دو چهره متفاوت از یک عارف

«مجالس عارفان» دربردارنده مجالسی نویافته از ابوسعید ابوالخیر و دو عارف دیگر است. تأمل در این مجالس ما را با چهره‌ای جدید از ابوسعید آشنا می‌کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مجلس‌گویی از سنت‌های رایج میان اهل تصوف بود که هم برای مردم عامه برگزار می‌شد و هم برای خواص. آنچه که برای عام برگزار می‌شد، در پی اهداف تربیتی و آموزشی بود؛ از این رو مجلس‌گویی روشی‌ مؤثر برای رسیدن به این هدف شناخته می‌شد، اما مجلس صوفیان تنها به این ختم نمی‌شد. گاه مجلسی مخصوص اهل تصوف برگزار می‌شد که نقطه ثقل و موضوع محوری آن «ذکر» بود. در این جلسات پیر طریقت از سلوک در راه حق می‌گفت و موانع را برمی‌شمرد. تمام تلاش در این نوع مجالس، جلب توجه مخاطب به ذکر و سیر و سلوک در این راه بود. از این منظر، کارشناسان بر این باوراند که مجلس صوفیان در حقیقت راهی برای خداشناسی و بعد شناخت نفس و نفی آن بود.

نصر‌الله پورجوادی، از اساتید عرفان، در این‌باره معتقد است که در همۀ این اعمال هدفی که صوفیه دنبال می‌کردند توحید یا خداشناسی بود، توحیدی که در کلمۀ لا اله الا الله بیان شده بود. در واقع صوفیه همۀ برنامۀ عملی و نظری خود را در همین کلمه مشاهده می‌کردند. برای آنها تصوف و اعمال صوفیانه در نفی و اثبات خلاصه می شد: نفی همۀ اله‌ها و اثبات الله. در رأس اله‌ها نیز نفس یا خودی شخص بود. صوفی می‌بایست پس از نفی همۀ اله‌ها به نفی خودی خودش بپردازد تا به وجود الله برسد.

مجالس عارفان نقش بسزایی در تکوین و گسترش تعالیم تصوف و عرفان اسلامی داشته است و علاوه بر اینکه بسیاری از تعالیم و تجارب معرفتی و طریقتی مشایخ صوفیه از طریق همین مجالس به مریدان انتقال می‌یافت، گزارش محتوای آنها نیز یکی از گران‌بهاترین میراث معرفتی ما به شمار می‌رود، چنان که بخش قابل توجهی از کتاب‌های تصوف و تذکره‌ها و طبقات عارفان را گزیدۀ این مجالس تشکیل داده است.

تاکنون مجموعه‌های مختلفی از مجالس عرفا منتشر شده است که از جمله این موارد، کتابی است تازه انتشار یافته با عنوان «مجالس عارفان» به کوشش اکبر راشدی‌نیا. نویسنده در این اثر 22 مجلس نویافته از ابوسعید ابی الخیر، خواجه یوسف همدانی و عارفی ناشناخته را تدوین و از سوی نشر فرهنگ معاصر روانه بازار کتاب کرده است. ارزش این اثر در این است که مصحح، کتاب را براساس تک‌نسخه موجود تدوین و ارائه کرده است. گاه این مجالس وجهی از عارفان حاضر را بیان می‌کند که تاکنون چنین جنبه و وجهی از آنها در آثاری که پیش‌ از این از آنها منتشر شده، دیده نشده و یا کمتر پرداخته شده است. افزون بر این، کتاب حاضر از وجه ادبی و لغت‌شناسی نیز مهم است؛ گاه در خلال مجالس یاد شده، ابیاتی مطرح می‌شود- چنانکه رسم عرفا بر این بوده است- و یا واژه‌ یا تعبیری ذکر می‌شود که دیدگان پژوهشگران کمتر به آن برخورده‌اند.

کتاب بر محور دو عارف نامدار ابوسعید ابوالخیر و خواجه یوسف همدانی بنا نهاده شده است. نگاه و تأمل بر مجالس یاد شده، وجوه جدیدی از زندگی و شخصیت این دو عارف را نشان می‌دهد. به عنوان مثال، آنچه که از حکایات اسرار التوحید، که براساس سخنان شیخ ابوسعید ابوالخیر تدوین شده، برمی‌آید، ذکر کرامات شیخ براساس ذهن‌خوانی‌های اوست که در مجلس رخ می‌دهد، اما در کتاب حاضر وجه دیگری از او به نمایش در می‌آید. نویسنده کتاب در این‌باره می‌گوید: اما شاید مهم‌ترین ویژگی این مجالس در این باشد که به ما در شناخت چهرۀ واقعی ابوسعید و خواجه یوسف همدانی و دغدغه‌های معرفتی و طریقتی آنها کمک می‌کند. اطلاعات ما از این عارفان بیش از اینکه برگرفته از مستندات تاریخی باشد به تذکره‌ها و مقاماتی مستند است که رسالت اصلی آنها پرداختن به جنبه‌‎های معنوی و تعلیمی بوده نه ترسیم چهرۀ واقعی این عارفان.

