استانداری که جرقه مقابله با قانون را زد؛ میخواستم بگویم خداحافظ انتخابات!
مقتدایی استاندار خوزستان پس از استقرار در پشت تریبون و به لحاظ اینکه بعد از آقای معماری رئیس هیات نظارت انتخابات خوزستان سخن میگفت، بدون مقدمه اظهار داشت: با این مطالبی که آقای معماری اشاره فرمودند من میخواستم بگویم خداحافظ انتخابات!...
به گزارش خبرگزاری تسنیم، متن سخنان عبدالحسن مقتدایی استاندار استان خوزستان در جمع اعضای هیاتهای اجرایی و نظارت پنجمین انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی حوزههای انتخابیه خوزستان در مورخ 1394/10/5 به شرح ذیل است:
مقتدایی پس از استقرار در پشت تریبون و به لحاظ اینکه بعد از آقای معماری رئیس هیات نظارت انتخابات خوزستان سخن میگفت بدون مقدمه اظهار داشت: با این مطالبی که آقای معماری اشاره فرمودند من میخواستم بگویم خداحافظ انتخابات!...
خب...، برادریم کنار هم هستیم، انشاءالله میایستیم. تجربه اول و دوممان هم نیست هرکس یک وظیفهای دارد و همه مسئولیتهایی که به عهدهمان گذاشته شده است براساس جایگاه قانونی و هم شایستگیها و لیاقتهایی است که از خودمان بروز و ظهور دادیم و در این مناصب قرار گرفتیم. چه کسانی که دستگاههای نظارتی و اجرایی هستند و چه عزیزان و بزرگواران شریف و محترمی که به عنوان معتمدین انتخاب و معرفی میشوند و مسئولیت را به عهده میگیرند همه به درجهای از نبوغ فکری و سیاسی رسیدهاند که انشاءالله امانتدارهای خوبی باشند و انشاءالله خدا هم توفیق بدهد و همه در کنار هم، چه دستگاه نظارت که نظارت بر اجرای مر قانون را دارد و هم دستگاههای اجرایی.
و اینکه همه بدانیم که کسی را به غیر خودمان در قبرمان نمیگذارند. من که اینجا ایستادم هم تجربه نماینده شدن را دارم هم اینکه اجرای انتخابات برای انتخاب شدن دیگران را تجربه کردهام و نه در زمانی که خودم میخواستم در جایگاه نمایندگی قرار بگیرم و نه زمانی که انتخابات برگزار کردم، نه یک ریال از جیب خودم پول خرج کردم و نه یک ریال از دولت مایه گذاشتم و نه اجازه دادم آدمهای مسئلهدار دور من جمع بشوند و به هر حال دو بار هم به مجلس رفتیم.
یعنی اگر مردم را آزاد بگذاریم، تحت فشار قرار ندهیم، دستگاههای اجرایی و نظارت وظیفه خودشان را خوب انجام بدهند مردم عاقلتر از این حرفها هستند و ما باید بپذیریم در هر منصبی که هستیم از صدر تا ذیل نظام، مشروعیتش به حضور و رأی مردم است. تمام مسئولیتهای داده شده از مجلس از خبرگان تا رهبری نظام، همه مشروعیتشان به خونهای ریخته شده و اشک یتیمانی است که در قبل از انقلاب مبارزه کردهاند، همه دلیرمردانی که برای ماندگاری جمهوری اسلامی در خون خودشان در این سرزمین غلطیدند؛ آنها مشروعیت دارند و هیچ شخص، منصب و مجموعهای مشروعیت ندارد مگر بر آراء مردم باشد. به هر حال مردم مسلمان با رعایت جهات شرعی و آن سو هم قانونی که آمده بیرون، فرض بر این است که تمام مسائل و مراحل اسلامی بودنش طی شده با تأییدی که شورای نگهبان بر قوانین میزند، یعنی از یک طرف مردم و از یک طرف هم اسلام است.
