۹ و ۱۰ دی ماه ۵۷ مشهد از زبان شاهدان عینی
نهم و دهم دی ماه ۱۳۵۷، از روزهای خونین و فراموش نشدنی در تاریخ تحولات اجتماعی مشهد است؛ دهها نفر از مردم بیگناه مشهد که عمدتاً زنان و کودکان بودند توسط نیروهای رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شدند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، نهم و دهم دی ماه 1357، از روزهای خونین و فراموش نشدنی در تاریخ تحولات اجتماعی مشهد است؛ دهها نفر از مردم بیگناه مشهد که عمدتاً زنان و کودکان بودند توسط نیروهای رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شدند.
این واقعه بازتاب گستردهای در خارج و داخل ایران داشت و ضربه سختی بر بدنه پیکر نیمه جان رژیم منحوس پهلوی گذشت. اتفاقهای عصر نهم دی ماه که پس از پایان راهپیمایی صبح روز نهم و شهادت تنی چند از مردم رخ داد، سبب شد تا "یکشنبه خونین مشهد" در تاریخ مبارزات مردم شکل گیرد.
سکانس اول
راهپیمایی 9 دی ماه 1357 - مقابل استانداری
نهم دی، به مناسبت سالگرد قیام خونین مردم قم، 19 دی 1356 کشور در عزای عمومی به سر میبرد. امام خمینی در پیامی به ملت ایران این روز را عزای عمومی اعلام کرده بودند. یکی از برنامهریزان راهپیمایی، پیشنهاد کرد پایان تظاهرات آن روز، مقابل ساختمان استانداری باشد با شروع راهپیمایی جمعیت به سوی خیابان تهران حرکت کرد و از آنجا وارد خیابانی شد که به ساختمان استانداری میرسید.
شماری از مردم وارد حیاط استانداری شدند؛ ازدحام در آن منطقه سنگین و سنگینتر شد؛ تانکی وارد جمعیت شده است. مردم تانک را محاصره کرده، شعار میدادند تعدادی هم بر بالای آن رفته، از این که سرباز جوانی از تانک بیرون آمده و با آنها همراهی میکند، بسیار خوشحال بودند. اما این همه ماجرا نبود با آمدن تانک دوم صدای رگبار گلوله بلند شد و درگیری آغاز شد، عده زیادی از مردم در این روز به رگبار بسته شدند.
سکانس دوم
یکشنبه خونین مشهد 10دی ماه 1357- خیابان بهار
روز بعد در صبحگاه، پادگان لشکر 77، آنچه بالا رفت، پرچم کینه و انتقام بود. فرماندهان با نمایش فیلم یا عکس نظامیان کشته شده دیروز، به سربازان، درجهداران و افسران القاء کردند که آنچه پیش روی آنهاست همین سرنوشت است؛ پس «بُکشید تا کشته نشوید.»
وجود نظامیان را در دهم دیماه لبریز از این انتقام پرورده بود، که در خیابانهای مشهد تخلیه شد. 300 تن از اهالی مشهد در نهم و دهم دیماه 1357 به شهادت رسیدند. بر مبنای همین آمار، فاجعه نهم و دهم دی از نظر تقدیم شهید به انقلاب اسلامی، و روی دیگر سکه، توحش حکومت محمدرضا پهلوی، رویدادی خونبارتر از 17 شهریور تهران بود.
سکانس سوم
بازروایی حماسه نهم و دهم دی ماه 1357- داستان دو دختر
تالار شهر مشهد مملو از حضور دختران 12 تا 15 سالهای است که آمده بودند پس از 37 سال به بازخوانی و بازروایی داستان شهادت دو دختر نوجوان شهیده مهری زارع و شهیده الهه زینال پور را بشنوند.
نوجوانانی که به راستی در یکشنبه خونین مشهد برای دفاع از ارزشهای اسلام و امام راحل با تظاهرات ضد آمریکایی خود و نجوای شعار مرگ بر شاه، شهادت را به جان خریدند و نام و یاد خود را برای همیشه در دفتر یکشنبه خونین مشهد زنده نگاه داشتند و امروز دختران نوجوان مشهدی میهمان فرهنگسرای انقلاب و حجاب بودند تا یکشنبه خونین را دوباره بازخوانی کنند.
اما این بار تاریخ به نام مادران دو دختر نوجوان شهید و دیگر بازماندگان قیام نهم و دهم دی ماه 57 رقم میخورد؛ همه به احترام مادران شهیدان مهری زارع و الهه زینال پور قیام میکنند. مادرانی که سالها خاطرات تلخ یکشنبه خونین را در سینه نگاه داشتهاند و هر بار که از مقابل استانداری و خیابان بهار عبور میکنند لحظهای به عقب برمیگردند و هر روز خاطرات آن روز را از نگاهشان عبور میدهند و چه سخت است برای مادری که هر روز شاهد شهادت فرزندش است و کودک هشت سالهای که هر روز پیکر خونین و بی جان مادرش را در کف خیابان میبیند....
برنامه با این جمله مجری جان میگیرد؛ «مردم بارها نشان دادهاند قهرمانانشان را خارج از چهار چوبها و خط کشیهای مرسوم سیاسی و فرهنگی گرامی داشتهاند و بالاتر از اینها نشان دادهاند که همیشه حول ارزشها گردهم جمع میشوند.
سکانس چهارم
دو دختر ...
این دو نوجوان 37 سال قبل از دو نقطه متفاوت شهرمشهد اما با یک هدف مشترک برای اعتراض به حکومت استبدادی و حضور در راهپیمایی به خیابان آمدند.
