده کرد. ایشان وقتی 28 ساله بودند در مورد یکی از آیات قرآن سوالی در ذهنشان شکل میگیرد که برای یافتن پاسخ به آن به علامه طباطبایی نامه مینویسند که اتفاقا علامه هم جواب سئوال را میدهند و آن نامه هنوز هم در منزل ما موجود است.
استاد علاوه بر مسائل سیاسی و عرفانی در ادبیات و شاعری هم سررشته داشتند. 50هزار بیت شعر حفظ بودند و همیشه سیاست را با شعر تلطیف میکردند و به نظر من دلیل جذب مخاطب هم همین بود. علاوه بر این از پرداختن ایشان به مباحث عرفانی نیز نباید گذشت. معاشرت پدر با افرادی مانند حاج اسماعیل دولابی که از عارفان برجسته عصر حاضر است در پرداختن ایشان به مباحث عرفانی موثر بوده است.
"سردار فرهنگی انقلاب، چهره ناشناخته نسل سوم و چهارم"
تسنیم: سردار فرهنگی انقلاب اسلامی لقبی است که به استاد دادهاند. دغدغههای ایشان در امر تعلیم و تربیت چه بود؟
نفیسه سادات پرورش: فکر میکنم علاقه مندی ایشان به مباحث فرهنگی به سالهای جوانی برمیگردد. زمانی که هنوز بحث مبارزات جدی نشده بود. پدرم تعریف میکردند داییهای ایشان در سن 8-9 سالگی از او میخواستند که برایشان با دیوان حافظ تفأل بزنند و این نشان میدهد از سن کم با این مباحث آشنا بودند. میل به ادبیات و فرهنگ از سالهای نوجوانی و جوانی در ایشان وجود داشته اما آشنایی با شهید بهشتی و ورود به بحث مبارزات سیاسی بینش دیگری نیز به ایشان داد.
تسنیم: منش استاد پرورش برای نسل چهارم حتی سوم انقلاب ناشناخته است. آموزش و پرورش برای معرفی این چهره اقدامی کرده است؟
نفیسه سادات پرورش:نه تنها ایشان، خیلی دیگر از چهرههای موثر انقلاب نیز ناشناختهاند و در تاریخ نام آنها در حال کمرنگ شدن است. من وقتی از خاطرات پدر با دوستان خودم که سنشان از من کمتر است صحبت میکنم باور نمیکنند که ایشان چقدر در پیشبرد انقلاب تاثیرگذار بودهاند و اکنون اسمی از ایشان نیست. البته برخی شخصیتها خود نخواستند مطرح شوند اما این کوتاهی از طرف کسانی است که آنها را میشناختند و معرفی نکردند، این شناسایی یک وظیفه است که باید انجام شود.
متأسفانه در کتابهای تاریخ مدارس از همه دورهها صحبت شده به جز دوره معاصر. یک جوان 23 ساله نمیداند شخصیتهای 40 سال پیش که در انقلاب موثر بودهاند چه کسانی هستند و حتی نام آنها را نمیداند. فکر میکنم مسئولان در رأس کار باید مطالب کتابهای درسی را پالایش اساسی کنند.
تسنیم:به نظر شما مهمترین تحول دوران حضور ایشان در وزارت آموزش و پرورش چه بود؟
نفیسه سادات پرورش: یادم میآید آن زمان طرح کادر را مطرح کردند و اجرا شد. یعنی افراد در همان مدارس فنهای مختلف را یاد بگیرند و براساسی نیازی که هست شغل آینده خود را انتخاب کنند. بحث امور تربیتی در مدارس هم آن زمان شکل گرفت.
ایشان از ابتدای کار آموزش و پرورش به این مبحث بسیار پرداختند و فکر میکنم یکی از عواملی که دولت نمیخواست با ایشان ادامه بدهد همین روحیه جهادیشان و توجه ویژه به مسائل فرهنگی و مبارزه طلبی بود. مسئلهای که رهبر معظم انقلاب سالهاست بر آن تاکید دارند و معتقدند بچهها باید انقلابی بزرگ شوند مدنظر ایشان هم بود.
گفتوگو از مریم قمریان
انتهای پیام/