بالاخره قانونی وضع میشود که حقوق مردم در آن رعایت میشود، هر کسی که بخواهد دخل و تصرفی بکند، توهین به بلوغ فکری مردم است و هیچ کسی حق ندارد، مگر به واسطه قانون به جای مردم تصمیم بگیرد، هیچکس! این را هم حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری بارها و بارها تأکید داشتهاند، بقیه که هم زیرمجموعه هستند. به هر حال ما مأموریت پیدا کردهایم که چنین امری را محقق کنیم، اگر شهامت و درایتش را داریم به هر حال در میدان باشیم و پشتیبانی کنیم، اگر چیزی غیر از این باشد بدون شک پایان کار، مردم هستند که قضاوت میکنند.
اگر بعد از تأیید همه ارگانهای اجرایی و نظارتی و همه آنهایی که مسئولیت تأیید انتخابات را دارند، این باور اعتمادی در مردم نباشد، ما موفق نیستیم. بدون شک زمانی موفق هستیم که وقتی موفقیت عدهای از نمایندگان اعلام بشود خود آن که شکست خورده به برنده تبریک بگوید و مردم باور کنند که ما زحمت کشیدیم و حقمان هم بود. انصافا طرف زحمت بیشتری کشید و قابلیت داشت و معمولا بشود مثل مربیان شکست خوردهای که پایان بازی وقتی با آنها مصاحبه میکند، میگویند تیم رقیب، تیم قویای بود تیمی با برنامه و منظم بود.
هیچ فرماندار و مجموعه اجرایی حق دخل و تصرف و اظهارنظر ندارد، بله بنده برای بستن هیئت اجرایی نهایت سعی و تلاشم را میکنم یا کردم که هیئتهای اجرایی قابلی باشند و خوشبختانه با تعاملی که با هیئت نظارت صورت گرفت، این اتفاق افتاد، هر چند که حق قانونی دوستان بود که تعدادی را رد بکنند ولی برای من ابهام دارد، کسی که مسئول یک دستگاه اجرایی است یا در تصمیمگیریهای اساسی استان دخالت دارد، صلاحیتش رد شده و یا تأیید نشده و یا یک عده صلاحیتشان تأیید شده که برای بقیه ابهام هست، خود این هم مطالبی است.
به هر حال ما باید آبروی افراد را حفظ کنیم، میخواهد کاندیدا، هیئت اجرایی و یا هیئت نظارت باشد. بدون شک قانونگذار تشخیص داده که کسی در تعیین هیئتهای نظارت دخل و تصرفی نداشته باشد، خود این هم جای بحث است.
بنده به عنوان کسی که خودم قانونگذار بودم، یک موقع هست یک کسی حکم قضاوت میگیرد به عنوان قاضی در یک زنجیرهای و سلسله مراتبی مسئولیت به عهدهاش گذاشته میشود، کسی نمیتواند توضیح بخواهد. رئیس قوهقضائیه دادستان تعیین و دادستان کل کشور هم دادستان تعیین میکند، کسی نمیتواند از آن توضیح بخواهد، ولی اینکه یک مجموعهای تشکیل میشود و به هر حال مردم ندانند فرآیند انتخاب این هیئت (نظارت) چگونه است این هم باید شفاف بشود، شفافیت به همان میزان که برای هیئتهای اجرایی وجود دارد، باید برای هیئتهای نظارت هم باشد، هیچ تعارفی نیست. اگر این استنباط است که خودِ این هم یک مقداری از دموکراسی فاصله گرفتن است، اگر بگویند که من تشیخص دادم باز هم جایی است که باید جواب آن شعور و بلوغ فکری مردمی که میخواهند رأی بدهند را همان کسانی بدهند که در حقیقت به این محدودیتها قائل هستند.
بحث نظارت استصوابی جای خودش را به عنوان یک قانون پذیرفته است، منتهی خودِ این هم ملاکی نمیشود که هر کسی به هر شکلی که اراده کرد عمل بکند، آن هم طبق قانون است. یعنی اگر کسی رد میشود کلی میگوییم به این دلایل رد شد، چه هیئت اجرایی و چه هیئت نظارت همان ماده را بگوید که به علت این که نماز نمیخواندی و یا فساد اخلاق است و یا به علت این است که از امکانات و اموال دولتی استفاده کرده است. کلیگویی در حقیقت ابهام میگذارد در ذهن رأیدهندگان و در حقیقت به دور از شأن و منزلت نظام مقدس جمهوری اسلامی است که هر آن چه را دارد از ملت دارد؛ یعنی ما اگر امام را در سال 1342 ببینیم میفرمایند که سربازان من در گهوارهها هستند، پس نشان میدهد فرمانده بدون سرباز کارهای نیست، همان طوری که سرباز بدون فرمانده هم کارهای نیست، این را باید حفظ کنیم حلقههای اتصال و حفظ همین اجزایی هستند که تحت عنوان فرماندار و هیئت نظارت و هیئت اجرایی هستند که باید خیلی مراقبت کنیم که حقالناسی اتفاق نیفتد.