مهری زارع دختر بچهای 13 ساله بود از طبقه اقتصادی متوسط که با شروع نهضت اسلامی در اجتماعات مردمی حضوری فعال داشت و با شرکت در راهپیمایی 10دی ماه 57 براثر برخورد با تانک از ناحیه سر مجروح شد و پس از 3 ماه بستری شدن در بیمارستان امام رضا(ع) به شهادت رسید.
الهه زینال پور دختر بچهای 12ساله بود از طبقهای کاملا مرفه و تحصیل کرده که با وجود وضعیت خوب اقتصادی که خانواده وی داشتند اما با حضورش در راهپیماییها نشان میداد که برای رسیدن به شعار انقلاب اسلامی مرفه و فقیر معنا ندارد وی نهم دی ماه 1357در چهاراه لشکر بر اثر برخورد با تانک وضربه مغزی شهید شد.
سکانس پنجم
روایت متفاوت دو مادر از دو دختر
عفت نجیب ضیاء، مادر شهیده الهه زینال پور حاضران در مراسم را به روزهای سرد دی ماه 57 میبرد و میگوید: همان سالها در بیمارستان پرستار بودم و در اعتراض به بی حجابی از بیمارستان اخراج شدم. من تنها به خاطر دین و اسلام خانهداری را ترجیح دادم و گرنه در کارم موفق بودم.
وی میافزاید: آن روز خانوادگی برای راهپیمایی رفتیم الهه و خواهرش را در مسیر راهپیمایی "خیابان بهار" گم کردم تا اینکه فهمیدم تیراندازی شده است و بسیاری از زنان و کودکان به خون کشیده شده اند وقتی الهه را پیدا کردم که بر اثر برخورد با تانک به شهادت رسیده بود زمانی که برای شناسایی الهه به بیمارستان امام رضا مراجعه کردیم 72جسد توی سردخانه بود چندین زن در ان روز زیر تانک رفته بودند.
فاطمه عزت آبادی مادر شهیده مهری زارع نیز میگوید: پدر مهری معتقد بود با خانواده باید به راهپیمایی برود و به همین خاطر همه به سمت بیمارستان امام رضا(ع) رفتی گفتند درگیری شده تا ساعت 12شب بیمارستان بودیم ، بیماران را به رگبار کشیده بودند.
نهم دی ماه به همراه مهری و دوستش فاطمه و اقدس خواهر کوچک مهری به راهپیمایی رفتیم اما در چهارراه لشگر من از آنها جدا شدم تا به بچهای که در بغل داشتم شیر بدهم تا اینکه اتفاق چهار راه استانداری افتاد و گفتند نمیشود به آنجا بروی من تمام نگرانیام به خاطر اقدس بود که 8 سال بیشتر نداشت؛ آمدم خانه تا اینکه اقدس آمد و میگفت مهری رفت زیر تانک و من توی جوی آب افتاده بودم و یک راننده تاکسی من را به خانه آورد اما من قبول نمیکردم که مهری زیر تانک رفته گفتم اقدس بچه است یک چیزی میگوید.
وی خاطرنشان میکند: به دنبال مهری هرجا رفتیم ناامید برگشتیم تا اینکه رفتیم بیمارستان امام رضا(ع) اما آنجا هم شلوغ بود و تیراندازی شده بود چرا که مردم فروشگاه ارتش را به آتش کشیده بودند و ارتش نیز بیمارستان را به رگبار بسته بود اما هر طور بود خود را به بیمارستان رساندیم و آنجا متوجه شدیم فاطمه دوست مهری با تانک برخورد کرده اما از مهری خبری نبود تا اینکه صبح در یکی از اتاقهای بیمارستان مهری را به ما نشان دادند اما اصلا شبیه مهری نبود و تنها از روی لباسها و ساعتش توانستم او را شناسایی کنم.
امیری بیرجندی یکی دیگر از شهدای قیام دهم دی ماه 57 بود و امروز دخترش که آن زمان نوجوانی بیش نبود برایمان از شهادت مادرش میگوید: مادرم به خاطر اینکه خواهرم کوچک بود ما را به سمت پیاده رو برد، اقدس و خواهرم داخل جوی کنار خیابان بودند و من برگشتم ببینم که مادرم کجاست دیدم روی زمین افتاده، به مادرم تیراندازی شده بود یکی از تانکها به سمت من آمد و با دستم برخورد کرد و مجروح شدم همان لحظه از روی مادرم رد شد تمام صورت مادرم آغشته به خون بود.
سکانس ششم
مهری و الهه قهرمانان ملی نظام هستند
علیرضا دلبریان مرد نام آشنای دفاع مقدس که تمام زندگیش را صرف روایت گری دفاع مقدس کرده است میگوید: برای نخستین سال است که عکس شهدا در میدان 10 دی نصب شده است آن هم بعد از گذشت 37 سال؛ به یاد شهدای انقلاب افتادهایم متاسفانه ما از این فرهنگ دور شدهایم در صورتی که راه شهدا، عزت و افتخار مادر ادامه راه آنها است.
وی افزود: هیچکس به فکر ما نیست ما خودمان باید به فکر تاریخ مان باشیم، شهادت شعار نیست بلکه معرفت شهدا است انقلاب اسلامی به سادگی به دست نیامده، متاسفانه همه ما خواب هستیم و توجهی به قیام نهم و دهم دی ماه و شهدای ان روزها نداریم، متاسفانه شهدای انقلاب و دفاع مقدس به درستی معرفی نشده اند مهری زارعها و الهه زینال پورها قهرمانان ملی نظام هستند.
در پایان این مراسم از کتاب صبح روز دهم و سرود 9 دی ماه رونمایی شد.
گزارش از مرجان شریعت
انتهای پیام/