شخصیتی که براساس مجالس ابوسعید در ذهن ما ترسیم می‌شود با آنچه در کتاب اسرار التوحید و حالات و سخنان ترسیم شده متفاوت است. براساس مجالس ابوسعید عارفی است که دغدغۀ اصلی وی انقطاع از نفس و رسیدن به حق و فنای در توحید است، اما بیشترین همت کتاب «حالات و سخنان» و «اسرار التوحید» ترسیم چهره‌ای است افسانه‌ای که بیشترین دغدغۀ او غلبه بر دیگران با اظهار کرامت و ذهن خوانی است. همین مسئله باعث شده مهم‌ترین پژهشگران در مورد زندگی ابوسعید همچون استاد شفیعی کدکنی و فریتس مایر تصریح کنند که: «مسأله کرامات‏ مرکز اصلى شخصیّت‏ تاریخى و افسانه‏‌اى بوسعید بوده است.»

با اینکه شیخ خود بارها در مورد اظهار کرامت سخن گفته و آن را به کار مگس و پشه‌ و شیطان تشبیه کرده و از اهل کرامت به جاسوسان درگاه الهی تعبیر می‌کند و اعتقاد دارد اگر از اولیای الهی ناخواسته کرامتی صادر شود سزاوار است که از حق تعالی درخواست مرگ کنند با این حال در این دو کتاب کمتر حکایتی است که در بیان کرامات شیخ نباشد.
اما آنچه که در بیشتر مجالس ابوسعید به آن تأکید شده نفی اَنانییت و توجه به حق است او نفس را دشمن انسان دانسته و می‌گوید اگر انسان نفس را نکُشد، نفس او را خواهد کُشت. «اذبح النّفس و إلّا فلا تشتغل‏ بالتّرّهات. این نفس غدّاره را بکش یا نه او تو را بکشد. او را زیر پای آر یا نی او تو را زیر پای آرد.»

وی می‌افزاید: مساله بعدی که ابوسعید در اکثر مجالس بدان اشاره می‌کند توجّه به حضرت حق است. او اعتقاد دارد سالک در هیچ حالی نباید از مشاهدۀ حضور حق غافل شود چنان‌که اگر می‌نشیند با حق ‎‌نشیند و اگر به پا می‌خیزد با حق به پا ‌خیزد و اگر راه می‌رود با حق راه ‌رود و اگر سخن می‌گوید با حق سخن ‌گوید و این همه وقتی محقّق می‌شود که سالک خود را فراموش کرده‌ باشد و تا خود را فراموش نکند نمی‌تواند در همه حال به یاد خدا باشد.

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم: «همه اوست و او را در آفرینش هیچ انباز نیست. جبار است و کامران است، وکس را یارای آن نباشد که به سر مویی گوید که چرا چنین است؟ همان گاهش نیست کند و نهفته. زمین فرو برد تا ازاو نه اثر ماند، نه خبر نه نشان ماند. و این خداوند جز عجز، روی نیست. صارخکی در برابر دوزخ کجا پای دارد. از او درخواست او محال باشد. جز نظاره روی نیست تا او را هر چه خواهد کند. اگر چنانست که با او خواهی که برابری کنی بر نیایی و به محنت و رنج درافتی.

این حدیث به بوالعجبی فراسر نشود، می‌خودی خود را دست بباید داشت. چون مار از پوست بیرون آی، این حدیث این است و بس. این نفس غداره را بکش، یا نه او ترا بکشد. او را زیر پای آر، یا نی، او تو را زیر پای آرد و این کسی بود که بر خویش بود، نه با خویش بود. کسی که خود را باشد او را از این هیچ بهره نبود. قومی باشند که بر خویشتن باشند، ولکن خویشتن‌شناس باشند. چنین آورده‌اند که نوشروان عادل هر روز بامداد بفرمودی تا منادی کردند که: خویشتن‌شناسان را از ما درود دهیت».

«مجالس عارفان» از سوی انتشارات فرهنگ معاصر به قیمت 240 هزار ریال منتشر شده است.

انتهای پیام/