بنده در مجلس سوم و چهارم هیچ تمایلی به کاندیدا شدن نداشتم یک عزیز بزرگواری خیلی اصرار کرد که حکم پدر به گردن من داشت، گفتم باشد، چشم میآیم، منتهی از هفت روز تبلیغات چهار روزش را سر کلاس درس تهران بودم یک روزش هم آمدم برای دو کاندیدای بزرگوار اهواز با حدودا سیصد رأی پیاده شدم، خوب میل نبود، شب بعد از انتخابات داشتم از آبادان میآمدم توی سالن فرودگاه یک آقایی که جزو مسئولین بود و اسم من را شنیده بود که نمایندهای هست به نام مقتدایی، دید چهره من آشناست، همان جا سر صحبت را با من باز کرد، اسم نبرد دید که به قیافهام میخورد مسئول باشم، گفت بلایی سر بچههای مقتدایی آوردیم که نتیجهاش معلوم شد، مسئول و یا کسی باید نظارت بکند بر این جریان به منی که شاید آن موقع با سیصد رأی، سیصد هزار تومان میدادم کارم حل بود، شب انتخابات بزرگان آمدند نزد من و گفتند اگر شما به هر حال یک دستی به سروگوشمان بعد از انتخابات بکشید، گفتم من مقتدایی 57 هستم، الآن هم همان مقتدایی سال 57 هستم.
آن آقا من را نمیشناخت ولی مأموریت داشت از سراسر استان مینیبوس مینیبوس آدم جمع کند زیر نخلستانهای آبادان، پنهان، رأی بدهد به کسی که کس دیگری نیاید. همان شب من به آقایان نظارت گفتم و آنها گفتند اشکالی ندارد حالا به هر حال شده، گفتیم ما که نمیخواستیم بشویم، ولی اگر هست برای همه باشد یعنی من ضمن تأکید بر دستگاههای اجرایی که تاکنون هیچ فرمانداری ندیده بنده توصیه کسی را بکنم، توصیهام این است که اگر افراد معرفی و رد میشوند دلیل ردشان معلوم باشد؛ در اینکه چه کسی باشد دخالتی ندارم ولی کسی باشد که پای رأی مردم بایستد، کسی نباشد که مقتدایی و بالاتر از مقتدایی یک تشر رفت و یا خواست جابجایش کند، بگوید نه به هر حال این کار باید به شکل دیگری انجام بشود، این را باید مراقبت بکنیم و باید همه حواسمان را جمع بکنیم که یک انتخاباتی سالم داشته باشیم، خصوصا اینکه ما در یک شرایطی قرار گرفتهایم که پشتوانه مردمی، حضور مردم ما را در احقاق حقوقمان در سطح بینالمللی تقویت میکند، این را توجه داشته باشیم. باید شرایطی فراهم شود که مردم مشارکت بیشتری داشته باشند و این مشارکت اتفاق نمیافتد، مگر اینکه اعتمادسازی کنیم و بپذیریم.
هم هیئتهای نظارت و هم هیئتهای اجرایی باید بپذیرند که با نسلی مواجه هستیم که متفاوت با ما فکر میکنند. من به عنوان یک استاندار شصت ساله حق ندارم به جوانی که الآن پانزده سالش است کاندیدایی را تحمیل بکنم و بگویم همینهایی که هست، نه، نگاه باید باز بشود بجز چیزی که قانون گفته ما دیگر سلایق شخصی را حق نداریم دخالت بدهیم. آقایان هیئتهای اجرایی مراقبت بکنند که به جای دیگری تصمیم نگیرند، بیخود هم استنتاج واستنباط نکنند و اینها را بگذارند کنار و مر قانون را توجه داشته باشند.
اما نکتهای که هست ما وقتی مسئول هستیم در دو زنجیره قرار میگیریم. یک زنجیره رسمی تحت عنوان سلسله مراتب، کسی بخشداره و بالا دستش فرماندار و استاندار و وزیر کشور و رئیس جمهور یک سلسله مراتب رسمی است و قوانینی که یا اختیارات و یا مسئولیت است. همین افرادی که در این زنجیره هستند در زنجیرهای به نام سازمان غیررسمی که حالا یا طرز تلقی، تفکرات و تمنیاتشان که آن هم یک مجموعه هست و یک سلسله مراتبی دارد که بنده الآن که در این جایگاه قرار گرفتهام باید وظیفه رسمیام را انجام بدهم و یا نه اگر این استنباط را داشته باشم که اگر فلانی برود قطعا میتواند یک لطمهای به من و یا تفکراتم بزند، پس مانع بشوم که نرود.هر جا که آن جریانات غیرقانونی دارد غالب میشود بر وظایف و رسمیتها، بدانید همان جا تعارضها شروع میشود، همان جاست که ما از خط و صراط مستقیم خارج شدیم ولی هردوی اینها میتواند بر هم منطبق باشد.
این را دوستان توجه داشته باشند که دستگاههای اجرایی تمایلات شخصی را به هیچ وجه دخالت ندهند. بنده از این لحظه به بعد دخالت نخواهم داد. همین امروز صبح هم به آقای خبیر گفتیم و نشستی که بعد با آقایان فرمانداران داریم هیچ کسی هم مدنظر ما نیست هر کسی لایقتر و شایستهتر باشد باید برود مجلس، تمام بدبختی که مملکت میکشد در طول تاریخ صد ساله بعد از مشروعیت. اگر مجلس حریت داشت این مملکت اموراتش چرخید، اما اگر مجلس لغوز و شلخته و وابسته و بیعرضهای داشت زمینگیر شده و مملکت فروشی شده است. بقیه ارکان احکام قهری است، قوهقضائیه احکام قهری است، رهبری نظام اراده کرد امر باشد یا زید باشد تمام، غیر از این است؟ یک ریاستجمهوری است که آن هم اگر مجلس که مجلسی نباشد که قوانینی قوی تصویب بکند و راهگشا نباشد آن هم معطل است.
در طول تاریخ همین بعد از انقلاب هر جا که مجلس و دولت هماهنگ بودند موفقیتها بیشتر بوده، هر جا همانگ نبودند زمینگیر شدند، نه اینکه مجلس تابعی از رئیسجمهوری و یا رئیسجمهور تابعی از مجلس باشد، ما باید در انتخابمان زمانی که رئیسجمهوری را انتخاب میکنیم، چطور میشود بعد یک مجلسی انتخاب میکنیم که مقابل رئیسجمهور است و یا برعکس آن مجلسی انتخاب میشود، بعد یک رئیسجمهوری میگیرد که در تعارض باشد، که بخشی از آن بر میگردد به مردم. منتهی ما باید فرصت را با اغماض برای فرزندان این سرزمین که اول ملی فکر میکنند سیستان و بلوچستان برایش خوزستان، سمنان برایش خوزستان، ایلام برایش خوزستان و هرمزگان هم برایش خوزستان است. همه سرزمین را فکر کند در موقع تقسیم بودجه در موقع تقسیم اعتبارات، گرسنهای که ناله میزند در سیستان وبلوچستان احساس کند همسایه بغل دستش است، احساس کند برادر خودش است. این شخصیتها باید بروند مجلس ما حالا این فرصت را بگیریم و یک آدم لعوز بیعرضه تو سریخور بی سوادی که دنبال مطامع شخصی خودش است، این برود بنشیند تابع باشد خوب است یا یک آدم حری که اگر خیانتی بخواهد در مملکت بشود قد علم کند سرش هم بالای دار رفت، رفت؟
شما دارید18 نفر تأیید میکنید، حالا کل کاندیداها که باید 18 نفر از آنها انتخاب شود، اگر آدمهای مسلمانی که ملی فکر نکنند (ما اینجا اقلیتهای مذهبی که نداریم اقلیتهای مذهبی انتخاباتشان جداست) مسلمان هستیم ولی آداب و رسوم و فرهنگ کشور را نمیتوانیم فدا بکنیم که در حقیقت تحت عناوین مختلف از کنارش بگذریم. اگر این اتفاق افتاد قطعا ما مجلس خوبی داشته باشیم، موفقیتها بیشتر خواهد بود، در غیر این صورت مجلس اسمش ملی است ولی استانی هم فکر نمیشود. آن نماینده در حد شهرستانش هم فکر نمیکند در حد کسانی فکر میکند که به او رأی دادهاند. اگر خدای نکرده رأی مشکلدار هم باشد که آدمهای متمول هم بخواهند ورود پیدا بکنند که واویلا، باز هم باید یک برش دیگر بزنیم، خوب آدمی که این قدر کوتاهبین است، میتواند ملی فکر بکند؟ میتواند با نقطهنظرات مقام معظم رهبری همراهی کند؟
آن پیشبینی که در سوریه شد، همان روزهای اول همه خورده میگرفتند که مادر سوریه چه میخواهیم، برای خیلی از بچه مسلمانها هم سؤال بود ما در لبنان چه میخواهیم ولی اگر آن نگاه بلند و عمیق نبود، بدون شک اگر این نظر در یک سطح پایینتری مثل رئیسجمهور و بود، خیلیها حمله میکردند، اما چون نظر این بزرگوار (مقام معظم رهبری) بود، آینده را میدیدند.
دیدید چه اتفاقی افتاد، موضوع عراق حل شد و سوریه هم دارد حل میشود، بنابراین مجلس هماهنگ و مجلس همراه که وقت نگیرد، مملکت را زمینگیر نکند از دست شما بزرگواران برمیآید. فرصت را به آدمهای لایق و شایسته بسپارید، اگر برای ما تلخ هم هست و نظر و خط سیاسیاش را قبول نداریم، این قدر شهامت و مردانگی داشته باشیم که عدالت را رعایت کنیم، یعنی اینکه اگر حق دشمن من هم باشد باید داده شود، نه اینکه بگوییم اینکه هیچ، این خیانت به خون شهدا، نظام، امام(ره) و رهبری است. مگر یادمان رفته که در دوره مصدق صبح زنده باد مصدق و بعد از ظهر مرگ بر مصدق میگفتند.
آدمهای سست عنصر وقتی در بعضی از مکانها قرار بگیرند خواه مجلس، قوهقضائیه و یا قوهمجریه و یا هر دستگاه دیگر باشد، وقتی متزلزل باشند و نایستند بدون شک این نظام به لرزه درمیآید، به هر حال این پشتوانه مردمی را حفظ و این مردم را باور کنیم و سلایق شخصی خودمان را اعمال نکنیم، انشاءالله خدا هم برکت میدهد به این مملکت و مشکلاتش حل میشود، فضا باید مطلوب نسل جدید باشد و این را بپذیرند که فقه ما فقه پویاست. استنباطی که مراجع ما میکنند و این که حیاند و حاضرند اینکه قدرتی مثل شاه و آمریکا را به پایین میکشند، همه ناشی از استنباطات فقهی است. فقه شیعه، فقه پویاست باید نسخه بپیچد.
من اگر هنوز در مطالبی به جز موضوعات اساسی و ریشهای مربوط به انقلاب هنوز در چیزهایی دست و پا میزنم که ابتدایی هستند دنیا حلش کرده، هنوز بر آنها اصرار میورزم بدون شک در مسیر امام و انقلاب و رهبری و شهدا نیستم، مبادا ما مثل آن سرباز ژاپنی باشیم که چهل ساله که جنگ تمام شده، هنوز درب زاغههایی دارد نگهبانی میدهد که منتظر است که فرماندهاش بیاید و به او بگوید برو. وفاداری خوب هست ولی باید این قدر عقل داشته باشد که چهل سال درب زاغه مهمات نگهبانی ندهد. انشاءالله که همگی موفق، سرفراز و عاقبت به خیر باشیم و شاهد یک انتخابات باشکوه و گرم با رعایت امانتداری و حقوق مردم و مجلسی در خورد شأن و منزلت ایران باشیم.
انتهای پیام/